معرفی: مطلبی که میخوانید، متن پیاده شده گفتگوی رادیو نینا با من است که در تاریخ۳۰ اکتبر ۲۰۲۱ (   ۸ آبان ۱۳۴۰) پخش شده است.  با تشکر از رفیق آزاد کریمی برای پیاده کردن، ویرایش متن محاوره ای و ادیت محتوایی مصاحبه.
آسو فتوحی: با سلام خدمت بینندگان عزیز رادیو نینا. اخیرا شاهد هستیم که حاکمیت در ایران، در حال شاخ و شانه کشیدن های بیشتر، ایجاد فضای ارعاب و سرکوب و اختناق و اقدام به احضارها و تهدیدهای بیشتری کرده است. به هر حال این وضعیت از شمال تا جنوب و از غرب تا مرکز ایران را در بر گرفته است و فعالین و رهبران جنبش هایی که در ایران فعالیت می کنند، یا حتی روزنامه نگاران، وبلاگ نویسان، شاعران و کارگران، همه را در یک برنامه از پیش تعیین شده احضار و تهدید به زندان و وثیقه های سنگین کرده اند.
ما این برنامه را اختصاص داده ایم به تقابل حاکمیت با مردم و وضعیتی که حاکمیت در آن قرار گرفته است. در این برنامه ثریا شهابی از رهبری حزب حکمتیست(خط رسمی) را با خودمان داریم.

آسو فتوحی: ثریا شهابی؛ ضمن خوش آمدگویی به شما، بدون مقدمه بیشتر وارد این بحث می شویم که شما این اوضاع را چگونه می بینید و ارزیابی شما از ماجرای این سطح از احضارها و فضای ارعاب و سرکوب و بالا بردن سطح دستگیری ها ،  چیست و نهایتا اینکه چرا جمهوری اسلامی در این دوره و خصوصا در آستانه نزدیک شدن به دی ماه، این سیاست را در دستور کار خود گذاشته است؟
ثریا شهابی: من هم به شما و بینندگان و شنوندگان رادیو نینا سلام می کنم. ببینید؛ موضوع این دستگیری ها و احضار کردن ها و ترساندن طیف بسیار وسیعی از فعالین و معترضان به زندان و شکنجه و ...، به اوضاعی که در حال حاضر در ایران در جریان است بر می گردد. من در مورد ابعاد فقر و گرانی و قیمت های سرسام آور آرد و نان و تخم مرغ و بنزین و غیره صحبت نمی کنم؛ رسانه های زیادی، حتی از رسانه های خود ایران در این مورد صحبت کرده اند و شما اگر اخبار خیلی از این رسانه ها را دنبال کنید، با شاخص های مختلف نشان داده اند که چقدر وضع اقتصادی بد است و چقدر اقتصاد ورشکسته است و چقدر امید به بهبود از طرف نظام و از طرف کسانی که به نظام اقتصادی امید بسته اند پایین است و در نهایت به این نتیجه می رسند که ما شاهد یک فروپاشی هستیم و جامعه ایران در حال فروپاشی است.
در واقع این دستگیری ها و این احضار ها و همه این اقدامات، تلاشی است برای جلوگیری از این فروپاشی و یا به عبارتی، هدایت کردن نوع فروپاشی!
لابد فکر میکنند که اگر طیف بسیار وسیع و بی انتهایی از ده ها هزار فعال و دخیل در این اعتراضات که به میدان آمده است، (بخصوص هر چه آگاه تر و روشن تر و قابل اعتماد تر از سوی جامعه باشد برایش خطرناک تر است) را  فلج  یا زندانی و سر به نیست کنند، برای نظام شان راه نجات و بقایی پیدا میکنند. سوال این است که آیا موفق می شوند یا نه!  بی تردید موفق نمی شوند! اما میتوانند خسارات زیادی بزنند!
اما برگردم به خود سوال؛ شما اگر اخبارهایی که رسانه ها منتشر می کنند را دنبال کنید، می بینید که اکثر آنها راجع به این صحبت می کنند که با شاخص های جهان امروز و با شاخص و اندازه گیری های مختلف، نه فقط فقر و فلاکت و گرانی و معیشت، که کیفیت زندگی هم آنقدر افت کرده است که ایران را در رده یکی از پایین ترین کشورها قرار داده است و فقط یک کشور از این نظر  در رده پایین تری از ایران قرار گرفته است. و به شاخص هایی اشاره میکنند که همه شان معتبر است.  شاخص افت کیفیت زندگی در کنار فقر و فلاکت و گرانی را امروز مردم در ابعاد هشتاد میلیونی حس میکنند. امروز دیگر کسی اقتصاد و فشار اقتصادی را با  “شاخص های تولید ناخالص ملی” و غیره نمی تواند توضیح دهد! همه صحبت از یک فروپاشی اقتصادی و سیاسی در ایران میکنند.
منتهی کاری که اکثر رسانه ها، چه رسانه های خود حکومت و چه رسانه های مدیای اصلی راست انجام می دهند این است که فروپاشی نظام اقتصادی و سیاسی را با فروپاشی جامعه یکی می گیرند و صحبت از این می کنند که جامعه ایران در حال فروپاشی است! من سعی می کنم اینجا این مسئله را بیشتر باز کنم.
ببینید؛ جمهوری اسلامی سعی می کند که از این فروپاشی جلوگیری کند و کمپ راست هم مدام خطر این فروپاشی را گوشزد می کند و تمام شاخص هایی که این دو جریان روی آن انگشت می گذارند هم واقعیت دارد.
ولی یک شاخص اصلی وجود دارد که در این بررسی ها غایب است.  اینکه فقر و فلاکت و گرانی و ناامیدی کامل از اینکه هیچ کس در هیچ سطحی از حاکمیت و مقامات نیست که بتواند کمترین قدمی برای مردم بردارد،  و کمترین مشکلی را حل بکنند، چه برجام به نتیجه برسد یا نه ، و اینکه هر روز اوضاع از روز قبل بدتر می شود واقعی است!  ولی یک فاکتور و یک مولفه ای وجود دارد که در تحلیل اوضاع سیاسی ایران از طرف رسانه های حکومتی و جریان راست نادیده گرفته می شود. آنهم فاکتور مردمی است که به میدان آمده است، تصمیم جمعی می گیرد، به صورت جمعی دخالت می کند.  امروز شعار "نترسید؛ ما همه با هم هستیم" یک معنی ابژکتیو سازمانیافته سراسری در ایران پیدا کرده است.
 به این معنی که ما در ایران با یک جامعه ای روبرو هستیم که در آن این فروپاشی اقتصادی و سیاسی حاکمیت، مردم را به یک لشکر “بیچارۀ بدبخت مستأصل” تبدیل نکرده است! ما در ایران با “مردم مستاصلی” که  مثلا زیر فشار اموال همدیگر را غارت می کنند و هر کس دستش به کلاه خودش است و کاملا نا امید شده است، روبرو نیستیم.
ممکن است شورش هایی هم شکل بگیرد که حتما شکل می گیرد. ولی ما سالهاست که شاهد یک اعتراض سازمانیافته مردمی متحد و متشکل هستیم که صفوفش در مقابل حاکمیت را هر روز بیشتر و متشکل تر از روز قبل میکند. در نتیجه این فاکتور و این عامل، فروپاشی نظام اقتصادی و سیاسی در ایران را با فروپاشی جامعه ایران، توأم نمی کند و الزاما جامعه از هم فرو نمی پاشد. الزاما مردم از یأس و استیصال امول همدیگر را غارت نمی کنند و “خرخره همدیگر را نمی جوند”. یک مردم غیر متمدن وحشی مستأصل گرسنه ای که به جان همدیگر بیفتند را در ایران نمی بینید، بلکه یک مردم متحد و متشکل که همدردی و همبستگی شان را بارها نشان داده اند و شما باید با این معیار بسنجید.

آسو فتوحی: اگر اجازه بدهید ما بعدا دوباره به این موضوع بر می گردیم. ولی در ادامه همین بحثی که در مورد موقعیت جمهوری اسلامی با مردم ارائه دادید، از جمله در تقابل با همین جنبشی که به صحنه آمده است و همه فاکتورهای دیگری که به آن اشاره کردید، با در نظر گرفتن موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه  و بحرانی که حتی در سطح جهانی با آن روبروست، ما می بینیم که جمهوری اسلامی در داخل و برای حفظ موقعیت خودش فاکتورهایی را روی میز جامعه گذاشته است و تصویری ارائه می دهد که گویا چون اقتصاد جمهوری اسلامی در حال ورشکسته شدن است، پس در نتیجه وضعیت معیشتی مردم هم به همین دلیل به این درجه از فلاکت و این سطح از افت کیفیت زندگی رسیده است. از طرف دیگر و در نقطه مقابل همین ماجرا، برای کنترل تعرضی که از پایین جامعه در حال شکل گرفتن است، دست به ابزارهای دیگری می برد که خود شما هم به درست به آن اشاره کردید و آن هم پیش کشیدن بحث برجام و معامله با چین و کشورهای شرق آسیا و خاور دور است. شما فکر می کنید که جمهوری اسلامی با این حربه ها به کجا خواهد رسید و اینکه آیا این جنبشی که به صحنه آمده است این تحلیل ها را از حاکمیت می پذیرد؟
ثریا شهابی: ببینید؛ اگر این نیروی مردمی که عالی ترین شکل آن را در هفت تپه شاهد بودیم که به سادگی و به سرعت قابل تکثیر بود و هنوز هم قابل تکثیر است و در جاهای زیادی هم تکثیر شده است وجود نداشت، فروپاشی اقتصادی جمهوری اسلامی الزاما به فروپاشی سیاسی اش منجر نمیشد. دولت ها برای بحران اقتصادی و ورشکستگی های اقتصادی شان هزار و یک تئوری و فرمول دم دستی در جیبشان دارند که چطور این ورشکستگی را به مردم محروم و مزد بگیر جامعه سرشکن کنند و چطور تعرض بیشتری بکنند. ما در مقاطعی تنگناهای اقتصادی بسیار بسیار بیشتر از این هم داشته ایم. در زمان جنگ حتی مواد بهداشتی و نظافتی هم پیدا نمیشد و جیره بندی کرده بودند. ولی ورشکستگی اقتصادی در آن دوره، بخاطر انقلابی که مردم تازه از سر گذرانده بودند و به تغییر واقعی و بهبود شرایط زندگی پس از جنگ خوشبین بودند، برای حاکمیت قابل اداره بود. می خواهم بگویم که جمهوری اسلامی در تلاش است که دوباره آن تجربه را تکرار کند. هم جمهوری اسلامی و هم کمپ راست هر دو به نوعی به مردم می گویند که امید، به بیرون از مرزهای جغرافیای ایران بسته اند.
جمهوری اسلامی می خواهد بگوید که امیدتان را به من و به دیپلماسی من و به راه حل های اقتصادی من ببندید، صبر کنید تا من با چین قرار داد معامله ببندم و یا برجام را به سرانجام برسانم! حتما اگر معامله ای با چین صورت بگیرد یا تخاصمات با غرب کم شود و بتوانند به شکلی برجام را به سرانجام برسانند_( برجامی که مرده به دنیا آمد) با فرض اینکه “موفق شوند” و به نتیجه برسد_، و مقداری هم به کیسه حکومت اضافه می شود، اما هنوز این فاکتور اساسی که مردم مطلقا در هیچ سطحی اعتمادی  به حاکمیت ندارند،  تغییری نکرده است.
مردم دیگر به این حاکمیت امید نمی بندند و آن چیزی که جمهوری اسلامی با این حربه ها و با این پروپاگاندها تلاش می کند که به دست بیاورد امید و دل بستن مردم به راه حل های نامجود حاکمیت  است.  که چنین امیدی از سوی مردم مطلقأ وجود ندارد.
همین را هم کمپ راست به شکل دیگری به جامعه می گوید. می گوید جامعه در لبه پرتگاه و در حال فروپاشی است و ما راه حلی نداریم مگر اینکه دستی از غیب و “بیرون” نجاتمان بدهد و این "نجات دهنده"، مجاهد می گوید من هستم، راست سلطنت طلب می گوید من هستم.  در دوره ای این توهم را باد میزدند که  گویا قرار است یک شاهزادۀ سوار بر اسب سفید از دیار بختیاری عروج کند و همه ما را رستگار کند و نجاتمان دهد! امروز دیگر خودشان هم می دانند که نمی توان چنین نسخه هایی را برای جامعه ایران پیچید و بهتر از هر کسی می دانند که این نسخه ها دیگر در سطح تبلیغات هم جواب نمی دهد. غرب هم که تمام پروژه های "دخالت بشر دوستانه" مخرب اش به ته دیگ رسیده است. امروز یک طرف حاکمیت است و یک طرف هشتاد میلیون مردمی که نمی خواهندش.
مشکل اصلی جمهوری اسلامی همان فاکتوری است که ما می گوییم که در این محاسبات غایب است.  و آن هم فاکتور یک جنبش عظیم اجتماعی است که متشکل و متحد دارد مبارزه می کند و اگر دست به قدرت اش ببرد، جمهوری اسلامی قادر نیست که حتی یک روز هم دوام بیاورد. نمی تواند  ورشکستگی اقتصادی و ورشکستگی سیاسی اش را تبدیل به فروپاشی و ورشکستگی جامعه بکند. این فاکتوری است که رسانه های اصلی حکومتی و راست در اپوزیسیون سعی میکند پنهانش کنند.
در این راستا شما شاهد یک سمفونی هماهنگ در مورد انکار این واقعیت هستید . این واقعیت که سازمان، تشکل و تحرکی وجود دارد که به میدان آمده است. و راه حل دارد. و تا به امروز هم پیشروی کرده است. این را انکار می کند. بعضی آگاهانه و بعضی ناآگاهانه  تجربه عینی و زنده ی جنبش مجمع عمومی و شورا را نفی میکنند.
ما میگوئیم با این موجودیت و این تشکل و این تجربه پیشروی  است که  دست در دست هم می توان حاکمیت را عقب زد؛ وگرنه وضعیت از این هم بدتر و بدتر میشد و هر روز باید شاهد آبان ماه دیگری می شدیم؛ وگرنه دوباره به کردستان لشکرکشی می کردند؛ وگرنه خیلی هم بی میل نیستند که همان کاری که با کردستان کردند را اینبار در خوزستان و به بهانه "جدایی طلبان عرب" به آنجا لشکرکشی می کردند. مسئله این است که نمی توانند، وگرنه حتما این کار را می کردند! دلیل نتوانستن شان اتحاد و تشکلی است که موجود است. وجود یک توازن قوایی است که یک جنبش معینی در آن جامعه بوجود آورده است.
اینکه در ذهن کسی این سوال مطرح است که آیا این یک جنبش ایدئولوژیک است یا نه، آگاهانه است یا نا آگاهانه، از نیت خیر کسی یا کسانی شکل گرفته باشد یا نه، هیچکدام از اینها از این واقعیت که این جنبش فی الحال در جامعه ایران موجود است و تا اینجا پیشروی کرده است کم نمی کند. حال اینکه تقابل هایی بین این تشکل با آن تشکل بر سر اینکه شورا و مجمع عمومی جواب مسئله است یا نه صورت بگیرد یا نگیرد، بحث هایی تماما  ثانوی هستند! سوال این است که چرا باید جلو تکثیر چنین جنبشی را گرفت و سعی کرد آن را تضعیف کرد؟

آسو فتوحی: این جنبش هایی که ما در مورد آن صحبت می کنیم و تقابل جدی و صفبندی که با حاکمیت ایجاد کرده اند، چه در سطح فعالین و چه در سطح عمومی تر در میان مردم، همه چیز را کنار گذاشته است و خط قرمزهایی را رد کرده است و از دشمنی با سیستمی که هیچ جوابی برای هیچ مسئله ای ندارد بطور علنی سخن می گویند و ابایی ندارند. حاکمیتی که نه جوابی به مسئله رفاه دارد، نه جوابی به مسئله معیشت دارد و نه جوابی به مسئله آزادی و هیچکدام از خواسته ها و مطالبات دیگر مردم! این جنبش بطور علنی پا به میدان گذاشته است و در کنار دیگر اعتراضات آن جامعه، از مبارزات معلمان و پرستاران گرفته تا بازنشستگان و بقیه اعتراضات دیگر، در تقابل با سیستم و مافیای اقتصادی جامعه و در محکوم کردن شان بعنوان قاتلین مردم _ بطور مشخص در پدیده ای مثل کرونا_، بعنوان یک جنبش که برای معیشت، رفاه، آسایش و امنیت پا به میدان گذاشته است، صف آرایی کرده است. به نظر شما این جنبش باید دست به چه ابزاری ببرد که میخ آخر را بر تابوت نظام بکوبد و از نظر شما این گره گاه کجاست؟
ثریا شهابی: به نظر سوال خیلی معتبری است و اگر بخواهم تمام جوانب آن را در یک جمله خلاصه کنم این سوال پیش می آید که اینها چرا هنوز در قدرت هستند؟ وقتی که ما ادعا می کنیم چنین فاکتورهایی در جامعه وجود دارد، که به حق هم وجود دارد و شما هم به جوانبی از آن اشاره کردید و این فاکتورها چنان برجسته هستند که حتی صدای آمریکا هم در موردش صحبت می  کند که "کارگران هفت تپه درب شورای اسلامی کار را بستند"، این اتفاق نه تحلیل و تئوری می خواهد نه هیچ چیز دیگری، بلکه یک واقعیت ابژکتیو است و کسی که دنبال تئوری می گردد که آن را انکار کند، مشکل خودش است.
سوال این است که با توجه به چنین فاکتورهایی چرا هنوز جمهوری اسلامی سر کار است و چه چیزی مانع سرنگونی اش شده است؟ آیا جمهوری اسلامی با دستگیری ها و احضاریه ها و اتفاقات آبان ماه  و آذر ماه باعث شده که مردم عقب نشینی کنند؟ به نظر من هر فعال سیاسی، هر سازمانده ای و هر کسی که خودش را در این مبارزات دخیل می داند باید این سوال را در مقابل خودش بگذارد و از خودش بپرسد که چه چیزی مانع پیشروی اش شده است و چه چیزی باعث سر پا ماندن جمهوری اسلامی شده است. این البته سوال خود حاکمیت در قدرت هم هست! خودشان هم از اینکه چطور با چنین اوضاعی هنوز در قدرت هستند متعجب هستند و تلاش می کنند در حالیکه جمهوری اسلامی خودش مانع اصلی در حل مسئله فلسطین است،  به بهانه های دروغینی مثل دفاع از مردم محروم فلسطین و ضدیت با اسرائیل، و یا با استفاده از پروپاگاندا و تفرقه اندازی بین کارگر فارس و ترک و کرد و عرب و افغان، شکافی بوجود بیاورند، وقفه ای ایجاد کنند و نجات پیدا کنند.
اما تا جایی که به صف ما و به این جنبشی که به صحنه آمده است بر می گردد، بالاخره باید پاسخی به این سوال داده شود که چه چیزی مانع پیشروی این جنبش شده است. این همه معلم، دانشجو، بازنشسته، کارگر و پرستار هر روز از بام  تا شام اعتراض می کنند، چه چیزی مانع این شده است که این جنبش دست به قدرت ببرد. اینکه مجامع عمومی وجود دارد یا ندارد، تشکل وجود دارد یا وجود ندارد و ذهنیت شما راجع به آن چیست یا چی نیست، هیچکدام از اینها به تنهایی، رابطه شما را با این جنبشی که پا به میدان گذاشته است توضیح نمی دهد.
ساده کرده باشم، بحث بر سر این است که چرا نمی شود این جلسات مجمع عمومی را مرتب برگذار کرد؟ چرا نمی شود در فلان محله بعنوان مثال هر هفته شنبه ها جمع شد و در مورد مشکلات معیشتی و غیر معیشتی ساکنین آن محل صحبت کرد و برای اقدامات احتمالی برنامه ریزی کرد؟ اینکه هر روز یا هر هفته به طور منظم جمع شویم، تعدادی را از بین خودمان بعنوان نماینده خودمان انتخاب کنیم و تصمیم بگیریم که چه کاری را می خواهیم انجام بدهیم و این یعنی مجمع عمومی! و هر سازمان و هر تشکلی که موجود است، برای اینکه بتواند پیشروی بکند مجبور است به همان مردمی اتکا کند که سازمانش داده اند! سندیکا باشد یا اتحادیه یا انجمن صنفی فرقی نمی کند، باید مجمع عمومی برگذار کند و تعداد هر چه بیشتری را در تصمیم گیری و اقدام متحد و آگاهانه دخالت بدهد.
این کمونیسم و سوسیالیسم ماست. مسئله تئوریک و ایدئولوژیک نیست. از یک واقعیتی نشأت می گیرد که برای جامعه، برای طبقه کارگر و برای محرومینی که هیچ چیزی برای از دست دادن ندارند، جواب دارد.
چه چیزی مانع شده است که این شورا ها در محلات شکل نگیرند در حالیکه پایه هایش وجود دارد، تحرکش وجود دارد و تمایلش هم وجود دارد. میتواند بسرعت این شوراها شکل بگیرد. نه بخاطر اینکه کسی لازم است آنها را قانع کرده و از تاریخ و از گذشته برایشان تئوری آورد. ،بلکه به این خاطر که کمونیسم یک جنبش است و کمونیسم کارگری جوابی است هم به خودش، هم به معضلات معلم، هم به معضلات محیط زیست و  تبعیض جنسیتی و تبعیض قومی و گرانی و فقر و بدبختی، اگر دست به قدرتش ببرد!
حالا اگر کسی فکر می کند که سازمان و تشکل کافی برای این امر وجود ندارد، برود سازمان و تشکل اش را درست کند. انجمن صنفی می خواهد، برود درست کند. سندیکا می خواهد، برود درست کند. منتهی باید متکی به این مکانیزم باشد و آن هم دخالت دادن توده ای است که به صحنه آمده و آماده است. مثل همان کاری که کارگران هفت تپه انجام دادند. (اینکه در سیر پیشروی فردا سندیکا و یا انجمن صنفی فرضی ساختار اداریش با “مجمع عمومی” و دخالت روتین و دائمی توده کارگران بعنوان تصمیم گیرنده و مجری، تناقض پیدا میکند یا نه، امر خود آن تشکل ها است. دست ما باشد ما مستقیم مجمع عمومی، پایه شورا را سازمان میدهیم!)
 می خواهم بگویم که این خود ما هستیم که دست به قدرتمان نمی بریم. جنبش ما اگر دست به قدرتش ببرد، ظرف مدت کوتاهی در همه جا شوراهای مردمی و شوراهای کارگری متکی به مجامع عمومی منظم برپا می شود. و این فروپاشی اقتصادی و سیاسی نظام را توام میکند با شکوفایی اقتصادی و با جواب خودش به اینکه منابع را در اختیار می گیرد و کل نیرویش را برای تولید و برای اکتشاف و اختراع آزاد می کند،  و خرج مردم می کند و دست حاکمیت را از قدرت کوتاه می کند و برای همیشه به این مصائب چهل ساله ای که به مردم ایران رفته است پایان می دهد و به همراه آن کل جهان را به دنبال خودش به صف می کند.
در نتیجه جامعه ایران بر خلاف آن چیزی که رسانه ها می گویند، بخاطرعنصری که پا به میدان گذاشته است، در لبه پرتگاه و در حال فروپاشی نیست. به شرطی که پیشروی بکند. همان جوانی که امروز به بهانه گران شدن بنزین مردم را برای اعتراض کردن جمع می کند، فردا به بهانه گران تر شدن چیز دیگری و پس فردا به بهانه دستگیر کردن و احضار شدن فعالین کارگری، مردم را جمع می کند و بطور منظم جمع نگاه میدارد!  و این عین تشکل و سازمان است که اپوزسیون راست انکارش می کند و بخشی از اپوزسیون چپ هم بعنوان "دلسوز طبقه کارگر" آگاهانه یا نا آگاهانه مدام مشغول سنگ اندازی و چوب لای چرخ گذاشتن این جنبش است و جلو تکثیر و  پیشروی و خودآگاهی این جنبش را می گیرند. ولی واقعیت وجودی این نیرو و سازماندهندگان آن، طیفی از رهبران و فعالین طبقه کارگر هستند که اپوزسیون راست در صدد انکارش است و حاکمیت در قدرت هم در صدد نابودی اش.
این دستگیری ها و احضاریه ها هم به این دلیل انجام می گیرند،که بجای اینکه هر روز هزاران نفر را بازداشت و بازجویی بکنند و وقت و هزینه صرف آن کنند، جمعی از رهبران عملی و شناخته شده آنها را دستگیر می کنند و بلکه اگر بتوانند آنها را سر به نیست کنند.  به این امید که به بهانه های شکاف های قومی یا تفرقه افکنی بر سر اینکه این شخصیت مهم است یا آن شخصیت، این تشکیلات مهم است یا آن یکی، برای خودشان وقت بخرند.  تا فروپاشی اقتصادی و سیاسی شان را یا با فروپاشی جامعه توام کنند، یا با استفاده از ترس جامعه از این فروپاشی، بدنبال برکتی از نوع تحرکات میلیتاریستی محلی یا جنگ های منطقه ای هستند که بلکه حاصل شود و به کمک حکومت "عدل الهی" شان بیاید. حکومتی که سالهاست مرده است.
می خواهم بگویم یک شاخص و فاکتور مهمی در پاسخ به این سوال که چرا هنوز جمهوری اسلامی قدرت دارد و ساقط نشده است_ علاوه بر همه شاخص های دیگری که وجود دارد و می گویند جامعه ایران از نظر اقتصادی ورشکسته است و غیره_، نیرویی است که وجود دارد ولی هنوز دست به قدرتش نبرده است. آنهم نیروی جنبش ما است و قدرتی که در میدان است. قدرتی که فقط و فقط از طریق مردم متشکلی اعمال می شود که از قبل تصمیم گرفته باشند که چه می خواهند و اکنون تصمیم گرفته است آنرا اجرا کنند. چه شورا باشد چه انجمن و یا هر اسم دیگری که می خواهند روی آن بگذارند، باید متکی به این مکانیزم باشد. هیچ نسخه دیگری وجود ندارد.
اینکه بخواهند به صورت علنی این شوراها را اعلام کنند یا نه، بستگی به درایت فعالین و دست اندرکاران آن دارد که تشخیص بدهند از لحاظ امنیتی و توازن قوا به چه شکلی بروز پیدا کند. به هر حال در حال حاضر هیچ نسخه بهتری وجود ندارد و باید که شوراهای مردمی را هر چه سریعتر تشکیل داد. ولی هر شکلی که به خودش بگیرد، به محض اینکه جامعه وارد فاز جدیدی با حاکمیت شود که قرار بر این باشد تعیین تکلیف نهایی صورت بگیرد، باید بلافاصله کنگره شوراها را برگذار کند و خود را بعنوان قدرت به جامعه معرفی کند و بگوید که تمام منابع و ظرفیت های اقتصادی جامعه را صرف برطرف کردن نیازهای جامعه می کنم!  و با دنیا اعلام آشتی می کنم و نشان می دهم که جامعه ایران چه ظرفیت های برابری طلبانه ای در حل مسئله زن، در رفع تبعیض جنسیتی، در رفع تبعیض قومی، در ایجاد رفاه و پاسخ دادن به نیازهای زندگی مردم، دارد. چگونه با قدرتی برخاسته از خود مردم و نیروی متشکلی که حکومت آینده اشان را تعیین می کنند تکلیف جمهوری اسلامی را معلوم میکنم و بلافاصله به نیازهای جامعه پاسخ خواهم داد.
در چنین اوضاعی، با به قدرت رسیدن “کنگره سراسری شوراهای مردمی ایران”،  مطمئن باشید که اگر هزار و یک دولت دست راستی هم خواب سرکوب کردن و تحریم کردن آن جامعه را ببینند، مردم از لندن و یونان، از قاره آمریکا تا خاور دور، هزاران برابر بیشتر از اینکه بهار عربی را در قلبشان جا دادند، از جامعه ایران حمایت می کنند و نمی گذارند که حلقه کمک رسانی و حمایت از مردم ایران قطع شود.
مردم ایران تنها نیستند، مردم ایران بی قدرت نیستند. ولی قدرت زدایی از مردم ایران، کار حاکمیت و کار اپوزسیون راست و کار طیفی از نادان هایی است که بخاطر جدال های ذهنی بر سر کدام تشکل بهتر است،  تشکل های فی الحال موجود را انکار می کنند و یا نادیده می گیرند. در حالی که میدان برای هر کسی با هر نسخه ای که فکر می کند نسخه بهتری دارد، باز است. می خواهد سندیکا درست کند یا هر نوع دیگری از تشکل، برود درست کند، ولی آن را به مکانیزم مجامع عمومی متکی کند. به این معنی که مردم را هر چه بیشتر در مکانیزم قدرت و در تصمیم گیری دخالت بدهد. مردم نه امت کسی هستند و نه رعیت کسی هستند که برایشان تصمیم بگیرند. خودشان تصمیم می گیرند و خودشان هم اجرا می کنند و این تنها از طریق مکانیزم مجامع عمومی میسر است و در عین حال خیلی هم جلوتر از تئوری های مشعشع این به ظاهر دلسوزان طبقه کارگر است که همه چیز را فقط از دریچه ایدئولوژیک می بینند.
به هر حال این واقعیت جامعه امروز ایران است و اگر کسی سعی می کند که مردم را به بهانه اینکه این یک حرکت کمونیستی است بترساند و یا اینکه کسی تجربه تاریخی خود و شکست تاریخی خودش را دلیل موجهی برای انکار واقعیت امروز این جنبش به حساب می آورد، از همان موانع فکری هستند که در برنامه های دیگر به دفعات در مورد آن صحبت کرده ایم.
موانع فکری قطعا وجود دارند، ولی هیچ مانع مادی برای به سرانجام رساندن و به پیروزی رساندن این جنبش بطور واقعی وجود ندارد و من فکر میکنم دور زدن این موانع فکری و خودآگاه کردن طیف گسترده رهبران و سازماندنگان و فعالین و باز کردن راه پیشروی آن، جوابی به این معضل است. در نتیجه جواب به این سوال که چرا جمهوری اسلامی هنوز در قدرت است؟ برای این است که جنبش ما دست به قدرتش نبرده است. چرا دست به قدرتش نبرده است؟ باید موانع را از سر راهش برداشت.
من فکر می کنم بخشی از موانع آن فکری هستند و بخشی دیگر، جبهه بندی های اپوزسیون راست است که این واقعیت و قدرتی که به جلو صحنه آمده است را انکار می کند و به رسمیت نمی شناسد. باید جلو آن را گرفت!
آسو فتوحی: با تشکر از شما به پایان وقت این برنامه رسیدیم. حتما در برنامه های آتی به این بحث بیشتر خواهیم پرداخت و مخصوصا در این زمینه هر سوالی که بدست رادیو نینا برسد ما با شما و یا سایر رفقای دیگر مطرح خواهیم کرد.