"پاسخ به چند سوال"


در مورد سلفی گری و سلفی ها در کردستان، تصویری که من ازش دارم یا تعریفش از نظر من اینه که اولا این باند تبهکار را باندی بزرگ و مخوف نمیدونم. بزرگ نمایی یا مخوف بودن و ترس ایجاد کردن تصویریه که خود سلفی ها به جامعه نشون میدن. هر باند تبهکاری میخاد اینجور خودشو نشون بده مثل مافیا و  گانگسترها و نازی ها و نژادپرستان و غیره. کوچک هم نمی کنم که هیچی نیستند یا مزاحم جامعه نیستند. بالاخره هر باند ولو چند نفره هم چیزیه برای خودش و باید همونقدر که هست بهش پرداخت. قصد من اینه که سلفی ها را در کردستان اونجور بشناسیم که هستند و در بطن تحولات جامعه کجا قرار دارند ، تا دچار بزرگ نمایی نشیم و یا نگیم هیچی نیستن.  

در نتیجه  من چند سوال مطرح می کنم و جوابهایی میدم.

سوال هایی از قبیل این که سلفی ها چی هستن؟ چکار می کنند؟ کی بوجود آمدند؟ چقدر مخاطره هستند یا نیستند، مردم با اونا چکار می کنند و ما چکار میتونیم بکنیم؟...

۱.یه سوال اینه که آیا سلفی ها یک نیروی اجتماعی و قابل قبول اند درجامعه؟

نه.  نیستند.  ناسیونالیسم کرد یک جنبش اجتماعی است و پایگاه تاریخی و اجتماعی را امروز هم دارد. سلفی ها، مثل دراویش و صوفی ها و شیوخ، فرقه و سکت اند، جنبش نیستند. بحث بر سر تعداد نیست. ممکن است کسی بگه سلفی ها زیادند و فلان محله را اشغال کرده اند. این ممکنه. ولی هنوز این تعداد، اونا را به نیرویی اجتماعی تبدیل نمی کنه. زمانی تعداد دراویش شیخ عبدالکریم از کامیاران تا سقز هزاران نفر بود. هیچ روستایی نبود درویش و خلیفه شیخ را نداشته باشند. امروز هم می بینیم شیخ نهرو کسنزانی از فرقه قادری، میلیاردر لمپن و شیادیه در سلیمانیه کردستان عراق کاخ و بارگاه به نام خانقاه گذاشته و هزاران طرفداردرکردستان ایران دارد. هجوم دیوانه وار دراویش به مرز کردستان عراق و ورودشان برای زیارت شیخ نهرو را دیدیم. این کل بروزات و خودنماییشان بوده و هست. 

سلفی گری یک فرقه ی بدنام و در حاشیه جامعه است.  تو سلفی ها یه شخصیت شناخته شده و مدعی چیزی علنی و رو به دولت یا جامعه وجود ندارد. اینکه یک ملای سلفی تو مسجد سنی گری را در قالب گرایش سلفی گری تبلیغ می کند، هنوز یک ملا بیشتر نیست. تعدادی که سلفی هم نیستن پشت سرش نماز میخونن ولی بهش اقتدا نمی کنن. اگر بخوام مقایسه ای بکنم، احمد مفتی زاده نیروی زیادی نداشت ولی مردم می شناختنش و مدعی بود.

۲.سوال دیگه اینه که سلفی گری چه زمانی پیدا شد؟

ابتدا بگم که در کردستان اسلام سیاسی و چیزی به نام سلطه ی شیعی گری نداریم. مذهب در بعد فرهنگی و عرفی در میان بخش هایی از جامعه هست. مثل نمازخوانی و حج رفتن و صوفیگری و درویش بازی و رمضان و قربان و اینا. اسلام در کردستان موضوعی فرهنگی ارتجاعیه.

کلا سازمان ها و فرقه های مذهبی در ایران وحتی در خاورمیانه بعضا پس از جمهوری اسلامی پیدا شدند. مثل القاعده، طالبان، داعش و همین آشغال های مثل سلفی و غیره. در جریان حمله امریکا به عراق گروه های سلفی در کردستان عراق و ایران با اسامی مختلف مثل جند الاسلام، انصارالاسلام و غیره سربرآوردن. با شکست داعش و القاعده هم اینا از بین رفتند.

در کردستان ایران زمانی که رهبر القاعده کشته شد، در سقز صدها نفر پشت سر یک ملا ی فکر کنم ساکن روستایی نزدیک بوکان بود، تجمع کردند و نماز میت خواندند. از آن زمان سلفی گری بعنوان یک گرایش عقبمانده و تروریستی خودش را نشان داد. در نتیجه پشتوانه سلفی ها القاعده و داعش هستند. زمانی که داعش حکومت تشکیل داد، سلفی ها هم در کردستان رویشان زیاد شد و انرژی گرفتند. امروز دیگر اینجور نیست و اون پشتوانه را هم ندارند. در نتیجه یک گرایش مذهبی فرقه ای با قی موندن. این ها در فاضلاب جمهوری اسلامی رشد می کنند. گفتم مذهب در کردستان مثل اسلام شیعی هیچ وقت پا به عرصه سیاست نگذاشت. مواردی پیش اومد که خیلی کوتاه بود و ادامه نداشت. مثل شیخ عزالدین حسینی و دفترش و یا احمد مفتی زاده و طرفدارانش که ولو در سیاست دخالتی کرد اما مکتب قرآنی باقی ماند.

۳.آیاسلفی ها مخاطره جدی هستند در کردستان؟

به نظر من نه. مهم اینه مخاطره را چجور می ببینیم. این که چند تا سلفی با شمشیر و قمه راه میفتن و شخصی را تهدید می کنن. این کار را یک لمپن هم نسبت به دوروبریاش میکنه. ممکنه تو خیابون یکی یقه ات را بگیره بگه این چه لباسیه پوشیدی، این موهای بلند زنونه چیه؟  یا چرا اینجور را میری و تهدیدت کنه. اینم یه خطره.  شرخرهایی هستند که طلبکارها میخرندشان تا طلبشان را با زور چاقو وصول کنند. اینام یه خطرند.

اگر سلفی ها یه جوان تنها را در مسیر شهر مریوان به دریاچه زریبار محاصره می کنن و دست روش بلند می کنن و دوچرخه  اش را می شکنن، این چه هنر و قدرتیه! این به معنای موقعیت قدرتمندشان نیست. گفتم یک تبه کار و بزه کار هم این کار را می تونه بکنه. این ها یه فرقه ی تبهکارند. مثل قاتل های زنان تو قتل های ناموسی، مثل زورگیرها، مثل لمپن های مزاحم. مثل فاشیست های اروپایی. طرف میره مدرسه بچه ها را می بنده به گلوله. و از این قبیل...

۴.آیاسلفی ها از طرف جمهوری اسلامی حمایت میشن؟

جواب هم آره و هم نه است. تا زمانی که سلفی ها مستقیما به جمهوری اسلامی کاری نداشته باشند، رژیم هم به اونا کاری نداره. سلفی گری و سنی گری شعبه ای از اسلامه. ماهیتا از جنس جمهوری اسلامی اند اما با عقاید و روش های خودشان. مثل طالبان و جمهوری اسلامی که از یک جنسند ماهیتا. اگر اینا پا روی دم جمهوری اسلامی بذارن میزنندشون. در روستایی از حومه سنندج، فکر کنم روستای حسن آباد، یک جمعشان که مسلح بودند توسط نظامیان رژیم محاصره و خانه را برسرشان خراب کردند و همشون را کشتند. یه ملای سلفی در مسجد قبا در سنندج، میگن گاهی به جمهوری اسلامی هم متلکی می گفته، روزی چند بسیجی رژیم  میرن از مسجد میارنش بیرون و تا سرحد مرگ میزننش و چند روز بعد تبعید میشه و دست اخر سربه نیستش کردن.  جمهوری اسلامی با فرقه های دیگر هم همینجور رفتار می کنه. مثل طرفداران مفتی زاده. مفتی را که ادعا و مطالبه ای داشته، تبعید کردن و شایع است که انجا دواخورش کردند و کشتن.

اما سلفی ها هر چند تبلیغات دینی بکنند و برای زنان و مردمی که تعصب مذهبی ندارن یا سکولارند مزاحمت درست کنند؛  برای جمهوری اسلامی مطلوبه و کاریشان نداره... کلا ناامن کردن جامعه بلحاظ مساله دین و مذهب و ضدیت با زن و غیره سیاست جمهوری اسلامیه. رژیم کردستان امن را نمیخواد که احزاب  توش باشن و جنبش های اجتماعی نبض جامعه دستشان باشد.اما ده تا فرقه تبهکار مثل سلفی ها را در خودش هضم می کنه.

۵.آیاسلفی ها تشکیلات و رهبری معین دارند؟

تشکیلات معانی مختلف و متفاوتی داره. مثل یک حزب یا جنبش یا نهاد مدنی، انجمن، کانون، سندیکا و غیره که تشکیلاته. یه گروه تبهکار هم  به معنای با هم بودن تعدادی آدم  پشت سر یک ملا و یک امیر برای اعمال مجرمانه هم تشکیلاته. فرقه سلفی این دومیه. این فرقه ها مثل تفاله های کنار اشغالدانی اسلام شیعه و سنی هستند. سلفی ها تو خودشون هم یه دست نیستن. یه فرقه تبه کارن که گاهی به جان هم میافتن. افراطی هایشان میگن غیر مسلمان ها و بی عقیده یا کم عقیده ها کافرند و قتلشان واجبه. بخشی شان هم میگن کار ما تبلیغ و راهنمایی مردم به سنی گری و خداپرستیه. طالبان، القاعده، داعش و جمهوری اسلامی هم همین خصوصیات را با هم دارن. سلفی های امروز کردستان یک فرقه سیاسی نیستن که مدعی حکومت باشن. پلاتفرم و تشکیلات و رهبری معین و شناخته شده هم ندارن. گفته میشه رهبری سلفی ها در کردستان مخفیه! یک شایعه هم هست که رهبرهمه شان به نام  فواد منبری در سنندجه که دستفروشی می کند! ولی حساب بانکیش میلیاردیه. این جور تشکیلات و رهبری مثل جوکه و خنده دار. این که در مساجد درس قرآن میدن و مغز فقرایی که از فرط گرسنگی به آنها پیوسته را فاسد می کنن و جلسه دارند و غیره به معنای تشکیلات و سازمان منسجم سیاسی یا مدنی نیست. روابط مرید و مراده و مرید ها بخاطر پول ناچیزی که میگیره بعنوان یک طرفدار سکت زیر زمینی، بدون اکت سیاسی و اجتماعی و کارشان کلاس قرآن و ترویج خرافاته.

سلفی ها به دلیل این که تو مردم زندگی می کنن، تو محله زندگی می کنند و مردم با اسم و رسم  میشناسندشون، مثل گشت ارشاد جمهوری اسلامی و نیروهایی که سرو رویشان را می بندند و موی دماغ زنا و جوونا میشن نیستند.  در نتیجه نمیتونن ضدیتشان را علنا و عملا به مردم نشان بدن. بعضی هاشون پولدارند و بین خودشان هم همدیگر را کمک می کنند. بدبخت بیچاره ها را  میارن تو سکت شان و مخش را می زنند و مسخش می کنند. خیلیاشونم از همین خیل گرسنگانند.  قلدرهایی هم توشون پیدا میشه که مغز خر خوردن و هر چند ماه یه بار اتفاقی مثل مریوان یا سنندج می افته و تهدید کسانی که علنا مخالفتشان می کنند و ازشون متنفرند.  

۶.مردمعلیه سلفی ها چه کاری می توانند بکنند؟

اولا مردم از سلفی ها نمی ترسن. آن ها را یه مشت چاقوکش و قمه و شمشیرزن می شناسن و منفورند. در نتیجه مردم  سلفی گری را کوچک تر و کم اهمیت تر از اونی میدونن که برن علیه شان تظاهرات راه بیندازند. یا طومار جمع کنند.  بسیج مردم مثل  اینکه جمعیت عظیمی رابیفتن وبرن یقه سلفی که دیروز کسی را تهدید کرده بگیرن. مردم انهارا می شناسن و اکثرا براشون تره خرد نمی کنن. ریش بلند و شلوار کوتاهشون مایه خنده و مزاح مردمه.  البته ادمای کت و کلفت و پولدارمرتجع و متظاهرهم توشون هست که مسجد میسازن، مغازه و تولیدی میزنن و سلفی های بخت برگشته را تغذیه مالی می کنن ...

در مقابل جرایم  سلفی ها حتما عده ای عکس العمل نشون میدن مثل تعدادی از مردم دارسیران یا اون جوان ازادیخواه محله حاجی آباد سنندج. این عکس العمل ها در مقابل جرم و جنایت همیشه هست. همسایه ها و اقوام و فامیل و دوستانی هستند که دست به اعتراض می زنند.

ببینید! معضل جامعه اینقد فراوونه که تک  تک قابل حل نیست. مردم نان ندارن، شغل ندارن. مسکن ندارن. حقوق بگیرا درمانده اند، بیکاران و خانواده هاشون گرسنه محض اند. کولبری شغله، دنبال چیزی گشتن تو اشغالا شغله. تو خیابون میری به روسریت گیر میدن. اعتصاب می کنی میگیرنت. فلاکت به معنای وسیع و مطلق یقه جامعه را گرفته. اعتیاد بیداد می کنه. کسی که از یاس و ناامیدی میره معتاد میشه،  کسی هم میره سلفی میشه، میره فالگیر میشه، میره کیف زنا رو میزنه تو خیابون.

مردم در چنین شرایطی دغدغه اساسی شان تغییر این وضعه. دشمن اصلیشون را جمهوری اسلامی می دانند. مردم سلفی ها و کلا  ارتجاع دینی را محصول جمهوری اسلامی میدانند. خود جمهوری اسلامی هم ماهیتا سلفی، طالبان، داعش، و القاعده است.

تو شرایط فلاکت بار گرسنگی و سرکوب، مزاحمت های سلفی ها هم اومده روش قوز بالاقوز شده. حتما باید کاری کرد و فکری کرد. ولی تا آنجا به ما مربوطه من میگم سلفی اونقدر خطر داره که یک دعانویس و فالگیر و طریقت های شیوخ و اینا و تو بعد سراسری امام زاده ها و غیره. کلا ارتجاع و خرافات تو جامعه.

 یکی می گفت زن همسایه مون بچه نوزادش تب کرده، میبردش پیش ملای دعانویس و اونم دعایی می نویسه میگه بذارش تو اب و ابشو بده بخوره خوب میشه. همان شب بچه از40 درجه تب میمیره. خوب این دعانویس  شمشیر هم نداره اما اینم یه جور سلفیه، بچه مردم را می کشه. از سلفی بدتر.

مبارزه با خرافات، با دین ، با سلفی گری و سنی گری و شیعی گری و شیخ و مشایخ و امامزاده ها و دعانویس ها و رمال ها و دخالت در زندگی مردم به نام دین و مذهب و خدا، اذیت و ازار زنان و دختران، قتل های ناموسی، همه ی اینا و ده ها مورد دیگر اینجوری به مثابه روبنای فرهنگ حاکم، یک پکیج بزرگه...

ما باید دنبال راه حل بنیادی و کارساز برویم. راهی که می بینیم جامعه انتخاب کرده و داره میره. مثل مبارزه اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر؛ مثل مبارزه معلم و بازنشسته، مثل مبارزه زنان. هر کدام از این جنبش ها بهر میزان رشد و شکوفا بشه، فرهنگ جامعه هم تغییر می کنه. زنی که علیه حجابه، بچه اش را نمیبره پیش ملای دعانویس، جوانی که برای ازادی میجنگه، معتاد نمیشه و نمیره سلفی با بسیجی و یا اطلاعاتی بشه. تو خونه به خواهرش امر و نهی  نمیکنه. به لباس و ارایش و رفت و امدهاش گیر نمیده. خلاصه بگم مردم می دونن که این ها با جمهوری اسلامی آمدن و با آن هم میرن.

۷- سوال آخر، بالاخره ما کمونیست ها در مورد این موضوع به نظر من حاشیه ای معین چکار میتونیم بکنیم؟ چطور میشه  تهدیدات و مزاحمت هایشان را خنثی کرد و مانع شد ؟

من فکر می کنم چند تا کار معین میشه و باید کرد:

1- ما یک وظیفه تبلیغاتی و آگاهگرانه داریم. ریشه ی این معضلات را میگیم. افشایشان می کنیم. اسامی شان را پخش می کنیم. به امیرهاشون و لمپن ها و قمه کش هاشون اخطار میدیم. میگم اخطار میدیم و اونام خوب میدونن اخطار ما توخالی نیست. ما میتونیم و باید این کار را بکنیم.

 بی مناسبت نیست من به موضوعی حاشیه ای هم اشاره کنم و اون اینه که  مواردی در میدیای مجازی هست که طرف خودش را مبصر جامعه و دنیای سیاست میدونه و کمونیست ها و فعالین سیاسی را از دخالت در مسال جامعه منع می کنند. می گویند دخالت نکنید، امر و نهی نکنید. مردم خودشان می دونن چکار کنن. این دوستی خاله خرسه با مردمه.

جالب اینه این حرفا رو با رضا پهلوی یا فرشگرد و مجاهدین و کلا جناح راست نمیگن. مخاطبشان بیشتر کمونیست ها و احزاب و جریانات چپه.  ما کمونیست ها و همه ی فعالینی که از آغاز حیات جمهوری اسلامی تا امروز مبارزه کرده و می کنیم، مایی که سال ها با این رژیم جنگیدیم و از ازادی و حرمت انسان، حقوق زن، حقوق کودک و معیشت و رفاه مردم دفاع کردیم، حق داریم و می  توانیم و باید دخالت کنیم. ما به جمعیت بزرگ تهران که برای اعتراض به تقلب در انتخابات و در دفاع از موسوی به خیابان آمدند گفتیم اشتباه کردید و می بایست می گفتیم. اگر می توانستیم می بایست جلوش را بگیریم و بگیم نکنید. ما  گفتیم جنبش سبز جنبش شما مردم نیست. هیچ جناح جمهوری اسلامی قابل دفاع نیست. جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست و...  امروز مردم معترض و انقلابی ایران به این حقیقت رسیده اند و گفتن و میگن "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا".

نتیجتا میخام بگم ما جنگیدیم با جمهوری اسلامی با ناسیونالیسم با خرافات و هر آنچه ضد انسان و ضد زنه. ما حق داریم و میتونیم به سلفی های شرور و تروریست و فاسد و تبهکار هشدار بدیم. از مردم بخایم طردشان کنند و دستشان را در دخالت در زندگی جامعه و نقش گشت ارشاد رژیم بازی کردن، کوتاه کنند. ما اعمال مجرمانه باند تبهکار سلفی را علاوه بر نشریات و رادیو در پیج های میدیای مجازی افشا می کنیم و هزاران نفر می بینند و حساسیتشان را نسبت به این مجرمان بر می انگیزیم. ما در میان ده ها معضل معیشتی و جنگی که رژیم به مردم اعلان کرده و خودش میگه در خاکریز اول علیه آزادی زن ایستاده، توجه جامعه را به مخاطرات گوناگون دیگه از جمله اوباش چاقو کش سلفی هم جلب می کنیم.

اما جنگ اصلی ما در این خاکریزهاست. خاکریز اصطلاح نظامیه و فرمانده سپاه میگه اگر خاکریز اول که علیه آزادی زنه فرو بریزه، خاکریزهای دیگر هم فرو میریزن. اونا به زنا و به جامعه اعلان جنگ نظامی و انگشت به ماشه ی علنی کرده اند. این ها میدان های جنگ اصلی ما هستند.

یه بار دیگه هم تکرار می کنم که ارتجاع و مواردی چون انگل های سلفی و خرافات با جمهوری اسلامی اومدن و با اونم میرن.

2- دوم و کار مهم تر اینه که ما تلاش می کنیم در محلات شبکه های جوانان سازمان پیدا کنند. نه صرفا بخاطر جنگیدن و درگیرشدن با سلفی ها. منظورم از اهالی محل، جوانای محله که مخالف حجاب اند، مخالف دخالت در زندگی مردم و دست درازی به زنان و دختران چه در خانواده و چه در محله هستند. مخالف  دعانویسی و خرافاتند که نتیجه اش گرفتن جان یک بچه تب داره که با یک داروی مختصر و ضد تب درمان می شد. علیه قتل ناموسی، علیه اعتیاد تو محله. حواسشون به گرسنگان محله هست، حواسشان به کودکان مریض و سالمندان مریض و بی دارو و درمان هست... 

مردمان پیشروی که حواسشان به همه اینا هست. سلفی گری هم یک موضوعه که باش در میافته، اجتماعا نه فردی. اگر اونا به زور متوسل شدن شبکه جوانان محل گوشمالی شون هم میدن. منظورم از جوانا دانش اموزان یا نوجوانان محله نیست. فقط جوان به معنای بخشی از جامعه هم نیست. منظور کارگر محله، جوانمرد آزادیخواه محله، انسان های شریف و انساندوست محله، معلم محله. بازنشسته محله و هر انسان زن و مردی و جوانی  که به ازادی و برابری و رفاه و امنیت و حرمت انسان فکر می کند.

ما علاوه بر آگاهگری و افشاگری، بریم سراغ این راه حل های اساسی و کارساز. مثل کنترل محلات. کنترل به معنای نظامی نیست. به معنای تغییر فضای محله بطوری است که انسانیت، انساندوستی، حرمت انسان زن و مرد و کودک،  تمدن، ازادیخواهی و برابری طلبی حرف اول را میزنه. جامعه و جنبش هایی که راه  افتاده اند و به نظر من در حال پیشروی هستند؛ ورای معیشت، وارد مسایل اجتماعی و مصایبش هم میشن. در پیشرفت و شکوفایی جنبش های طبقاتی و اجتماعی ما معضلی به نام سلفی و شیوخ و فالگیر و دعانویس و ضدیت با زن و غیره در شهر و محلاتمون نداریم.

ما اینو در جنبش انقلابی مردم  کردستان و به یمن کمونیسم و ازادیخواهی و برابری طلبی حداقل به مدت دو دهه دیدیم. سنندج سرخ تعارف با مردم این شهر نیست،  سنندج، حداقل برای دو دهه نمونه ی جامعه ای است که فارغ از ارتجاع و فرقه های تبهکار و باندهای سیاه محصول جمهوری اسلامی بوده.  مردم ازادیخواه و کمونیست ها و کارگران کماکان میتونن سنندج را سرخ نگه دارند. الگوی آن دو دهه نشان داد که جامعه ی سالم و آمادگی مردم برای پاسخ به معضلات ومخاطرات گوناگون، زمانیه که توازن قوا عوض شده و جنبش ها پیشرفت کردن و جامعه بپاخاسته، انوقت دیگه از سلفی جماعت و اساسا از ارتجاع خبری نیست. واقعا نیست. ارتجاع و نمونه سلفی گری در فضای فاسد بوجود میاد و رشد می کند.

3- یک راه دیگه هم که من آن را راه میانبر می نامم هست که اگر سلفی ها دست رو مردم بلند و کسی را ترور کنند، تو شهرهای کردستان این پتانسیل هست که در مقابل جرایم شان بایستند و تنبیه شان کنند. ما و جامعه  پتانسیل پاسخ عملی به سلفی های شرور و تبهکار و تروریست را داریم.

خلاصه و در یک کلام بگم : ما با مجموعه متنوعی از مسایل و معضلات روبرو هستیم. هر کدامشون را در جای واقعی شان بگذاریم. و بریم سراغ راه حل های بنیادی  و تعیین کننده که مدت ها است در جامعه ی ما آغاز شده و من هم به مواردی اشاره کردم.

۲۴ تیر ۱۴۰۱