کوره آجرپزی سنتی یا آجرپزی کوره ای در ایران کاربرد کهنی دارد.آجر دستی یا سنتی یا خشت گلی است که از ابتدا و مرحله تهیه خاک و گل تا مرحله قالب گیری و پخت در کوره همه کارها با دست تهیه می شود.
کار و فعالیت در کوره های آجر پزی یکی از مکانهای مهم فعالیت کاری بخش قابل توجه از قشر فقیر جامعه ایران و خصوصا کارگران فصلی بعد از انقلاب ۵۷ در کردستان تشکیل می داد! 
این بخش جزوه محروم ترین و بی حقوقترین قشر جامعه کارگری را در بر می گیرد. در کوره پزخانه از قانون کار و درمان خبری نیست و ساعات کاری در این مجتمعها به شانزده و هیفده ساعات می انجامد. بیمه بیکاری، تامین اجتماعی و حق و حقوق بازنشستگی  موضوعیتی ندارد. بدلیل نوع کاری که کنتراتی می باشد در این زمینه خانوادهها و به طبع آن بزرگترهای خانوادها ساعات کاری آن را تعیین کرده و به نوعی کنترل کار و نظارت بر آن را برعهده دارند.  
محیط  کوره پزخانه ها  و کار بردگی در آن ، نمونه بارزی است در برملا کردن ماهیت نظام ظالمانه، ضد انسانی  و حریص سرمایه و دولت های سرمایه داری. کارگران کوره خانه ها  از بزرگ تا کوچک بخاطر محرومیت مجبور به اشتغال دسته جمعی می باشند و سن کودکان کار این شغل زیان آور بعضا به ۵سال هم می رسد! به دلیل فرهنگ و سنن کهن و مردسالاری زنان و کودکان جزو محروم ترین بخش تهیه خشت هستند! 
در این بخش زنان ضمن قالب زنی همراه با مردان،  موظف به پخت غذا و کارهای دیگر مثل لباس شستن، نظافت و بهداشت بقیه اعضای خانواده هستند و روزهای تعطیلی که اکثرا جمعه ها و نیمی از پنج شنبه ها را در بر می گیرد، به کار خانگی مشغول هستند.
شرایط کار در کوره های آجرپزی تنها با برده وارترین و بی حقوقترین بخش کارگری قابل مقایسه است.  قربانيان کوره پز خانه ها سال ها و دهه هاست  از کودک و جوان تاسالمندان ، زن و مرد و اعضا ی دها هزار خانواده در اين کوره پزخانه ها همراه آجرها می سوزند و به جای زندگی جان می دهند. بخش قابل توجه از افغانستانیهای مقیم ایران هم در این مجتمع های به کار اشتغال دارند.آنها هم به همراه همه اعضای خانواده از کوچک تا بزرگ مشغول به کارند. اگر کارگران کرد زبان و بخش‌های دیگر استخدامی از قبل داری وسایل و لوازم خانه هستند و با خود برای استفاده به کوره های آجرپزی که در مکانی دورتر از شهر و جای زندگی هستند،می برند،‌اما کارگران مهاجر افغانستانی از این امکانات محرومند و خود موظف به تهیه آن هستند.
قوانین حاکم بر کوره خانه ها جنگلی تر و بی قانون تر از خود “قانون کار” جمهوری اسلامی است. ساعت کار تعیین شده  و حقوق بازنشستگی و خسارت ناشی از سوانح کار و امنیت شغلی و بیمه و غیره هیچ معنای در این مراکز ندارد. کارفرما و دلالانی و یا به زبان عامی “سرکارگر”که عمدتا از کردستان و از میان بعضا روستاییان فاقد زمین و حاشیه نشینان شهرها به دنبال اصلاحات ارضی دهه چهل از دهات به شهرها به امید کار و امرار معاش روی آوردند می باشد. این نیروی عظیم ارزان را در کورها جمع میکنند همه کاره و ماورا هر قانونی هستند. بیش از هشتاد درصد کارگران کوره و خانواده های کارگری عازم کوره پز خانه ها را افراد یا خانواده هایی تشکیل میدهند که  در دوازده ماه سال پنج تا شش ماه سال را باید چنان کار تحقیر آمیز در کوره و فشار کار “کنتراتی” را تحمل کنند که بتوانند با پولی که بدست میآورند شش ماه بیکاری بقیه سال را نیز با آن سپری کنند.
فشار کار طاقت فرسا ، ساعت کار ١٤ تا ١٨  ساعت در روز، نبود بهداشت، مشکل جدی مسکن،  طوری که ٦ تا ٨ نفر در یک آلونک یا یک “خانه کاه گلی “کوچک جای داده میشوند. نبود آب آشامیدنی سالم و فشار کار غیر انسانی به کودکان که در میان آنها زیر ٧ سال  هم وجود دارد شرایطی به این بخش از کارگران  تحمیل کرده است که بعد از چند سال کار در کوره پزخانه  به بزرگترین بیماریهای جسمی و مزمن روبرو و مبتلا میشوند. گرمازدگی، کم آب بدن، افزایش بیش از حد دمای بدن و جریان خون ، روماتیسم ، کرختی تنگی نفس، سرفه، بیماری های مهلک تنفسی و ریوی، ناراحتی پوست، ناراحتی های چشمی، ناراحتی های درد مزمن مفاصل و عضلات بدن،  و دیسک کمر و بیماری  ریه، کلیه ها و آرتروز گردن و فقرات و زانو، بیماری های انگلی و غیره از جمله این بیماریها است.  کارگران در بخشهای مختلف از جمله در قسمتهای “قرمزدار” چرخ کیش” و “کوره سوز” به کار واداشته می شوند که بخش کوره سوز خطرناک ترین آن می باشد. به دلیل استشمام قیر و سوختی که برای کوره به کار می رود، کارگران این بخش غالباً به بیماری تنفسی و آسم دچار می شوند و بعضا مبتلا به سرطان ریه. 
تنها در همدان در سال ۱۳۶۳حدود ١٨٠ کوره آجرپزی وجود داشت ، جای که من خود تا زمانی که به کار سیاسی علنی روی آوردم، مشغول به کار بودم. کم و بیش در شهرهای دیگر مثل تهران، ملایر، شبستر و تبریز و بوکان در این حدود کوره های آجرپزی وجود دارد. 
خلاصه از هر سو به این مراکز و شرایط کار آن نگاه میکنید جز استثمار، زور گویی، حق کشی محض، فریب و تن دادن به کار واقعا بردگی هیچ اثری از یک زندگی انسانی و مثبتی در آن نمیتوان دید.
کارگران این بخش از هیچ تشکلی علنی و صنفی برخوردار نیستند. تنها نیروی که در دهه ۶۰ در سازماندهی و آگاهی این بخش و اعتراضات کارگری آنان فعالیت داشت بخش پیشرو آنها، که اکثر با کومله کمونیست دهه ۶۰در ارتباط بودند و بطور مخفی در میان کارگران مشغول به فعالیت بودند،از کومه له کمونیست و رادیو صدای انقلاب ایران،آن زمان نشات می گرفتند.این رادیو به نحوی وسیله ارتباطی این کارگران آگاه بود. رادیو کومه له و صدای انقلاب ایران در پخش کار و فعالیت این بخش کارگری نقش بسزای داشت و در رساندن اخبار اعتصابات آنان و رهنمودهای عملی آن به کمک هر چه بهتر پیش بردن فعالیت و خواسته‌های آنها تلاش می کرد. فعالین کارگری در کوره ها چه در میان مردم و چه خود به نحوی خود را به حزب کمونیست ایران - کومه له آن زمان متصل و مرتبط می دانستند. پخش اعتصابات و فعالیت کارگران آجرپزی توسط رادیو کومه له به کارگران و فعالین این عرصه قوت قلب بیشتری می داد و در به ثمر رسیدن تلاش آنها انگیزه آنها را ده چندان می کرد! 
در قسمت بعدی این نوشته سعی خواهم کرد به تفاوت آجرپزی به شیوه سنتی و مدرن(صنعتی) اشاره ای داشته باشم.
١٠ اکتبر٢٠٢٣