مصوب کنگره یازدهم حزب کمونیست کارگری حکمتیست (خط رسمی)
 
۱- جامعه ایران شاهد وسیعترین اعتراضات توده ای، اعتصابات كارگری و تجمعات اقشار مختلف مردم برای رفاه و آزادی، برای جامعه ای امن و مرفه و علیه جمهوری اسلامی بوده است. اعتراضاتی  كه در ادامه در خیزش انقلابی شهریور ۱۴۰۱ با پرچم آزادی زن و برابری و عدالت و سرنگونی جمهوری اسلامی، حاكمیت را به لبه سرنگونی سوق داد  و مهر خود را بر سیمای سیاسی و اجتماعی جامعه كوبید.
 
۲- علیرغم اینكه خیزش انقلابی ۱۴۰۱ قادر به تعیین تکلیف نهایی با حكومت نشد، اما توازن قوا میان طبقه كارگر، زنان و اقشار محروم جامعه با جمهوری اسلامی را كاملا تغییر داد و سنگرهایی را فتح و عقب نشینی هایی را به حكومت تحمیل كرد.
 
سیمای كنونی جامعه ایران و رابطه طبقه كارگر و مردم آزادیخواه با جمهوری اسلامی قابل مقایسه با پیش از خیزش ۱۴۰۱ نیست. عقب راندن فضای اسلامی و قوانین مذهبی، لغو دو فاكتوی پوشش اجباری، بالا رفتن اعتبار و جایگاه زن در تاروپود جامعه، بالا رفتن وزن اجتماعی و سیاسی طبقه كارگر و امید به نقش این طبقه در تحولات آتی، تحمیل حق اعتراض و تجمع، آزادی انتقاد و بیان و...، و فلج شدن نیروهای سركوب، گوشه هایی از دستاوردهای مردم آزادیخواه در این دوره است.
 
خیزش توده ای ۱۴۰۱ و ادامه اعتراضات انقلابی در جامعه ایران، شكست ایدئولوژیك جمهوری اسلامی در مقابل مردم انقلابی را مسجل، انشقاق و تردید و ریزش درونی در صفوف جمهوری اسلامی را افزایش و مردم آزادیخواه را در موقعیت به مراتب بهتری در مقابل حاكمیت قرار داده است.
 
۳- تلاش همه جانبه جمهوری اسلامی برای تحمیل شكست به مردم آزادیخواه، با هدف مرعوب كردن جامعه و بهبود موقعیت حاكمیت، شكست خورده است. امروز ما با مردمی متوقع تر، حق به جانب تر، آگاه تر و متحد تر و حكومتی ضعیف تر روبرو هستیم. جدال طبقه كارگر و اقشار محروم جامعه، زنان و نسل جوان در اشكال مختلف با حاكمیت برای رفاه عمومی، آزادی و عدالت اجتماعی، علیه فقر و استثمار و زن ستیزی به وسعت جامعه ادامه دارد. این جدال مستقل از فراز و نشیبهای آن سر باز ایستادن ندارد و این دو صف در مقابل هم صف آرایی كرده اند.
 
جدال با جمهوری اسلامی و تلاش برای سرنگونی آن به پولاریزاسیون سیاسی- طبقاتی در جامعه، در صفوف مردم و جنبشهای سیاسی و نیروها و احزاب آن، دامن زده است. در کنار تلاش جمهوری اسلامی برای بقاء و توسل به همه ابزارها از سرکوب و ارعاب تا عقب نشینی و پرهیز از رودرروئی مستقیم با مردم، جدال اپوزیسیون راست و كمونیستها، بر سر نوع و نحوه سرنگونی، آلترناتیو آتی و برای کوبیدن مهر خود بر سیر تحولات در ایران تا اكنون ادامه دارد. سه نیروی اصلی در این جدالها و تحولات آتی، علاوه بر جمهوری اسلامی به عنوان نیروی حاكم، دو نیروی راست بورژوایی و کمونیستها در اپوزیسیون هستند. نیروهایی که کماکان امکان زدن مهر خود بر تحولات آتی و سرنوشت جامعه را دارند.
 
الف: جمهوری اسلامی علاوه بر سرکوب و عقب نشینی، اساسا در عرصه های اجتماعی و فرهنگی، از یک طرف تلاش میکند بخشی از جامعه را "خنثی و راضی" نگاه دارد و از طرف دیگر با استفاده از رقابت های جهانی، شکاف های بین المللی و منطقه ای و از جمله فاجعه نسل کشی اسرائیل در غزه، جامعه را تحت انقیاد نگاه دارد و پایه های نظام را حفظ کند.
 
قبول دو فاکتوی لغو حجاب، "شل کردن" برخی قوانین مذهبی و محدودیت ها، عقب نشینی است که به امید کاهش فشار جنبش خلاصی فرهنگی و خنثی شدن بخشهایی از جامعه و نیروهای سیاسی که با جمهوری اسلامی  صرفا مشکل فرهنگی و مذهبی دارند، صورت میگیرد.
 
از طرف دیگر دامن زدن به تبلیغات جنگی و پروپاگاند ناسیونالیستی و بلند کردن پرچم "ایرانیت" و نقش بین المللی جمهوری اسلامی تلاشی است جهت درهم شکستن مقاومت پائین در مقابل تحمیل فقر و گرانی بیشتر و در انتظار نگاه داشتن جامعه.
 
این شرایط از طرفی اپوزیسیون راست، از ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی تا ناسیونالیستهای كرد و جریانات قومی، را خلع سلاح میکند و بخشی از پایه اجتماعی این نیروها را در جدالهای آتی با جمهوری اسلامی خنثی خواهد کرد و از طرف دیگر ناسیونالیسم شرق زده و غیرسلطنتی در ایران را، در درون و بیرون از حاکمیت، دنباله رو خود و مدافع "محور مقاومت" میکند. بازنده این تلاش ها نیروهای مختلف ناسیونالیست در اپوزیسیون اند، اما هر درجه موفقیت جمهوری اسلامی در این تلاش به پولاریزه شدن بیشتر صفبندی های سیاسی و اعتراضی جامعه و جنبش سرنگونی منجر میشود.
 
ب: اپوزیسیون راست بورژوایی که در مقطع کوتاهی با اتكا به امكانات وسیع رسانه ای، فضای سیاسی و تبلیغی در داخل و خارج را اشباع کرده بود، به دلایل داخلی و بین المللی در زدن مهر خود بر فضای سیاسی و اعتراضی در جامعه ناتوان ماند. این اپوزیسیون از تبدیل جنبش انقلابی در ایران به دستمایه و امكانی برای دخالت دول غربی و به اهرمی برای تبدیل خود به آلترناتیو مطلوب این دولتها، در این دوره شكست خورد. اپوزیسیون راست علیرغم عقیم ماندن تلاش هایش در زدن رنگ ملی، قومی و مذهبی به زندگی و جدال مردم برای آزادی و رفاه، در تحمیل خود بعنوان آلترناتیو مورد قبول اکثریت و بالاخره تلاش در تقلیل آزادیخواهی و برابری طلبی مردم به بازگشت به گذشته یا‌ آزادی پوشش محلی و...، هنوز یکی از نیروهایی است که شانس زدن مهر خود بر تحولات آتی در ایران را دارد.
 
نیروهای این اپوزیسیون علیرغم اختلافات درونی خود، بعنوان یک بلوک در مقابل جنبش آزادیخواهانه مردم ایران برای رهایی و بویژه در مقابل طبقه کارگر و جدال آن علیه نظام اقتصادی-سیاسی حاکم خواهند ایستاد. از دست دادن پایه های اجتماعی این نیروها از طرفی ظرفیت و پتانسیل آنان در دست بردن به سیاستهای مخاطره‌ آمیز را بالاتر میبرد و از طرف دیگر نیاز آنان به توافق با بخشهایی از حاکمیت را تشدید میکند.  نقطه قدرت و یا شانس این اپوزیسیون نه پایه اجتماعی قوی و موثر که کمکهای دولتهای غربی و با اتکا به امکانات عظیم مالی و رسانه ای و جذب بخشهایی از حاکمیت به خود خواهد بود.
 
پ: طبقه کارگر و جنبش کمونیستی، علیرغم عدم موفقیت در تبدیل شدن به نیروی رهبری کننده خیزشهای توده ای، منجمله ۱۴۰۱، اما مهر خود را به رادیکالیسم عمومی در جامعه زده است. امروز آزادی و برابری در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، از آزادی بیان و تشکل تا برابری کامل زن و مرد و رفع تبعیض از مردم بدلیل اعتقادات مذهبی و پیشینه قومی و ملی و گرایشات جنسی، با کمونیسم (بعنوان نماینده چپ) تداعی میشود.
 
عقب راندن تلاش بورژوازی، در حاکمیت و اپوزیسیون، برای دامن زدن به انشقاق در صفوف طبقه كارگر و مردم محروم، عقب راندن راه حلها و آلترناتیوهای بورژوایی و ...، بدون نفوذ وسیع چپ و بطور ویژه سوسیالیستها ممکن نبود. پرچم این مقابله در خیزش ۱۴۰۱ آزادی زن، رفاه عمومی و اداره شورایی بود که به عنوان یك جنبش سراسری، در جدال متحدانه با دشمن در قدرت و حاکمیت، همزمان هر نوع تقسیم بندی های کاذب ملی، ناسیونالیستی و مذهبی را به حاشیه راند.
 
امروز طبقه کارگر و کمونیستها، بیش از هر زمانی نیازمند متحد کردن سایر بخشهای جامعه زیر پرچم رادیکال خود هستند. هر درجه پیشروی جنبش بخشهای محروم جامعه برای معیشت و رفاه، و موفقیت های جنبش آزادی و رهایی زن، سیر پیشروی طبقه کارگر در جدال های آتی و سرنوشت ساز را تسهیل و آن را ممکن میکند.
 
۴- تحولات آتی در ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی، با پولاریزه شده فضای سیاسی و اجتماعی در جامعه و رودررویی مستقیم تر جنبشها و نیروهای سیاسی و در دل رویدادها و صف بندی های جهانی، روندی پیچیده و چند وجهی خواهد داشت. آینده و سرنوشت جامعه اساسا به وزن یا قدرت هریک از سه نیروی اصلی، یکی در قدرت و دو نیرو در اپوزیسیون، در زدن مهر خود به تحولات آتی در ایران بستگی دارد. سایر نیروهای چپ و میانه یا در حاشیه قدرت حاکم یا در مدار دو نیروی اپوزیسیون و اساسا حول دو جنبش سیاسی ناسیونالیسم و کمونیسم نقش ایفا میکنند.
 
- جمهوری اسلامی قادر به پیروزی در مقابل جنبش توده ای برای خلاصی از حاکمیت فقر و استبداد و تبعیض یا مستاصل و خانه نشین کردن میلیونها مردم تنشه آزادی و برابری که قدرت خود را در خیزشهای اخیر دیده اند، نیست. جمهوری اسلامی قادر به دادن امتیاز اقتصادی به طبقه کارگر و مردم محروم نیست و ادامه عقب نشینی ها در عرصه اجتماعی و فرهنگی در جامعه ای که مردم از هر عقب نشینی به نفع خود و برای پیشرویهای بعدی استفاده میکنند، تیغ دولبه ای است که بقاء جمهوری اسلامی را تهدید میکند. تنها شانس و امکان جمهوری اسلامی، استفاده از شکاف های منطقه ای و بین المللی برای ساکت نگاه داشتن جامعه، ایجاد شکاف در صف متحد مردم و خارج کردن آنها از صحنه و بالاخره "خریدن وقت" به امید برون رفت از بن بست است.  امری که تا امروز نه تنها جنبش برای خلاصی از  جمهوری اسلامی را متفرق نکرده است که عقب هم نزده است. 
 
- اپوزیسیون بورژوایی با توجه به اولا فضای سیاسی رادیکال در جامعه، وزن طبقه کارگر و گرایش سوسیالیستی آن، سمپاتی عمومی جامعه به راه حل رادیکال چه در پروسه سرنگونی و چه در آینده جامعه (اداره شورایی) بیش از هر زمانی به ایجاد شکاف در صف متحد مردم و خارج کردن آنها از صحنه سیاسی و جدال بر سر قدرت، اتکا به فضای میلیتاریستی و دخالت مستقیم ارتجاع جهانی در تحولات آتی متكی است.
 
تحرکات این اپوزیسیون علیه چپ و میدانداری دوره ای آن، هرچند محدودیت های زیادی را به سیر پیشروی تحمیل کرد، اما چپ بودن فضای عمومی جامعه، ضدیت اپوزیسیون بورژوایی با خواسته ها و آرمانهای مردم معترض و انقلابی، را برجسته تر نشان داد.  تبدیل جدال راست و چپ به جدالی سیاسی- اجتماعی در دل خیزش ۱۴۰۱و دست رد این خیزش به سیاستها، آلترناتیوها و شخصیتهای اپوزیسیون بورژوایی، مانع جدی و اصلی قدرتگیری اپوزیسیون راست در تحولات آتی است.
 
 - کمونیستها بدلیل اولا قدرت و نفوذ گرایش سوسیالیستی در طبقه کارگر و دوما سمپاتی عمومی به سیاستها و آلترناتیوی که طرح کرده است، از نظر اجتماعی و جنبشی مهمترین نیرو محسوب میشود. امروز جای پای این کمونیسم در نگاه رهبران کارگری به قدرت و وزن این طبقه چه در جامعه و چه در تحولات اجتماعی و سیاسی قابل مشاهده است. نفوذ و سمپاتی به سیاستهای کمونیستی در سایر بخشهای جامعه، از زنان تا فرهنگیان و بازنشستگان و...، در شعارها، مطالبات و جدال های آنها، غیر قابل انکار است.    
 
نقطه ضعف این جنبش بیش از هر چیز به موقعیت كمونیستها و عدم آمادگی فعالین كمونیست طبقه كارگر و حزب ما، به عنوان بخش متحزب آن مربوط است. این تحولات یك بار دیگر نشان داد كه انقلاب آزادیخواهانه در ایران نیاز به آمادگی كمونیستها و طبقه كارگر به عنوان رهبر تحولات جامعه دارد. آنچه امروز جمهوری اسلامی را سر پا نگهداشته است، نه قدرت حاكمیت بلكه ضعف و كمبود جنبش ما و حزب ما به عنوان كمونیستهای آن است.

 ۵- کنگره تاکید میکند یکبار دیگر امکان و دریچه پیروزی طبقه کارگر و کمونیسم، اینبار با اتکا به نفو‌ذ سیاسی و اجتماعی آن در جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی دیگر، با اتکا به سمپاتی عمومی به آلترناتیو آن در ابعاد اجتماعی باز شده است.
 
۶- شرط لازم عبور دادن سالم جامعه از تندپیچهای مختلف در مسیر سرنگونی و پیروزی طبقه کارگر و آلترناتیو کارگری، تلاش برای هژمون کردن مطالبات خود در تمام عرصه ها و جبهه های جدال جامعه با حاکمیت، و همزمان مقابله سیاسی، اجتماعی و مبارزاتی کمونیستها، در راس آن حزب، با گرایشات بورژوایی و ضد كارگری، در جنبش كارگری و سایر جنبشهای اجتماعی است.
 
۷- کنگره بر اهمیت ایفای نقش دخالتگرانه كمونیستها و حزب حكمتیست (خط رسمی) در جدال علیه بورژوازی حاکم به عنوان پرچمدار انقلاب كارگری و بر اهمیت بكار انداختن همه توان وظرفیتهای حزب برای دخالتگری كمونیستی خود در عرصه های اصلی مبارزه طبقاتی در جهت استراتژی سوسیالیستی خود تاکید میگذارد.