مخالفت با جمهوری اسلامی، عمومی و ده ها میلیونی است. بلحاظ نظری هیچ دلیلی برای مشروعیت جمهوری اسلامی وجود ندارد. مدت ها است وجود ندارد. خیزش های پی درپی ۹۶ و۹۸و ۱۴۰۱ قدم گذاشتن جامعه از حرف به عمل است.
خیزش شهریور ۱۴۰۱ با آرمان آزادی، برابری برپا شده است. ارمانی که از نظر پا به عرصه عمل نهاده است.  عمل انقلابی برای اینکه انسان مثل انسان زندگی کند. انسان ها با هم برابر رفتار کنند. انسان کارگر ازاد و مرفه زندگی کند نه به شکل چرخ دنده های ماشین سرمایه داران. برای جامعه ی بدون مذهب، بدون سرمایه داری. برای مردان و زنانی که می خواهند اداره ی امور جامعه را خود به دست گیرند. برای جامعه ای که کسی مالک زمین و کارخانه نباشد. کسی نتواند زمین و مسکن و ابزار تولید را برای منفعت شخصی تصاحب کند. جامعه ای که در ان میلیون ها انسان کنترل زندگی را به دست گیرند. عمل انقلابی برای جامعه ای که شهروندانش  به نژاد و ملیت و زبان و مذهب تقسیم نمی شوند، بلکه انسان های برابرند. جامعه ای که به عده کمی ثروتمند و کارخانه دار و بانکدار و زمین خوار و اکثریت فقیر تقسیم نمی شود. آرمان های سوسیالیستی آرمانی عملی و قابل دسترس شده است.
جامعه امروز ایران برای رویای آزادی و برابری پافشاری می کند و مصمم است رویاهایش را به واقعیت تبدیل کند. رویای جامعه ای که کاخانه دارها و حکام مدافعشان فرار کنند و کارگران کنترل کسب و کار و اداره جامعه را دست بگیرند. جامعه ای که قانون مالکیت اشتراکی به قانون تبدیل می شود و قدرت به توده های کارگر و زحمتکش برمی گردد. جامعه ای که همه در تصمیم گیری دخالت دارند. تصمیمات از پایین به بالا است. از مجامع و شوراهای محلات تا شوراهای شهر و نهایتا کنگره سراسری شوراهای مردمی. سلسله مراتب اداری و قضایی و دولتی و حتی نظامی بر می افتد. جامعه ای که نظامیان صاحب درجه و مدال و القاب سردار و سرلشکر و سرهنگ و غیره نیستند. برای حفظ امنیت جامعه و مقابله با دشمنان احتمالی همه مسلح اند. تقسیم کار بر اساس مدرک و مدال و درجه نیست. فعالیت های اجتماعی گروهی است. چنین جامعه ای ارزش دارد برایش مبارزه کرد. آگاهانه برایش جنگید.
اقدام و عمل انقلابی که از شهریور ۱۴۰۱ شروع شده است، مرزهای کشوری ایران را درنوردید و جهانی شد. نشان داد که با اقدامات انقلابی در یک گوشه دنیا مثل ایران می توان در ابعاد بین المللی تحرک و تحول بزرگی ایجاد کرد. جنبشی که اعلام کرد که ما برای آرمان جامعه ی ازاد و برابر به اقدام و عمل دست زده ایم.
پیروزی در این تحول تاریخی پیروزی کل بشریت تحت ستم و استثمار است. جنبش انقلابی ایران اعلام کرده است که از همین حالا برابری و حرمت زن اعاده شده است. اعلام کرده است که بدون ازادی زن جامعه ازاد وجود ندارد. از همین امروز نسیم ازادی در خیابان های تهران و شهرهای بزرگ ایران وزیده است. جامعه و خیابان رنگ و بوی تازه گرفته است. جان تازه گرفته است. چیزی که برای دشمنان بشریت در قالب جمهوری اسلامی قابل تصور نبود. ازادی زن و برابری انسان اکنون به کابوس بزرگی برای نظام دینی سرمایه تبدیل شده است. جنبش انقلابی جاری پشت دولت و مجلس و ارتش و سپاه و بیت رهبری نظام جمهوری اسلامی را به دیوار کوبیده است. نظام منحوس در  خاک ریز آخر سنگر گرفته است و دفاع مرگباری را با تهدید و تعرض و اعدام جواب می دهد.
اولین درس جنبش انقلابی جاری این است که می گوید ولو با دستان خالی و حتی ولو با نیروی کم می توان اژدهای هفت سر حکومت دین و سرمایه را به گوشه ی رینگ کشاند.
دومین درس این جنبش، رشد سریع آگاهی و آگاهی به ارمان و رویایی است که می رود جامعه اش را از اقلیت مفتخور سرمایه دار و حامیان پلیسی و نظامی اش پس بگیرد. می خواهد خود صاحب جامعه اش باشد و آنطور سازمان دهد که همه چیز مال همه کس باشد. جامعه ی آزاد و برابر. آگاهی به این واقعیت است که تدارک و آمادگی و سازمان درست کردن برای تعرض نهایی تعیین کننده است. این درس و این آمادگی بیشتر از هر چیزی امروز به دستور جامعه آماده است. اگر کسی بپرسد حالا که درخیابان نیستید چکار می کنید، بگوید دارم درس آگاهی و تدارک و سازمان را یاد میگیرم. چرا که تا اینجا که آمده ایم این وظیفه به اولویت اول ما تبدیل شده است. این کم تر از هراقدامی در خیابان نیست.
کارگران بگویند در تدارک سازماندهی خود برای اعتصاب و تجمعات بزگ خود هستیم. کار تدارک و آمادگی و سازمان برای باز کردن عرصه های دیگر جدال و سنگرهای جدید در پشت جبهه انجام می شود. ما در سنگری ایستاده ایم که یک گام بزرگ دشمن را به عقب نشاندیم و در آخرین سنگرش. برای فتح آخرین سنگرها داریم تدارک می بینیم. اقدامی که در خیابان و در مقابل چشم گزمه های دشمن انجام نمی شود. برای مثال جوانان کمونیست و انقلابی گاردهای سرخ انقلاب آتی را از همین روز بنیان می گذارند. گروه های جوانان برای تعرض و دفاع سازمان می یابند. طبقه کارگر در همه ی مراکز بزرگ و کوچک شیوه ی تصمیمی گیری جمعی برای اعتراض و اعتصاب را در مجامع عمومی خود تمرین و تجربه می کند. شبکه های ارتباطات بین مراکز کارگری سازمان داده می شوند. طبقه کارگری که امروز در یک حرکت هماهنگ و همبسته و سراسری مزد کافی خود را از کارفرماها و دولت میگیرد. زنان سوسیالیست و انقلابی گروه ها و شبکه های  زنان و دختران جوان را تشکیل می دهند.
اگر بپرسند چکار می کنید و گام بعدی چیست می گوییم داریم یاد میگیریم. داریم آگاه تر می شویم. داریم درس مبارزه ی آگاهانه و سازمانیافته  را می آموزیم و این درس و اگاهی را به توده های هر چه بیشتر میرسانیم. برای تحقق رویاهایمان و برای ساختن جامعه ی آزاد و برابر، داریم نقشه ی راه را می کشیم. داریم نقش رهبری و سازماندهی را یاد می گیریم. این تدارک برای نبرد بعدی از نان شب واجب تر است.
ما منتظر فرصت نمی نشینیم. بلکه از فرصت برای آمادگی و تدارک و آگاهی بیشتر و کسب تجربه و سبک سنگین کردن تجارب و درس های تا امروز استفاده می کنیم. داریم خود را آماده می کنیم تا جامعه را تصرف کنیم. کارگر کارخانه را تصرف کند. داریم برای ساختن جامعه ی ازاد و برابر، کار گروهی و جمعی، تصمیم گیری جمعی و آگاه شدن و بیشتر آگاه شدن و چشم انداز روشن را تمرین و تجربه می کنیم.
ما وقتی به خیابان بر می گردیم که به جای صدها جوان پسر و دختر هزاران انسان و ده ها هزار انسان از محلات شهرها و مدارس و دانشگاه ها بازو در بازوی همدیگر با مارش انقلابی خیابان را فتح کنیم و دشمن ترسو را که پشت اسلحه هایش سنگر گرفته است هر بار بیشتر و بیشتر به عقب برانیم.
کمونیست ها و سوسیالیست های جامعه رهبران و سازمان دهندگان این تدارک و آمادگی هستند. امر تدارک و آمادگی و سازمان دادن خود، یک جبهه جنگ است. در خیابان دیده نمی شود اما در محله و مدارس و دانشگاه ها و در مراکز کار و محلات زندگی کار آگاهی بخشی و سازماندهی با همان شوروشوق خیابان انجام می شود. درس و آموزش آگاهی بخش و ایفای نقش رهبری در این عرصه بر عهده کارگران، جوانان، زنان و زحمتکشان کمونیست و سوسیالیست است. کاری را که بلدند و اگر بلد نیستند به سرعت می آموزند و آموزش می دهند.
صبورانه و پیگیر و خستگی ناپذیر ابزارهای پیروزی را و نقشه راه روشن را می سازند. این خود اقدامی است که هر گونه اقدام و عمل از کارخانه و محله و مدرسه و دانشگاه تا خیابان در گرو آن است. پیروزی در گرو آن است. بدون آگاهی، بدون نقشه، بدون سازمان، بدون رهبری هر اقدام و عمل ولو انقلابی اقدامی ناقص و مثل تونل تاریکی است که راه بیرون آمدنش روشن نیست.
کمونیست ها و فعالین و رهبران جامعه باید برای این شرایط که اجتناب ناپذیر شده است، در وهله اول خود متحد و متعهد شوند و سپس جنبش ها و اعتراضات واعتصابات و خیزش های توده ای را برای خاتمه دادن به نظامی که مرگش حتمی شده است، هدایت کنند. 
 
"جنبش مدنی"، "خشونت پرهیزی"
درست زمانی که تداوم اقدام و عمل انقلابی از ما می طلبد که به امر تدارک و آمادگی و سازماندهی و تامین رهبری و نقشه ی روشن و ساختن ابزاهای پیروزی بپردازیم، مبلغان اپوزیسیون راست و بورژوایی، پرچم اعتراض و جنبش مدنی را برافراشته اند. مدام به ما می گویند اعتراضات "مدنی" است، "خشونت پرهیز" است. این یعنی چه؟
آیا بدان معنی است که در 6 ماه گذشته مردم اعتراض خشونت آمیز کرده اند که امروز نباید تکرار کنند؟ این مقبولیت و مطلوبیت و هشدار "خشونت نکنید" از کجا آمده است؟ به چه چیزی می خواهد جواب بدهد؟
چه کسی اعتراضات و مطالبات ما را به خشونت می کشاند؟ ما یا دشمن؟
جواب این سوال را هر دانش آموز دبستانی هم می داند. همه می دانند که دولت خود عامل ناامنی و خشونت است. اساسا نظم تحمیلی چهل و چند ساله جمهوری اسلامی دولت خشونت و هرج و مرج سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است. وقتی در دهه ی ۶۰ ما را گروه گروه به جوخه های اعدام سپردند ما خشونت کرده بودیم؟ وقتی کارگران را برای مطالبات معوقه شلاق زدند، خشونت کرده بودند؟ دانشجویان را از پنجره ی خوابگاه ها به خیابان پرت کردند، خشونت کرده بودند؟ معلمان و بازنشستگانی که جلو ادارات دولتی تجمع کرده و حقوق شان را می خواهند و با ضرب و شتم و بازداشت مواجه می شوند، خشونت کرده اند؟ دختران دانش آموز را مسموم می کنند، چون خشونت کرده اند؟ زحمتکشان خوزستان را در جنگل های منطقه به رگبار تیربار سنگین بستند و کشتند، چون خشونت کرده بودند؟ مردم زاهدان را که تنها در یک روز بیش از یکصد نفر را کشتند و زخمی کردند، چون خشونت کرده بودند؟ مهسا ها را کشتند چون خشونت کرده بودند؟
این "اعتراض مدنی و خشونت پرهیز" از کجا آمده است؟ بجای این که از دولت ضد مردم و ادمکش بخواهید از خشونت و کشتار و بازداشت و شکنجه و اعدام پرهیز کند، ما را که می خواهیم این حاکمیت کنار برود و جامعه را دست صاحبان واقعیش، دست اکثریت مردان و زنان کارگر و زحمتکش بسپارد، خشونت پرهیزی را یادمان می دهید؟ از گاندی و ماندلا برای ما مثال می آورید. در حالیکه کنگره ملی افریقای جنوبی شاخه نظامی داشت و بدون آن پیروزی اگر غیرممکن نبود اما بسیار هزینه ی سنگین داشت. گاندی خشونت پرهیز را ترور کردند! مبارزه مدنی که امروز توسط اپوزیسیون بورژوایی تبلیغ و تقدیس می شود، توسط بخش سلطنت طلب به زعامت رضا پهلوی، "فروپاشی کنترل شده" با ابزار ارتش و بسیج و سپاه برای حفظ امنیت نظام سرمایه، نامیده می شود.
جمهوری اسلامی در مقابل مردم از تاکتیک های جنگ حرف می زند. از سنگربندی و خاکریزهای ارایش جنگی علیه مردم استفاده می کند. خاکریز اول را رویارویی با زنان تعریف کرده است. خاکریزی که اگر فرو بریزد بقیه سنگرها در هم خواهد شکست. در رابطه با حقوق زن، مساله برای جمهوری اسلامی نه عفاف است و نه حجاب، نه دلسوزی برای خدا است و نه پیغمبران. می داند که جبهه ی جنگ حجاب یک جبهه ی سیاسی علیه بنیادهای ایدئولوژیک ترک خورده و شروع به ریزش نظام دین و سرمایه است. 
آیا بهتر نیست این ناصحان شبه آخوند، نظام سرکوب وجنایت جمهوری اسلامی را به عدم خشونتگری نصیحت کنند؟ چرا تنها یک دختر و فقط یک دختر، حق ندارد به خیابان بیاید و بگوید شما بروید و زندگی مان را به ما پس بدهید. این جرم است؟ سرکوبگران جنایتکاری که با گلوله جنگی بچه های ما را می زنند، ما حق نداریم سنگی برایشان پرتاب کنیم، جاده را ببندیم، لاستیک اتش بزنیم و از خود دفاع کنیم؟ حق نداریم؟ حق نداریم در حالیکه دختری را کشان کشان به داخل ون اطلاعات سپاه می کشانند، با اقدامی انقلابی و انساندوستانه جلوشان را بگیریم و اسیرمان را آزاد کنیم؟ ...
"جامعه مدنی"، "اعتراض مدنی" و "خشونت پرهیزی" حرف مفتی بیش نیست. این کلام "مقدس" و فکل کراواتی، تنها آب به اسیاب دشمن می ریزد. نظام منحوس و تبهکار هم می گوید اغتشاش می کنید (یعنی خشونت می کنید" پس حق دارم شلیک کنم و بکشم تان. اینجور نیست؟
در جمهوری اسلامی علاوه بر عرصه اقتصاد، در عرصه سیاسی، امنیتی و حکومتی، بلبشو و سردرگمی بیداد می کند. رژیم  و سپاه و نیروهای کشتار در مقابل مردم سنگر گرفته اند و دست به ماشه در کمین کارگران و زحمتکشان و حاشیه نشینان شهرها نشسته است. از فرط وحشت از مردم به  مانور و بگیر و ببند کور در همه ی شهرها دست می زند. حکومتیان با تفنگ و بی تفنگ از سایه خود می ترسند. و ترسشان واقعی است.
در این آشفته بازار و سردرگمی نظام، هرگونه مطالبه گری با خشونت حکام سرمایه روبرو می شود. رژیم هر کارگر و معلم و بازنشسته و جوان و گرسنه را  در مقابل خود و با چشم دشمن خود می نگرد. نظامی که پاسخگوی معیشت جامعه نیست و با تفنگ و تهدید و تحقیر و بازداشت جواب می دهد، تنها یک راه پیشاروی جامعه باقی گذاشته است: خیزش و قیام!
جمهوری اسلامی با سیاست و اقتصاد و حاکمیت و تفنگش عملا ده ها میلیون انسان فقیر و تنگدست را به طرف شورش و قیام هل میدهد. این انتخابی است که جمهوری اسلامی کرده است.
جامعه ی تحت فشار اقتصادی و فقر و بیماری و بی مسکنی و بی دارویی، یک روز به این نتیجه خواهد رسید که جویبارهای اعتصاب و تجمع و تظاهرات و اعتراض را در  اشکال مختلف به رودخانه ی خروشانی تبدیل کند. وآن روزی است که خوشه های خشم به قیامی تبدیل می شود که اعتراضات اجتماعی خیابان ها را تصرف می کند، اعتصابات کارگری کار را می خواباند و کرکره ی بازار پایین کشیده می شود و نهایتا به عمر ننگین نظام دین و سرمایه خاتمه میدهد!
 
دمکراسی
شعار غلط انداز دیگر اپوزیسیون بورژوایی دمکراسی است. آن ها میگویند، با اعتراض مدنی رژیم را می توانیم رام کنیم و سر عقل می آوریم و دلش را به دست می آوریم تا به ما شلیک نکند و خودش حکومت را به مردم واگذار کند. بعد ما هم می آییم و دمکراسی را برقرای می کنیم. این هم یک فریب و حقه بازی این طیف عقب ماندگان از تاریخ است. کدام دمکراسی؟ می گویند دمکراسی غرب.
بگذار مثال عینی و روشن را یادآوری کنیم. بوش و بلر حاکمان امریکا و انگلستان به بهانه ی واهی و دروغین که گویا صدام حسین سلاح کشتار جمعی دارد به عراق لشکرکشی کردند. کرور کرور سربازان را از پشت زدند. همه ی زیرساخت های کشور را نابود کردند و بیش از نیم میلیون زن و مرد و کودک عراقی را کشتند. چرا؟ چون می خواستند دمکراسی شان را به عراق صادر کنند!! اینطور نبود؟ و امروز بوش و بلر بجای محاکمه در دادگاه بین المللی به جرم کشتار جمعی و جنایت علیه بشریت، در کاخ های خود لمیده اند. و مردم عراق بیش از دو دهه است که در فقر و بیماری و در خون و اتش و در اسارت فرقه های قومی و مذهبی ذجه می کشند و کودکانشان از سوء تغذیه و بی دارویی پرپر می شوند.
آری این دمکراسی بورژوایی است و دولت قومی و مذهبی عراق دولت دمکراسی بورژوایی در عراق است مگر نه این که انتخابات و پارلمان و ریاست جمهوری و دولت دارد! جنایات دمکراسی بورژوایی حد و حصر ندارد. شاهدان عینی زنده اند و بقیه هم بروند تاریخ را بخوانند.
دمکراسی بورژوایی دیکتاتوری طبقه سرمایه دار و ابزار سلطه ی سرمایه در جوامع بشری امروز است.
به این معنی در جمهوری اسلامی هم دمکراسی بورژوایی برقرار است. مگر نه این که انتخابات و مجلس و دولت دارد. گیریم در انتخابات تقلب می شود. رای ها را می دزدند یا نمایندگان را دستچین می کنند...
مگر در دمکراسی های دیگر جهان این اتفاق نمی افتد؟ تقلب نمی شود؟ برای تقلب از همدیگر شکایت نمی کنند؟ ترامپ هم معتقد بود که رای هایش را حزب رقیب دزدیده است. نمایندگان ایالت های امریکا هم دستچین و  از نخبگان احزاب بورژوایی هستند و هیچ ربطی به مردم ندارند. مردم را می فریبند و با وعده و وعید پای صندوق های رای می کشانند. اینطور نیست؟ می خواهید انصاف داشته باشم و بگویم این ها یک کمی با هم فرق دارند یکی بهتر و دیگری بد است. ولی بخواهی نخواهی دمکراسی بورژوایی است و هر حکومتی و دولتی از این دمکراسی مقدس حاصل شود، دولت اقلیت سرمایه دار علیه اکثریت مردم است. نظام سلسله مراتبی از پایین تا بالا نمایندگان و کارگزاران سرمایه داران و بانکدارها هستند. نهایتا قدرت به یک نفر ختم می شود که می تواند ماشه ی شروع جنگ در هر کجای دنیا باشد و بهر بهانه ی سیاسی و اقتصادی و رقابتهای سرمایه داران، بکشد. سیرک میدیا و خبرنگاران و تحلیلگران و مفسرین جیره خوار هم پشت هر جنایت بورژوازی حاکم ایستاده است.
آیا مردم امریکا و انگلیس در تصمیم گیری برای جنگ در ویتنام و عراق و لیبی و سوریه و غیره شرکت داشتند؟ مگر نمی گویید دمکراسی یعنی رای مردم. ایا مردم این کشورها به دولت هایشان رای و اجازه همه ی جنگ افروزی ها و جنایات علیه بشریت داده اند؟ نه. جنبش عظیم مردم علیه جنگ های ویتنام و عراق و جنبش اشغال وال استریت به ما می گویند که نه تنها این مردم در این جنایات دولت های سرمایه داران نقش و دخالت نداشتند بلکه علیهش بودند. ولی ایا دول دمکراسی امریکا و انگلیس برای این مردم تره خرد کردند؟  به دمکراسی دروغین خود احترام گذاشتند؟ نه. کشورهایی را نابود کردند، میلیون ها انسان را کشتند و به ریش مردم خندیدند. حتی وقیحانه بخش هایی از خودشان به جنایت علیه بشریت در عراق اذعان کردند...
با همه ی این واقعیات بی بروبرگرد مردم آگاه جهان نباید برای شعار دمکراسی بورژوایی تره خرد کنند و فریب نخورند.
دمکراسی بورژوایی پوچ است و ربطی به منفعت اکثریت شهروندان جامعه ندارد. دمکراسی امتحان خود را پس داده است. دمکراسی غربی جنگ ها را سازمان داده و جنایت ها کرده است. ناتو را درست کرده و ... در درون کشور خود هم طبقه کارگر بعنوان طبقه مزدبگیر و پایین جامعه برای اقلیت مفتخور سرمایه دار جان می کنند
دمکراسی به معنای ازادی واقعی تنها با دخالت و تصمیم جمعی مردم و حاکمیت شورایی مردم از پایین تا بالا بدون سلسله مراتب دولتی و درجه و مدال نظامیان ممکن است. اداره جامعه باید دست خود مردم باشد. قوانین را خود بنویسند و خود اجرا کنند. از مجامع و شوراهای محلات تا شوراهای شهر و کنگره سراسری شوراهای مردمی. هیچ قاونی بدون دخالت و رای و تصمیم شوراهای مردمی که ازاد و برابر رفتار می کنند تصویب نمی شود.
در جامعه ای که همه ی امورش از تولید تا توزیع توسط کارگران و زحمتکشان انجام می شود، همه ی نیازهای جامعه و همه ی نعمات با دستان خود کارگران ساخته می شوند، چرا باید مالکان و سرمایه داران این حاصل رنج کار را تصاحب کنند و مال و ملک خود بدانند؟ درجامعه ای که تولید و توزیع توسط خود مردم انجام می شود پس  همه به یکسان از همه ی نعمات از نان، مسکن،  دارو بهداشت و درمان و رفاه و خوشبختی باید بهرمند شوند. کسی سهم بیشتر و دیگری  کم تر ندارد. زن و مرد و پیرو جوان به یک اندازه از نیازهای جامعه برخوردار هستند. سرمایه داری وجود ندارد. شرکت های سرمایه داری دولتی و خصوصی مسکن مردم را قبضه نمی کنند. مسکن برای همه به یکسان هست و هیچکس به تنهایی صاحب سرمایه نقدی و ملکی و صنعتی و کشاورزی و غیره نیست. به این معنا در جامعه سوسیالیستی همه چیز برای همه کس هست و به یکسان هست. همه کار می کنند. کار پست و کار با ارزش وجود ندارد.  حاصل کار اجتماعی به خود کارکنان بر می گردد. کسانی که  به دلایل جسمی و مریضی یا سالمندی  نمی توانند کار کنند، مثل بقیه سهم یکسانی از نعمات دارند. اینطور نیست که چون مریض اند یا محدودیت جسمی دارند و یا سالمندند پس نیازشان کم است یا باید به کم قناعت کنند. چنین چیزی در جامعه سوسیالیستی مذموم و زشت است. انسان به صرف انسانیت مقدم است. هر که باشد. جوان یا پیر، سالم یا مریض، زن یا مرد یا کودک همه به یکسان صاحب جامعه خود هستند. و در ساختنش و رونقش و پیشرفتهایش شریک و سهیم اند. بهتر کار می کنند، دلسوزتر کار می کنند، احساس مسوولیت بالایی دارند، چون هر انداره جامعه خوب و درست کار کند رفاه و اسایش بیشتر می شود. ممکن  است لازم نشود هر کسی روزی۸ ساعت کار کند. تقسیم کار طوری است که اگر کارها با 6 ساعت در روز بخوبی پیش رود همه 6 ساعت کار می کنند. این یعنی رفاه. و بهر درجه جامعه خوب کار کند و خوب اداره شود از  جانب همه ی شهروندان، رفاه هم بیشتر می شود. مساکن بهتری ساخته می شوند، تغذیه بیشتری وجود خواهد داشت، بهداشت و درمان رایگان برای همه  و استراحت و تفریح بیشتری خواهد بود. ما چنین جامعه ای را می خواهیم. جامعه ی آزاد و برابر. جامعه سوسیالیستی که انسان بر همه چیز مقدم است. انسان با اراده و اداره کننده ی جامعه ی خود و ساختن جامعه با دستان خود و حاکمیت جامعه از جانب خود مردم. حاکمیت شوراهای مردمی که هر شهروند عضوی از این شورا و صاحب اراده و نقش و تصمیم گیری برای اداره ی جامعه است.
 
سکولاریسم
شعار فریبنده ی دیگر بورژوازی سکولاریسم است. یعنی جدایی دین از دولت. خوب هر انسان عاقلی جدایی دین از دولت را بر حکومت دینی نوع جمهوری اسلامی و طالبان و داعش ترجیح می دهد. اما سکولاریسم مورد نظر بورژوازی هم یک شعار فریبنده است. سکولایسم به معنای خاتمه دادن به نقش و دخالت دین در جامعه نیست. سکولاریسم به تنهایی نمیتواند نشانه ی جامعه ای  ازاد و برابر باشد. در کشورهای غربی به درجه ای روی کاغذ سکولاریسم وجود دارد، اما هنوز کلیسا و کنیسه و دیگر مناسک مذهبی در همان جامعه حرمت دارد، در جامعه عضوگیری می کند و بودجه های کلان صرف می کند. تعداد مساجد مسلمانان هم در کشورهای اروپایی کم نیست. تعداد گروه های مذهبی مسیحی و یهودی و مسلمان و سلفی و داعشی و غیره در کشورهای اروپایی کم نیست. از دولت ها هم پول می گیرند. دولت ها هم بعنوان نسبیت فرهنگی دست مذهبیون را برای پوشاندن حجاب حتی برای کودکان در مدارس باز گذاشته اند. می گویند فرهنگ خودشان است و باید به فرهنگ های مختلف احترام گذاشت. بورژوازی حاکم دین را از درب بیرون کرده و از پنجره داخل می کند. دین یک رکن نظام سرمایه داری جهان امروز است.
سکولاریسم در قانون جامعه ی سوسیالیستی به این معنا نیست که دین خوب است ولی نباید دردولت شرکت کند.  در جامعه ی آزاد و برابر مردم به ادیان و مذاهب تقسیم نمی شوند.  دین و مذهب هیچ نقشی و حق هیپچگونه دخالتی در زندگی مردم  در مدارس، در خانواده و محله و جامعه ندارد.
جامعه سوسیالیستی و جمهوری سوسیالیستی دخالت دین و مذهب در تعیین سرنوشت مردم را ممنوع می کند. جمهوری سوسیالیستی مساجد را تخریب نمی کند و خودش هم مسجد نمی سازد. در جامعه ای که همه برابرند و تا زمانی که پول هست همه به یک اندازه مزد میگیرند و زمانی که پول بر بیفتد همه به یک اندازه از نعمات جامعه بهرمند می شوند. جامعه ای که همه ی انسان ها برابرند و طبقه ی کارگر و طبقه سرمایه دار دیگروجود ندارد. جامعه به طبقات و اقوام و ادیان و جنسیت تقسیم نمی شود. اراده ی مردم و توان و شعورش صرف پیشرفت جامعه می شود که پیشرفت تک تک شهروندان است. مردمانی که در سوسیالیسم نابرابری و ستم و سرکوب و تبعیض را پایان داده اند و بر سرنوشت خود حاکم اند، نیازی به خرافات دینی و مذهبی و توکل به کلیسا و مساجد و تکایا و دعانویسی و حقه بازی های رهبران مذهبی ندارند. درجامعه ی ازاد و برابر مردم نیازی و کمبودی وجود ندارد تا از توان و عهده ی جامعه به دور باشد و انوقت ان را از آسمان خواست. از  اسمان روزی خواست. از اسمان خوشبختی خواست. از اسمان داروی مریضی طلب کرد..
درجامعه ای که دست سرمایه از جامعه کوتاه می شود، دست دین و مذهب هم از دخالت در جامعه کوتاه می شود. جامعه بدون نظام سرمایه داری جامعه ی بدون مذهب هم هست.
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲- ۶ مه ۲۰۲۳