روزنامه های جمهوری اسلامی از افزایش ۴ برابری سرقت ها نوشته اند. از زبان صاحبان مغازه ها می گویند که هر کس وارد می شود به چشم سارق نگاه می کنیم. مجبوریم کالاهایی چون برنج، روغن و... را دور از دسترس قرار دهیم. می گویند مردم نسیه می خواهند و فقرا دنبال میوه های با کیفیت رایگان هستند. میگویند برای مراقبت از اجناس، دزدگیر انسانی استخدام می کنیم. این در شرایطی است که فروشگاه های زنجیره ای و  مراکز خرید بزرگ  با دوربین های متعدد هر حرکت مراجعین را کنترل و ضبط می کنند.
در مساله ی دزدی و افزایش آن در ایران، حرف از شکستن گاوصندوق بانک ها و خالی کردن جیب اختلاسگران و رانت خوارها و مصادره ی انبارهای محتکران و انباشت گران سرمایه و سود از قبل رنج کارگر توسط بالایی ها و سرمایه داران و حکام و عمله و اکره ی آن ها، نیست. دزدی مورد نظر و رایج کنونی، دزدی یک بطری آب یا نوشابه و یا یک بسته بیسکویت از جانب کودکان تشنه و گرسنه، یا برداشتن چند گرم گوشت و استخوان یا روغن و نان از طرف پدر یا مادری است که چند ماه است بچه هایشان گوشت نخورده اند...   

"دزدی جرم است"، قانون و شعاری است که نظام تبعیض و نابرابری بعنوان "درس و اموزش فرهنگی" و "تنبیه اخلاقی" به جامعه ی بینوایان تزریق کرده است. نظام های طبقاتی، مجازات های ویژه خود را برای مساله ای به نام دزدی دارند. در نظام  دینی جمهوری اسلامی، دزد را با قطع انگشت و یا دست مجازات می کنند. دین داران معمم و مکلا که تا خرخره میخورند و ملک و املاک و پول های ذخیره کرده در بانک های داخل و خارج دارند، به بینوایان می گویند مال دزدی حرام است. دزدی گناه است. اگر مال حرام را به خانه بیاورید به بلایی دچار می شوید و در آن دنیا به جهنم می روید.

روشنفکران و جامعه شناسان و مبلغین نظام سرمایه دارانه هم ترهات و اباطیل فلسسفی می بافند و به خورد مردم می دهند. این ها می گویند و می نویسند که دزدی نشانه ی انحطاط فرهنگی و اخلاقی جامعه است.
اما در اساس، همه ی نظام های سرمایه داری از دزدی یک تعریف واحد و یکسان دارند و آن این است که مالکیت مقدس است. دست بردن به اموال صاحبان سرمایه و ملک جرم است. تقدس مالکیت  به معنای دفاع از مالکیت خصوصی اقلیت طبقات دارا در مقابل اکثریت بینوایان جامعه است. اینجا است که تناقض مهلک  "دزدی جرم است، نه برای من، برای تو" آشکار و عریان می شود.

از نظر مالکان و اربابان که در نظام طبقاتی سرمایه داری حاکمین و وابستگان به حاکمیت هستند، دزدیدن دستمزد و ماحصل دسترنج کارگران در تولید، دزدی نیست، قانونی است. اختلاس و بالا کشیدن ثروت های جامعه هم دزدی نیست. جرم نیست. چرا که سرمایه داران و کارخانه داران و صاحبان معادن و منابع زیر زمینی و تولیدات ماشین و مسکن  و پوشاک و درمان چه در حاکمیت و چه در حاشیه ی آن، خود را صاحب جان و مال مردم و کلیه داراییهای جامعه می دانند. و برای آن ها این دزدی نیست. حق خود می دانند و در سهیم کردن ناچیز اعضای جامعه تصمیم با آن ها است. ان ها تصمیم می گیرند که کارگران چقدر مزد بگیرند و زحمتکشان و بینوایان چه بخورند، چه بپوشند و سقفی بالای سر داشته باشند یا نداشته باشند.

اساس نظام سرمایه داری بر دزدی آشکار و علنی بنا شده است. دزدی ای که به قانون جامعه هم تبدیل کرده اند. برای حفظ این نظام پلید و تبهکار و دزد، دستگاه قضایی و مجلس و دولت و زندان و پلیس و جاسوس سازمان داده اند. سازمان های دفاع از دزدی داراییهای جامعه در روز روشن.
می گویند فقر باعث دزدی است. این درست. ولی نمی گویند، چرا فقر! چرا اکثریت جامعه فقیر و اقلیتی مفتخور صاحب ثروت های انباشت شده از دسترنج کارگر و کار معلمان و پرستاران و کلیه ی گردانندگان چرخ های جامعه از کارخانه تا مدرسه و دانشگاه و بخش  خدمات و درمان... است؟ و شرم آور است که نظام تبعیض و نابرابری و فقر را دمکراسی و جوامع آزاد می نامند. گویا اگر دمکراسی رعایت شود و انتخابات ازاد باشد، جامعه آزاد  است. و دردناک است که این دروغ بیشرمانه و کلاشی و حقه بازی فریبکارانه ی نظام سرمایه داری را به باور بخش زیادی از مردم تبدیل کرده اند. دمکراسی ای که تبعیض و نابرابری و فقر را نهادینه و قانونی کرده است. دمکراسی ای که با یک دست دستمزد و حقوقی ناچیز به کارگر و معلم و پرستار... می دهد و با دست دیگر کالاهایش را گران تر می فروشد و مزد را پس می گیرد. مالیات می بندد و مزد و حقوق را پس می گیرد. هزینه های زندگی را از نان و گوشت و آب و برق و بهداشت و دارو و مسکن بالا می برد و مزد و حقوق را پس میگیرد. اخر ماه اکثریت مزدبگیران نه تنها پولی در جیب شان نمی ماند بلکه بدهکار هم هستند. برای این اکثریت زحمتکشان و گردانند گان چرخ های جامعه داشتن سفره ای پر و مسکن مناسب و سقفی بالای سر و ماشینی زیر پا و سفری تفریحی با خانواده، ارزویی دست نیافتنی است. اگر مریضی هم در خانواده داشته باشند، دیگر زندگی جهنمی تر می شود.

آری فقر باعث دزدی است. اما این فقر است که باید محکوم شود و مجازات شود و جرم نامیده شود. علت باید تنبیه شود نه معلول. تصرف کنندگان، غاصبان و دزدان داراییهای جامعه، بعنوان علت فقر باید خلع ید و مجازات شوند نه کودک و نوجوانی که به یک بطری نوشابه، یک تکه بیسکویت یا مادری که به چند گرم گوشت استخوان دار یا برنج و تخم مرغی برای زنده نگه داشتن فرزندانش نیاز دارد.

اما فقر را می توان از بین برد وقتی که تبعیض و نابرابری از بین می روند. وقتی که جامعه ای دارید که همه برابرند. سهم همه از تولیدات خود کارگران تا حقوق دیگر بخش های زحمتکش جامعه یکی و برابر است. داراییهای جامعه از تولید و از صنایع و معادن و منابع زیر زمینی و مسکن و...، به کل جامعه تعلق دارد. مالکیت خصوصی ای وجود ندارد. سفره های رنگین و سنگین اقلیتی از طرفی و سفره خالی اکثریت مردم از طرف دیگر وجود ندارد. هر چه هست مال همه است. هیچ نهاد و عضوی از جامعه بالای سر مردم  نیست و سهم بیشتری ندارد. تا زمانی که دستمزد هست دستمزدها برای همه از متخصص و دکتر و مهندس و محقق و مدیر و کارگر و معلم و بازنشسته و زن و مرد و کودک و جوان، یکی است. مسکن بطور یکسان برای همه هست. بهداشت و درمان به یکسان برای همه هست.

و این یعنی فقر و نابرابری و تبعیض و گرسنگی دیگر وجود ندارد. دزدی معنی ندارد. که از که می  دزدد وقتی همه به یک اندازه از نعمات جامعه بهره می برند. نه کسی ویلا و کاخ خصوصی دارد و نه گاوصندوقی در خانه و یا پولی انباشت شده در بانک ها. نیازی به دزدی وجود ندارد. و به این شکل است که فرهنگ و اخلاقیات انسانی معنی پیدا می کند. سرمایه داران برای فقیر نگه داشتن اکثریت محرومان به موعظه و تهدید و جریمه و زندان و اعدام نیازمندند. وقتی جامعه ی برابر ساختید، دیگر تبلیغ اخلاقیات و تطهیر فرهنگ از بالا و با تهدید و زندان، پوچ و بی معنا است.

ما به ساختن چنین جامعه ای نیاز داریم. به جامعه ی سوسیالیستی آزاد و برابر. آزادی برای همه به یکسان و برابری برای همه در استفاده از نعمات جامعه و ساخته های دست خود صاحبان جامعه. جامعه ای که اداره کنندگانش همین اکثریت هستند. ساختن چنین جامعه ای دور از دسترس نیست. برای این که چنین جوامعی برپا نشوند و برابری پیروز نشود، بورژوازی بزرگ و کوچک به نظام طبقاتی بالا دست با ابزارهای فریب و تحمیق و تهدید و زندان و اعدام نیاز دارد. ابزارهایی که در نظام حاکمیت شوراها نابود خواهند شد.
نتیجه ی فقر و تبعاتش تنها دزدی، نیست، بلکه خودکشی، اعتیاد، استیصال، فروش اعضای بدن و فلاکت و تباهی کل جامعه است. در شرایط کار و زندگی همراه با تبعیض و نابرابری و ستم، صحبت از فرهنگ و اخلاقیات، خزعبلاتی بیش نیست. منشا اخلاقیات و فرهنگ فاسد و دزدی طبقات بالا، همین نابرابری است. با از بین رفتن تبعیض و نابرابری، جامعه ی برابر به فرهنگ و اخلاقیات انسانی خود می رسد. این دور از دسترس نیست. ما به چنین جامعه ای نیاز داریم. ماباید این جامعه را بسازیم!
 
کارگران! مردم!

حرف بر سر این نیست که دزدی خوب است یا بد. حرف بر سر تعریف ریاکارانه و تبهکارانه از دزدی است. برداشتن یک بطری آب یا نوشابه یا یک بسته بیسکویت دزدی است یا تصرف کامل داراییهای جامعه توسط طبقات حاکم و دارا !؟ برداشتن یک تکه گوشت استخوان دار از جانب مادری که بچه اش در تب می سوزد و پول خرید دارو ندارد دزدی است یا دزدی داراییهای جامعه برای تداوم بقای ننگین طبقات دارا و حاکم!
فاصله ی فقر و ثروت در نظام سرمایه داری از زمین تا آسمان است.  شاهرودی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تبهکار سرمایه و دین، برای یک عمل جراحی به آلمان می رود را مقایسه کنید با خانواده ای که نان آورش از داربست ساختمان پایین افتاده و قطع نخاع شده و در بستر افتاده تا خانواده ای که بیمار سرطانی اش به درمان نیاز دارد و هیچکدام قادر به تامین دارو و سرپا نگه داشتن عزیزانشان نیستند. دزدهای واقعی را بشناسیم. جامعه ی طبقاتی را بشناسیم. اتهام دزدی و مجرم به بچه هایمان، به پدران و مادران تنگدستمان را نپذیریم. سرزنششان نکنیم. از حرمت شان درمقابل دزدان و غاصبان ثروت های جامعه و دسترنج کارگران و زحمتکشان، دفاع کنیم. روزی که انقلابیون کارگر و زحمتکش، گاو صندوق بانک های سرمایه داران دولتی و خصوصی را تحویل می گیرند و از ثروت های انباشت شده ی نقدی و املاک و اجناس احتکارشده شان خلع ید می کنند و به خزانه ی جامعه بر می گردانند، روزی است که عدالت و برابری برقرار می شود.

تا رسیدن این روز از بچه هایمان و از نان سفره ی خانواده هایمان دفاع کنیم. برای دستمزد چند برابر، برای حقوق چند برابر، برای مسکن ارزان، برای گرفتن سهم بیشتر از نعمات جامعه که با دستان کارگران و زحمتکشان تولید می شوند، مبارزه کنیم و بجنگیم. امروز برای سهم بیشتر و فردا برای گرفتن تمام سهم خود. سهم برابر برای تک تک شهروندان جامعه ای که هر کس به اندازه توانش کار می کند و به اندازه نیازش می گیرد. نه کم تر و نه بیشتر! این یک آرزو و رویا نیست. برابری حق جامعه است و حق گرفتنی است.

جامعه ی آزاد و برابر قابل دسترس است و ما را فرا می خواند. رمز پیروزی در آگاهی و شناخت  و پذیرش  حق برابر و در اتحاد و سازمانیابی سراسری در همه ی عرصه های کار و زندگی از کارخانه تا مدرسه و دانشگاه و محله و شهر است.