بهمن امسال در سالگرد انقلاب ۵۷ جامعه ایران با امید و با تب و تاب دیگری به استقبال آن خواهد رفت. از شهریور ۱۴۰۱ این جامعه در یک تلاطم سراسری و قدرتمند گامهای عمیق و قدرتمندی را برای سرنگونی انقلابی نظام کاپیتالیستی حاکم برداشته است. جمهوری اسلامی در این تلاطم در تمام جبهه ها از مردم، اززنان آزادیخواه و برابری طلب و از جوانان پرشور خواهان آزادی و زندگی بهتر شکست خورد و به زانو در آمد. در این چند ماه سرمایه داری هار حاکم از زمین و آسمان به مردم انقلابی هجوم و تعرض کرد اما نتوانست ذره ایی از اراده مردم برای آزادی و برای زندگی در شان انسان امروز را به عقب زند. تشتت در بالا و وحشت از ادامه روند تعرض انقلابی جامعه نتیجه منطقی اوضاع امروز است. مفسرین متعدد و مسئولین کشتار مردم و شریک در حاکمیت یکی پس از دیگری با اعلام برائت از جمهوری اسلامی همه به شکست کامل جمهوری اسلامی در تمام عرصه ها اذعان دارند. جمهوری اسلامی دیگر هیچ معجزه ایی و هیچ خدایی، حتی خدای دهه ۶۰ قادر به نجات آن نیست. این حکم خیز عمیق مردم از پایین است. این حرکت از پایین در حال متلاشی کردن تمام قوانین ضد انسانی حاکم است و در همانحال در جهشی بنیادین برای انقلابی بنیادین است. انقلابی که همراه با جمهوری اسلامی کل راست جامعه، همه آنهایی که به رژیم چنچ از بالا دخیل بسته بودند هراسان کرده است. بر چنین متنی از اوضاع، برخورد به پدیده انقلاب خود به پدیده ایی تبدیل شده است. جمهوری اسلامی و تلاشش برای نشان دادن نتیجه انقلاب ۵۷، امروز دیگر حتی برای خودیهای رژیم هم حنایی ندارد. نظامی که نتیجه مستقیم سرکوب انقلاب بود، امروز در برابر هجوم جامعه برای سرنگونی انقلابی اش، در برابر گامهای سریع انقلاب سوم ایران قرار گرفته است. انقلابی که نیرویش و خواستش برای آزادی، رفاه و برابری را اصولا از همان انقلاب ۵۷ به خون کشیده شده، می گیرد. طبقه کارگر با تجربه، با رهبران خودآگاه سوسیالیستش، زنان برابری طلب و آزادیخواه و ضد مذهب، جوانان و دختران و پسران خواهان زندگی امروزی، همه و همه نیروهای اصلی و محرک انقلاب در جریان هستند. انقلابی که عملا کل بنیادهای نظام کاپیتالیستی موجود را، کل جوابهای جناحهای مختلف بورژوازی ایران را به وحشت انداخته است. تلاشهای روزانه و نقشه های هر روزه جریانات مختلف بورژوایی و طیفهای متنوع راست هم در اپوزسیون و هم در حاکمیت برای توقف این حرکت از اعماق جامعه دیدنی است. تلاشی که ظاهرا از وجوه مختلف و متفاوت و یا در ظاهر متضاد اما همه باهم با یک هدف مشترک آنهم به شکست کشاندن انقلاب از پایین در جریان است.
 
جمهوری اسلامی نتیجه انقلاب ۵۷ نبود
اگر جمهوری اسلامی برای ادامه حاکمیت و حیات خود در تلاش است که این جمهوری نتیجه انقلاب ۵۷ بود، راست جامعه از سلطنت طلبان تا مشروطه تا فرشگرد تا فاشیستهای ایرانی نیز در همین راستا می خواهند کل پدیده انقلاب را بر متن چنین رویکردی بزنند. راست جامعه می خواهد نشان دهد جمهوری اسلامی با این کارنامه از فلاکت، از فقر، از کشتار و توحش نتیجه سر راست انقلاب ۵۷ بود. بر چنین متنی می خواهد هم خود انقلاب ضد سلطنتی و آزادیخواهانه و برابری طلبانه را بزند و مورد حمله قرار دهد و نشان دهد که انقلابی اشتباه بود و در همانحال کل پدیده انقلابیگری و انقلاب را مورد هجوم قرار دهد. نگاهی به مدیای فارسی زبان که زبانحال این اپوزسیون راست هستند، تهاجم هیستریک و با برنامه علیه انقلاب ۵۷ و انقلابیون دخیل در آن در آن موج می زند. پدیده ایی که در خیلی از مناسبتها عملا به حمله هیستریک علیه کمونیستها، چپها و آزادیخواهان معنی پیدا می کند. می خواهند جمهوری اسلامی را به عنوان نماد انقلاب ۵۷ به نمایش بگذارند و ۴۳ سال حاکمیت خون و کشتار و فقر فلاکت آن را به پای انقلاب و انقلابیون بنویسند و فوری  در مقام مقایسه رژیم شاهنشاهی و اسلامی، به پدیده انقلاب و تغییر از پایین هجوم ببرند. تمام تلاشهای این طیف و تمام تهاجم این راست ارتجاعی تا اکنون در بزنگاه های مختلف از طرف مردم و از طرف کمونیستها به شکست کشیده شده است.
امید به رژیم چنچ و تلاش برای تغییر حکومت از بالا و با کمک غرب در پروژه های مختلف از طرف طیفهای مختلف این راست خواهان وضعیت موجود همیشه از طرف مردم با  نه بزرگ و صفبندی محکم روبرو شده است. تلاش برای فروپاشی کنترل شده با حفظ سپاه و بسیج و کل دستگاه سرکوب و تغییر کنترل شده از بالا و با تثبیت نظام موجود نیز با تقابل عمیق پایین و کمونیستها و آزادیخواهان روبرو است و نتیجه ایی جز شکست، ندارد.
جامعه متحول ایران و خیز آن برای انقلابی دیگر، انقلاب سوم برای رهایی کامل از بردگی، از مذهب، از نابرابری و ایجاد جامعه ایی مرفه ، آزاد و برابر بار دیگر پدیده انقلاب و سازمان و تحزب را که در روند تحولات نقش اساسی را بازی می کنند، وارد معادلات جامعه کرده است. معادلاتی که زمین بازی برای راست و اپوزسیون ضد انقلاب و وحشتزده از تحرک پایین را به شدت محدودتر کرده است. به ویژه پایینی که با خواست و مطالبات عمیقا چپی و سوسیالیستی به میدان آمده و همین مسئله زمینه نقش کمونیسم و حزب کمونیستی را در آن پر رنگتر کرده است. پایینی که تحولات و پیشرویهای تا امروزش نقش مبارزات طبقه کارگر ایران و قدرت این طبقه در مبارزه تا امروزش در جدال با کاپیتالیسم حاکم و در هم شکستن آن در جدالهای متعدد و ایجاد توازن قوای جدید به نفع پایین برجسته است. راست جامعه با تمام طیفهایش بر متن این توازن قوا و صفبندیهاست که کمر به جنگ با پدیده انقلاب و تحول از پایین گرفته است.
 
انقلاب سوم، انقلاب کارگری
تقابل بالا و پایین بعد از دورخیز جامعه برای سرنگونی انقلابی نظام اسلامی امروز در سطح کاملا متفاوتی قرار گرفته است. جامعه عملا فاز دیگری از روند انقلاب در جریان را شروع کرده و گامهای اساسی و پیشرویهای چشمگیری را کسب کرده است. اوضاع امروز را دیگر نمی توان با اوضاع قبل از شهریور ۱۴۰۱ مقایسه کرد. توازن قوای بالا و پایین با وجود تعرض افسارگسیخته حاکمیت به شدت به نفع مردم و پایین تغییر کرده است. یک نگاه گذرا به تحولات جامعه تسلسل و نوعی تواصل را در رابطه با هم نشان می دهد. در تمام این تحولات و بعد از هر تحرک و اعتراض اجتماعی، پدیده ایی که خود را تحمیل و تلقین می کند، آبدیده شدن و با تجربه تر شدن اقشار مختلف جامعه برای جدال آتی است. یک هم پیوستگی و هم سرنوشتی در جدال با حاکمیت و تلاش برای تغییرات بنیادین تمام این دوره ها را به همدیگر وصل می کند. تداوم اعتراضات و تدوام ماهها اعتراض و مبارزه در محلات، در خیابان، در کارخانه و محل کار، در مدارس و دانشگاهها، همه و همه نشان از یک تصمیم مشترک برای به زیر کشیدن انقلابی نظام استثمارگر و ضد انسانی را دارد. چند ماه گذشته جامعه در نتیجه یک تحرک میلیونی با قاطعیت پیشرویهای بزرگی و گامهای قدرتمندی برداشته است. بی گمان برای تثبیت این پیشرویها و برای سازمان دادن یک مقاومت نقشه مند در برابر تعرض بورژوازی حاکم، باید نقشه پیروزی و تثبیت دستاوردهای این جدال بزرگ را داشت. رهبران میدانی و سوسیالیستهای خودآگاه بی گمان در راس چنین تلاشی هستند. یکی از فاکتورهای مهم دیگر که به کرات روی آن تاکید کرده ایم، هر اندازه روند مبارزات و تحولات جامعه برای سرنگونی نظام موجود به پیش می رود به همان اندازه فاصله ها و تقابل خطوط و گرایشهای مختلف روشنتر می شود. احزاب و جنبشهای مختلف با چهره عیان تر و عریانتر و با آلترناتیو های مشخص خود وارد میدان می شوند. بر همین متن خود پدیده انقلاب نیز از دریچه این گرایشهای مختلف با آن برخورد می شود. به عبارتی دیگر امروز بر متن تحولات عمیق جامعه و با آبدیده شدن صفبندیهای دخیل در تحولات، راست و چپ، آلترناتیو سوسیالیستی و آلترناتیو بورژوایی تمام قد و سر راستتر در برابر هم قرار می گیرند. تکرار روند انقلاب به شیوه انقلاب ۵۷ بنابر تمام فاکتورهای موجود در جامعه عملا غیر ممکن و توهم است. انقلاب علی العموم به عبارتی، دیگر غیر ممکن است.
در سطح سراسری وقتی تقابلها و به ویژه حرکت عظیم جامعه تمام نقشه های راست را نقش بر آب می کند، وقتی تمام نهادها و پایه های اسلام و مذهب و نهادهای سرکوب از سپاه و بسیج و ارتش و اطلاعات زیر ضرب قرار می گیرد و تمام تلاش آقای پهلوی و راست برای تغییر از بالا از طرف مردم و سوسیالیستها به شکست کشانده می شود، ظاهرا تنها منفذ برای نجات نظام کاپیتالیستی با تمام دستگاههای آن هم صف شدن و هم جبهه شدن این اپوزسیون با جمهوری اسلامی است. رضا پهلوی بدون لکنت زبان می گوید وقتی قرار باشد که نهاد مذهب و دستگاه سرکوب نابود شود، بهترین گزینه در قدرت ماندن همین نظام است.
در کردستان احزاب ناسیونالیست در کنار ملاهای کرد قرار می گیرند. پژاک استراتژی پیمان مدینه و اسلام دمکراتیک و دمکراتیزه کردن اسلامی را در جواب به روند انقلاب جاری برجسته می کند. تمام این جریانات در بطن این تحرکات در یک نگرانی و وحشت عمیق از حرکت پایین شریک هستند. هر اندازه پایین جامعه سازمانیافته تر و متحزب تر باشد به همان اندازه وحشت نیروهایی که امید به دست به دست کردن قدرت از بالا و یا  خواهان شریک شدن در قدرت محلی هستند،  شدیدتر خواهد بود.
برای ما کمونیستها انقلاب سوم و در جریان ادامه انقلابی است که در دهه شصت به شکست کشانیده شد. این انقلاب اما در شرایط و توازن قوای دیگری با نیروها و سنتهای سیاسی که همه تجربه آن انقلاب را باخود دارند، به پیش می رود. بر این مبنا تلاش برای به پیروزی رساندن این انقلاب جنبه های مختلفی به خود می گیرد. تلاش برای سازماندهی توده ایی در محلات کار و زندگی، درکارخانه و در میان کارگران صنعتی و ایجاد نهادها و ارگانهای حاکمیت و ایجاد کمیته ها ودر نهایت شوراهای مردمی در محلات زندگی، نقشه مند بی گمان به عمل و فعالیت روزانه فعال سوسیالیست و رهبران عملی در محیط خواهد بود.
تضمین دخالت مردم در سرنوشت خویش و تضمین حرکت جامعه برای ایجاد دنیای بهتر و حاکمیت متکی به اراده مستقیم نقشه کمونیستها برای به پیروزی رساندن انقلاب مردم برای آزادی و برابری است. هر اندازه فعالین و رهبران سوسیالیست و آزادیخواه بتوانند این اراده جمعی را به شوراهای مردمی، کمیته های محلات، نهادهای جمعی و توده ایی متکی کنند به همان اندازه روند سرنگونی نظام موجود سرراست تر و کم هزینه تر خواهد بود. به همان اندازه تلاش جریانان راست و  بورژوایی و ناسیونالیستی در دست به دست کردن حکومت از بالا سختتر و غیر ممکنتر خواهد بود. ما برای تضمین چنین اراده ایی راهی جز دفاع تمام قد از انقلاب آزادیخوانه و برابری طلبانه چه به مثابه برنامه و آلترناتیو ما  و چه به مثابه دفاع از انقلاب اقشار مختلف مردم و طبقه کارگر در مقابل هجمه و ضد انقلابی گری بورژوایی نداریم. برای ما انقلاب آتی هم به دلیل اینکه خواست و مطالبه و نهایت آزادیخواهی و برابری طلبانه اش و هم به دلیل موقعیت یک طبقه کارگر خودآگاه و صفی از کمونیستهایش و هم به دلیل خواست برابری طلبانه زنان و ... می تواند یک انقلاب کارگری و سوسیالیستی باشد. انقلابی که از طریق شوراهای مردمی و کارگری و کنگره سراسری شوراهای مردمی دخالت مردم را روزمره در سرنوشتشان و در حاکمیت خویش تضمین می کند. برای به سرانجام رساندن چنین تحولی و چنین جهتی، کمونیستها، آزادیخواهان، زنان و جوانان برابری طلب وظایف سنگین و هرکولی را باید تقبل کنند. باید با قدرت به پیشواز انقلاب سوم در ایران رفت.

۶ فوریه ۲۰۲۳