چرا دوران کرونایی امروز، بشریت را به انقلاب در وضع موجود فرامیخواند؟

با شکست بلوک شرق، تناقضات درونی بلوک پیروز چشم باز کردند؛ قرار بود دنیا تحت رهبری بازار آزاد، دنیای صلح و دوستی باشد، اما نشد، چون سازماندهی جنگ برای تامین هژمونی امریکا ضرورتی سیاسی اقتصادی شد و به دنبال آن جوامع متعددی میدان کشتار و سازماندهی مخوف ترین باندهای کشتار جمعی شدند. جنگ جهانی در سوریه آخرین نمونه آن است که اخیرا دهمین سال خود را پشت سر گذاشت.

قرار بود رفاه و خوشبختی تمام قاره های جهان را در تسلط خود بگیرد. اینهم نشد چون تولید برای سود معیار و قطب نمای رشد و شکوفایی اقتصاد شد.

قرار بود حقوق بشر موقعیت دیگری پیدا کند. اینهم نشد، به این دلیل ساده که در بازار سود و رقابت های سیاسی اقتصادی و نظامی، حقوق بشر ابزاری در خدمت آن جنگ و رقابت های موجود تبدیل شد.

دمکراسی به عنوان گل سر سبد این نظام هم سالهاست نزد میلیون ها مردمی که رای نمیدهند، بی اعتبار و بی ارزش، کارایی خود به عنوان ابزار خرافه عوام را از دست داده است. تعداد جوامعی که صندوق های رای شان، علیرغم تبلیغات عوامفریبانه میلیونها دلاری، در اوج "آزادی" کم مشتری میمانند، پرشمار اند.

قرار بود حرمت انسان و ارج و قرب آن بالا رود. در مقابل، سالهای گذشته بزرگترین تعرضات بازار آزاد به محیط زیست این انسان و این کره خاکی اش، سرنوشت زندگی هر نوعی از موجود زنده در آن را در هاله ای از ابهام فرو برده است.

آنچه گفته شد فقط تکرار مکرر ادعاهای ما کمونیست ها در تمام این چند دهه نیست، فاکت های جهان امروزند.

آنچه که امروز و در متن معضل کرونا رخ میدهد، نه فقط یک بحران صرف اقتصادی ویرانگر، نه فقط یک  بن بست تمام عیار سیاسی جهان سرمایه داری، که یک شکست ایدئولوژیک و یک کولپس مفتضح اخلاقی تمام عیار لیبرالیسم، نئولیبرالیسم و سیستم ایدئولوژیک آن است.

در دوران جنگ جهانی همین قطب های امپریالیستی، تمام صنایع مهم آن روز، به دستور قدرت های جنگ طلب، به سرعت برق، خطوط تولیدشان در خدمت تامین نیازهای جنگ و کشتار میلیونی سازماندهی شد. امروز اما هیچ قدرتی حاضر به سازماندهی حتی بخش کمی از پیشرفت تکنولوژی در خدمت تامین نیازهای بهداشت و رفاه انسان نیست. دلیل ساده است؛ تخصیص بودجه میخواهد، و سود سرمایه اجازه نمیدهد! نتیجتا در دوره و زمانه ای که قدرت دانش و علم و تکنولوژی تا اوج بی نهایت پیشرفت کرده است، مردمان سرتاسر دنیا روزانه هزار هزار طعمه ویروس اند.

دول سرمایه داری برای روز جنگ و کشتار انبارهای لایتناهی از موشک و بمب اتم و غیر اتمی ذخیره کرده اند. فکسنی ترین دولت های این جهان جهنمی صدها برابر شمار جمعیت کشورشان گلوله برای کشتارشان حاضر و اماده دارند، اما برای حفظ جان تک تک شهروندان در مقابل چنین بلایایی، فاقد ذخیره دارویی برای حتی یک روز دفاع از سلامت و بهداشت اند.

ضرورت انقلاب در وضع موجود

اخیرا تعدادی از سران و سخنگویان نظام حاکم بر جهان، ازضرورت تامین نسبتی از عدالت و انسانگرایی و اصلاح نظام سیاسی اقتصادی موجود سخن میگویند. ادعای دروغین اینها اساسا ناشی از یک معذوریت اخلاقی در مقابل هیچ نکردن شان برای دفاع از سلامتی و بهداشت و محیط زیست و ول کردن سرنوشت بشر در دستان ویروس کروناست. در غیر اینصورت، تغییر خط تولید تکنولوژی و صنایع در خدمت به تامین محافظت از بهداشت و سلامتی، همین امروز یک نیاز فوری و غیرقابل تعویق در انجام یک وظیفه فوری و فوتی است.

اگر قدرت دست کارگر بود، اولا ذخیره لازم برای تمام نیازهای بهداشتی و سلامتی را در انبار بیمارستان ها و در دسترس داشت. ثانیا همین امروز خط تولید را در سطح جهانی بسوی تولیدات درمانی و بهداشتی کانالیزه میکرد، به این دلیل ساده چون اقتصاد کارگری نه در خدمت کسب سود که در خدمت تامین رفاه و زندگی است. اگر اقتصاد اینها بحران دارد و به بن بست رسیده است، به این دلیل ساده است که به زندگی انسان و رفاه و خوشبختی بیربط است. اقتصاد کارگر همین نیروی داوطلبانه کار است به اضافه تمام پیشرفت های علمی و تکنولوژیک بشر امروز، که توان تولید تمام امکانات خوشبختی را در بالاترین سطح خود داراست. در چنین سیستمی بحران و ناله از نداری و ناتوانی غیرقابل تصور است.

در یک کلام؛ ویروس کرونا و مصیبت ظهور کرده عامل ناتوانی بشریت امروز نیست. انچه که مصیبت است، سلطه بازار و سود و سرمایه بر سرنوشت بشر است که با ظهور ویروس کرونا، ناتوانی اش در تامین نیاز بشر، بیش از پیش برملا شده است.

مصیبت بزرگتری در راه است؛ طبق حساب و کتاب متفکرین همین سیستم، جهان پساکرونایی با بزرگترین بحران اقتصادی هشتاد سال گذشته روبرست. طبق براورد همین ها، شمار بیکار شدگان بالای صدها میلیون کارگر کارکن امروز است. باز هم خود اینها حساب کرده اند که جهان سرمایه داری با موجی جهانی از شورش های اجتماعی روبروست. بیخود نیست هنری کیسینجر از متفکرین استراتژیست همین طبقه خطاب به حاکمان امریکا هشدار میدهد که باید به استقبال جهان پیچیده و ناروشن بعد از کرونا شتافت و خود را برای بزرگترین چالنج های پیش رو آماده کنند. بخش دیگری از متفکرین همین طبقه هشدار میدهند که جهان شاهد عروج راست و چپ افراطی میشود.

نکته ماقبل آخر

کرونا و جنگ سلامتی و بهداشت وقفه ای در جنگ هایی انداخت که صحنه سیاسی را به اشغال خود در اورده بودند؛ طغیان جلیقه زردها در فرانسه، شروع و مقدمه انقلابات در ایران و عراق و لبنان و شیلی و... نمونه های آن اند. با "عادی" شدن اوضاع و دستور حاکمین برای برگشت به خط تولید، تمام این جنبش ها سر جای خود حاضراند. اعدام های فله ای جمهوری اسلامی از اسیرانی که سالهاست  اجرای حکم شان برای چنین روزهایی به تعویق انداخته شده است، هشدار از پیش داعش های شیعه به شورشگرانی است که دوره قبل نظام حاکم را در مسیر سرنگونی قرار دادند. اینها با پیش بینی رخدادهای پساکرونایی تصمیم گرفته اند به جامعه اعلام کنند که در صورت تحرک به همین سادگی به جوخه های اعدام سپرده خواهند شد.

نکته آخر؛

کمونیسم یک گزینه واقعی، عملی و امکان پذیر در متن این بزرگترین بحران یک قرن اخیر است. ماحصل تمام بی آبرویی لیبرالیسم و بازار ازاد، ماحصل ناتوانی این سیستم در مقابل بلایی که به جان بشر افتاده است، یک شکاف عمیق بین بالا و پائین و یک بی اعتمادی تمام و کمال به سیستم حاکم است. مردمانی که زیر رگبار مرگ، امروز فرصت بیرون آمدن ندارند، فردا بیدار خواهند شد.

وقتی این سیستم در مراکز اصلی قدرت خود با چالش جنبش های اجتماعی روبرو میشود، در جایی مانند ایران ناتوان از کسب مقبولیت برای حاکمیت خویش است. به زبان دیگر، امکان حضور قدرتمندتر کمونیسم در تحولات پیش رو در ایران، واقعی ترین و ممکن ترین مسیر در دسترس برای رهایی است. طبقه کارگر و در راس آن رهبران و سازماندهندگان این طبقه در دوره آتی میتوانند تعیین کنند که با کدامین ریتم وارد این دوره میشوند و از همین امروز برای امادگی این حضور چه وظایفی در دستور میگذارند. حزب حکمتیست این امر مقدس را اولویت تمام عیار خود میداند و تمام توان خویش را برای سازماندهی یک جنبش پرقدرت و پر زور بکار خواهد بست.

طبقه کارگر ایران به حکم تجربه و تاریخ خویش میتواند شیپور شروع انقلابات کارگری در سطح جهانی را به صدا در آورد.