اخیرا زهرا محمدی از فعالین انجمن نوژین که آموزش زبان مادری یکی از فعالیتهای این نهاد است، توسط رژیم روانه  زندان شد. زهرا و زهراها اولین و آخرین قربانیان سرکوب جمهوری اسلامی نیستند. بحث من در باره جنایات رژیم نیست که همه از بزرگ و کوچک و زن و مرد و حتی خود اعوان و انصار رژیم با آن آشنا هستند و دسته ای شان پشیمان و خجل اند و دسته ای هم این را تنها راه  و راز بقا می دانند.
اما این یادداشت به گوشه ای از جامعه نگاه می کند که باورهایی در صفوف جنبش های اجتماعیش حضور دارد و عمل می کند. آن هم پوشاندن لباس قومی و مذهبی و عرفی و سنت هایی است بر قامت جنبش.
در کلیپی دیدم تعدادی از دوستان زهرا او را در مسیر زندان بدرقه کردند. (صرفنظر از سنت و بدعت  بدرقه به زندان!) اما در حاشیه آن، مسایلی در مدیای اجتماعی مطرح شد که روشن شدن آن برای جنبش آزادیخواهی و برابری طلبانه لازم است.
بخشی گفتند: ناسیونالیست های کرد چرا برای زهرا جمع می شوند و از او تعریف و تمجید می کنند ولی در باره مرگ تدریجی و تحمیلی بکتاش آبتین از جانب رژیم، ساکت اند و چیزی نمی گویند...! گفتند این ناسیونالیسم کرد است که میخواهد مبارزات و اعتراضات اجتماعی را به بهانه قومگرایی از هم جدا کند. گفتند  آموزش زبان مادری یک اقدام ناسیونالیستی است و ...  
 
من میخواهم در اینجا دو موضوع را از هم تفکیک کنم.
اولا جمع شدن دوستان زهرا و حمایت از او و یا آموزش زبان مادری الزاما کسی را ناسیونالیست نمی کند. اگر خانواده هایی می خواهند فرزندانشان زبان کردی را به معنای نوشتن و خواندن بیاموزند هیچ ایرادی ندارد. و اگر رژیم آموزش زبان مادری را در مدارس ممنوع کرده است، خود بخشی از ستمی است که بورژوازی حاکم و بالادست به بخشی از مردم روا داشته است. نتیجه اش این است که آموزش زبان مادری از جانب زهراها جرم محسوب شود. بنا براین تا اینجا دفاع از این آموزش و آموزش دهندگان امر واقعی و قابل قبولی است.
دوما- و اما نگرانی از تقسیم جامعه به اقوام و ملیت ها و زبان ها و فرهنگ و دین های مختلف هم خود یک امر واقعی است. تا آنجا که به جنبش های اجتماعی در ایران بر می گردد، فعالین و رهبران این جنبش ها در میان طبقه کارگر، معلمان، زنان، جوانان و اقشار زحمتکش باید به این واقعیت آشنا و نسبت به آن هشیار باشند. ما بویژه در کردستان شاهد چنین واقعیتی هستیم. دلیلش هم از طرفی ستم ملی و سرکوبی است که بورژوازی حاکم ایران به مردم کردستان تحمیل کرده است و از طرف دیگر وجود جنبش ناسیونالیستی و قومگرایی است که احزاب خود را دارد و ستم ملی را بهانه ی قومی و ملی کردن جنبش اعتراضی و مبارزه مردم کردستان برای آزادی و رفاه، قرار داده اند. این احزاب، ناسیونالیسم و کردایتی را در خدمت رسیدن به اهداف خود که شرکت در قدرت و ثروت است می خواهند...
برای مثال اگر همین امروز جمهوری اسلامی احزاب کردایتی را بپذیرد آن ها برای شریک شدن در قدرت و ثروتی بهر اندازه رژیم به آنها  اعطا کند، حاضر و آماده اند و حتی  آن را پیروزی مردم کردستان می نامند. پذیرفتن احزاب ناسیونالیست از جانب جمهوری اسلامی شاید برای آن ها پیروزی باشد، اما برای مردم کردستان مطلقا منفعتی ندارد. جابجایی احزاب ناسیونالیست با نهادهای دولتی رژیم در کردستان مانند استانداری ها، شهرداری ها، ادارات و بانک ها و سازمان های نظامی و اطلاعاتی و جاسوسی، به معنای پیروزی مردم نیست. سپردن بنگاه های اقتصادی و دارایی های کردستان به احزاب ناسیونالیست هم به معنای رفاه و خوشبختی مردم کردستان نیست. این یک ادعا نیست. تجربه حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق این واقعیت را به ما نشان می دهد.
خالد عزیزی یکی از روسای احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران آشکارا و بی پرده اعلام کرده است که،  "بگذار کورد به دست کورد اعدام شود"! تنها همین یک فقره اعلام شرم آور برای مردم آگاه کردستان کافی است تا همه داستان را تا آخر بخوانند! یعنی اگر فردا زهرا نامی بیاید و بگوید زن و مرد باید برابر باشند، پلیس خالد عزیزی های ناسیونالیست او را به زندان می اندازد. چرا که از نظر این احزاب مشکل مردم کردستان برابری زن و مرد نیست، مشکل شان نبود حاکمیت کوردی است. بگذار آقایان احزاب کردایتی بیایند و حکومت کنند و این به معنای پیروزی است، نه آزادی و رفاه و سعادت و عدالت و خوشبختی مردم و نه برابری زن و مرد...
بنا بر این حساب احزاب ناسیونالیست کورد از منفعت و آزادی و رفاه و عدالت و برابری زن و مرد جدا است. این مخاطره را هر انسان زن و مرد آگاهی در کردستان باید بداند و در مقابلش بایستد. شناخت دوست از دشمن در جنبش های اجتماعی و حتی تلاش های فردی حیاتی است. ما باید لباس ریاکارانه ی دوستان دروغین مردم را از تن شان کنده و اهداف  قدرت طلبانه شان را آشکار  کنیم. از نظر من دشمنی ناسیونالیسم کرد با آزادی و رفاه و برابری و حرمت انسان دست کمی از دشمن بزرگ ترمردم ایران یعنی جمهوری اسلامی ندارد. ما اگر هشیار نباشیم از "خودی" ها همانقدر می خوریم که از "غیر خودی" ها. این را مردم کردستان عراق با پوست و گوشت و استخوان لمس  و تجربه کرده اند!
در ادامه این حرف ها، اخیرا دیالوگ کوتاهی با یکی از دوستان ناسیولیست که او هم کاری مشابه کارهای زهرا دارد، داشتم و مشروح آن را در نامه ای برایش فرستادم که در اینجا می آورم. مخاطب من در این نامه فقط یک نفر نیست بلکه همه ی انسآنهای زن و مردی است که فکر می کنند ناسیونالیسم و کردایتی راه نجات است و کم نبوده و نیستند قربانیان این باور که خوراکی است احزاب ناسیونالیستی به خوردشان داده است...
***
عین نامه:
دوست  عزیز! این روزا کمپینی از شما و دوستاتون در باره  تقدیس  زبان کردی در سوسیال مدیا دیدم.
از نظر من آموختن زبان مادری بخودی خود هیچ ایرادی ندارد، همانطوری که بعضی خانواده ها فرزندانشان را به کلاسهای آموزش زبان انگلیسی یا فرانسوی و غیره می فرستند. اما تقدیس یک زبان بعنوان برتری آن به دیگر زبان ها بخصوص در کشوری ۸۵ میلیونی که بیش از ۷۰ میلیونش به زبان فارسی حرف می زنند، هیچی نیست جز کوته بینی و تقدیس ناسیونالیسم و قوم گرایی...
برای لباس هم همین موضوع صدق می کند. یک خواننده ای زن د رکردستان عراق با افتخار می گفت، من فقط با لباس کردی آواز می خوانم! تا اینجا هیچ ایرادی نیست. هر لباسی که دلت می خواهد بپوش و با هر لباسی که دوست داری آواز بخوان.  ولی همین خواننده در ادامه اش می گوید کسانی که لباس کردی نمی پوشند از فرهنگ و سنت و آداب و رسوم کردایتی بریده اند...
بگذار صریح  بهتون بگم که در مورد کمپین شما و دوستانتان در تقدیس زبان کردی، متاسف شدم. میدونم مساله کردایه تی و ناسیونالیسم صاحبان زیادی داره  ولی چرا در مورد شما متاسفم، برای اینکه  اولا تو و دوستات زن هستین و از خانواده کارگر و زحمتکش...
در مورد اول یعنی زن بودن، تو باید بهتر از هر کس بدونی که مردسالاری و ضدیت با برابری زن و مرد، خشونت علیه زنان، کشتن زن، ناموس پرستی و غیره اخلاقیات گندیده ی سنت ناسیونالیسم و قومگراییه چه در کردستان چه خوزستان و بلوچستان و آذربایجان یا افغانستان و هر جا. سنی گری هم که شعبه دیگر اسلامه، قبل از هر چیز ضد زنه. لازم نیست من بگم خودت خوندی حتما  که شریعت چه در سنی گری و چه شیعه و غیره، با برابری زن و مرد سازگار نیست و ضد اونه.
کافیه زن باشی تا بفهمی که برابری زن و مرد با مردسالاری و ناموس پرستی و خشونت  علیه زنان که در تارو پود فرهنگ ناسیونالیسم کرد تنیده است، در تناقض است. مساله کرد بودن و به زبان کردی حرف زدن نیست. منم در کردستان بدنیا اومدم و کردی حرف می زنم اما با فرهنگ و سنت و اخلاقیات و مردسالاری و ناموس پرستی ضد زن بیگانه ام. برابری زن و مرد مساله ای جهانیه و ما خودمان را متعلق به این جهان بزرگ میدانیم که زن و مرد  توش برابر باشند.
 
در مورد دوم یعنی از خانواده کارگری هم باید بگم:
اگر سرمایه دار و پولدار و ملک دار کرد و احزاب مربوطه شان  از سنت و فرهنگ و اخلاقیات ملی و قومی حرف بزنن، این به نفعشونه و ماهیتشان همینه. ملی گرایی و قومیگری و مذهب و مردسالاری از پایه های  نظام سرمایه دارانه است چه در سطح محلی و چه سراسری. و بورژوازی کرد همه ی  این ها را در خدمت منفعت خود لازم داره.
اما قومی گری و فرقه گرایی و مذهب با منفعت کارگر و زحمتکش و محرومان بیگانه است. این ها هیچکدام سنت و فرهنگ و اخلاقیات ما نیست. قومگرایی هر کجا باشه، مانع آزادی و برابری و جامعه ی آزاد و برابره که در آن طبقات نباشند. اکثریت کار نکنن و اقلیتی مفتخور بخورن...    فکر نمی کنم برای یه کارگر یا از خانواده ی زحمتکشی عقل بالایی لازم باشه تا اینو بفهمه. می فهمه چون  تبعیض و نابرابری را با پوست و گوشت و استخوان لمس می کنه. کافیه بورژوا و سرمایه دار و ملک دار نباشی و کارگر و یا ازخانواده کارگر و زحمتکش باشی تا بفهمی که منفعت تو با منفعت سرمایه دار و ملک دار و بورژوای کرد یکی نیست. و این جامعه طبقاتی فقط خاص کردستان نیست در همه ی جهان اینطوره. و ما در این دنیا خود را متعلق به  بخشی از آن یعنی طبقه ای به نام کارگر و زحمتکش و محروم میدونیم که برده مزدی سرمایه داران هستند.
حرف من بر سر انسانیت است. بر سر انسان است. انسان اوله. و انسان ها بنا به منافع شان در دنیای نابرابر امروز به دو دسته، به دو طبقه تقسیم شده اند. اقلیتی در این جهان نابرابر اکثریت انسان های جوامع بشری را به انقیاد خود به بردگی مزدی و به فقر و گرسنگی محکوم کرده اند.
ولی متاسفانه وقتی با یه ناسیونالیست این حرفا رو میزنی اولین حرفش اینه: " ملت من مظلوم تره." میگن: "اول باید ملت خودم را نجات بدم!" و این برای یه زن و برای یک کارگر خودفریبی و اتوپی ای به غایت دردناکه. من در استثمار و فقر و ظلم و ستم و کشتار و زندان و غیره در ایران تفاوتی بین کرد و ترک و لر و بلوچ و فارس و عرب نمی بینم.  بعلاوه، این ملت ها  خود یک دست نیستند. هر ملت و قومی به سرمایه دار و کارگر و به ثروتمند و فقیر تقسیم شده است. در میان هر ملت و قومی کارگراش و زحمتکشانش و زنانش توسط سرمایه داران و مردسالاران و ناموس پرستان خودی استثمار و تحت ستم وخشونت قرار دارند. همه ی شرکت ها و تجارت و املاک و غیره در کردستان دست سرمایه داران کرد است. آنها را نگاه کن و کارگران و زحمتکشان را هم نگاه کن.  و زنان را هم نگاه کن!
برای طبقه کارگر و زحمتکشان و محرومان و زنان تحت ستم و نابرابری، مهم ترین و اولی ترین مساله و منفعتشان رهایی و برابری و حفظ حرمت انسانی شان است. "اول کرد هستم بعد کارگر"، " اول کرد هستم بعد سرمایه دار"، "اول کرد هستم بعد زن"...، کلاه گشادیه که صاحبان ثروت و قدرت بر سر کارگران و زحمتکشان و زنان می گذارند، تا در یک رقابت قومی و ملی با دیگر هم منفعتهایشان و صاحبان ثروت و قدرت در سطح سراسری سهم بیشتری داشته باشند. کردستان عراق را نگاه کن. ۳۰ ساله ازاده و ستم ملی و قومی نداره. ولی کارگرش را نگاه کن. زنش را نگاه کن و سرمایه دارش را نگاه کن...کارگر و زن و زحمتکش در رژیم  قبلی که ستم ملی روا می داشت، خوشبخت تر بودن و مرفه تر. باور کن. از خودشون بپرس.
گفتم متاسفم چون آن اندازه انرژی که تو صرف می کنی متاسفانه جای بدی صرف میشه. و چقد حیفه .  و باز متاسفانه تو تنها نیستی و خیلی از صاحبان تفکر ملی و قومی هستن که اسیر این خرافات قومی و مذهبی اند و کاریشون نمیشه کرد. آدمای متعصبی که وقتی باشون حرف میزنی شمشیر را از رو بستن و حاضرن در پیشگاه مقدس کردایه تی سرتو ببرن.
تعصب و وابستگی به ملت، قوم، طایفه، عشیره، زبان، لباس و فرهنگ و سنت وموزیک و رقص و  غیره در هر جای این دنیا مثل سمه برای انسان. از انسان شخصیتی کور و کر و متعصب و دشمن دیگران میسازه...در یوگسلاوی که مردمانش چند دهه با هم زندگی کرده بودند، با پاشیدن سم قومگرایی و مذهبی کاری کردن که یک مرد صرب شکم زن حامله بوسنیایی را پاره کرد. حتی اگه اون زن خواهر خودش بوده باشه...   و الان قوم پرستان کرد ما هم دارند با این سنت و فرهنگ کار می کنند و مردم را بار میارن.
می بینی که یهو زبان کردی مقدس میشه. و فارسی یا عربی یا انگلیسی حرف زدن قبیح و زشت و گناه و جرم میشه. زن فارس زبان عینهو اون زن بوسناییه براشون. و شیعه عینهو اون کرواتیه که مذهب بوسنیایی نداره...
چرا لباس کردی زنان یهو مقدس میشه؟ لباسی که همان پوشش اسلامیه حالا گیریم از نوع سنی  و کردی اش. حتی بدتر از مانتوی اسلامی . هنوز مانتو قابل تحمل تر از پیراهن گشاد کردیه که با لچکش  از سر تا نوک پا را می پوشونه . چرا این لباس هم مثل زبان کردی مقدس شد؟ یعنی چند میلیارد انسان این کره خاکی که همه یه جور لباس و کت و شلوار می پوشن نمی فهمن؟ لباسی که به هیچ ملت و قوم و قبیله ای مربوط و وابسته نیست. من نه مخالف زبان کردی ام و نه لباسش. من با دوستای کرد زبانم کردی حرف می زنم و تا زمانی که از روستا برای تحصیل به شهر اومدم لباس کردی می پوشیدم. دوره مبارزه مسلحانه هم لباس کردی داشتیم. ولی این بخودی خود من و دوستانم را ناسیونالیست نکرد. لباس و زبان هویت مان نشد. آزادی، برابری و انسانیت صرفنظر از قوم و ملت و زبان و ... هویت ما شد. حتی الان می بینی مبارزان کردستان سوریه لباس نظامی مدل امریکایی می پوشند...
الان همراهان شما برای بچه ها در مدارس کردستان شعار لباس مقدس کردی میدن و حجاب کردی برای دختران بجای مانتو!!
آره دوست من! تعصب به دین، به ملیت و قومیت، به زبان و لباس و فرهنگ و غیره مثل سمه. و بدبختانه تو این دنیا با این تعصب راحت میشه آدمای ساده را تربیت کرد و از اونا آدمای متعصب درست کرد. و شما و دوستانتون متاسفانه این کار آسون را انتخاب کردین. کار آسون اما مضر! چون در این دنیای کثیف، آزادیخواهی و برابری طلبی و انساندوستی فارغ از دین و مذهب و ملیت و قومیت ولباس و زبان و فرهنگ، انگار کار سختی شده. و سنت شما این کار را برای ما سخت کرده. اگر بخواهی انساندوست بار بیاری باید اول اون تعصبات کور و عقبمانده را ازش بگیری و این کار ما  را بطور مضاعفی سخت می کنه. تا بخام پدرم را انسان برابری طلبی بکنم باید قانعش کنم که کردایه تی تو و مطصفی هجری و عبدالله مهتدی و رییس پژاک، یکیه. پدرم هم  به کرد بودن افتخار می کرد و سخت بود حالیش کنم که بابا جان ما فقط یه ماده گاو شیرده داریم برای ۶ نفر اعضای خانوانده مون و کردایه تی تو دردی از گرسنگی ما را درمان نمی کنه.  خانواده ی دوست من که همکلاسی دانشگام  بود و اهل دماوند و مثلا " فارس و شیعه"، هم مثل ما فقیر بودن. به پدرم می گفتم می بینی حمید هم از ما است. پس فرقی نمی کنه فارس باشی یا کرد، شیعه باشی یا سنی. مهم اینه که ما از یک جنس و یک طبقه و قشر فقیر و ندار هستیم. و درد ما یکیه. نه فارس بودن برای او افتخاره و نه کرد بودن برای تو...
پدرم در فقیری و با شعار و افتخار کردایه تی مرد و چقد متاسفم که کاش با افتخار انسان بودن و برابر بودن انسانهای زحمتکش و کارگر وفقیر و ندار می مرد. و من پسرش  میخام وقتی مردم روی  سنگ قبرم بنویسن، این یه انسان برابری طلب بود و عضو طبقه کارگر و ندارها و محرومان و تعصبات و وابستگی های ملی و قومی و دینی و زبان و نژاد و فرهنگ و غیره را مضر بحال بشریت میدونست!
ما برای دنیایی می جنگیم که انسان ها توش برابر باشن صرفنظر از ملیت و قومیت و نژاد و زبان و غیره. جامعه انسآنهای برابر و آزاد از هر گونه سنت و فرهنگ و اخلاقیات ارتجاعی و خرافاتی که سرمایه داران و روشنفکران و مبلغین و آخوندها و ملاهایشان به خورد مردم می دهند. امیدوارم تو را هم یه روز در این صف  ببینم و انرژی و استعداد و توانت را در راه آزادی و رهایی و برابری انسان صرف کنی.  و اینجاس که تنه مان به تنه هم میخوره ... کاش امثال تو در کردستان صفی از زنان سوسیالیست و برابری طلب تشکیل می دادین و آزادیخواهی  و برابری انسان را فدای قومگرایی و  سنی گری و کردایه تی نمی کردین! و این امروز در ایران و کردستان زنان و دختران آزادیخواه و برابری طلب این ارزو را به واقعیت تبدیل کرده اند!
بذار اینجا بهت بگم که من این حرفا را به این خاطر نمی زنم بلکه  با من تو یه حزب اسم بنویسی. من نه با تو و نه هیچکس معامله نمی کنم. دوستان من بیرون از حزبم کم نیستند. دغدغه من اینه که انسان هایی هر چه بیشتر و به وسعت جامعه ایران آزادیخواه و برابری طلب باشند. فارغ از تعصب کور ملی و قومی و زبان و لباس و فرهنگ و خرافات. و همین انسان های آگاه کارگر و زحمتکش و زن و جوان و معلم و بازنشسته، حزبشان را هم پیدا می کنند!
تلاش من اینه که این دیالوگ بین ما کمکی باشه که تو همه کسانی که مثل تو هستند دور و نزدیک از این دنیای کوچک و تنگ  و متعصب ملی و قومی بیاین بیرون و دنیا را بزرگ تر ببینین. باور کن نجات کارگر و زحمتکش و زن و جوان  ساکن کردستان به نجات طبقه کارگر ایران و زن  وجوان و معلم و زحمتکش کل جامعه بستگی داره. وگرنه ناسیونالیست ها ، کردستان را به جهنمی تبدیل خواهند کرد که تنها یک نمونه اش کردستان عراقه. یوگسلاوی  سابق و افغانستان و غیره نمونه های دیگرش هستند.
اگر امثال من  و تو در کردستان از کارگر و زحمتکش و زن وجوان نتوانیم صفی ببندیم باور کن کردستان در تحولات بعد از رفتن این رژیم به میدان جنگ  دمکرات ها و پژاک  و زحمتکشان و خبات و سلفی ها و غیره  تبدیل میشه. بهت قول میدم اینا سر قدرت و ثروت با هم می جنگن و هر کدام دولتی پشتشان هست. از بارزانی و عربستان پشت دمکرات ها تا پ ک ک و بقابای جمهوری اسلامی پشت پژاک و زحمتکشان وسلفی ها و غیره. امیدوارم تو اون روز را نبینی. ولی باید بگم، بخشی از جامعه ما که متاسفانه تو هم امروز در صف شان هستی، سربازان این صف و طیف قومی  و ناسیونالیستی هستن و کارگران و زحمتکشان و زنان کردستان که  کردایه تی هم نکرده باشن اما زیر پای اونا له میشن.
میدونی از اونور هم جمهوری اسلامی در حمله نظامی به کردستان برای بسیج افکار عمومی مردم ایران می گفت، کردها و سنی ها آدم سر می برند. هنوز هم فیلم هایی ساخته و می سازند که گویا مبارزه مسلحانه علیه تعرض رژیم به کردستان به معنای کردایتی و سنی گری و دشمنی با  فارس ها و شیعه ها بوده وهست. در نتیجه به خودش حق داد از هوا و زمین بر سر مردم کردستان بمب و فشنگ بباره و آزادیخواهی و برابری طلبی ما را سرکوب کنه. و ازاینور هم  کردایتی احزاب ناسیونالیست  به آنها خوراک تبلیغاتی میده و آب را به اسیاب اونا می ریزه.
شک نکنید که در حکومت کردهای دمکرات و پژاک و زحمتکشان وخبات و سلفی ها  و مفتی چی ها که همه از یک جنسند؛ نه کارگر کرد نانی در سفره اش خواهد بود و نه زن کرد روی خوشبختی و برابری را می بینه... این را من قاطعانه بهش باور دارم و تمام تلاش ما باید این باشه که به کمک انسانهای آزادیخواه و برابری طلب کمونیست و غیر کمونیست نگذاریم این اتفاق بیفته. 
در آخر میخام دو نمونه از این ادعا که گویا ناسیونالیسم و کردایتی خوب و بد داره برات تعریف کنم. قبلش بگم که این مثل کسانیه که میگن مذهب خوب و بد داره...
- از کسانی از طیف شما می شنوم که میگن ما به احزاب کردی باور نداریم و قبولشون نداریم و کردایه تی ما با اونا فرق داره. این خود فریبی محضه. پدر من که آدم شریفی بود همانقد کرد بود که قاسملو. کردایه تی کردایه تیه، فرقی ندارن. یکی خوب و دیگری بد نیست. گویا اون که خوبه حکومت مردم میخاد و اون که  بده حکومت احزابشان. در کردستان کسی که حکومت مردم میخاد باید این مردم را در وهله اول از قومیگری و سنی گری و تعصب کور کردایه تی و  افتخار به  زبان و لباس و فرهنگ و اخلاقیاتش  پاک کنه. انسانیت و انسان بودن را بهشون حالی کنه  تا بتونه حکومت مردمان آزادیخواه و برابری طلب برقرار کنه. اگر این مردم و بخش زیادیشان را به این تفکر انسانی بار نیاری همه میرن با اون احزاب حتی اگر قبولشان نداشته باشن. چون در کردستان پول و اسلحه حرف اول را میزنه و اونا هر دوشو دارن. و بذار بدبختانه بگم که خیلیا بخاطر همین پول و اسلحه و قدرت میرن باشون. نه عشق کردایه تی!
- یا میگن کردستان سوریه را می بینی زن و مرد برابرند. آره می بینم . ولی چرا این کار نیک را به کرد بودن انسآنهای اون جامعه ربط میدیم. چون کرد هستند اینجور شدن؟ مثل اینه بگیم  در المان یا فرانسه یا سوید یا دانمارک زن و مرد برابرند چون المانی یا فرانسوی یا سویدی و غیره هستن! این کار نیک چه ربطی به ملیت انسان ها داره؟ حتما یه عده انسان شرافتمند و آزادیخواه در کردستان سوریه  هستن که برابری زن و مرد را پذیرفته اند. نه بخاطر کرد بودن، بخاطر انسان بودنشان. من کوبانی را هم دیدم نه بخاطر کرد بودنم که برم کردهای هم ملیتی و هم قومی ام را کمک کنم. نه. بخاطر اینکه میدیدم انسان های زن ومرد مبارزی علیه وحشی ترین جریان این زمانه می جنگند و مقاومت می کنند. باور می کنی که من زبان انگلیسی دختر و پسری که  از انگلستان یا آلمان آمده بودند را بیشتر از کردی کرمانجی کردستان سوریه می فهمیدم! پس این توجیهات نمیتونه و نباید از ما آدمای متعصب و قومگرا و ملی گرا و ناسیونالیست درست کنه. همانطوری که دختر و پسرای اروپایی که در کوبانی بودند بخاطر کردایه تی نیامده بودند. فرق من و اونا در چی بود؟ هیچ! ما انسآنهای آزادیخواهی بودیم مث همه ی مبارزین زن و مرد کوبانی علیه داعش!
دنیایی که به ملیت ها و اقوام و فرقه ها و مذاهب و سنت های  ارتجاعی تقسیم میشه، دنیای سیاهیه. و دنیایی که  به جوامع  بشری آزاد و برابر تقسیم میشه دنیایی شیرین و دوست داشتنیه! کسانی که برای این دومی می جنگند، انسآنهای خوشبختی اند!
دوست عزیز!  امیدوارم اگر رک و صریح حرف زدم دلگیر نشی. و خیلی خیلی متاسف میشم که اگر تعصب کور نگذاره به این واقعیات توجه کنی و دل بدی و بهش فکر کنی...
پایان