مقدمه کمونیست،
مراسم اول مه روز جهانی طبقه کارگر امسال در شرایط ویژه ای برگزار شد. به موازات ادامه جنگ و کشمکش قطب های بورژوازی جهانی برای تقسیم دوباره اراضی جهان و تصاحب بیشتر از کل سرمایه و ثروت اجتماعی، شاهد یک تعرض افسارگسیخته همه دولت ها به محدوده رفاه و معیشت طبقه کارگر و هم ناظر یک تهاجم ارتجاعی به دست آوردها و ارزش های انسانی بودیم.
سنگر جهانی که در برابر این تعرض از آمریکا تا اروپا و از آسیا تا آفریقا، کماکان در همه جا و به اشکال متنوع بپا شد و انزجاز گسترده بشریت از نظام سرمایه داری را نمایندگی کرد، سنگر مقاومت طبقه کارگر جهانی بود. سنگر انترناسیونالیستی که همه پشت آن، بدون تعلقات ملی، قومی، نژادی و جنسی حضور به هم رساند و یکصدا و متحد در اول ماه مه روز جهانی طبقه کارگر اعلام کردند که حاضر به زندگی زیر بار خفت سرمایه داری و مناسبات وارونه و ضد انسانی آن نیستند.
اول مه امسال اعلام این حقیقت بود که اصلاح نظام سرمایه داری و تلاش برای حتی یک قدم پیشروی در چهارچوب این نظام، بدون یک انقلاب کارگری محال است. طبقه کارگر برای رهایی خود و برای رهایی کل جامعه از تمام اشکال تبعیض و استثمار، ناچار به برخاستن و به گور سپردن مناسبات کاپیتالیستی و بردگی مزدی است. ویژگی اول ماه مه امسال چیزی جز این واقعیت نبود که جهان ما تماما وارونه است و این وارونگی باید با قدرت متحد و جهانی طبقه کارگر به پایان برسد.
بر متن چنین اوضاعی، حزب حکمتیست (خط رسمی) به مناسبت روز جهانی کارگر با دعوت از برخی رهبران و فعالین کارگری از اقصی نقاط جهان سمیناری سراسری برگزار کرد. سخنرانان ضمن اشاره به اوضاع و شرایط زندگی طبقه کارگر در انگلستان، فرانسه، آفریقای جنوبی، سریلانکا، ایران، عراق، افغانستان و ... بر لزوم اتحاد و همسرنوشتی بین المللی طبقه کارگر در مبارزه علیه سرمایه داری تاکید داشتند. در این شماره نشریه کمونیست، متن سخنرانی شرکت کنندگان به صورت کتبی برای شما خوانندگان عزیز نشریه، تلخیص شده است. توجه شما را به خواندن این متون جلب میکنیم.

اول مه روز اتحاد، همبستگی و اعلام قدرت طبقه کارگر!
سخنرانی امان کفا

ابتدا به همه شما خوش آمد میگویم و اول ماه مه،‌ روز جهانی کارگر، را به شما و تمامی کارگران در سراسر دنیا تبریک می گویم. ما اینجا گرد آمدیم تا این روز را با هم جشن بگیریم.
بورژوازی تلاش زیادی کرده است تا این روز را به روز مسائل دیگر و مناسبت های دیگر تبدیل کنند، و نام های دیگری بر آن بگذارند، در بریتانیا، سعی کردند که آنرا مربوط به گذشته دور، «روز جشن برداشت محصول» تبدیل کنند. اول ماه مه روز برگزاری جشن و رژه های دولتی و یا روز نهادها و سازمانهای گوناگون بورژوازی برای اهداف خود نیست، این روز روزی متفاوت از روزهای دیگر، روز کارگر است. روز جشن و روزی است معین برای تمامی کارگران. روزی است که کارگران در سراسر دنیا، همبستگی خود را با هم اعلام می کنند. روزی که کارگران همصدا با یکدیگر، خواست خود برای پایان دادن به نظام کار مزدی را اعلام می کنند.
اول ماه امسال، اما در شرایطی دیگر فرا رسیده است و امسال با سال های قبل تفاوت دارد. سالی است که عرصه های دیگری را در مقابل ما قرار داده است. سالی که جنگ در اوکراین در جریان است، جنگ در سودان و در آفریقا بیداد می کند، سرکوب های گسترده در آمریکای لاتین، آسیا و غیره ادامه دارد و همچنین سالی است که ما امکان افزایش کشمکش ها و احتمال جنگ های جدیدی در گوشه و کنار دنیا، از جمله در رابطه با تایوان، را مشاهده می کنیم. همه جا دولت های رنگارنگ بورژوازی سعی می کنند تا فشار و بار ناشی از بحران نظام خود را بر دوش طبقه کارگر بگذارند و زندگی سخت تری را بر همه تحمیل کنند.
در عین حال علیرغم چند قطبی شدن دنیا، علیرغم رقابت ها و نزاع های این قطب ها، همه جا ما یک تمرکز کامل و مشترک بر حمله به طبقه کارگر را مشاهده می کنیم. همه جا یک حمله مشترک به سطح معیشت طبقه کارگر در جریان است. هزینه گذران زندگی همه جا بمراتب افزایش یافته و قدرت خرید را کاهش داده اند. حمله ای گسترده به تمامی استانداردها و دستآوردهای تا بحال طبقه کارگر را می بینیم.
دولت های بورژوازی ادعا می کنند که بحرانی همه جانبه در مقابل ما هست. اما این بحران مربوط به سیاست ها و نقشه های این یا آن قطب جهانی است و هر قطب، قطب دیگر را باعث و بانی این شرایط معرفی می کند. ادعا می کنند که اگر هر کدام قادر به پیروزی بر کمپ رقیب شوند، اوضاع عوض می شود، این نابسامانی پایان می یابد و خلاصه زندگی ما بهتر می شود. اما، حتی زمانی که این رقابت ها به این شکل امروز نبود، زمانی که جنگ های ویران کننده در سراسر دنیا تا این حد امروز در جریان نبود، ما کارگران همچنان در شرایط بهتر زندگی نداشتیم. ما همیشه دیده ایم که زندگی ما بهبود نیافته، و سهم کارگران از کل تولیدات و کل ثروتی که در جامعه توسط طبقه ما تولید می شود،‌ نازل تر شده است. ما همه جا شاهد کاهش امکانات پزشکی و درمانی، کاهش امکانات آموزش، تحصیل و غیره و همزمان شاهد افزایش کار کودکان، بیکاری های وسیع، تفرقه و تبعیض های چه اجتماعی، سیاسی و یا اقتصادی در عرصه های گوناگون هستیم.  همچنین علاوه بر سرکوب دائم و فزاینده، ما هنوز با بسیاری مشکلات دیگر، چون خشکسالی، گرسنگی و بی خانمانی و فقر در سراسر دنیا مواجه هستیم.
اما اول ماه مه امسال از جنبه دیگری نیز در شرایط متفاوتی نسبت به سال گذشته برگزار می شود. امسال همه جا، ما شاهد شکل گیری و گسترش اعتراضات در تقریبا تمامی کشورها هستیم. اعتراضات در مقابل دولت های بورژوازی در محلات و شهرها و سراسری در جریان است. اعتراضاتی که در آلمان، فرانسه و اسپانیا، آمریکا، آمریکای جنوبی و آسیا و خلاصه در بسیاری از کشورها طبقه کارگر و اکثریت جوامع که اعلام می کنند که دیگر بس است و این شرایط قابل قبول نیست. میزان و شدت این اعتراضات قابل مقایسه با چند سال گذشته نیست.
در این اعتراضات،‌ طبقه کارگر ایران نیز همچون هم طبقه ای های خود در دیگر نقاط جهان، شریک بوده است. از یکطرف اعتراضاتی که از شهریور ماه گذشته شاهد بودیم، جرقه ای که با اعتراض علیه تبعیض اجتماعی ابراز وجود کرد و به سرعت نشان داد که این موج عظیم بسیار فراتر از اعتراض به یک وجه و یا سیاست حکومت است و در مقابل کل این اوضاع، علیه کل جمهوری اسلامی است. جنبش فراگیر و عمومی که خواهان پایان دادن نه فقط به حکومت جمهوری اسلامی، بلکه اوضاع و شرایطی که بورژوازی و اینجا جمهوری اسلامی اش، در ایران برقرار کرده است.
در همین حال حاضر علاوه بر اعتراضات جاری علیه تبعیض اجتماعی، اعتصابات در بسیاری از صنایع، در مراکز تولید گوناگون در ایران در جریان است. اعتراضات در بیش از ۸۰ مرکز تولید، علیه سطح نازل دستمزد  و حداقل مصوب آن توسط حکومت در اسفند ماه امسال، که کفاف حداقل هزینه زندگی، هزینه ای که هر روز بر آن افزوده می شود را نمیدهد، در جریان است.
خواست طبقه کارگر در ایران نیز، همانی است که کارگران در سراسر دنیا خواهان آن هستند. بیان این ادعاست که کل این مصائب، تمامی این فلاکت حاکم، ناشی از یک مسئله یا ضایعه طبیعی نیست. محیط زیست ما را دارند نابود می کنند بطوریکه حتی تنفس هوای سالم، امکان زندگی در محیط سلام برای ما و خانواده هایمان، فرزندان و نسل های آتی مان، را با مخاطره مواجه کرده است. میزان استفاده خارج از حد از محیط زیست به حدی است که شاید حتی تبعیض اجتماعی حاکم، بنظر تنها یک بخش کوچک از این نابودی امروز و آینده ما می رسد. آنچه که در ایران نیز مشاهده می شود، جدا از همان تغییری که در بقیه دنیا شاهد هستیم، نیست. گسترش اعتراضی که روز به روز نشانه را نه به این آن بخش، بلکه کل پایه و اساس حکومت سرمایه، بر علیه کار مزدی می کشاند.
این همان پیغامی است که اول ماه مه دارد. روزی که کارگران دنیا همبستگی جهانی خود را علیه همین مرکز اصلی تمامی مصائب حاکم، اعلام و اتحاد خود را جشن می گیرند. روزی که نه یک روز اعتراض علیه این و یا آن وجه و جنبه حکومت یا بورژوازی چه در حکومت و چه در اپوزیسیون، این و یا آن بخش و کارکرد جناحی بورژوازی و یا قوانین حاکم آن، بلکه روزی است که کارگران اعلام می کنند که چیزی جز زنجیرهای خود را با براندازی کل سرمایه داری از دست نمی دهند. روزی که کارگران در سراسر جهان نشان می دهند که در صورت اتحادشان، صاحب آنچنان قدرت عظیمی اند که می تواند این دنیای وارونه را بر قاعده درستش بگذارد و دنیایی را سازمان دهد که بتوان آنرا شایسته بشر دانست.
این همان پیغام همبستگی است که کارگران در دنیا آنرا به هر طریق که می توانند اعلام میکنند و آنرا جشن می گیرند. چه آنجا که علنی و در تظاهرات های سراسری، چه آنجا که اول ماه مه یک روز کار است و در محیط کار، یا در خانه ها و در میان دوستان و هم طبقه ای ها، و ... برگزار می شود.
این روز، ‌روز ما، روز کارگر و نه روز هیچ بخش و قشر دیگر، بلکه روز همبستگی طبقاتی کارگر و روز جشن ما کارگران است. روزی که طبقه جهانی ما یکصدا عزم خود را برای پایان دادن به این نظم کار مزدی، و ساختن دنیایی شایسته انسان قرن ۲۱ را می سازیم.
یکبار دیگر با همین پیام اول ماه مه را به شما تبریک می گویم.

سخنرانی ابو وطن
سلام رفقا!
تاریخٱ روز اول ماه مه توسط کارگران در عراق از سال ۱۹۵۰ میلادی جشن می گیرند. ، هر چند در بسیاری از مقاطع به شکل مخفیانه. تظاهرات ماه مه سال ۱۹۵۹ توسط کارگران بندربرجسته ترین آنها بود که یک روز کامل طول کشید، تظاهرات کارگران بندر در این روز  در استادیوم با فضایی کاملٱ انقلابی، شعارها و سرود انقلابی به استقبال این روز رفتند.
بعداز کودتای سال ۱۹۶۳ برگزاری اول ماه مه روز جهانی کارگر ممنوع اعلام شد، بدین خاطر این روز را بعنوان مراسم کمونیستی در نظر گرفته می شد و باید از آن جلوگیری شود. بعداز اینکه حزب بعث بعنوان مدعی  حزبی سوسیالیستی قدرت را در سال ۱۹۶۸ بدست گرفت، مراسم های اول ماه مه برگزار میشد اما خالی بود از معنای واقعی این روز که میبا یست  نشانگر قدرت، اتحاد وهمبستگی طبقه کارگر باشد، در عوض به روز تجلیل از صدام حسین ،  رژیم بعث و دستاوردهای آن تبدیل شد.
وقتی که  حزب کمونیست عراق وارد ائتلافی به اسم جبهه ملی با رژیم بعث شد، حرکتی که توسط اکثریت اعضای حزب و پایه های اصلی آن   رد شد.  بسیاری از کمونیست ها، سوسیالیست ها و فعالین کارگری این روز را مخفیانه در اجتماعات کوچک برگزار میکردند و به پخش اعلامیه و نوشتن شعارها در  اماکن عمومی در مورد معانی واقعی روز اول ماه مه  میپرداختند.    
بعداز سقوط رژیم بعث و تفرقه در صفوف طبقه حاکم، فضای محدودی از آزادی برای سازماندهی فراهم شد و تظاهرات و تجمعات مردمی، گاهٱ قابل توجهی در برگزاری این روز وجود داشت.
سازماندهی کارگران نفت را با همکاری حزب کمونیست کارگری عراق آغاز کردیم. کارگران بخش نفت به ویژه در بصره شروع به جشن گرفتن روز جهانی کارگر کردند. پس از تاسیس فدراسیون های اتحادیه های کارگری، جشن ها با شعارهایی مانند (زنده باد اول ماه مه، روز آزادی کارگران) کارگران بعنوان طبقه هویت خود را به جامعه نشان دادند.
حزب کمونیست کارگری عراق با راهپیمایی هایی در این روز و حمل بنرهای قرمز رنگ و شعارهای واضح و جسورانه  طبقاتی ابتکار
عمل را در دست داشتند. این تظاهرات با شرکت فعال زنان در قالب سازماندهی، رهبری و ایراد سخنرانی  جلوه ایی آشکار داشت.
ما بعنوان فدراسیون اتحادیه های کارگری عراق که من افتخار رهبری آنرا دارم، این روز طبقه کارگر را در هر شهری که فعالین   ما در آنجا حضور دارند برگزار میکنیم،  بزرگترین این مراسم ها در شهر بصره برگزار میشود که هفت سندیکای کارگری درآن شرکت میکنند. در این مراسم ها پیام حزب کمونیست کارگری عراق خوانده میشود که بطور واضح و روشنی در مورد معنی واقعی این روز و نقش کمونیست ها و سوسیالیست ها در دفاع از منافع طبقه کارگر میپردازد. همچنین فعالیت های کوچکتری در قالب سمینار در مورد مبارزه طبقه کارگر و تاریخچه اول ماه مه برگزار میکنیم.  
این فعالیت ها ممکن است ساده به نظر برسند، اما جنبه های درخشان و الهام بخش جامعه ما  هستند که تحت سیاست های سخت گیرانه نئولیبرالی، بدترین شکل رژیم های بورژایی که از گروهای قوم گرا، فرقه گر و کاملا مملو از فساد تشکیل شده اند. طبقه حاکم یعنی بورژازی در سطح بین المللی و محلی توانسته است جامعه را در همه ابعاد  نابود کند، اما کمونیست ها و سوسیالیست ها مردم آزادیخواه و مترقی همچنان در تلاش و مبارزه برای تغییر این واقعیت وحشتناک هستند.
در عراق بورژوازی بین المللی و نهادهای آن، مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، در تلاش هستند تا با کاهش نرخ ارز محلی که تورم را تشدید میکند و مالیات بر سوخت، شرایط سخت کاری و شرایط زندگی غیر قابل تحمل را بر کارگران تحمیل کنتد. علاوه بر این دولت مسئولیت خود را در قبال بیکاران، ایجاد فرصت های شغلی مناسب و در عین حال ممانعت از آزادی تشکیلات در بخش دولتی  را رد میکند و خود را بی تکلیف میداند.
سیاست های دولت در خدمت هر چه بیشتر فقیر تر کارگران است، دولت با امتناع از افزایش حداقل دستمزد متناسب با نرخ تورم و امتناع از  تصویب قانونی که تضمین کننده حقوق بیکاری باشد به فقیر تر شدن کارگران ادامه میدهد. در اول ماه مه کارگران با قاطعیت اعلام میکنند، دولتی که به هر چه فقیر تر شدن کارگران ادامه میدهد، مشروعیت ندارد و باید فورا برود.
در اول ماه مه اعلام میکنیم که ما کارگران یک طبقه جهانی با منافع مشترک هستیم، مذهب و قومیت ما را از هم جدا نخواهد کرد، ما بر اهمیت سازماندهی، آگاهی طبقاتی و استقلال از ایدئولوژی های بورژایی تاکید میکنیم، ما اعلام میداریم که رهایی جامعه بشری تنها به دست کارگرانی است که خود و جامعه بشری را از بی عدالتی، فقر، جنگ و شکاف طبقاتی رها می کنند.
از آنجایی که مبارزه روبه رشد کارگران در عراق بخشی از مبارزه طبقاتی گسترده تر در سطح بین المللی است، ما خود را بخشی از این مبارزه میدانیم.
به عنوان مثال مبارزه مصمم کارگران فرانسه علیه طبقه حاکم که توسط مکرون نمایندگی میشود، با کمال قاطعیت طبقه کارگر در فرانسه به طبقه حاکم میگوید، به هیچ وجه به شما اجازه نمی دهیم که بحران نظام سرمایه داری و مشکلات آنرا که هر روز بیشتر و عمیقتر میشود، با مصادره دستاوردهای ما و سلب حقوق ما که بیش از چندین دهه برای مبارزه کرده ایم، حل کنید.
یکی دیگر از مبارزات الهام بخش، مبارزه طبقاتی طبقه کارگران در ایران  است، پیشرفت طبقه کارگر ایران در این مبارزه، جنبش اعتراضی در جریان را  به رهبری انقلابی مسلح خواهد کرد و الگویی الهام بخش برای مبارزه متحد کارگران در خاورمیانه خواهد شد، الگویی که  کارگران و توده های متعترض در مبارزه بر علیه مقامات سرکوبگر، مرتجع و فاسد منطقه آنرا  بکار خواهند بست و بدان پایبند خواهند شد. و به تغییر موازنه قوا بین دو طبقه در جامعه به منظور دستیابی به تغییرات اساسی به نفع طبقه کارگر کمک شایانی خواهد کرد.
امیدوارم موفق شده باشم یک تصویر واقعی از گرامیداشت اول ماه مه در مقاطع مختلف تاریخی را ارائه کرده باشم.

رئیس  فدراسیون اتحادیه های کارگری عراق
عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری عراق
ابو وطن


استاد مهدی
سردبیر نشریه صدای کارگر
در ابتدا اول ماه مه را به حاضرین پانل تبریک میگویم، همزمان از فرصتی که به من داده اید تشکر می کنم. رفقا، سال گذشته نیز در پانلی شبیه به چنین پانلی که به مناسبت اول ماه مه تشکیل شده بود در مورد وضعیت کارگران کردستان سخنانی را ایراد کردم، امسال می خواهم در مورد قانون کاری صحبت کنم سال ۲۰۲۲ از طرف حکومت اقلیم کردستان تصویب شد. آن هم به این دلیل است که این قانون کار از یک طرف شیوه برخورد طبقه بورژوازی کرد را نسبت به طبقه کارگر نشان میدهد و هم سطح جنبش کارگری کردستان را نشان می دهد نسبت به وضعیتی که در آن کار می کند را نشان می دهد.
بی شک این قانون کاری که این اواخر حکومت اقلیم تصویب کرد صدها برگه و بند را در بر می گیرد و سالها روی آن کار شده است، به همین دلیل نمی‌توان در اینجا نسبت به تمام زوایای آن صحبت کنم و در اینجا من می خواهم تصویر عمومی را در مورد این قانون و بندهای آن ارائه دهم که نشان می دهد این قانون کار تا چه اندازه ضد کارگریست و نشان دهنده وضعیت دشواری است که بورژوازی بر کارگران تحمیل کرده است به همین دلیل آنچه در نظر دارم جوابیه چیست به چند سوال اصلی:
اول قانون کار این قانون کار نشان دهنده چه وضعیتی از حاکمیت و سیستم اقتصادی و در چه موقعیتی پیشنهاد شده است؟ دوم این قانون کار در خدمت چه کسی است و جایگاه حکومت در این قانون کار کجاست؟
سوم چه موضعی در برابر این قانون باید گرفت؟
در مورد سوال اول باید بگویم: این قانون کار بعد از ۳۰ سال از حاکمیت احزاب قومی کرد و پس از آنهمه بی حقوقی و وضعیت فلاکت بار بر کارگران آماده شده است.پس از آنهمه عواقب فاجعه بار که بحران اقتصادی یخه کارگران را گرفته است و آن ها را بافقر و فلاکت، بیکاری و بی حقوقی و بدون خدمتگزاری روبروکرده است و مشخصا اینکه بعد از اینکه حکومت زیر نام اصلاحات بر مبنای سیاست ریاضت اقتصادی این قانون کار را نوشته است.
در همین مدت نیز حاکمیت در عوض اینکه نگاهی به وضعیت سخت زندگی کارگران بیاندازد، تصمیماتی گرفته است که چند برابر زندگی کارگران را سخت تر می کند. در مقابل نیز فرصت بیشتری را به سرمایه داران و صاحب کاران داده تا به میل خود و  با رنج و مشقت کار گران بر سرمایه هایشان بیافزاید. برای نمونه حکومت خدمات عمومی و پروژه های اقتصادی را ارزان فروش کرده و تحت نام گسترش خصوصی سازی آنها را به بخش خصوص واگذار کرده است. به این شیوه بار سنگینی را بر زندگی و گذران کارگران ایجاد کرده است . همچنین حکومت قانون تولید جدیدی را تصویب کرده است که قدرت بی مرز و امتیازهای بسیار زیادی به کمپانی ها داده از تا هرچه بیشتر کارگران را استثمار کنند. از این گذشته ملغی کردن سیستم استخدام مرکزی و  یا تعین حداقل دستمزد ۳۵۰ هزار دینار برای کارگران ناکارآمد که خوذ قانونمند تر کردن فقر بیشتر کارگران است. تمامی اینها وضعیتی را نشان می دهد که حکومت نه‌تنها در خدمت کارگران نبوده بلکه در سمت صاحب کار و شرکت ها ایستاده است. قانون کار پیشنهاد شده می خواهد این وضعیت را برای ده ها سال قانونی کند و این نهایت بی عدالتی اجتماعی است.
این قانون کار بر اساس سیاستهای سازمان جهانی کار  یعنی کارگر خاموش و نیروی کار ارزان است  که در این کشورها و برای بازار جهانی فراهم کند نوشته شده است.که از سیاست های نئو لیبرالیسم سرچشمه گرفته است.
اما این قانون کار  در  خدمت چه کسانیست و جایگاه حکومت در این قانون کار چیست؟ همچنان که بهش اشاره کردم این قانون کار با توجه به اینکه کارگران مراکز  کارگری و نمایندگان واقعی آنها در نوشتن آن سهیم نبوده اند، یک طرفه نوشته شده و برای راضی کردن سازمان جهانی کار و در خدمت منفعت کمپانی ها نوشته شده است حتی اگر در یک بند حقی به کارگر داده است، در واقع  آن طرف با آن راضی بوده. حاکمیت نیز که خود صاحب بزرگترین کمپانی های نفت و منابع اصلی مالی را در دست دارد و در این قانون کار ذی نفع است.
جایگاه حاکمیت در این قانون کار آنطور  که نشان می دهد که در مرکز ایستاده است. اما در اساس در سنگر صاحبکار  و کمپانی ها قرار دارد. قانون به روشنی می گوید حاکمیت در وسط صاحب کار و کارگر ایستاده است. بنابراین حاکمیت در جایگاهی نیست که بخواهد شرایطی انسانی و شایسته برای بهتر کردن زندگی کارگران در مقابل سرمایه داران  و از طریق قانون و درآمد سرمایه و صاحب کمپانی ها ایجاد کند.  بلکه همانطور که بهش اشاره کردم حاکمیت خود صاحب کمپانی های اصلی و اقتصادی و بازرگانی کردستان است، قانونی را تصویب کرده که به نفع  خود و سرمایه داران می باشد.
در جواب به این سوال که می پرسد چه موضعی در برابر این قانون باید گرفت: باید گفت که این قانون اصلاحات را برنمی تابد و باید همه مفادش رد بشود، زیرا قانونی ضد کارگریست و کارگران در نوشتن آن نقشی نداشته اند.
1. آزادی اعتصاب، سازماندهی و تجمع برای کارگران در آن به روشنی بیان نشده است و حتی نا روشن و مرزبندی شده و در اختیار صاحبان کار قرار دارد
2. این قانون کار همه کارگران را یکسان نمی بیند و تنها کارگران بخش خصوصی را در بر میگیرد و کارگران بخش حکومتی را همانند کارمند به حساب می آورد و به عنوان بخشی از طبقه کارگر کردستان نیاورده است.
3. این قانون کار ،کار موقت، روزانه و قراردادی را به عنوان یک نرم اصلی قلمداد کرده و ضمانت کار دائم را لغو کرده است. اخراج کارگر از سوی صاحب کار بر اساس قرارداد به عنوان یک حق به صاحب کار داده شده است.
4. این قانون،کار کودکان را به روشنی ممنوع نمی کند کار نوجوانان را قانونی کرده است.
5.  این قانون کار یک استاندارد شایسته برای زندگی و گذران، استراحت و مرخصی، امنیت جانی و درمانی کارگران را در بر نمی گیرد و ضمانت نمی کند.
بر همین اساس این قانون کار باید ملغی گردد.....من در اینجا از پارلمان کردستان و اعضای آن تقاضا دارم این طوق بندگی را به گردن کارگران نیاندازند و نسبت به زندگی کارگران مسئول باشند و اجازه ندهند این قانون کار تصویب شود.
در نهایت چند بند از این قانون کار و ملاحضات خود را بیان می کنم:
1. اگرچه این قانون بر اساس قوانین پیش از خود آماده شده است بر بر اساس توافقات بین المللی دولت عراق ملزم به رعایت کردن تمامی مصوبات و تعهد نامه هایی که امضا کرده است و چون اقلیم کردستان نیز بخش از کشور عراق است باید به آنها تمکین کند. اما هنوز با بسیار از این تعهدات و پرنسیپ ها تفاوت دارد که در توافق نامه های بین المللی آمده است مثلا می بایست پیش نویس این قانون با حضور کارگران و رضایت آنها در مورد تمامی بند ها و اسناد  نوشته می شد. چون که این یک قانون کار است و در نهایت باید سندی باشد در دست کارگران برای دفاع از خود در مقابل پایمال شدن حقوقهایی که در این قانون آمده است. بنابراین مادام کارگران در مراکز کارگری هیچ اطلاع و یا نقشی در نوشتن این قانون ندارند و اطلاعی در مورد اینکه چه حق و حقوق برای آنها در نظر گرفته شده ندارند، بنابراین فردا اگر هر ظلمی که به آنها بشود نمی توانند از طریق دادگاه کاری کنند.
اگر وزارت کار فکر می کند سعی کرده است نمایندگانی از کارگران در آن شرکت کنند برای نمونه نمایندگانی از مکتب تنفیذی اتحادیه سندیکاهای کردستان یا فعالین کارگری و سیاسی در آن شرکت کرده اند باید گفت که با توجه به اینکه اتحادیه سندیکا های کردستان نمیتواند نماینده کارگران کردستان باشند زیرا آنها بیشتر نمایندگان احزاب هستند. کارگردان آنها را انتخاب نکردند، در ثانی هیچ کس نمی تواند نماینده کارگران باشد مگر اینکه کارگران خود آنها را انتخاب کرده باشند. به همین دلیل وزارت که نوشتن این قانون بوده است، کم کاری کرده و حقوق کارگران را پایمال کرده است. همچنین انجمن وزیران نیز برایش مهم نبوده که آیا نماینده کارگران در نوشتن آن نقش داشته اند یا خیر.  شاید به این دلیل که آنها بر اساس اینکه این پروژه از طریق وزارت کار تقدیم شده است آن را  تصویب کرده اند و یک دستگاه حکومتی از سویی انجمن وزیران قابل قبول است اما در واقع اینطور نیست اولین ملاحظه من این است که چگونه این قانون پر از امتیازات برای صاحبکار و کمترین حقوق را برای کارگران در خود می گیرد برای همین نباید از سوی کارگران مورد قبول قرار گیرد.
۲. به ماده ۳ نگاه کنید که چه اشتباهی در آن وجود دارد چطور در جمله اول حکم این قانون را تعریف میکند می گوید احکام این قانون باید از سوی تمامی کارگران، صاحبکاران و قراردادهایشان اجرا شود ...در جمله دوم عقب نشینی می کند و می گوید بجز از احکام بند اول، این ماده کارمندان رسمی و کسانی که بر اساس قانون مدنی استخدام شده اند و نیروهای امنیتی شامل نمی شود. از  بسیار لحاظ این ماده ضد کارگری است : با کلمه کارگر همخوانی ندارد چون که کارگران را تقسیم می کند به کارمند  و ده ها اسم دیگر. این نیروی کارگران را ضعیف میکند. این ماده چیزی کمتر از مصوبه ۱۵۱  که کلیه کارگران را به عنوان کارمند می شناسد نیست. این  کلاه برداری قانونیست و به منظور کم کردن حقوق و امتیازات کارگران. به همین دلیل کارگران در بخش خصوصی و عمومی با قبول کردن این بند بسیار ضرر مند می‌شوند و لازم است برای  لغو هر سند و ماده ای که بر ضد آنهاست مبارزه کنند.
۳ ملاحظات من در مورد بخش سوم که به حقوق پایه ای اختصاص دارد:
به ماده ۴ که در مورد آزادی تشکل است، نگاه کنید که چه می گوید:
در صفحه دوم چه صدی را بر سر راه آزادی گذاشته است که می گوید کارگران در ایجاد هر نوع تشکلی آزاد هستند اما با قبول کردن قوانین مرتبط. که این هم کاملا راه را بر آزادی تشکل می‌گیرد هم اکنون در عراق کارگران با این قانون روبرو هستند و در کردستان نیز به همان شیوه. سازمان کارگران ساختمان سازی در سال 1011 از سوی هیچ کدام از مراجع حکومتی به رسمی شناخته نمی شود، اما سندیکای ساختمان سازی که در آن نمایندگان احزاب حضور دارند رسمیت دارد. در صفحه چهارم از ممنوعیت کار کودکان صحبت می کند  و بندی مخصوص به نوجوانان در این قانون وجود دارد و در حقیقت چیزی دیگری می گوید.
به ماده ۵ نگاه کنید ببینیم چه میگوید: در این ماده چگونگی  استخدام و  بازنشستگی کارگران را نشان می دهد و بخش خصوصی را به میان این ماده می آورد  و  آن را به وظیفه دولت محول می کند این در حالی است که قبلاً استثنای حقوق بگیران بخش عمومی در احکام این ماده آمده است.
ماده ۶ مشخص کردن سن کار ۱۵ سال است. واقعاً از لحاظ علمی ۱۵ ساله هنوز  سنی نیست که بتوان کارهای سنگین همچون ساختمان سازی و دیگر کارهای سنگین را انجام داد. باید آن را به ۱۶ سال تغیر داد.
ماده ۹ در بخش حقوق اساسی: با دقت کردن به اهداف این ماده خواهید فهمید که کردستان در مقطعی گذرا قرار دارد و  قانون کار نیز در خدمت سیستم بازار آزاد به یک لازمه تبدیل شده است، در این بند می گوید در زمان خصوصی کردن پروژه ای یا تغییر صاحب کار، لازم تمامی حقوق قانونی کارگری از سوی صاحبکار جدید در نظر گرفته شوداما سوال این است خصوصی کردن چرا و برای چه؟
به ماده 10 این قانون نگاه کنید و ببینید که چگونه تمام ماهیت ماده 9 را زیر سوال میبرد وقتی که می گوید هیچ شکایتی در پیوند با کار قبول نمی کند اگر مدت سه سال از آن گذشته باشد. این مشکل همین اکنون برای تعدادی از کارگران سیمان تاسلوجه پیش آمده است. این مرکز به بخش خصوصی واگذار شده است و حقوق بسیاری از کارگران پایمال شده است و  کسی شکایت شان را پیگیری نمی کند. هر کس بخواهد با سند و مدرک آن در دسترس است. بنابراین حذف ماده ۱۰ بسیار لازم است.
به ماده ۱۱ نگاهی بیندازیم که از همان ابتدا می گوید کارگر حق دارد به دادگاه شکایت کند در بعضی جاها به کودکان نیز اشاره می کند و این در حالیست که در ماده های قبل تر کار کودکان ممنوع شده است. من می پرسم کارگر باید کودک باشد
و کار کند در حالی که ممنوع است که کار کند من می پرسم  اگر کارگر کودک باشد و کار  نیز کرده باشد و در حالی که کار کودکان ممنوع است به دادگاه برود که چه می گوید؟ یا چگونه به دادگاه برود؟ بکار بردن کلمه کودک در این ماده جای تعجب بسیاری است و باید حذف شود.
به ماده ۱۲ نگاه کنیم که می گوید احکام این قانون شامل حداقل حقوق کارگر .... در اینجا هر انسان با وجدانی نمیتواند تعجب نکند که وقتی به حداقل حقوق اشاره می کند... چرا باید حقوق به حداقل و یا حداکثر تقسیم بندی شود؟ تو به من این حق را میدهی که غذا بخورم، پس چرا به من میگوید این بیشترین مقدار یست که به تو میدهم!! آیا این بی حرمتی به کرامت کارگر نیست؟ در ادامه همان بند می گوید اگر قانون دیگری بیشترین حق را به کارگر داد آن یکی که بیشتر است را در نظر خواهد گرفت در حالی که قانون کار  یک قانون باشد و دو قانون مجزا در یک کشور مشکل ایجاد میکند. در ادامه به قرارداد و حق دست اشاره می کند که این خود نیز مایه تعجب است. روشن است که قرارداد باید بر اساس قرارداد جمعی باشد و اگر این جا به قرارداد یک نفره اشاره شده که بعدا به آن اشاره خواهم کرد... در ثانی وظیفه دادگاه کار این است که قانون کار و مفاد آن را اجرا کند و بنابراین نباید هیچ شکافی وجود داشته باشد که قضات بتوانند قانون را دور بزنند این موضوعی است که قضات حرف مرا بهتر می فهمند.
به بخش ششم قرارداد کار انفرادی می پردازیم، قسمت اول قرارداد انفرادی
ببینید در صفحه اول ماده ۳۲ قرارداد ،که مهمترین بخش است چگونه ماست مالی شده است. علارغم اینکه به قرارداد کار انفرادی اشاره شده است می گوید صاحب کار وظیفه دارد فرم قرارداد را به شیوه کتبی و در دو برگ آماده کند و امضای خود و  کارگر زیر آن باشد. ملاحظه من بر این بند این است وقتی صاحبکار صاحب اختیار است که خود فرم قرارداد را بنویسد که هم اکنون در تمامی مراکز کار  به نرم تبدیل شده است، کارگر کجای این فرم ایستاده بجز امضایی که در قسمت پایین قرارداد می کند؟! بنابراین لازم است در آماده کردن قرارداد، کارگر شروط خود را به روشنی بیان کند و همزمان نیز صاحبکار و یا هر دو طرف قبول یا رد این شروط را اعلام کنند. سپس فرم قرارداد آماده می شود  و با رضایت هر دو طرف آن را امضا می‌کنند و لازم است هر دو طرف به آن پایبند باشد. این قرارداد را هیچ کس نمی تواند فسخ کند حتی دادگاه کار نیز بدون رضایت طرفین نمی‌توان آن را فسخ کند. اما این شیوه قرار داد هیچ وقت به نفع کارگر نبوده است و تنها قرارداد جمعی می‌تواند وزن و سنگینی قانون را حفظ و داشته باشد.  در صفحه سوم به صاحب کار حق می دهد که سه ماه آزمایشی کارگر را به کار بگیرد و اگر مورد پسند صاحبکار قرار نگرفت می تواند قرارداد را یک طرفه منتفی کند.
این بند در واقع ابزاری است در دست صاحب کار که کارگر را استثمار کند و از همان ابتدا تهدید اخراج برای ساکت کردن کارگر همچون پتکی بالای سر اوست و این در حالی است که بر اساس همین قانون کار کارگر باید آموزش لازم را دیده باشد سپس به کار گرفته شود و از طرفی دوره آزمایشی کار از طرف صاحبکار توهین به کارگر است و زیرا صاحبکار باید بداند که چه کارگری را به کار بگیرد.
ماده ۳۳ چیست و ملاحظات ما بر آن چیست؟
سند یک قراردادی کار بسته می شود در آن زمان بندی مشخصی برای کار مشخصی یا وظیفه ای مشخص در پروژه ای با تاریخ اتمام و پیش بینی شده به اتمام می رسد به شرطی که مدت این قرارداد از یک سال بیشتر نباشد..
این بخش نمی تواند در قرارداد میان صاحبکار و کارگر می آمد زیرا در واقع از یک مناقصه میان کمپانی ها صحبت می کند و ربطی به قرارداد کارگر و صاحبکار ندارد. باید نویسندگان قانون به ما بگویند که شروط مشخص چیست که صحبت از آن می شود شروط قرارداد کار تنها دو نفر صاحب کار و کارگر  می‌توانند آن را مشخص کنند در اینجا نمی دانم کدامشان برای دیگری شرط می گذارند؟
در سند ۲ آمده است که نباید در یک کار با مشخصات دائمی نباید مدت زمان مشخصی در یک قرارداد کاری گنجانده شود. اما در در واقع راه پر پیچ و خمی راه اماده می کند و در همان حال نیز می‌گوید اگر شرایط کار اجازه دهد می‌توان از کارگر برای مدت و کار مشخص بهره گرفت . در حال حاضر در هیچ مرکزی کارگر دائم وجود ندارد و تمام کارگران به عنوان کارگر موقت استخدام شده اند. در سند چهارم  آمده قراردادهایی ویژگی دائمی دارند اگر قرارداد از یک دفعه بیشتر تمدید شده باشد و این بسیار ترسناک است هم اکنون هزاران نفر هستند که بیشتر از بیست سال در یک مرکز کار کرده‌اند و لی تاکنون هنوز هیچ قرار دادی را به چشم ندیده اند چه برسد به اینکه چندبار تمدید شده باشد. بنابراین لازم است ماده ۳۳ به شیوه روشنتر بر روی قرارداد صحبت کند اجازه ندهد که صاحب کار  راهی قانونی برای اخراج کارگر پیدا کند و او را از حقوق خود بی بهره سازد.
ماده ۳۴ سند اول: در مورد قرارداد هاست و می گوید می توان در یک قرارداد کاری قسمتی از آن به شیوه جزئی زیر ساختار شروط کار نوشته شده در ماده ۳۲ باشد که در این بند می گوید قرارداد کار شفاهی باشد یا کتبی با توافق هر دو طرف یعنی صاحب کار و کارگر بسته می شود در کار موقت قرارداد می تواند شفاهی باشد. اما در قرارداد کتبی این صاحب کار است که فرم قرارداد را آماده می کند هر دو طرف آنرا امضا می‌کنند در اینجا مشخص است که چه امتیازی به صاحب کار داده شده است تا هر جور دلش بخواهد و به نفعش باشد، قرارداد را آماده کند. قرارداد به دو بخش تقسیم شده است که به تمامی بر علیه کارگر و هیچ وقت ادامه کاری کارگر تضمین نمی شود. در سند سوم می گوید دست مزد و روزهای مرخصی سالانه کارگر در یک قرارداد کاری بخشی از آن به شیوه ای در نظر گرفته می شود که در آن ساعات کار و حقوق اعمال میشود یعنی همانطور که گفتم تمام تلاش ها برای اجرای کردن این ماده است یعنی در واقع به منظور کم کردن دستمزد و افزایش ساعت کار و منتفی کردن قرارداد است و راه چاره آن نیز  برگشت به ماده به این ماده و اسناد قانون کار شماره ۷۱ سال ۱۹۸۷ است که در آن روشن تر به قرادادها پرداخته است.
ماده ۳۶ حقوق و تعهدات صاحبکار: ملاحضاتی در مورد سند واو در مورد برگرداندن مدارک کارگر از طرف صاحبکار به صاحب مدرک. در مورد مدارکی که از کارگر گرفته شده است و نزد صاحبکار گروگان است... این در حالی است که زمانی که کار کارگر تمام شده است و قرارداد به اتمام میرسد لازم است این مدارک به کارگر بازگردانده شود اما در این سند شرطی گذاشته ( بازنگرداندن اسناد و مدارکی که به صاحبکار آسیب برساند) که این خود طرفداری آشکار از صاحب کار است کارگر بعد از آن همه رنج و مشقت و بعد از اتمام کار، چرا حق ندارد مدارک و اسناد خود را از صاحبکار تحویل بگیرد.
ماده ۳۷ در سند «دال» آمده است: کارگر باید حفظ اسرار کند و بعد از اتمام کار آن اطلاعات را محفوظ نگه دارد به این واقعا جای شرمساریست .. یعنی کارگر که در تمامی این مدت همچون ربات کار کرده است در مورد کارش چه اسراری وجود دارد که باید آنرا حفظ کند؟ یا آن کارگاه چه چیزی دارد که اگر کسانی خارج از کارگاه از آن مطلع شوند به صاحبکار ضرر می رساند؟ این سند باید بدون بهانه ای از  قانون کار حذف شود.
اتمام قرارداد ماده ۳۸: در این ماده فرصت زیادی به صاحبکار داده شده است که بتواند کارگر را از کار اخراج کند قرارداد را فسخ کند. مثلا در سند «دال» به صاحب کار  اجازه می دهد هرموقع پروژه اش ایجاب کرد  می تواند شماری از کارگران را اخراج کند. در واقع این سند راه را هموار می‌کند که صاحبکار کارگر ارزان تری را استخدام کند و  به بهانه کم کردن کارگران آنها را از کار اخراج  و از طرف دیگر کارگر ارزان تری را استخدام کند به همین دلیل باید این بخش نیز از قانون حذف شود. همچنین سند «ذال» حذف شود. چون کارگرانی که در کار استخدام می شوند باید آموزش لازم را دیده باشند و یا صاحب کار دوره های آموزشی را برای آنها ایجاد کند. من در مورد این قانون نکات زیادی دارم ولی در این فرصت کم نمی توان به همه آنها اشاره کرد. لازم است کارگران در همه مراکز کاری دخالتگر باشند، زیرا اگر این پیش نویس به قانون تبدیل شود تلاش و زحمت زیادی می طلبد تا آن را یکبار دیگر آنرا هموار و اصلاح کرد.
١٢/٩/٢٠٢٢


رفیق سینا
اول ماه می، روز اعتراض انسانی علیه یک زندگی غیر انسانی است!
«روزکل بورژوازی وکل طبقه ی کارگر در برابر اول ماه می، روز همبستگی اعتراض انسانی علیه یک زندگی غیر انسانی است». کلیه ی خواست ها و مطالبات در همه ی اکسیون ها، محافل و جشن ها در این روز، نباید از محور لغو کارمزدی و براندازی مالکیت خصوصی به دور باشد؛ طبقه ی سرمایه دار همه جا برای طبقه ی کارگر و همه ی فرودستان جامعه، گلی ِم خونریزی و اندوه پهن کرده است؛ افسار همه‌ی فقر، فالکت و جنایات دست نظام سرمایه داری است. سرمایه داری از یک قرص نان گرفته تا توان کار انسان و از محبت و عاطفه تا دارو و درمان و حتا آب و آکسیجن را کاال ساخته و از دسترس همگان دور کرده است. بخش زیادی از انسانها را کرونا نکشت و نمی کشد؛ بل این سیستم کاپیتالیستی است که با کاالیی ساختن دارو، واکسن و آکسیجن، قتل عمد انجام میدهد. در هر ثانیه، صدها کودک، مادر، جوان و کهن سال در اثر بیماریهای قابل عالج، به دلیل نداشتن توان مالی و عدم دسترسی به درمان و دارو از بین میروند. « هر سال گرسنگی بیشتر از مجموع تلفات ناشی از ابتال به بیماریهای خطرناکی؛ چون ایدز، سل و ماالریا، از انسانها قربانی میگیرد». بیش ۰۸۷ میلیون نفر در جهان از گرسنگی و سوء تغذیه رنج میبرد که ۸۹ فیصد از آنها در کشورهای توسعه نیافته و رو به توسعه زندگی می کنند؛ از این جمله ۶.۵۲۵ میلیون در آسیا، ۴۱۲ میلیون در افریقا و ۷۳ میلیون در آمریکای التین و جزایر دریای کاراییب زندگی میکنند.
مطابق آخرین آمار ارائه شده از جانب اداره ی زراعت و تغذیه سازمان ملل، که دویچه به نشر سپرد، از هر پنج کودک ۸۱۰۲ وله دری هم برمبنای آن گزارشی را در سال پنج ساله، در جهان یک تن دچار سوء تغذیه است. هرچند که سازمان ملل متحد درهمین گزارشش ادعا کرده بود که تا سال ۰۳۰۲ بر معضل گرسنگی پیروز میشود، اما آمار و ارقام، در چند سال اخیر و به ویژه به دلیل شیوع ویروس کرونا، وضعیت پیش آمده در افغانستان، جنگ اکراین و در کل  بحران سرمایه داری سیر صعودی این معضل بزرگ جهانی را نشان میدهد.
این آمارها بیشتر براساس نظرسنجی های انجام شده، در بخش های امن جهان تهیه میشوند. اگر آمار دقیق فقر، گرسنگی، بی دارویی و بی غذایی در مناطق در حال جنگ و بد امن هم به آن اضافه شود، واقعن تکان دهنده و بیشتر از این، مایه ی شرمساری امکانات و مواد مسأله ی اساسی این است که گرسنگی مشکل کمبو ِد بشریت است.
غذایی نیست؛ در همین گزارش های سازمان ملل متحد به صراحت ذکر شده است که «میزان مواد غذایی تولید شده در جهان در یک سال برای سیر کردن شکم ده میلیارد نفر کافی است؛ حاال آنکه جمعیت جهان حدودا هشت میلیارد نفر میباشد».
مهمتر از همه، نه دهم جمعیت گرسنه ی جهان را کسانی تشکیل میدهد که آنها خود هرسال عمال برای ده میلیارد انسان مواد غذایی تولید میکنند. کنه مساله همین است که چرا امکانات غذایی و محصوالت تسهیالتی که در هر سال برای ده میلیارد نفر در جهان تولید میشود، بخش بزرگی از جمعیت جهان از آن محروم است؟ شالوده ی این نابرابری در شیوه ی تولید سرمایه داری است. در این سیستم، تولید بر بنیاد رفع کمبود و مایحتاج زندگی انسان ها نیست، اساس تولید فقط و فقط سود است. فقر،  بیکاری، گرسنگی، مرگ و میر  ناشی  از  بیماری های قابل درمان، جنگ و ت استمرار حیات این وجه تولید است. حداکثر نابرابری دادهای این نظام و اساساً سرش سود هم در مصداق اجتماعی اش در شیوه ی تولید سرمایه داری، چیزی نیست به جز برآیندی کسب ارزش اضافه ی هرچه بیشتر از کار دیگری، یا به زبان دیگر استثمار هرچه بیشتر کارگران در پروسه ی تولید. هرقدر فرودستان به امکانات موجود جهان دسترسی  پیدا  کنند،  به  همان  اندازه  از  سود  سرمایه  داران  کاسته  میشود. و  به  هر اندازهای که نرخ استثمار بلند باشد، به همان پیمانه، به سود سرمایه داران افزوده می شود. به عبارت ساده، این اساس رابطه ی بحران و رونق اقتصادی در جامعه سرمایه داری است. پس جنبش اجتماعی طبقه ی کارگر نباید منتظر و دستنگر نظام بردگی مزدی باشد؛ سرمایه داری قادر نیست و اص   نمی خواهد، تا آنجا ساعات کار الزم را طویل بسازد که عمال ساعات کار اضافه از بین برود. اگر چنین چیزی عملی گردد، به مفهوم مرگ سرمایه است؛ و یاد مان باشد که سرمایه داری یا حتا هر تک آدمی تا نهایت زیر فشار نباشد، نمی خواهد خودکشی کند. اول ماه «می» جشن همبستگی طبقه ی کارگر، روز روزیست که طبقه کارگر کل نظام سرمایه داری است.
تبلیغ و ترویج برای زدودن هرچه بیشتر بر موقعیت اجتماعی و پوتنسیلی که برای تغییر دارد، پی ببرد و الترنانیف دنیای عاری از بردگی مزدی و مالکیت خصوصی را به بشریت پیشکش کند. اول ماه می فرصتی است که جنبش اجتماعی طبقه ی کارگر سوای تعلقات مذهبی، زبانی و کشوری در یک امر مشترک، انسانها را متوجه واقعیتی بسازد که در بخش بزرگی از تاریخ،   نان، دارو، توان کار انسان و همه ای فراورده های بشری کاال نبوده و هدف از تولید و بازتولید آنها نه سود سرمایهدارانه، بل برای رفاه و رفع ضرورت همه ای انسان ها بوده است؛ حاال هم با به زیر کشیدن نظام سرمایه داری چنین امری ممکن است. بشریت میتواند به دور از جنگ و همه ی مصایب اجتماعی که در این عصر بر مبنای سود است، زندگی مسالمت آمیز و کاپیتالیستی مشخصاً زاده  ی مناسبات انسانی  داشته  باشند.  وضعیت  زندگی  صورت  بندی  های  پایینی  جامعه  به  شدت غیرانسانی و فاجعه بار است. تغییر بنیادی وضع موجود فقط در گروی لغو بردگی مزدی و براندازی مالکیت خصوصی است. به پیشواز از اول ماه می، بیش از پیش باید برای تحقق یک چنین امری رفت.

گرامی باد اول ماه می، روز همبستگی جهانی طبقه ی کارگر!
نه به مالکیت خصوصی و بردگی مزدی!