رفتن جمهوری اسلامی و تحولات بنیادین و تعیین کننده در ایران در سیر سرنگونی آن، امروز مشغله همه از بیت رهبری تا مجامع عمومی کارگری و تشکل های علنی و غیرعلنی مردمی و تا متفکرین پشت صحنه خاندان پهلوی است.
 
امروز دیگر نه افشاگری و اعتراض به تنهایی، که اساسا راه حل های اثباتی راست و چپ، با شخصت ها و شانس ها و امکانات هریک، روی میز جامعه ایران است.
 
در صف حاکمیت شانسی برای “تغییر از درون” برای بقا، این بار توسط کانون قدرت حاکم در ایران، یعنی بیت رهبری، در حال امتحان شدن است.‌ بیت رهبری به امکان تغییر به جمهوری دوم اسلامی ایران، با گرو گرفتن کامل نان مردم، با تکیه به میلیتازیسم در منطقه و دخالت نیروهای خود، به امید موثر بودن دیپلماسی جهانی و جلب حامیان بیشتر در صف ارتجاع جهانی ، و به امید موثر بودن زندان‌ها و کشتارهای پنهانی و علنی از مخالف؛ و بالاخره با جلو صحنه گذاشتن مجتبی خامنه ای، برای شیفت به جمهوری دوم اسلامی ایران، با رقت اسلامی کمتر، امید بسته است.
اپوزیسیون درون حکومتی، که این بار نه به زور نداشته جناح طرد شده اصلاح طلب خود، که از درون خود بیت رهبری با تکیه بر قدرت نظامی و اقتصادی سپاه و پشت سر مجتبی، شکل بگیرد.
 
سرنوشت این تلاش هم بی تردید بسرعت ماهواره ای، رقت بار تر از سرنوشت اصلاح طلبان خواهد بود و به فاضلاب شهرها و کارخانه ها سرازیر خواهد شد. پایین در و دروازه هرنوع اپوزیسیون و راه حل سازی های درون حکومتی، با این و آن شخصیت و رنگ و بو و عبا و عمامه یا کت و شلوار، با ریش یا بی ریش، را برای ماندن بر سکوی قدرت با هرنوع تعدیل و تغییر را برای بیت رهبری هم، بیش از همه کور کرده است. همه شان میدانند که هر قدم عقب نشینی حاکمیت هزاران قدم دشمن شان در پایین را به میدان میآورد.
 
در صف اپوزیسیون راست برون حکومتی، صف گذشته پرست پشت سر خاندان پهلوی که امروز با تکیه به نوستالژی گذشته کمتر سیاه و کمتر مختنق اعتماد به نفسی یافته است، در کانون های فکری پشت اپوزیسیون راست پروغرب هم شانس ها در حال امتحان شدن است.
پس ار سوختن پروژه های رژیم چینج و فرشتگان نجاتی چون ترامپ و برکات تحریم و خطر حمله نظامی و ققنوس و رستاخیز فیروزه ای و انواع شوراهای از بالا سرهم بندی شده و … پس از پذیرفتن این حقیقت که قدرت های غربی اساسا قصد سرنگون کردن جمهوری اسلامی برای آنها را ندارند، به امتحان کردن شانس های دیگری روی آورده اند.
شانس عبور کشتی به گل نشسته جمهوری اسلامی از بحران سیاسی و اقتصادی موجود و جلوگیری از شکل گیری انقلابی دیگر ، انقلاب دیگری که این بار درست علیه کاپیتالیسم نشانه گرفته است، و رساندن این کشتی به مقصدی امن تر با حکومتی شبیه حکومت پهلوی، امروز در حال امتحان شدن است.
 
شخصیت هایی که توسط متفکرین راست پروغرب که خود نه سلطنت طلب هستند و نه جمهوری خواه و هم سلطنت طلب هستند و هم جمهوری خواه و پشت هر سناریو مخربی که بتواند قدرت مردمی از پایین را از میدان بدر کند، جلو صحنه گذاشته می شوند، تماشایی است. تنها سرمایه سیاسی و ایدیولوژیک امروز این طیف که ابایی از عراق و سوریه و لیبی ساختن از ایران ندارند، نوستالژی گذشته و پمپاژ تعدادی شعار برخاسته از آن در حمایت از خاندان پهلوی و اعضا خانواده پهلوی است.
 
از رضا پهلوی دیروز کم و بیش فعال که خود علاقه چندانی به شاه شدن ندارد، تا فرح پهلوی امروز به فعالیت «خجولانه»، یک خط درمیان و گاها مستقیم و غیرمستقیم رو آورده است، و نوه او نورپهلوی که به نیابت از خاندان پهلوی بعنوان ناجی فردای مردم ایران، جلو صحنه گذاشته می شود؛ امروز ماتریال امتحان کردن شانس دیگری برای راست افراطی ایران است.
 
امروز اعضا این خانواده ، وسیله و ابزار تبلیغاتی تغییر توازن قدرت در اپوزیسیون جمهوری اسلامی از چپ به راست اند. خود هم میدانند که شانس احیا گذشته و برگشت سلطنت در ایران و نشستن آنها بر تخت و تاجگذاری آنها، اگر صفر نباشد به صفر نزدیک است.
 
سلطنت دوم پهلوی هم چون جمهوری دوم اسلامی ایران، گذشته های است که جامعه ایران از آنها محکم و به قدرت پایین، عبور کرده است. علیه یکی انقلاب شد و علیه دیگری انقلابی در جریان است. این تبلیغات تنها سرمایه و ابزار میدان داری، نه آنها که، «نئو پهلوی» چی هایی چون فرشگردی ها و در راس آن امثال علیرضا کیانی ها است. 
 
این ها کاراکترهای فعالیت مخرب طیف اپوزیسیون هار از رژیم کنده شده ها، انجمن اسلامی چی های سابق است . از جنس خود جمهوری اسلامی اند. چون ریشه ای در گذشته این خانواده ندارند و نشان های آن اختناق و ساواک و اعدام مستقیم و شرم آن بر تن عناصر اصلی آنها نیست، کمترین نیازی به “مردم داری” و ژست آزادیخواهانه ندارند.
جریان و کسانی که علیه چپ و طبقه کارگر، علیه کمونیسم و هر نوع عدالتخواهی و برابری طلبی، از امروز شمشیر را از رو بسته اند. کسانی که امروز و پیش از قدرت ، از رضا شاه و محمد رضا شاه، وعده های ترسناک تری در جدال با قدرت پایین، مردمی و کارگری می‌دهند. 
از امروز طرح شان برای مجلس موسسان شان ، ممنوع کردن فعالیت چپ و کمونیسم در فردای ایران پساجمهوری اسلامی،  توسط برپایی صندوق رای و جاری کردن “دمکراسی” برای گرفتن مشروعیت برای یک حاکمیت فاشیستی است! 
ابراز و سرمایه تبلیغاتی این اپوزیسیون، خانواده پهلوی و رسانه های وسیع راست است، و چشم قدرت شان نه به پایین که بالا و جلب کانون های قدرت نظامی و ساختار امنیتی و اقتصادی خود جمهوری اسلامی ایران است.
 
جمهوری اسلامی دوم و نئوپهلویسم، قرار است اگر بتوانند در یکی از گره گاههای تغییر توازن قدرت، هم دیگر را تکمیل کنند. یک با بال ظاهر نیم بند سکولاریستی و بال دیگر قدرت نظامی و اقتصادی سپاه!
 
اما این اپوزیسیون ها و تلاش ها برای بازکردن راه تغییر در ایران در خلا صورت نمی گیرد. 
اپوزیسیون واقعی نظام و تنها اپوزیسیونی که عبور کامل از جمهوری اسلامی ایران، خلاصی از آن و رسیدن به آزادی و برابری را میخواهد، اپوزیسیونی که برای ساختن جامعه ای انسانی نه تنها در میدان است که عناصری از آن را شکل داده است، و پایه های آن را ساخته است، یعنی جنبش چپ، کارکری، کمونیستی هم در حال امتحان کردن شانس خود است.
 
شانسی که نیرو و قدرت ش را از اعتماد هشتاد میلیون شهروند در ایران به خود می‌گیرد. قدرتی که امروز جز چشم به قدرت خود به هیچ قدرتی از بالا امید ندارد. قدرتی که خردجمعی و اداره شورایی را تجربه و زندگی کرده است و امروز پایه های شوراهای اعمال قدرت ش را ساخته است.
 
تا در کنگره سراسری شوراهای مردمی٫  به پایین جامعه در یک شرایط هرچه آزادانه تر و امن تر و آگاهانه تر، امکان انتخاب بدهد. 
 
پروژه مجلس موسسان نیوپهلپیسم را که در آن قرار است با “دمکراسی” و “صندوق رای» و “مجلس موسسان» برپایی اختناق و تداوم بساط استثمار بار دیگر هشتاد میلیون شهروند جامعه ایران را به اسارت خود در آورد، در مقابل کمونیسم طبقه کارگر، چپ و جنبش سوسیالیستی در ایران، شوخی و جوک تبلیغاتی بیش نیست.
امثال کیانی ها، فرشگردی ها و “اندیشکده آوای آزادی” ها باید به امامزاده ترامپ دیگری، دخیل ببندند. پایین ، ورا تبلیغات رسانه های راست، در میدان عمل مبارزانی هر روزه، راه آنها را از امروز بسته است.
 
این پروژه کلاه بسیار گشادی بر سر جامعه ایران است. مردم شخصت ها و کاراکترها و نمادهای مبارزانی خود، از بخشی ها و شهابی های و حبیبی ها و زیلابی ها و قلیان ها و ..، دهها و دهها شخصت مطرح خود را می شناسند.
 
در مسابقه برای رهبری، به نمادهای دیروز سرنگون شده که سلسله شان امتحان خود را پس داده اند ، اعضا خانواده پهلوی و نمادها منفور امروزی که جامعه به خون آنها تشنه است، چون مجتبی خامنه ای ها، شانسی ندارند. 
 
گرایش کمونیستی جنبشی که در میدان است، و حزب آن، این شانس ها را کور می‌کند. کنگره سراسری شوراهای مردمی و قانون اساسی پیشنهادی برای تعیین نظام آتی، نقشه پیروزی و درعین حال راه مقابله با شانس های مخرب راست است. این الترناتیو نمادها، شخصت های برجسته و شناخته شده خود را دارد. 
 
ثریا شهابی
۴ سپتامبر ۲۰۲۲
۱۳ شهریور ۱۳۴۱