خامنه‌ای در واپسین لحظات مانده به مراسم سوت و کور انتخابات مجلس، تلویحاً به موج گسترده‌ای از مردم اشاره کرد که دیگر تره برای مقدسات و مراسم انتخابات نظام خورد نمی‌کنند و در ادامه گفت که "دیگر ما با آنها هیچ حرف و مطلبی نداریم". نگرانی و اضطراب جمهوری اسلامی با همه یال و کوپال‌اش، با خیل تبلیغات انتخاباتی رسانه‌ها و غرولند "شخصیت"ها و سردرگمی جناح‌هایش در گفته‌های "آقا" به طرز فاحشی بیان شد. حتی سفیه‌ترین‌های نظام هم می‌دانند که مردم مدت‌هاست از جمهوری اسلامی عبور کرده‌اند و مراسم‌های انتخاباتی آقایان را از مشروعیت انداخته‌اند. اما مسٸله زمانی بیخ بیشتر پیدا می‌کند که از زبان شخص اول نظام بیان شود. امروز دیگر برای همه‌شان بدیهی است که "خطر پایین" می‌تواند به هر بهانه و در هر دست‌اندازی، نظام اسلامی را چپه کند. در درون خود رژیم وضع از همه بدتر است. خامنه‌ای به التماس افتاده است و حتی دیگر قادر نیست که به صفوف درهم ریخته و پریشان نظام روحیه بدهد. وی پس از اشاره به "خطر" مردم، از بی‌میلی لایه‌های درونی نظام برای حضور در انتخابات هم نالید و گفت: "کسانی که متاسفانه اظهار بی‌میلی به انتخابات می‌کنند و دیگران را به حضور نیافتن تشویق می‌کنند قدری بیشتر فکر کنند. حتی اگر تردید دارند حداقل بگویند که رای دادن احتمالا دستاورد خواهد داشت."

وقتی نظام از منظر مردم رفتنی است، دیگر "مطلوبیت رای دادن" حتی نزد "خودی ها" هم پوچ است. کالای حراج و بنجل "انتخابات" حتی در صفوف نظام هم خریداری ندارد. اکنون جمهوری اسلامی نه فقط در مقابل جامعه پشت به دیوار است بلکه از درون هم دچار ریزش و رکود شده است. این مولفه‌ای است که در تمایز با دوره‌های گذشته، امروز به مراتب روی روند "انتخابات" جمهوری اسلامی سنگینی می‌کند. واقعیت اینست که فضای سیاسی و فکری موجود در ایران تحت تاثیر رویدادهای انقلابی یکی دو سال گذشته و با تداوم اعتصابات و اعتراضات گسترده اجتماعی، کاملا دگرگون شده است، و در هر برآمد سیاسی مهر خود را به سیمای تحولات می‌زند. گسیختگی نظام از درون بلاواسطه ناشی از این تغییر رادیکال در فضای سیاسی و اجتماعی است. طاقت جامعه برای مدارا کردن با فقر و "دستمزدهای پایین" به سر رسیده است. کاسه صبر مردم از اعدام و زندان و زن‌ستیزی پُر شده است. انتظار بهبود زندگی در این نظام از نظر شهروندان مختومه است و توهین به شعور جامعه تلقی می‌شود. زنان زندانی اعتصاب غذا می‌کنند. هنرمندان و سینماگران به مشکلات مردم نزدیک می‌شوند. معیارها و محک‌های این مردم با ارزش‌های این نظام در تناقض فاحش افتاده است. برای مردم ایران معیار و محک یک جامعه برابر، برابری از نعمات زندگی و برابری زن و مردم است. نزد مردم ایران، معیار و محک و ارزش یک جامعه انسانی، کودکان شاد و لبریز از زندگی است. معیار یک جامعه آزاد، آزادی احزاب کارگری و کمونیستی است به این دلیل ساده که کارگران کمونیست خواهان زیر و زبر کردن مناسبات ضدانسانی و پوسیده نظام سرمایه‌داری‌اند. همه رٸیس و روسای حاکمیت، همه نیروها و احزاب بورژوایی در اپوزیسیون، این واقعیت‌ها را می‌دانند و با کابوس سرنگونی انقلابی نظام توسط مردم،  شب‌شان را به صبح می‌رسانند.

پربیراه نیست که جمهوری اسلامی و متعلقاتش، همه قلب‌شان هم زمان و هم ریتم به تپش افتاده است و آرزو می‌کنند که پای مردمی که برای جارو کردن این اوباش لحظه شماری می‌کنند به صحنه تحولات سیاسی باز نشود و "خاموش و بی‌سر و صدا"، پیچ انتخابات‌شان را رد کنند. نباید اجازه داد در روز "انتخابات" آب خوش از گلویشان پایین برود. می‌توان همچون مردم آزادی‌خواه شهرهای کردستان و خوزستان، بساط انتخابات‌شان را در هر شهر و دانشگاه و کارخانه و محله‌ای بر سرشان خراب کرد. وقتی کار به جایی رسیده است که اینها از سایه خود نیز می‌ترسند، پس می‌توان و باید کنترل اوضاع را به دست گرفت و روز انتخابات را به روز کابوس جمهوری اسلامی مبدل کرد. امروز هر اعتصاب، هر اعتراض، هر فریاد و هر جشن و پایکوبی، تن‌شان را به ارتعاش می‌اندازد. هیچ چشم‌اندازی برای سرکوب و فروکش کردن اوضاع ندارند. با اعدام هر مبارزی، صدها و هزاران مبارز پا پیش می‌گذارند. با دستگیری هر رهبر کارگری، صدها رهبر کارگری بر سکو می‌ایستند. با سرکوب هر زن انقلابی، میلیون‌ها زن آزادی‌خواه به خروش می‌آیند. مردم در تدارک برگزاری کارناوال‌ها و جشن‌های باشکوه برای دفن نظام منحوس اسلامی‌اند و انتخاب‌شان را کرده‌اند. این مردم در تدارک کنترل انقلابی اوضاع و جایگزینی جمهوری اسلامی‌اند و برای اداره جامعه با نیروی خود، با پرچم "کنگره سراسری شوراهای مردمی" آماده می‌شوند.

"محاصره" توصیف مناسبی برای حال و روز جمهوری اسلامی نیست. خامنه‌ای به چه زبانی بگوید که وضعیت نظام، باتلاقی و ضرب‌ العجلی است: هر دست و پایی بزنند پایین‌تر می‌روند!