جهان در فاصله بين هشت مارس پارسال تا هشت مارس امسال، صحنه اعتراضات وسیع و جهانی علیه بی حقوقی زن، علیه این ستم قرون وسطایی، در جوش و خروش بوده است. بر متن منجلاب جنگ و فقر و ناامنی که قدرت های  مخرب جهانی و محلی و منطقه ای بر سر بشریت در سراسر جهان خراب کرده اند، جنبش حق زن، جنبش رفع تبعیض و برای لغو ستمکشی زن و در اعتراض به خشونت علیه او، برای پایان دادن به ستمی که از ارکان حفظ حاکمیت های ضد بشری امروز است، رادیکال و سازش ناپذیر برای یک دنیای بهتر فارغ از ستم و نابرابری، قد علم کرد. امسال هشت مارس را با گرامیداشت این جنبش و تعهد مشترک برای به پیروزی رساندن آن، باید برگزار کرد.

در یک سال گذشته این جنبش نه فقط قوانین ضد زن، زن آزاری، آپارتاید جنسی و حاکمیت قوانین مذهبی که فقر و فلاکت را از ایران، عراق، لبنان، الجزایر و هند تا شیلی، آرژانتین، اسپانیا، یونان و فرانسه به چالش کشیده است. جنبشی که به یکی از ارکان جنبشهای توده ای، رادیکال و آزادیخواهانه برای برابری، رفاه و علیه تبعیض و نابرابری تبدیل شده است.

در ایران جنبش حق زن، در کنار مردم تحت ستم و سرکوب،  یکی از خشن ترین  حکومت های ضد زن که یک آپارتاید جنسی را بیش از چهل سال است به یک جامعه شهری و مردم متمدن تحمیل کرده است، را به لبه پرنگاه کشانده است. بیش از سه سال است که در سراسر ایران، زن و مرد و کودک، بزرگ و سالمند، شاغل و بازنشسته، کارگر و معلم و پرستار، کارمند، دانشجو و صف عظیم و میلیونی که به فقر و بیکاری و محرومیت کشیده شده اند، به جدال این هیولای ضدزن، ضدشادی و زندگی، برخاسته اند. سه سالی که سرکوب های خشن و افسار گسیخته قادر نشد سیل عظیمی که جاری شده است را منحرف یا در مقابل آن سد ببندد! قادر نشد شعله امید به تغییر به قدرت خود را در دل میلیونها جوان، میلیونها دختر و پسر خوشبین به آینده  و متنفر از تبعیض و دیوار جداسازی جنسی، خاموش کند! برعکس در مقابل خشم و انزجار مردمی که به خوبی دشمن شان را می شناسند، از همیشه مستاصل تر، بی دفاع تر و ضعیف تر شده است.

جنبشی که حکومت زن  ستيز را به لبه پرتگاه کشانده است و در راس مبارزه  برای لغو قوانین اسلامی و علیه بربریت و توحش آن، نه فقط شکست ایدئولوژیک و سیاسی جمهوری اسلامی را موجب شد که پابه پا و به موازت آن، همه نیروهای طرفدار"اسلام مدرن"، "آشتی حق زن و اسلام" را هم بی آبرو و از اعتبار ساقط کرد. این پیشروی بی تردید مدیون هژمونی جنبش عدالتخواهی کارگری در رویارویی و مقابله با جمهوری اسلامی است.

جنبش آزادی و برابری، جنبش عدالتخواهی کارگری، جنبش برابری زن، علاوه بر آگاهی و شناخت از دشمن رو در رو،  که چهل سال است فقر و فلاکت و آپارتاید جنسی و قوانین قرون وسطایی اسلامی را بر سرش خراب کرده است و امروز جامعه را به ورطه تباهی کامل کشانده است، بعلاوه از همه کسانی که تلاش کردند بعنوان "اپوزیسیون" درمقابل هر حرکت اعتراضی مردم،  نقطه سازش هایی برای تسلیم شدن بگذارند، عبور کرده اند!


این جنبش سالها است از همه نقطه سازش های ارتجاعی و ضدزن و ضدانسانی، که تنها و تنها به وجود اختناق و دادن تصویر ابدی از آن زنده بود، عبور کرده اند! از نیروهای آبروباخته ای که از دو خرداد و لبخند خاتمی و"دیالوگ تمدن ها" و "جنبش سبز" و"دولت اعتدال و امید"،  کسب و کار سیاسی ساختند و وعده "گرفتن تدریجی حق زن" را دادند، عبور کرده است! این جنبش سالها است به جدال "دگراندیشان اسلامی"، اصلاح طلب و ضد تغییر رادیکال، کسانی که تعدد رنگ های روسری های خانم های به  اپوزیسیون رانده شده و حرف های نیم پز و بی محتوای شان در مجلس و این و آن وزارتخانه را نشان "پیشروی در حق زن" خواندند و خروار خروار سخنرانی و جایزه و تملق و تکبیر حواله هم کردند، دگراندیشان "فمنیست اسلامی" و توده - اکثریتی و اصلاح طلب نان به نرخ روز خور در طیف ملی - مذهبی ها، رفته و آنها را حاشیه ای  و منزوی و سرخورده کرده است. سرخوردگی این طیف  فرصت طلب، سرخوردگی جنبش حق طلبی زنان، جنبش رادیکال دفاع از حق زن نیست. سرخوردگی آنها، نشانه عبور جامعه از تلاش های آنها برای به سازش کشاندن میلیون ها انسان محروم در جامعه ایران و قدرتگیری و هژمونی گرایش سوسیالیستی در جنبش برابری زن است.


جنبش برابری زن و مرد، در بطن جنبش "اصلاح طلب اصول گرا، دیگه تمامه ماجرا"، سه سال است که با دختران خیابان انقلاب، در هشت مارس ها، در اول مه ها، در اعتصابات کارگری، در اجتماعات و اعتراضات دانشجویی، معلمان، بازنشستگان، پرستاران، در کوچه و خیابان، با داشتن دهها و دهها زن چپ و سوسیالیست و عدالتخواه در صف مقدم فعالین و رهبران و سخنگویان خود، نشان داده است که ارتجاع حاکم اسلامی و ارتجاع گذشته غیراسلامی، را نمی خواهد! این جنبش به کمتر از آزادی و برابری، آزادی از تبعیض و اختناق و  فقر، برابری در برخورداری از نعمات زندگی، راضی نیست. سه سال است که جنبش رهایی زن در ایران، با  چهره ها، شخصت های رادیکال و سوسیالیست، انجمن ها و سازمان های کارگری و دانشجویی و معلمی و مردمی خود، پرچم مطالبات ماگزیمال خود را در دست دارد! خواست های ماگزیمال چپ و سوسیالیستی که پا بر زمین جنبش واقعی در اعماق جامعه دارد. که همه آزادی و همه برابری را میخواهد! از لغو حجاب تا ممنوعیت ححاب کودکان! از آزادی و رهایی از مذهب تا بیمه بیکاری برای همه افراد آماده به کار، از ممنوعیت دخالت مذهب و خانواده در روابط خصوصی انسانها، تا لغو کامل آپارتاید جنسی!

امروز جنبش برابری زن و مرد در ایران علاوه بر جنبشی برای لغو حجاب اجباری و آپارتاید جنسی،  که یکی از ارکان جنبشی است که از کارخانه تا مدرسه، از دانشگاه تا خیابان برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی، بعنوان عامل و بانی زن ستیزی و فقر و استبداد و استثمار،  با همه بنیادهای اقتصادی و سیاسی آن قد علم کرده است.

 
باید فراتررفت! میتوان فراتر رفت! ماگزمالیسم جنبش چپ و سوسیالیستی ایران، باید تضمین کند که به تاخیر رضایت نمی دهد! باید تضمین کند که در راس و پیشاپیش اعتراض جامعه نسبت به بی حقوقي زن و برای احیا حرمت و شان انسانی زن، برای متحد و متشکل کردن و تامین رهبری خود، سیر سرنگونی جمهوری اسلامی ایران به رهایی زن، آزادی و برابری کامل زن و مرد، به انقلابی برای زیر و رو کردن بنیادهای این جامعه و دستیابی به  وسیع ترین آزادی های سیاسی و اجتماعی و به جنبش سوسیالیستی گره میزند.

 

زنده باد آزادی و برابری زن و مرد

حزب حکمتیست (خط رسمی)

۶ اسفند ۹۸ (۲۵ فوریه ۲۰۲۰)