نزدیک به سه هفته است که سراسر ایران تبدیل به یک آتشفشان عظیمی شده است، خروش و غلیان  آتشفشان  اعتراضات اجتماعی انسانهای آزادیخواه و برابری طلب است که ۴۳ دیکتاتوری جمهوری اسلامی به عناوین مختلف سعی در سرکوب و خفه کردن صدای آنها را دارد.   صدای زنان مبارزی است که به کمترین آزادی و برابری زن و مرد از لحاظ مدنی، حقوقی ،سیاسی و اقتصادی و لغو قوانین مرد سالارانه و کهنه پرستانه و آپارتاید جنسی راضی نخواهند شد.  فشار اعتراضات سراسری که امروز بصورت شعله های آتش و خشم  زنان و جوانان و توده های مردم رنجدیده و آزادیخواه و برابری طلب، قلعه ها و قصرهای سرمایه داران و دولت اسلامیشان را بلرزه در آورده است، خشم و کینه طبقاتی است که ظرف ۴۳ سال حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی، رویهم انباشته شده است.

استثمار شدید کارگران، بیکار سازی، حمله وسیع به سطح معیشت طبقه کارگر، ازدیاد و رونق حاشیه نشینی برای ذخیره نیروی کار با ارزان‌ترین دستمزد.  ستم بر زنان و تقسیم جنسی انسانها به زن و مرد در قلمرو تولید بعنوان یک عامل اقتصادی و سیاسی در تضمین سود آوری و انباشت سرمایه تا از این طریق بتواند بین انسانهای کارگر و مزد بگیر تفرقه، شکاف ، رقابت و کشمکش ایجاد کند و با تضمین بخش‌های محروم تر، بمثابه ارتش میلیونی ذخیره بیکاران در جامعه ، به زندگی و معیشت کل طبقه کارگر حمله کنند و آن را در سطح بسیار نازلی نگه دارد.  مزید بر اینها تحمیل حجاب، بعنوان یک سمبل حقارت و بردگی، سمبل فرودستی زن.  تحمیل عقیده ای که باید زن بپذیرد که یک سوژه جنسی است، یک سوژه تحقیر و محرومیت است. باز گذاشتن دست قوه اجرائی و قانون ارتجاعی و پوسیده اسلامی و مرد سالارانه و بربریتی که  مرد را مالک زن حساب می‌کند تا  از این طریق دست خشونت بر سر آنها باز باشد.   ۴۳ سال است که این قوانین کثیف اسلامی و مرد سالارانه احساس شادی، رقص و پایکوبی و خوشی و آزادی و انسانیت را از نیمی از جمعیت این جامعه گرفته است.

جنبش کمونیستی کارگری، جنبش اجتماعی زنان ،  انسانهای آزادیخواه و برابری طلب، جوانان و مردم رنجدیده و مبارز و انقلابی امروزه به قامت کل ایران به میدان آمده و خیابان‌ها را تسخیر کرده اند. امروز  ارتجاع اسلامی سرمایه بر خود می لرزد که آگاهی سیاسی انسانهای فعال اجتماعی کوهی از آتشفشان اعتراضی انسانها  را به حرکت در آورده است.، می‌رود  تا این لاشه متعفن و پوسیده را به زباله دان تاریخ بسپارد

 جنبش وسیع اعتراضی به  مثابه  یک  آتشفشان خروشان و خشمگین  ، در کوتاهترین زمان جامعه ایران را با  وسعت  بیش از ۱۲۴ شهر بزرگ و کوچک و ده ها دانشگاه  و غیره  در بر گرفته.   ملیونها انسان معترض، به این  اعتراض وسیع علیه بربریت سرمایه داری اسلامی، علیه فقر و فلاکت، علیه بی حقوقی ، علیه بیکاری و عدم آزادی  و علیه قوانین سرکوب و  آپارتاید جنسی و تبعیض  و علیه حجاب و سرکوب عریان ، پیوستند.  خیابان‌ها  نمادی دیگر پیدا کرد و به میدانی برای  اعتراضات اجتماعی تبدیل شدند.   جنبش برابری زن و مرد  در قامت خودش برای تغییر بنیادی قوانین کهنه و پوسیده اسلامی و مرد سالارانه  بمیدان آمد و تمام حق خودش را می خواست و می خواهد.  این اعتراضات وسیعترین اعتراضات در طول حاکمیت ۴۳ ساله جمهوری اسلامی سرمایه  با شرکت  توده وسیعی از زنان آزادیخواه و برابری طلب بوده است.  در این اعتراضات زنان مبارز و آزادیخواه مهر خودشان را بر سیمای سیاسی جامعه کوبیدند.

 این اعتراضات اجتماعی جامعه را بیشتر  قطبی کرد، جریان‌های ناسیونالیستی کرد از احزاب دمکرات و کومله و جریان‌های مرکز همکاری احزاب کرد گرفته تا  رضا پهلوی با اعلام اعتصاب و عزای عمومی  قصد داشتند که جلو این اعتراضات اجتماعی و  خیابانی را بگیرند و مردم را به خانه هایشان بفرستند. اما توده های معترض اجتماعی نشان دادند که راه چاره خلاصی از بختک جمهوری اسلامی ، خیابان، میدان مبارزه اجتماعی خواهد بود. ناسیو نالیسم از این تاکتیک راضی نشده بلکه خواستند مهر زبانی و قومی و محلی را به اعتراضات و محرک و بانی این اعتراضات یعنی قتل مهسی امینی، بکوبند. اما بمیدان آمدن میلیونها انسان آزادیخواه و برابری طلب در سراسر ایران خط بطلانی بر این تفکرات ناسیونالیستی و قومی آنها کوبید، مزید بر این اعتراضات سراسری مصاحبه پدر مهسی امینی این تعلقات زبانی و محلی را بکلی رد کرد و غیر واقعی خواند و آب سردی را روی نقطه عزیمتهای ناسیونالیستها ریخت.

اعتراضات اجتماعی این دوره  بطور واقعی، با شرکت فعال  وسیع زنان آزادیخواه و برابری طلب ،کل سیمای سیاسی جامعه را بدرجه ای عوض کرده و مهر خودش را بر روند سیاسی جامعه کوبید. این اعتراضات، وسیعترین  اعتراضات اجتماعی  در طول حاکمیت ۴۳ ساله جمهوری اسلامی  است که  در ادامه  اعتراضات  دی ماه ۸۶ و آبان ماه ۹۸ بوده،  اما وسیعتر، در ابعاد میلیونی،  منسجم تر، معترض تر، سازما نیافته تر، با شعارهای رادیکالتری که سیستم سیاسی  و سرنگونی جمهوری اسلامی را نشانه گرفته است.  بطور واقعی و مادی، زمینه های اعتراضات جاری توسط  اعتصابات کارگری  هفت تپه و فولاد و پتروشیمی و نفت و غیره هموار شده و زمینه این پیشروی را بطور واقعی فراهم کرده است.  به یقین  می توان گفت که زمینه این جنبش اعتراضی بر شانه های طبقه کارگر و تعرضش به سرمایه و حاکمیت قرار دارد.

این جنبش اعتراضی،   با شعارها و نقطه عزیمت هایش نشان داده است که هیچ توهمی به جمهوری اسلامی ندارد و وارد فاز جدیدی برای  سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی شده است.  شرط موفقیت این جنبش در  پیوند با مبارزات عملی و اعتراضات و اعتصابات کارگران دارد. نبض ماشین سرکوب چه از نظر جابجائی، چه از نظر اقتصادی و غیره در دست طبقه کارگر قرار دارد با قطع امکانات حمل و نقل و خواباندن چرخ اقتصادی جامعه، تمام توان را می شود از جمهوری اسلامی گرفت و آن را سرنگون انقلابی کرد.  در واقع بحث بر سر این است  که طبقهٔ کارگر، معضل زنان را معضل و مساله خود و رهائی زنان را امر خود می داند، بخاطر اینکه طبقهٔ کارگر آگاه می تواند نقطه پایانی بر نابرابری سیاسی و اقتصادی زن، بر آپارتاید جنسی، خشونت به زن و قوانین زن ستیز و فرهنگ طبقه حاکمه بگذارد.

 

٧مهر ١٤٠١