(پاسخی به هجم‍ه‌‍‌ی راهبه‌های اكس – ناموس‌پرست)

پس از شکست فاشیسم هیتلری و نتایج مخوف نوشتنِ «گناه‌جمعی» و به تبع آن «مجازات‌جمعی» به پای شهروندان، رسماً این سیاست ممنوع شد. در کنوانسیون‌های جهانی بعد از جنگ ممنوع شد. هرچند که عملا بخصوص پس از پایان جنگ‌ سرد خیلی از این ممنوعیت‌ها اجرا نشد. با قدرت‌گیری فاشیسم هیتلری، میلیون‌ها نفر از مردم بی‌گناه به جرم اعتقادات مذهبی و مشخصات بیولوژیکی، محل تولد و قومیت، اعتقاد به مذهب یهودیت، آرمان‌های کمونیستی، رنگ پوست، گرایش جنسی – جنسیتی، میزان توانایی جسمی و ناتوانی جسمی و نارسایی‌های روانی و ... بر پیشانی‌شان، «گناه‌جمعی» نوشته شد و برای «مجازات‌جمعی» به کوره‌های آدم‌سوزی فرستاده شدند، یا زیر بمب و شلیک نازی‌ها قتل‌عام شدند. این پایه مخالفت ما در «برنامه یک دنیای بهتر» است که القاب هویتی و هویت‌تراشی با منشاء چنین تفاوت‌هایی را در مراودات رسمی و قوانین دولتی ممنوع اعلام کرده‌ایم و آنها را کاذب خوانده‌ایم.


این اطلاعات ما را می‌رساند به اقدامی که این روزها بین تعدادی از فعالین چپ در مورد قتل وحشیانه مونا حیدری، در دنیای مجازی براه افتاده است. فراخوان به همه مردان که به کمپین «من بی‌ناموسم» بپوندید، هرچند ظاهری مترقی دارد، اما عقب‌مانده است. اولا بر پیشانی همه مردان به خاطر تولد با جنسیت مذکر، مهر «ناموس‌پرست” می‌زند و ثانیا از آنها می‌خواهد برای تغییر واقعیت اعلام کنند که دیگر «ناموس‌پرست» نیستند! اینجا «گناه جمعی» به خاطر جنسیت مردانه در ایران، سوژه «ناموس‌پرست بودن» است و مجازات چرخیدن در شهر و ابراز پیشمانی که نیستم! این ریشه مخالفت من با این کمپین است. به نیت قلبی کسانی که آن را براه انداخته‌اند، کاری ندارم.

من این گرایش را در مطلبی دیگر (۱) سکت خوانده‌ام. سکت به این دلیل که بعنوان اقلیتی «روشنفکر» که خود را ناتوان از تغییرات بنیادین برای رفع ستم بر زن و جلوگیری از کشتار فجیع آنان می‌بینید. مثلا این دوستان حاضر نیستند به انواع سازمان‌هایی که توسط زنان یا احزاب سیاسی یا کمپین‌های دوره‌ای و ... كه برای مبارزه با ستم‌کشی زن وجود دارد و دروازه آنها هم بر روی مردان مدافع برابری زن و مرد باز است، به‌پیوندند. به جای آن، سكت مردانه برای رفع ستم بر زن، سكت تک - جنسیتی برای رفع نابرابری و کمپین‌های تك - جنسیتی برای مثلا رفع ستم بر زن و در واقع برای کشیدن دست نوازش بر سر قربانیان بیشمار و میلیونی ستم بر زن، می‌سازند. این کار طبعا می‌تواند برای آسوده‌کردن وجدان خود در خلوت و راضی كردن خود به اینكه «مشغول کاری» هستم، خوب باشد. اما در دنیای واقعی نه‌تنها موجب رفع شکاف جنسی و رفع ستم بر زن نمی‌شود، نه فقط بر فرهنگ مردسالار در جامعه کمترین تاثیری نمی‌گذارد، که در بهترین حالت بی‌خاصیت است. من آن را نقد کرده‌ام و به آن سکت گفته‌ام. سکت‌ها معمولا متراژ پیشروی‌هایشان در حاشیه سوخت و سازهای بنیادین جامعه است و شعاع دیدشان محدود است و بیشتر به خود و محیط حاشیه‌ای خود مشغولند. حال این سکت مذهبی باشد یا سیاسی یا فرهنگی، مانند سکت «مردان ناموس‌پرست» یا «اكس – ناموس‌پرست»، فرقی در كنه ماجرا و صورت مسٸله نمی‌كند.

هیچ مردی به خاطر جنسیت‌اش، ناموس‌پرست نیست! مگر اینکه عملا کاری کرده باشد و حرفی زده باشد و تبلیغاتی کرده باشد و غیره. جرم باید ثابت شود! اعتقادات ته ذهن مردم، جرم نیست! اما عمل و تبلیغ نفرت و تحقیر و تعرض و ... وقتی رخ می‌دهد جرم است. کار این سکت «اکس- ناموس‌پرست» درست مانند «سازمان اكس – مسلمان»، كوبیدن مهر ناموس‌پرستی و مسلمانی بر پیشمانی مردمی است که یا در جوامع اسلام‌زده یا با جنسیت مرد، متولد شده‌اند! ما مخالف این هویت‌تراشی‌ها و «گناه‌جمعی نوشتن»‌ها و مجازات‌ها و اعلام پیشمانی‌های دسته‌جمعی و توبه‌های جمعی هستیم! ما هیچ‌وقت پنهان نمی‌كنیم كه یکی از مخالفین سرسخت ناموس‌پرستی، قوانین و فرهنگ ضدزن، مذهب و ارزش‌های اسلامی هستیم! ما شهروندان را بنا به شناسنامه‌های مذهبی و جنسی‌شان متهم به گناه‌کار بودن نمی‌کنیم! از ریشه مخالف این شناسنامه‌ها هستیم! یك دلیل دشمنی جریانات قومی – مذهبی با ما حكمتیست‌ها و سوسیالیست‌ها همین است كه به این تقسیم‌بندی‌های ارتجاعی و ضد انسانی پایان می‌دهیم؛ مبارزه با قوانین و فرهنگ ضد زن را ما در مطالبات «برنامه یک دنیای بهتر» در مورد حقوق زنان و رفع تبعیض از راه‌های واقعی و نه تخیلی نوشته‌ایم و برای آن مبارزه می‌کنیم. پیوستن به این سکت‌ها، از نظر من نه کار کمونیست‌ها که کار «روشنفکرانی» است که افقی برای تغییرات مادی و واقعی در دنیای واقعی ندارند.

اما آیا این تمام ماجراست؟ نه! دعوایی كه به بهانه نقد من به سكت مردانه این دوستان در اینستاگرام و فیسبوك به راه افتاده است نكات آموزنده‌ای دارد. البته اگر كسی در این دعوا دنبال آموزه‌ای باشد.
دختری زیر سایه قوانین و فرهنگ قرون وسطایی در یك حاكمیت كثیف اسلامی در كودكی به وی تجاوز می‌كنند، چند روز پیش هم در سن جوانی سرش را بریدند، در ملاء عام چرخاندند و نفس میلیون‌ها زن و مرد را بار دیگر در سینه‌ها حبس كردند. کارگر، معلم، زن و مرد آزادی‌خواه و متنفر از این فرهنگ پوسیده و عقب‌مانده به صدا آمدند و اعلام کردند «زن ناموس کسی نیست»، اما در این میان عده‌ای از مردان كه بخشا خود را چپ می‌دانند سینه‌سپر در گوشه دنجی فرصت را غنیمت شمرده و سكت «مردان اکس – ناموس‌پرست» تاسیس كردند. من گفتم كه انجیل این راهبه‌ها، واپسگرا و ارتجاعی است. این «اکس – ناموس‌پرستان» در دنیای كوچك ذهنی خود، جامعه را به دو دسته «بی‌ناموس» و «ناموس‌پرست» تقسیم كرده‌اند و شروع به پاك‌سازی كرده‌اند. می‌خواهند حقوق پایمال‌شده زنان را با حمله به «جنس مرد» جبران كنند. شروع كرده‌اند به جمع‌آوری «مالیات بر جنسیت» كه هركه اعلام نكند كه «بی‌ناموس» است، حتما «ناموس‌پرست» تشریف دارد و در ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه‌اش به طور یقین توطٸه‌ای علیه زن در سر دارد.

این دوستان، پاسخ آپارتاید جنسی در حق زنان را با طرح غسل تعمید خود در محضر جامعه مردسالار می‌دهند. تا وجدان‌های به‌درست آسیب‌دیده خودشان و ما را از زیر فشار سنگین جنایتی که صورت گرفته و خشم از زندگی در جهان چنین بی‌رحمی را با مراسمی چون مراسم مذهبی جبران كنند. این قابل درک است. اما اشتباه است و راه به ناكجاآباد است. تصمیم گرفته‌اند تا با توبه و تزكیه نفس ثابت كنند كه مردان پاكی هستند و «قدر زنان» را می‌دانند و از این به بعد دچار ارتداد نمی‌شوند.

برای فهم بیشتر مسٸله به یك نمونه تاریخی اشاره می‌كنم. در جنبش جهانی ضد آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی، رگه‌ای ارتجاعی تحت نام «سازمان مستقل سیاهان» پیدا شد كه جز «سیاهان» هیچ انسان دیگری را به رسمیت نمی‌شناخت. در حالیكه جهان علیه نظام آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی به میدان آمده بود، در حالیكه در خود آفریقای جنوبی جنبش ضد آپارتاید را كنگره سراسری كارگران «ای ان سی» و حزب كمونیست آفریقای جنوبی كه هم رنگین‌پوستان، هم هندی‌ها و هم سفیدپوستان وجود داشتند و رهبری می‌كردند، این ترند حاشیه‌ای و غیر-اجتماعی در آفریقای جنوبی كفش و كلاه كرده بود كه همه «غیر سیاهان» باید به «سیاهان» مالیات بپردازند و عملا از «غیر سیاهان» اخاذی می‌كرد.

دست بر قضا و برخلاف تصویر داده شده، در راس رهبری بی‌آبرو كردن آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی «سفیدپوستان» بودند نه جناب ماندلا. ماندلا قبل از اینكه تحت آموزش و تاثیر كمونیست‌ها در آفریقای جنوبی قرار گیرد موافق تاسیس «سازمان مستقل سیاهان» بود كه بعدا تحت فشار جنبش سراسری علیه آپارتاید عقب نشست. جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی با «سازمان مستقل سیاهان» كه سفیدها را راه نمی‌دادند پیروز نشد. این جنبش بر شانه‌های توده‌های وسیع مردم اعم از سیاه، سفید، هندی و رنگین‌پوستان، زنان و مردان و فراتر از آفریقای جنوبی یك جنبش جهانی در خود كشورهای اروپایی بود. برای به زیر كشیدن آپارتاید در هر شكل آن به یك مبارزه سیاسی، توده‌ای و اجتماعی لازم است و شرط اساسی است. این درسی است كه اتفاقا هر زن و مردی در ایران تحت حاكمیت آپارتاید جنسی باید بیاموزد. مبارزه علیه آپارتاید و تبعیض، مبارزه صنفی زن یا مبارزه صنفی سیاهان نیست. پایان دادن به ناموس‌پرستی و آپارتاید جنسی در ایران هم از تونل امتیازگیری و مالیات‌گیری از جنس مرد و تشدید شكاف جنسی میان زن و مرد نمی‌گذرد. دوستان ما شیپور را از سر گشادش فوت می‌كنند. باید جنبش سیاسی علیه آپارتاید جنسی را اعم از زن و مرد بسیج كرد و به میدان آورد.

زنان، بخصوص در جوامعی چون ایران، قربانیان میلیونی زن ستیزی هستند. فرهنگ مردسالارانه فرهنگ غالب، رنگ خود را به سراسر جامعه از مرد تا زن زده است. کم نیستند که قربانیان این زن‌ستیزی، از جمله در میان مادران و مادر بزرگ‌ها، خود دختران‌شان را به مسلخ می‌فرستند! قربانیان باید رها شوند! نه اینکه «دست رحمت» بر سرشان کشید و به اصطلاح «پاترونایز» كرد! نه زن و نه مرد بنابه صرف جنسیت خود با هیچ گناهی متولد نمی‌شوند! شرم از جنسیت مردانه، شرم از ارگان‌های جنسی مردانه از جنس شرم از جنسیت زنانه است! مثل شرم از قاعدگی و حاملگی است! این شرم سازی‌ها، مانع رفع جدایی جنسی و رفع تبعیض است. راه‌اندازی كارناوال «عزاداری مردانه» در مورد قتل زنان، آن‌هم بنام چپ نه تنها جای تعجب و حیرت که شوک‌آور است.

این سكت عملا تبدیل شده است به مجلس ندبه و زاری مردان «خوش‌‍خیم» كه تازه به سطح فاجعه و نه عمق فاجعه پی پرده‌اند. این مكان، مردانه توصیف شده و جای رجال «اكس – ناموس‌پرست» است كه ظاهرا تا قبل از قتل فجیع مونا حیدری، روح «ناموس» در وجودشان حلول كرده بود. این سكت، جایی است برای تسویه حساب با اشباحی به نام «ناموس‌پرستان» كه قرار است با مالیات گرفتن از جنس مرد جبران شود! از نظر این دوستان، شما كافی است كه دست بر قضا جنس مرد باشید و در جوامعی چون ایران متولد شده باشید، تا از دوران جنینی در رحم مادر مهر مرتد و ضد زن بر پیشانی‌تان كوفته باشند. شما كافی است فقط و فقط مرد باشید تا از زاویه این سكت، منتسب به «ناموس‌پرست» شوید، كافیست مرد باشید تا مرتد باشید. كافیست مذكر باشید تا قاتل باشید. راستی تفاوت منطق این دوستان با فرهنگ، سنت و آیینی که زن را بر حسب جنسیت‌اش پلید، شیطان و مجرم می‌شمارند چیست؟ حیرت‌آور است كه یك سری از این دوستان در این سكت، فقط به خاطر اینکه جنسیت‌شان مرد است به خود باورانده‌ا‌ند كه مونا حیدری را آنها با دستان خودشان به قتل رسانده‌اند!! به جای گذاشتن فشار بر روی قوانین ضد زن و شرعیت اسلام و ... یقه خوشان را بعنوان مجرم گرفته‌اند! تنها نگاهی به ایران و مثلا «بیانیه کانون صنفی معلمان و کارگران هفت تپه» در مورد این جنایت کافیست که نشان دهد این خودزنی‌ها و سینه‌زنی‌های «روشنفكری» بنام چپ و دفاع از حق زن، چقدر در حاشیه و سکتی است! این دوستان مختارند در این دنیای حاشیه زندگی کنند، دن‌كیشوت سکت‌های حاشیه‌ای شوند اما از کمونیست‌ها نه انتظار ورود به آن را داشته باشند، نه انتظار اعتبار دادن به آن و احساس گناه و بدهکار کردن از نپیوستن به این سکت و حاشیه!!

در این میان وقتی‌كه من استدلال كردم این اتیكت «ناموسپرست» و «بی‌ناموس» زیادی واپسگرا، مردانه و تفرقه‌افكن است و مطلقا ربطی به مبارزه اجتماعی زن و مرد علیه خرافات و ناموس‌پرستی ندارد، این دوستان ترجیح دادند یقه خوشان را از پاسخ به یک نقد سیاسی خلاص کنند. به هجمه و مغلطه رو آوردند و گفتند كه شما مستبدید؛ عین كیهان هستید؛ مقوله «مالكیت زن» را به رسمیت نمی‌شناسید؛ بخشا حتی پیام صوتی هم فرستادند كه به محض اینكه مطلب ما را دیده‌اند یادشان افتاده است كه «تنبان‌شان شل بوده است». به جای پاسخ سیاسی، فرمودند «آقا بشین سر جات»!

من از این نوع «هجمه»ها زیاد دیده‌ام. نهیب «آهای بتمرگ» را خود من ۳۰ سال پیش در نظام تحصیلی آن مملكت بارها و بارها شنیده‌ام. من فرهنگ مجاهدینی که به مخالف سیاسی خود انگ «رژیمی» می‌زند را می‌شناسم. این مملكتِ «تحقیر» و «پاترونایز» كردن است. تحقیر انسان و تطهیر خرافات! برای من از همه جالب‌تر این بود كه این دوستان به وكالت از نصف جامعه و بر حسب جنسیت مردانه‌شان، شناسنامه‌ها را بر مبنای اتیكت «بی‌ناموس» مُهر می‌كنند و اگر كسی كل این مضحکه تقسیم‌بندی شهروندان بر حسب جنسیت را قبول نكند و حاضر نباشد كه به «پاترونایز» كردن زنان صحه بگذارد و مالیات بپردازد به وی كوپن داده نمی‌شود. به خود اجازه می‌دهند كه برچسب حالا تو «بی‌ناموس» حالا من «ناموس‌پرست» و برعكس را بر شناسنامه افراد بكوبند.

اما شناسنامه من مُهر تایید به چنین تقسیم بندی كاذبی را نمیخورد؛ كوپن مرغ و قند و روغن نباتی هم پیش‌كش خودتان. شناسنامه من مهر شركت در این مناسك‌های عرفانی، فرقه‌ای و واپسگرا را نمی‌خورد. حق شماست كه مقدسات‌تان را پاس بدارید؛ این‌ها ایده‌آل‌های من سوسیالیست و انترناسیونالیست نیست. مردم ایران، زن و مرد، دارند در مقابل چنین تقسیم‌بندی‌های واپسگرا كه جز تفكیك و تبعیض در صفوف مردم و جز ابزار سلطه چنین فرهنگ منحطی نیست به پا می‌خیزند. جمهوری اسلامی سمبل چنین مقدسات تحمیلی است. همین امروز در ایران ارتجاع اسلامی تلاش می‌کند که قصابی‌کردن مونای معصوم و بی‌گناه را به گردن فرهنگ مردم و مردسالاری بیاندازد و نه قانون و شریعت و سیستم ضدزن خودش! نگاهی به شماره آخر نشریه «سازندگی» از «حزب كارگزاران سازندگی» خالی از لطف نیست تا متوجه شوید كه كجا ایستاده‌اید و به چی مشغولید. پا گذاشتن به این کمپین مبارک تان باد!

اما هرجا که اين بند برنامه يک دنيای بهتر حزب ما مبنی بر «اعلام برابری کامل و بی‌قید و شرط زن و مرد در حقوق مدنی و فردی و لغو فوری کلیه قوانین و مقرراتی که ناقض این اصل است» اجرا شود، كسانی كه پیش خود فكر می‌كنند كه بقالی «جمع‌آوری مالیات بر جنسیت‌ها» می‌تواند بازاری به هم بزند، سخت در اشتباهند چون با تخت سینه قانون برخورد می‌كنند.

۱۱ فوریه ۲۰۲۲

---------

(۱) قتل فجیع و بیشرمانه منا حیدری انزجار هر انسانی را از قوانین کثیف ضد زن و از ماهیت ارتجاعی نظام اسلامی صد چندان می‌کند! قوانینی که در آن رسما زن را پایین‌تر از رده احشام تعریف کرده است باید به آتش کشید!

اما در میان این موج نفرت از قوانین متحجر اسلامی ناگهان سکت مردان «اکس ناموس‌پرست» در مقابل سکت مردان «ناموس‌پرست» هم به بازار آمد. این‌که چگونه کسانی‌که خود را کمونیست و سوسیالیست می‌نامند ناگهان «اکس ناموس‌پرست» شده‌اند، باید خود این دوستان جواب دهند. تولید این نوع اتیکت‌ها و تقسیم‌بندی‌ها محصول دیسكورس منحط پست‌مدرنیسم است که بورژوازی غرب پس از جنگ‌سرد رسما توسط خیل سخنگویان و مبلغین این دیسكورس در دانشگاه‌ها و رسانه‌ها در مقابل حقوق انترناسیونالیستی انسان رواج داد.
از نقطه‌نظر این دیسكورس انسان‌ها به مذاهب، قومیت‌ها و فرهنگ‌های گوناگون تقسیم می‌شوند. بر این اساس، برای «اکس ناموس‌پرست» فرض بر این است که جامعه انسانی ترکیبی است از «بی‌ناموس» و «ناموس‌پرست»!

جامعه رنگین‌کمانی با این نوع تقسیم‌بندی‌ها و اتیکت‌های فرهنگی، جنسی، قومی و مذهبی برای یک «اکس ناموس‌پرست» یک داده می‌شود و بنابراین عزم می‌كند که «ناموس‌پرست»ها را ارشاد کند. جالب اینست که سوسیالیست‌ها و مارکسیست‌ها نمی‌توانند بنابه تعریف عضو چنین سکتی شوند چراکه «اکس ناموس‌پرست» نیستند. اما مردم منتسب به مسلمان، یهودی، کرد، ترک، فارس، عرب و مسیحی در این سکت جا پیدا می‌کنند. برای سوسیالیست‌ها پدیده «اکس ناموس‌پرست» پدیده غریبی است.یک سوسیالیست زمانی‌که ملیت، مذهب و تمام اتیکتهای جعلی دست‌ساز بورژوازی را دور می‌ریزد و پرچم «کارگران جهان متحد شوید» و «حقوق انسان جهانشمول است» را بدست می‌گیرد، دیگر سکت «اکس ایرانی»، «اکس مسلم»، «اکس ناموس‌پرست»، «اکس مسیحی» و غیره را دایر نمی‌کند. سنتی که به جای انسان و طبقه اجتماعی، به تقسیم‌بندی‌های فرهنگی، ملی، مذهبی و قومی تکیه می‌کند یک سنت واپسگرا است. تصور کنید که مارکس، انگلس، لنین، شکسپیر، روبسپیر، اسکار وایلد، حکمت، برشت، لوکزامبورگ، زتکین، دانتون، بتهوون، هدایت، وانه گوت، هابسبام و غیره را منتسب به یک سکت می‌کردند!!

سخت است تصور این‌که کسانی خود را سوسیالیست بنامند و به جای زدودن این تعلقات کاذب مرتب آنها را به مردم یادآوری کنند. مردم را ناموس‌پرست تعریف کنند و خود را بی‌ناموس!

۱۰ فوریه ۲۰۲۲