گفتگو با رادیو نینا

فواد عبداللهی: آذر مدرسی؛ سیر رویدادها نشان می‌دهد که ما در دوره‌ حساس و ویژه‌ای هستیم. دوره‌ شکل گیری دوباره‌ خیزش های اجتماعی و شهری در ایران و خاورمیانه را شاهد هستیم. تا جایی که به ایران مربوط می‌شود دوره‌ جنگ آشکار رژیم با مردم آغاز شده و اینکه سرنوشت این کشمکش به کجا ختم می‌شود سوال بازی است که امروز در مقابل همه‌ احزاب و جریانات اصلی جامعه، مشخصا بین دو اردوی چپ و راست، قرار دارد. زمانی بود که جناح اصلاح طلب چتری بود که اعتراضات مردمی را در یک محدوده‌ای کنترل می‌کرد و همهمه و سر و صدایی را در جامعه به وجود می‌آورد. امروز جامعه از اصلاح طلبان عبور کرده و آنها به لحاظ سیاسی-ایدئولوژیک ورشکسته شده‌اند. اکنون مردم عملا رو در روی حاکمیت ایستاده‌اند. خیزش های اخیر بخشا محصول این اتفاق هم هست. مکانیزمی که جمهوری اسلامی را نگه داشته بود، یعنی اصلاح طلبان، از کار افتاده و سرنگونی جمهوری اسلامی به طور واقعی در دستور کار مردم و جامعه قرار دارد.

امروز جامعه نیاز به پلاتفرم و نقشه‌ جدیدی دارد. نیاز به رهبرانی دارد که خارج از ساختار نظام قرار گرفته و شکل گرفته‌اند. برای نمونه اجازه بدهید که از اپوزسیون راست آغاز کنیم. "شورای مدیریت گذرار" را داریم که متشکل از نیروهای قومی و ناسیونالیست های متعصب است. آنها هم معتقد هستند که جمهوری اسلامی باید برود. از سوی دیگر آقای رضا پهلوی را داریم که معتقد است که نظام در حال فروپاشی است و منتظر است که با کمک ارتش به قدرت برسد. از سوی دیگر مجاهدین را داریم که فاکتور "اسلحه" را وارد تحولات می‌کند. در مقابل همه‌ اینها و در سمت دیگر حزب حکمتیست (خط رسمی) "منشور سرنگونی جمهوری اسلامی" را به عنوان پرچم پیروزی جنبش سرنگونی اعلام کرده است.

اجازه بدهید قبل از اینکه وارد مرزبندی با شیوه‌ سرنگونی جمهوری اسلامی به سبک و سیاق اپوزسیون راست بشویم با این سوال شروع کنیم که مردم ایران عموما خواهان چه نوع سرنگونی‌ هستند؟

آذر مدرسی: فکر میکنم خوب است ابتدا نگاهی بکنیم به تفاوت آبان ۹۸ و دیماه ۹۶. ویژگی سیاسی دیماه ۹۶، علاوه بر گستردگی اعتراضات و علاوه بر اینکه مردم برای رفاه به خیابانها آمده بودند، اعلام این مسئله بود که جامعه از دو جناح عبور کرده و هر دو جناح را به یک اندازه در حاکمیت، در تحمیل دیکتاتوری‌ به جامعه، در حاکمیت مذهب، در تحمیل فقر، فلاکت و استبداد سهیم می‌داند. همانطور که شما گفتید اصلاح طلبان بی خاصیت شده‌اند. در دیماه ۹۶ جامعه از اصلاح طلبان به عنوان سوپاپ اطمینان جمهوری اسلامی عبور کرد. تفاوت آبان ۹۸ با دیماه ۹۶ تنها در این نبود که مردم خشمگین تر بودند، تنها در این نبود که بانک ها را آتش زدند، تنها در این نبود که یک رو در رویی آشکار با جمهوری اسلامی داشتند و برای جمهوری اسلامی هم تفاوت تنها در این نبود که سرکوب خونین تر و وحشیانه تری کردند و بخشا آگاهانه در دامن زدن به چیزی که خودشان به آن "اغتشاش" می‌گویند نقش داشت. ویژگی آبان بلوغ این جنبش، اعلام رسمی این واقعیت بود که این جنبش رو در روی جمهوری اسلامی ایستاد و گفت "برای سرنگونی این حاکمیت تا آخر می‌جنگیم!". این ویژگی‌ است که آبان دارد. روشن بود که در این هیجده ماه، بین دیماه ۹۶ و آبان ۹۸، علیرغم اینکه  ظاهرا تب وتاب اعتراضات توده‌ای در جامعه کم شده بود و در این مدت اساسا اعتراضات کارگری و اعتراضات معلمان را داشتیم، اما جامعه عمیق تر، خود آگاه تر، خشمگین ترو سازمان یافته تر خودش را برای جدال نهایی با جمهوری اسلامی آماده میکرد. آبانماه فاز دیگری از تقابل طبقه کارگر و مردم محروم با جمهوری اسلامی و برای به زیر کشیدن آن بود.

 ویژگی اساسی آبان ۹۸ این است که مردم رسما و علنا مسئله مبارزه برای‌ سرنگونی جمهوری اسلامی را به عنوان امر فوری و امروز خود، و نه امری در مثلا ده سال آینده، اعلام کرده‌اند. آن خشم، نفرت و تعرض به هر چیزی که نماد جمهوری اسلامی بود، از دفتر "نماینده امام" گرفته، تا بانک، حوزه‌ علمیه و نیروی انتظامی و به طور کلی هر چیزی که با جمهوری اسلامی تداعی می‌شد مورد خشم قرار می‌گرفت، حاکی از این واقعیت است. و به همین دلیل جمهوری اسلامی هم وارد یک جدال جدی و سرکوب و کشتار وحشیانه شد و الآن هم خود را برای مقابله و سرکوب "شورش های آتی" و یا خیزش های آتی و جدال نهایی آماده می‌کند. خیزش هایی که می‌تواند موجودیت جمهوری اسلامی را با مخاطراتی جدی روبرو کند و نقطه پایانی به حاکمیت سیاه سرمایه و اسلام سیاسی در ایران بگذارد. سوالی که امروز روی میز حاکمیت است این است که چقدر می‌تواند در مقابل خیزش بعدی و در مقابل این جنبش عظیم میلیونی برای به زیر کشیدنش با اتکا به سرکوب و کشتار مقاومت کند.

دیماه ۹۶ پرونده جناح اصلاح طلب بعنوان سوپاپ اطمینان را بست. در آبان جامعه رسما و در ابعاد بسیار وسیعتر، خشمگین تر، مصصم تر و میلیتانت تر وارد جدال آخر شد. امروز حتی اینکه دستگاه سرکوب می‌تواند این جنبش را به عقب براند و می‌تواند جمهوری اسلامی را چند صباح دیگری سر پا نگه دارد، از طرف خود حاکمان زیر سوال است.

درباره‌ اینکه مردم چه نوع سرنگونی‌ را می‌خواهند؛ به نظر من ویژگی های خیزش آبان این را به روشنی نشان میدهد.

در آبان ۹۸ مردم خواهان این نبودند که تنها ولی فقیه برود، خواهان این نبودند که صرفا سرِ سوزنی بهبود در زندگی شان ایجاد شود. برعکس تبلیغات میدیای دست راستی و میدیای غربی مردم خواهان این نبودند که به گذشته رجعت بکنند و دوباره شاه دیگری را سر کار بیاورند. خواهان این نبودند که حاکمیت را از دست جمهوری اسلامی بگیرند و به دست نیروهای قومی و یا مذهبی دیگری بدهند. بلکه خواهان این بودند که تمام بنیاد های آن جامعه زیر و رو شود. خواهان این بودند که همگان رفاه داشته باشند، خواهان این بودند که آزادی برای همگان باشد. و به همین دلیل سرنگونی‌ که مردم برای آن به میدان آمدند و برای آن مبارزه می‌کنند سرنگونی و زیر و رو کردن کل بنیادهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن جامعه است. در هم شکستن کل حاکمیت است. مردم نه فقط به مجلس امیدی نداشتند ، نه فقط با حمایت خامنه ای از تصمیم دولت خاموش نشدند، مهمتر اینکه به تمام نمادهای کل حاکمیت از نماد استبداد مذهبی تا فساد مالی و دستگاه سرکوب حمله کردند. آن چیزی که مردم با آن به جدال برخاسته‌اند، باز هم بر خلاف تبلیغات نیروهای دست راستی و یا جناح های درون حکومتی، نه علیه تند روی های حاکمیت و یا صرفا علیه روبنای سیاسی و مذهبی حاکمیت، بلکه علیه بنیاد های سیاسی و اقتصادی آن حاکمیت و آن نظام هستند. مردم رسما اعلام کردند نه حکومت مذهبی می‌خواهند، نه حکومت قومی می‌خواهند، نه بازگشت به گذشته می‌خواهند؛ بلکه یک رفاه مطلق برای همه، یک تساوی در سعادت، آزادی و شادی را برای همه می‌خواهند. و این نه فقط با کلیت جمهوری اسلامی که با کلیت سیستم بورژوایی حاکم در آن جامعه در تناقض است و به همین دلیل این جنبش، با وجود اینکه نوک پیکان حمله‌ آن جمهوری اسلامی بود، اما کل بورژوازی را چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون با مخاطرات و سوالات جدی و اینکه چگونه می‌شود آنرا سرکوب کرد و یا آنرا در نطفه خفه کرد و به عقب راند؛ مواجه کرد. مستقل از تبلیغات نیروهای بورژوایی و راست در اپوزیسیون همه در تدارک چنین سیاست و چنین استراتژی هستند.

 

فواد عبداللهی: اجازه بدهید اینجا بپرسم؛ شما یک بند منشور را به خلع سلاح سپاه پاسداران و ارتش و کلیه‌ نهادهای نظامی و شبه نظامی توسط مردم اختصاص داده‌اید. در حالی که اپوزیسیون راست اعلام کرده که برای اداره‌ جامعه همچنان خواهان استفاده از این نیروهاست. اینجاست که این ها در مقابل قیام از پایین و به دست گرفتن کنترل اوضاع توسط مردم مرز بندی می‌کنند. چرا اپوزیسیون راست خواستار سرنگونی ساختار حاکمیت نیست؟

 

آذر مدرسی: تفاوت اساسی‌ که بین ما کمونیست ها و توده‌ وسیعی که در خیزش آبان ماه و دیماه سهیم بودند و طبقه‌ کارگری که برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی خود را آماده می‌کند، با کل اپوزیسیون راست و بورژوایی این است که همانطور که گفتم ما خواهان تغییرات بنیادی هستیم. اپوزیسیون راست صرفا ضد روبنای سیاسی آن جامعه ‌است، ضد ولی فقیه است، ضد حاکمیت به قول خودشان "یک مشت آخوند" است و به هیچ عنوان به دنبال تغییری در ساختار سیاسی و اقتصادی آن جامعه، در نابودی دستگاه سرکوب آن جامعه نیست. تمام تلاش اپوزسیون راست و نیروهای راست در این است که حاکمیت و قدرت سیاسی بدون دخالت مردم با حفظ تمام و کمال ماشین دولتی، با حفظ کامل دستگاه سرکوب به آنها تحویل داده شود. همانطور که تصور خمینی این بود که "کل حاکمیت را تحویل میگیرم" و به جای مجلس دوران پهلوی، "مجلس شورای اسلامی" گذاشت، در کنار ارتش، سپاه و نیروهای ایدئولوژیک خود را سازمان داده. نهایت هدفی که بورژوازی از سرنگونی جمهوری اسلامی دارد این است که کل این ماشین دولتی، از مجلس و دولت تا زندان ها، ارتش، همه و همه حفظ بشود و این دستگاه از "آخوندها" به یک خاندان دیگر و یا بخشی دیگر از بورژوازی منتقل شود. تا جائیکه به مردم هم برگردد دوباره روز از نو روزی از نو! دوباره طبقه‌ کارگری که برای رفاه مبارزه میکند، این بار به جای لباس شخصی ها و بسیجی و نیروهای سپاه، توسط نیروهای پلیس و ارتش و ژاندارمری  به گلوله بسته شوند. بازجوها به جای "برارد" بشوند "آقا"! اما شکنجه بر پا باشد، زندان ها بر پا باشند، کماکان زندانی سیاسی داشته باشیم، آزادی بیان و عقیده تنها به شرطی مجاز است که به "تمامیت ارضی" و "منافع سیستم و نظام" ضربه نزند. درست مانند فقر و استبدادی که در دوره حاکمیت بخش دیگری از بورژوازی، رژیم پهلوی، در جامعه حاکم بود. سناریوی بورژوازی "تحویل گرفتن ساختار موجود و تغییر در حاکمان" است. این تمام استراتژی و هدفی است که بورژوازی دارد. در صورتی که جامعه این را نمی‌خواهد. جامعه به دستگاه سرکوب احتیاج ندارد، جامعه زندانی سیاسی نمی‌خواهد، جامعه آزادی بدون قید و شرط بیان و عقیده و احزاب و تشکل را می‌خواهد. جامعه آزادی بدون قید و شرط اعتصاب را میخواهد. جامعه حاکمیت خودش بر خودش را از طریق ارگان های حاکمیت مردمی می‌خواهد. جامعه  ورژن "ایرانی و وطنی" دمکراسی نیم بندی که امروز شاهد بن بست آن در اروپا هستیم را نمیخواهد. جامعه می‌خواهد هر زمان که نماینده‌ ای علیه منافعش اقدام کرد بتواند فورا او را پایین بکشد و نماینده‌ واقعی خودش را بگمارد. جامعه دمکراسی مستقیم و حاکمیت مستقیم خودش بر سرنوشت خود را میخواهد. شعار نا، کار آزادی، اداره شورایی، که امروز همه گیر شده، بیان این خواست و این نوع از حاکمیت، است.

این ها خواستهایی هستند که مردم برای آن به خیابان ها آمدند، این ها خواستهایی هستند که ما کمونیست ها می‌گوییم. زیر و رو کردن بنیادهای نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که می‌تواند آزادی، برابری و رفاه همگانی را در جامعه تامین کند.در مقابل بورژوازی تنها می‌خواهد که حاکمیت دست به دست بشود و به همین دلیل از تعرض جامعه و مردم به نهاد های حکومتی با عنوان "اغتشاش" یاد می‌کند و فراخوان می‌دهد که "اغتشاش نکنید!"

 

فواد عبداللهی:  می‌خواستم به این نکته اشاره کنم، که شما هم در منشور سرنگونی به آن اشاره کرده‌اید، و آن هم "ضرورت قیام علیه جمهوری اسلامی" است. می‌خواستم ببینم منظور شما از قیام مشخصا چیست؟ چیزی که رسانه ها، و مشخصا اپوزیسیون راست درباره‌ قیام تبلیغ می‌کنند این است که "قیام خشونت است، خونریزی است، اعدام و کشتار به همراه دارد." و مرتبا از عبور مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی حرف می‌زنند. چه تضمینی وجود دارد که در صورت قیام عمومی مردم خشونت و خونریزی کمتری رخ بدهد و گروه های تندرو و باند های جمهوری اسلامی را بتوان خلع سلاح کرد؟

آذر مدرسی: ببینید ما هم خواهان عبور مسالمت آمیز از هر حاکمیت مستبدی هستیم. زمانی که مردم علیه رژیم سلطنت قیام کردند و انقلاب کردند، این مردم نبودند که عبور مسالمت آمیز نمی‌خواستند. برعکس حاکمیت حاضر نبود به این راحتی عبور مسالمت آمیز را بپذیرد. حاکمیت بورژوایی حاضر نیست زمانی که مردم به صورت میلیونی علیه شان به خیابان آمده‌اند، چه در انقلاب ۵۷ که می‌گفتند شاه باید برود و مرگ بر سلطنت و چه امروز که میگویند مرگ بر جمهوری اسلامی، به راحتی رژیم را به مردم تحویل بدهد. حاکمان مستبد هیچگاه حاضر نیستند اراده‌ مردم را بپذیرند. اینکه "حاکمیت بورژوایی حاکمیت مردمی است و شما هرچه بگویید ما خادمان مردم هستیم" و "خشونت نکنید" یک بازی پوچ است که، حداقل در ایران،  کسی به آن وقعی نمیگذارد. چنین تبلیغاتی ممکن است در اروپا با دمکراسی نیمبندش بخشی از مردم را متوهم کند اما در جامعه‌ای مانند ایران، که در آن بورژوازی بدون سرکوب عریان نمی‌تواند حکومت کند، سر سوزنی خریدار ندارد.

مردم اتفاقا بیشتر از هرکسی خواستار گذار مسالمت آمیز اند؛ به شرطی که حاکمیت بپذیرد. در انقلاب ۵۷ رژیم پهلوی قبول نکرد حاکمیت را به زبان خوش و "مسالمت آمیز" تحویل مردم و نیروهای چپ بدهد  و اعتراضات را به خون کشیدند و هم امروز جمهوری اسلامی قبول نمی‌کند به زبان خوش برود و دست از سر مردم بردارد و کوچکترین اعتراضی را به خون می‌کشند. اگر خشونتی هست از طرف حاکمیت است، نه از طرف مردم! مردم در آبان ماه با دستهای خالی به میدان آمد و به حاکمیت گفت "بروید!" و آنها به اسلحه به جان مردم افتادند. در زمان انقلاب ۵۷ هم همینگونه بود. تا روز قیام مردم با دستهای خالی در خیابان ها بوند و اعلام می‌کردند "سلطنت، فقر و دیکتاتوری نمی‌خواهیم" و آنها با اسلحه به سوی مردم آتش گشودند. درنتیجه عبور مسالمت آمیز آرزوی ماست، خواست ماست. مهم این است که دشمن حاضر نیست بدون خشونت خواست مردم را بپذیرد. کسی که به مبارزه‌ مردم خون می‌پاشد خود مردم نیستند. حاکمیت است که این کار را می‌کند. حاکمیت است که برای ماندن دست به هر جنایتی می‌زند.

این "پُز" نیروهای راست که ما خواهان عبور غیر خشونت آمیز هستیم پوششی است برای "بدون دخالت مردم قدرت را تحویل ما بدهید". منظور از بدون خشونت "بدون دخالت مردم" است. بدون فشار از پایین است. بدون حضور طبقه‌ کارگر است. بدون حضور زنان آزادیخواه است. بدون همه‌ این نیروها خواهان دست به دست شدن قدرت در بالا هستند و اسم آن را "عبور مسالمت آمیز" می‌گذارند. شعار های پوچی مانند "رفراندم "و "انتخابات آزاد" را بعنوان راههای این "عبور" مطرح می‌کنند. باید از اینها پرسید مگر در دوره حاکمیت شما (سلطنت) انتخابات آزاد و رفراندم داشتید که از جمهوری اسلامی توقع دارید داشته باشد؟ واقعیت این است هیچکدام از احزاب و قدرت های بورژوایی حاضر نیستند به انتخابات آزاد تن دهند. نه در رژیم سلطنتی و نه در جمهوری اسلامی کمونیست ها آزاد نبوده‌اند که حرفشان را بزنند. در دوره سلطنت در زندان شکنجه و کشته میشدند و دوره جمهوری اسلامی در خیابان و با پرسیدن تنها یک سوال "کمونیستی" به شقیقه‌ شان شلیک می‌کردند. درنتیجه اینکه ما "خشونت طلب نیستیم" یک ادعای پوچ است. اسم "حکومت را بدون دخالت مردم به ما بدهید" را گذاشته‌اند "غیر خشونت آمیز"!

اگر خشونتی هست از طرف آن هاست. طبقه کارگر و توده محرومی که میخواهند آن جامعه را زیر و رو کنند ناچار اند برای به زیر کشیدن حاکمیت به قیام و انقلاب متکی شوند. انقلاب و قیام با سوریه ای شدن فرق دارد. با مدل مجاهدین فرق دارد. انقلاب و قیام یک حرکت میلیونی، سازمان یافته، برای در هم شکستن دستگاه سرکوب برای به زیر کشیدن قدرت حاکم و برای تصرف قدرت سیاسی است. قیام و انقلابی که انقلاب ۵۷ یک نمونه‌ آن بود و نمونه‌ پیروز آن انقلاب اکتبر بود، کمون پاریس بود. این ها انقلاباتی هستند که مردم با دست خالی اما با قدرت توده‌ای، با سازمان خودشان، با اتحاد خودشان و با اعتراض سراسری‌شان قدرت حاکم را از سرکوب و از حکومت کردن ناتوان می‌کنند. خشونت همیشه از طرف حاکمیت به مردم انقلابی تحمیل میشود و در مقابل توده‌ مردم و طبقه‌ کارگر برای به زیر کشیدن حاکمیت هیچ راه دیگری باقی نمی ماند جز انقلاب، جز قیام و جز دست بردن به قهر برای در هم شکستن قهر حاکم. قهر را نمی‌شود با نصیحت پاسخ داد. قهر حاکم را باید با قهر توده ها پاسخ داد، باید با قهر طبقه‌ کارگر پاسخ داد. و این قهرِ مردم با خشونتی که این بورژوازی "دمکرات" شده که در دوران حاکمیتش از خود نشان داده، تفاوت زیادی دارد.

 

فواد عبداللهی: شما در صحبت هایتان به سازمان مجاهدین خلق اشاره کردید. این سازمان اخیرا فاکتور اسلحه را وارد مبارزات کرده. شما این قضیه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

آذر مدرسی: مجاهدین مدتهاست به عنوان یک نیروی باند سیاهی در خاورمیانه ابراز وجود کرده و نقش داشته است و در ایران هم همین نقش را دارد. مجاهد در آن سوی مرزها به کمین نشسته که آمریکا سوت تحرکات ارتجاعی اش را بزند. زمانیکه آمریکا و غرب و نیروهای قومی مذهبی و جمهوری اسلامی نتوانند انقلاب مردم را سرکوب یا مصادره کنند، بعنوان یکی از عناصر سناریوی سیاهی در سوریه ای کردن ایران سهمی داشته باشد و نقشی ایفا کند. مجاهدین خود را آماده میکند بعنوان بخشی از "ارتش آزاد ایران"  در به خون کشیدن انقلاب آتی نقش ایفا کند. درست مانند "ارتش آزاد سوریه" که از داعش تا جبهه النصر و تمام نیروهای ارتجاعی و دست ساز عربستان سعودی، ترکیه و آمریکا، آنرا تشکیل دادند. درنتیجه برای مجاهدین به عنوان یک باند و یک نیروی سناریوی سیاهی، نه مردم اهمیتی دارند و نه این مبارزه برای آینده‌ بهتر مردم. مجاهد به دنبال مفر و امکانی است که بتواند به عنوان یک باند قومی و به عنوان یک نیروی قابل اتکا وارد معادلات بشود. و از این زاویه هیچ ابزاری برای ابراز وجود ندارد، غیر از اینکه اسلحه را وارد مبارزه مردم کند، غیر از اینکه به اسم مبارزه‌ مسلحانه و اینکه مردم از امروز وارد مبارزه‌ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی می‌شوند چیزی ندارند. این یک حرف پوچ است. در مقابل این تلاش ما شاهد تلاش طبقه کارگر برای به پیرزوی رساندن این جنبش هستیم. اعتصاب هفت تپه که شهر شوش را به تعطیلی کشاند بدون اینکه کوچکترین خونی ریخته شود و بدون اینکه جمهوری اسلامی بتواند آن را سرکوب بکند نمونه‌ بسیار بسیار روشنی است از زمانی که طبقه‌ کارگر با قدرت خودش جامعه را پشت سر خودش می‌آورد و جمهوری اسلامی را فلج می‌کند. خودشان اعلام کردند که شوش یک هفته تعطیل بوده است به خاطر اعتصابات کارگری و اعتصاب کارگران هفت تپه.

مجاهد برعکس اهل بمب گذاری، اهل وارد کردن زودرس اسلحه به مبارزه‌ میلیونی، علیه سازمان پیدا کردن مردم، علیه متشکل شدن مردم و اهل قومی و مذهبی کردن مبارزه‌ مردم است. مجاهد در مبارزه‌ مردم علیه جمهوری اسلامی و برای آینده‌ بهتر خود یک عنصر سیاه است. مجاهد به اندازه‌ جمهوری اسلامی برای مبارزه‌ی مردم، برای آینده‌ بهتر و آزادی و رفاهشان خطرناک است و باید درست مانند "حشدالشعبی"، که دشمن آن جامعه است، به آن نگاه کرد. باید به مجاهد مانند تمام نیروهای شبه نظامی دست نشانده‌ جمهوری اسلامی، که از یمن تا سوریه به اصطلاح در کنار مردم "مبارزه می‌کنند"، نگاه کرد. تفاوت مجاهدین و حشدالشعبی این است که حشدالشعبی وابسته به جمهوری اسلامی است و مجاهدین ظاهرا علیه جمهوری اسلامی و اپوزیسیون آن است وگرنه در ماهیت و بنیاد و ضدیت اش با مبارزه و زندگی و سعادت مردم سر سوزنی با نیروهای قومی و مذهبی که در خاورمیانه مانند قارچ سر بر می‌آورند، تفاوت ندارد. تنها ابزاری که این نیروی حاشیه‌ای بی ریشه در آن جامعه دارد اسلحه است. و اتفاقا جمهوری اسلامی هم به همین دلیل، به دلیل بدنامی، حاشیه‌ای بودن، بی پایه بودن و به دلیل اینکه از الآن بر این طبل می‌زند که "ما می‌خواهیم اسلحه را وارد مبارزه‌ مردم بکنیم" آن را برجسته می‌کند تا بتواند مردم و معترضین را به مجاهدین منتسب بکند و سرکوب بیشتر را توجیه کند.

 

 فواد عبداللهی: آذر مدرسی؛ از نظر شما شرایط آزادی که در آن مردم حق انتخاب داشته باشند چیست؟

آذر مدرسی: شرایط آزاد یعنی آزادی بدون قید و شرط همه‌ احزاب، از احزاب چپ و کمونیست تا احزاب راست یا قومی و مذهبی وجود داشته باشد. ما همیشه گفته‌ایم اگر شما واقعا طرفدار این هستید که مردم انتخاب کنند، کافی است تنها شش ماه زور سرنیزه  و سرکوب را از آن جامعه بردارید. چه سرنیزه‌ اسلامی، چه سرنیزه‌ سلطنتی، چه سرنیزه‌ جمهوری. همه‌ این سرنیزه ها را بردارید، ماشین سرکوب را قفل کنید، ارتش را به داخل پادگان ها بفرستید، اوباش‌ بسیجی را به حوزه های علمیه و مراکز بسیج و سپاه پاسداران بفرستید، شش ماه به آن جامعه آزادی کامل بدهید که همه‌  احزاب، از کمونیست تا اسلامی، سلطنت طلب، جمهوری خواه، طرفدار ترامپ یا عربستان سعودی، قومی، مذهبی؛ بتوانند مستقیم با مردم حرف بزنند، بتوانند اهدافشان را بگویند، بتوانند بگویند که در کجا به این اعتراضات وصل هستند و کجاها از آن جدا هستند، بتوانند افق و برنامه‌ خود را با مردم در میان بگذارند و بتوانند مستقیما با مردم صحبت کنند و در ابراز عقایدشان، در انتشار ادبیاتشان آزاد باشند. آزاد باشند در میدیا با مردم حرف بزنند، آزاد باشند که به محلات بروند و مردم را سازمان بدهند، آزاد باشند که به مراکز تولیدی و دانشگاه و مدرسه و بیمارستان و ..... بروند، با مردم رو در رو حرف بزنند؛ آنوقت ببینید جامعه چه کسی را اتخاب می‌کند. آن وقت ببینید اگر آزادی بدون قید و شرط در آن جامعه برقرار شود و سرنیزه و خطر زندانی شدن و خطر شکنجه و خطر اعدام به بهانه‌ "دفاع از تمامیت ارضی" یا به بهانه‌ "مقابله با ولی فقیه" یا به بهانه‌ مبارزه با جمهوری فلان و بهمان، روی سر مردم نباشد، آن وقت خواهید دید مردم قطعا بین استثمار و بردگی، بین آزادی نیم بند ودمکراسی پارلمانی به سراغ رفاه کامل، برابری کامل و آزادی کامل و اعمال اراده‌ مستقیم خود بر سرنوشت شان می‌روند. این آن شرایطی است که ما فکر می‌کنیم که اگر در هر کجای دنیا فراهم بشود، جامعه بدون قید و شرط به سراغ ماگزیمال ترین اهداف خودش و ماگزیمال ترین درجه از رفاه و سعادت می‌رود.