آسو فتوحی: بیش از دو هفته است که شاهد اعتراض و حق خواهی کشاورزان در اصفهان هستیم. کشاورزانی که به امید طرح و یا جوابی روشن و عملی از طرف مسئولین در بستر زاینده رود چادر زده بودند و مطالباتشان را بسیار روشن و متمدنانه به جامعه و جهان رساندند. اما بعد از گذشت چند روز نیروهای سرکوبگر امنیتی و انتظامی این تحصن را به خشونت کشاندند و همانطور که همه شاهد بودیم با حمله و با به آتش کشیدن چادرهای آنها بستر زاینده رود و شهر اصفهان را به میدان جدال خونین و تعرض نیروهای مسلح حاکمیت به مردم بی دفاع تبدیل کردند.
قبل از هر چیز اجازه بدهید این سوال را روی میز رهبری حزب حکمتیست بگذاریم: مردم مطالبه آب بعنوان جدیترین مایه ادامه حیات بشریت را از یک دولت یا حکومت دارند، مطالبه ای بشدت پایه ای و طبیعی که چیزی جز خواست ادامه حیات و ادامه زندگی بشریت نیست. اما حتی این مطالبه طبیعی با تیر و تفنگ و گسیل نیروهای امنیتی و سرکوبگر به میدان جواب می گیرد.
آذر مدرسی ضمن خوش آمد گویی، لطفا تحلیل خودتان را در مورد این سوال مردم برای ما بگوئید چرا مطالبه رفاه و آسایش و امنیت، معیشت و سفره خانواده ها، دستمزد و امثال این مطالبات که از ابتدایی ترین حق هر انسانی است با خشونتی افسارگسیخته از طرف جمهوری اسلامی جواب میگیرد؟
آذر مدرسی: فکر نمی کنم هیچ کسی، چه جوانان بیست یا هجده ساله در ایران و یا چه سالمندان آن جامعه کسانی که از روز اول به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی را دیدند و تجربه کرده اند، یک جمهوری اسلامی غیرخشن را به یاد داشته باشند. فکر نمی کنم آن جامعه به حق هیچ تصویر دیگری ازجمهوری اسلامی جز حاکمیتی که کمترین حق خواهی و ابتدایی ترین مطالبه مردم برای سر سوزنی بهبود را بدون سرکوب و یورش اوباش شان  به خیابان، بدون سرازیر کردن قمه کشها و اسید به دستان  و تفنگدارشان به خیابان داشته باشند. تصویری هیچ کس از جمهوری اسلامی، حاکمیتی که در مقابل جامعه و مردم سرسوزنی مسئول است، سرسوزنی امر ادامه حیات و بالا بردن سطح زندگی رفاه، آزادی، شادی سعادت آن مردم مسئله اش است، ندارد. هیچ کس تصویری از اینکه زیر حاکمیت جمهوری اسلامی میتوان با مبارزه و اعتراضاتی که در تمام جهان سنت و در جریان است، به مطالبه ای رسید را ندارد. این تصویر که شما تحصن می کنید، اعتصاب می کنید، اعتراض می کنید، تجمع می کنید ودر یک کشمکش به اصطلاح غیر خشونت آمیز با قدرت حاکمه و با کارفرما و ... سعی می کنید مطالبات خود را تحمیل کنید و به مطالبه ای میرسید، را ندارد. رابطه مردم با همه دولت ها رابطه ای مملو از کشمکش است و دستیابی مردم به مطالباتشان تابعی است از توازن قوای بین مردم و حاکمیت. در بسیاری از کشمکشها لازم نیست به دست بردن به اسلحه کشیده بشود، بسیاری از جا ها لازم نیست کسی کشته بشود و کشمکشی است که با اعتصاب و اعتراض و ... پیش می رود. رابطه حاکمیت با مردم در ایران شامل این موارد نمیشود. در ایران تاریخا هر اعتراضی با خشن ترین روش سرکوب شده یا تلاش شده سرکوب شود. مردم در ایران حاکمیت در ایران را با خشونت، سرکوب، با اینکه هر مطابله ای با تفنگ و تیر جواب میگیرد، با عدم مسئولیت و سلب مسئولیت کامل از خود حاکمیت در مقابل خواسته های مردم می شناسند.
برخلاف ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی، که دوره بروبیا و احساس قدرت جمهوری اسلامی بود، و حاکمیت از موضع قدرت تلاش می کرد انقلاب را سرکوب کند و مردم را به خانه بفرستد، تلاش میکرد  جنبش حق زن، جنبش کارگری و یا مردم کردستان را سرکوب و به خانه بفرستد، این دوره شما قدرتی را در حاکمیت نمی بینید که وارد جدال رودررو با مردم معترض و خشمگین شده و می تواند سرکوب کند. تصاویری که می بینیم، تصاویر حکومتی قدرتمند در مقابل مردمی که قدرت سرکوب و ارعاب دارد نیست. چیزی که مردم در اصفهان تجربه می کنند، در آبان تجربه کردند، در دی ماه تجربه کردند، در اعتراضات کارگری ، در اعتراضات سایر بخشهای جامعه تجربه می کنند حاکمیت قدرتمندی نیست که آمده سرکوب کند و قدرتش را هم دارد. بر عکس حاکمیتی را میبینند که در اوج استیصال، در اوج ناتوانی دستگاه سرکوب خود تلاش می کند با پز قدر قدرتی، قابلیت سرکوب کردن مردم را از خود نشان دهد. پزی که با اولین تعرض مردم خشمگین شکسته شد. در اعتراضات مردم اصفهان رژه نیروهای نظامی را می بینیم که در برابر مردمی که سنگهای زاینده رود اسلحه شان است پا به فرار می گذارند. موتورسوارهای جمهوری اسلامی را می بینیم که ظاهرا آمده اند مردم را بترسانند اما در مقابل کمترین تعرض جوانان اصفهان فرار می کنند. جمهوری اسلامی همیشه و تاریخا هر مطالبه و یا اعتراضی را با خشونت جواب می دهد، مسئله مهم این است امروز دیگر قدرت اعمال این خشونت و سرکوب را ندارد و مردم دیگر در مقابل خشونت حاکمیت عقب نمی نشینند.
مشخصه دیگر اوضاع امروز این است که جمهوری اسلامی ناتوان از جواب دادن به کمترین مطالبه رفاهی و معیشیت مردم است. ورشکستگی و بن بست اقتصادی، فساد مالی بنیادی و سیستماتیک در این حکومت چنان عمیق است که همه چیز به نقطه آخر رسیده بطوریکه جمهوری اسلامی حتی امکان سر سوزنی عقب نشینی در مقابل مطالبات مردم را ندارد. با این اقتصاد ورشکسته مطالبه میلیونها شهروند این جامعه، کارگران، بازنشستگان، معلمان، پرستاران، رانندگان و کشاورزان را نمی توانند بدهند. شما با یک جامعه ای روبرو هستید که به حق توقع بالایی از زندگی، از رفاه، از آزادی و ... دارد و با اعتماد به نفس و خشمگین حق خود را میخواهد و حکومتی با بن بست اقتصادی و ناتوان از رودررویی مستقیم با این لشکر میلیونی!
کاری که جمهوری اسلامی در اصفهان می کند ابراز قدرت نیست بلکه تلاش برای نشان دادن قدرت خود، آنهم در اوج استیصال است. نیروهای اوباش را می فرستند مردم را مرعوب کنند اما با یک تعرض کوتاه از طرف مردم پا به فرار می گذارند. زاینده رود خشک شده اما سنگ های کف آن امروز اسلحه زنان و مردان و جوانانی شده است که علیه جمهوری اسلامی و نیروهای انتظامی و بسجی ها و... به میدان آمده اند.

آسو فتوحی: در راستای اینکه شما هم اشاره کردید، دو مسئله وجود دارد که به هر دو آن خواهیم پرداخت. یکی اینکه حاکمیت هیچ جوابی برای مسئله ندارد اما پزهایی را به خود می گیرد و دیگر اینکه بعد ازهر حمله و تلاش برای سرکوب، که شما هم بدرست به آن اشاره کردید، با مقاومت مردمی روبرو می شود. اما حاکمیت می بیند که با جدیت بیشتر معترضین برای حق خواهی روبرو می شود و در ادامه شاهد آن هستیم که سیستم از ترس اینکه خطر از دست دادن موقعیت و به خطر افتادن کلیت حاکمیت متوصل به انواع حربه ها و اقدامات می شود، مثلا یک روز بعد از حمله به اعتراضات اصفهان شاهد این بودیم که سخنگویان حکومت آتش زدن چادر ها و خشونت شکل گرفته علیه کشاورزان در اصفهان را به اشخاص درون جمعیت منتسب کردند و یا شاهد این بودیم که حاکمیت با گسیل نیروهای خودش در لباس و ظاهر مردم معترض با سر دادن شعار های سطحی و غیر واقعی که هیچ ربطی هم به خواست مردم نداشت سعی در تحریف مطالبات کشاورزان و مردم معترض داشتند و این مسئله راهم بعضا بعضی از جریانات اپوزسیون دامن می زدند و تلاش در هایجکت کردن خواسته ها و مطالبات مردم داشتند.
سوال این است که اگر حاکمیت از سر نمایش به اصطلاح قدرت به هر نوع صدای حق خواهی و مطالبه گری حمله می کند پس چرا وقتی با جواب خشم، اتحاد و یکپارچگی مردم رودرو میشود مستاصل دست به دامان این نوع اقدامات می شود و در ادامه همین بحث چه جمهوری اسلامی و چه جریانات نا مربوط به خواست مردم چقدر می توانند به ربودن و یا تغییر مسیر خواست مطالبات و مبارزات بر حق مردم  موفق شوند؟
آذر مدرسی: یکی از دلایلی که جمهوری اسلامی سعی می کند در میان مردم تفرقه بیاندازد دقیقا ناتوان بودن ماشین سرکوبش در برابر مردم است. وقتی که سرکوب دیگر جواب نمی دهد، وقتیکه تلاش برای مرعوب کردن مردم جواب نمی دهد و برعکس مردم خشمگین تر و با اعتماد به نفس بیشتری به میدان می آیند، وقتی که این نوع تعرض ها از طرف مردم با نشانه گرفتن تمام بنیادهای آن حاکمیت، از ولی فقیه تا آخرین بنیادهای آن، و شعارهای "مرگ بردیکتاتور"، "مرگ بر جمهوری اسلامی" جواب میگیرد، حاکمیت ناچار است با هر ترفندی از "دلسوزی" بخشی از حاکمیت و "درک" مشکلات مردم از طرف آنان تا تلاش در ایجاد تفرقه و انشقاق در صفوف مردم در دستور میرود.
البته مدتهاست رابطه مردم و جمهوری اسلامی وارد این مرحله شده است. مدتهاست مردم می دانند معضلات محیط زیستی در آن جامعه، منجمله بی آبی امروز، بلایای طبیعی نیست. اگر بتوان سیل و باران و زلزله را گردن طبیعت انداخت، اما خشکسالی که سالهاست درایران موجود است و تخریب محیط زیست اساسا بدلیل بی مسئولیتی و سود جویی حاکمیت و بازکردن دست بخش های مختلف بورژوازی برای کشیدن عصاره زمین برای سودآوری، اتفاق افتاده است و به همین دلیل هم به حق مردم از کشاورز، کارگر تا سایر بخشهای مردم انگشت اتهام را به طرف جمهوری اسلامی و حاکمیت می گیرند.
امروز اینکه خشک شدن زاینده رود بلای طبیعی نیست، خشک شدن زمین در بخشهای دیگر آن جامعه بلای طبیعی نیست، بلکه نتیجه سیاست آگاهانه  سیستماتیک حاکمیتی است که باز نه فقط سر سوزنی به زندگی مردم و حتی به منافع طولانی مدت خود نگاه نمی کند، بلکه حتی از آخرین عصاره های زمین و تخریب محیط زیست برای سودآوری نمیگذرد، داده مردم در ایران است. در نتیجه مردم کلا به حق حاکمیت را نشانه گرفته اند و تلاش برای به اصطلاح مرعوب کردن با عکس العمل تندتری از جامعه روبرو می شود.
حاکمیتی که ناتوان از سرکوب کردن است تلاش می کند این اعتراضات را هایجکت و یا منحرف کند. شاهدیم که انواع شایعات راه انداختند. اگر کسی میدیا رسمی و دولتی و سخنگویان باصطلاح حاکمیت را تعقییب کند متوجه این تلاشها مشود. روزی اعلام می کنند که این اختلاف بین کشاورزان اصفهانی و کشاورزان خوزستانی است و این که گویا خوزستانی های "عرب" به اصفهانی های "فارس" معترض هستند و ریشه اعتراضات در این اختلافات است و به این وسیله سعی می کنند به این اعتراض رنگ منطقه ای و قومی بزنند. در این میان یک عده از جریاناتی که بنظرمن ازسر غیراجتماعی بودن ویا نادانی، البته اگرریگی در کفش نداشته باشند، تلاش می کنند که اعتراض به حق مردم در خوزستان، در شهرکرد، اصفهان و در سیستان وبلوچستان در تهران و در تمام جامعه را برای زندگی انسانی تر را به اعتراض بخشهای مختلف مردم علیه هم و سهم آنها از نعمات ناموجود در جامعه قلمداد کنند و تبلیغات جمهوری اسلامی را که اصفهانی ها به خوزستانی ها معترض اند و یا اصفهانی ها به شهر کردی ها معترض اند و ... را تکرار میکنند. جواب این تبلیغات را یکی از زنان در شهر اصفهان خیلی روشن داد که این تفرقه انداختن ها بیهوده است و به حمایتهای بخشهای مختلف مردم از شهرها و مناطق مختلف از هم اشاره کرد. جواب این تبلیغات را بخشهای مختلف مردم از اعتراضات کشاورزان و مردم اصفهان به روشنی دادند. بطور نمونه  خانواده های کشته شدگان آبان از مردم معترض اصفهان حمایت کردند، کارگران هفت تپه حمایت خود را اعلام کردند، شهرکرد به حمایت برمیخیزد، تبریز شلوغ میشود... در نتیجه این تلاش هم با شکست روبرو شد، یکم با اعلام رسمی اینکه این تفرقه اندازی را کنار بگذارید چونکه جواب نمیگیرد وما همه متحدیم و ما همه علیه فساد وعلیه مافیای که در قدرت است ایستاده ایم و در حمایت بخش های دیگری از مردمی که با همین معضل روبرو هستند و مانند مردم اصفهان و کشاورزان اصفهان مسبب را حاکمیت می دانند را جواب داده شد.
اما در مورد تلاش برای هایجکت کردن توسط نیروهای سیاسی بویژه راست.  ببینید این نیروها همیشه این تلاش را کرده اند. بخصوص جریاناتی که کمترین نفوذی در جامعه دارند سعی می کنند که این اعتراضات را هایجکت کنند. همه ما تصاویر تعدادی که شعار بازگشت به گذشته را میدهند (البته با حذف توضیح گزارش دهنده که میگوید اینها همان بسیجی ها و پارچه های سبز را از سرشان باز کردند و حالا میخواهند رنگ بازگذشت به گذشته را به اعتراضات بزنند) را در میدیای اجتماعی این منتشر شده است را دیده ایم. این نوع تبلیغات و این نوع تلاش ها شاید بتواند آن هم برای چند صباحی محافلی را در هیئت حاکمه امریکا و کشورهای غربی قانع کند که این نیروها نیروهای جدی در آن جامعه هستند اما در بطن جامعه، در میان مردمی که در بستر زاینده رود اعتراض می کننند و با حاکمیت درگیر هستند، چنین سوءاستفاده ای از  اعتراضاتشان با انزجار روبرو میشود و بیشتر و بیشتر از چنین جریاناتی فاصله می گیرند و بیشتر و بیشترمتوجه ضدیت این جریانات را با زندگی امروزشان و با اعتراضشان برای آب، برای نان، برای آزادی و سعادت می شوند. در نتیجه فکر می کنم این تلاشها در محل جواب مناسب خود را از طرف مردم میگیرد اما  می تواند در دنیای لابیسم، که این نیروها فقط در آن دنیا زندگی می کنند، برای چند صباحی چندرغازی اعتبار وامتیاز بخرد. خوشبختانه دنیای اینترنت امکان دسترسی به اطلاعات واقعی را به همگان میدهد و تشخیص این تقلب که اعتراضات سه سال پیش در یک گوشه ای و شعاری به نفع رژیم قدیم را و به اسم اعتراضات امروزه اصفهان باز پخش می کنند، چندان سخت نیست. مردم هوشیارتر و بادرایت تر از این هستند و به این جریانات به عنوان دشمنان بخشا نادان خود برخورد می کنند و آنها را می شناسند.

آسو فتوحی:  در صحبت قبلی تان نکته ای بود که جدیدا در حاشیه این اعتراضات اتفاق افتاده و به آن اشاره کردید وآن اینکه در اوج این بحران بی آبی در خوزستان، اصفهان، تبریز، شهرکرد و کل ایران که اعتراضاتی در این خصوص است، ابراهیم رئیسی اعلام کرده که ایران حاضر است مشکل کمبود آب کشورهای عضو اِکو را حل بکند وبه این کشور ها آب صادر کند. البته نمونه های زیادی از این نوع عملکردها را داریم.  مثلا موقع آتش سوزی های وسیع در جنگل های ایران و کشورهای حوضه مدیترانه که همزان اتفاق افتاده بود، ایران عاجز از کنترل حریق و آتش سوزی کشور خود اعلام آمادگی می کرد که به دیگر کشورهای از همه لحاظ کمک و تجهیزات بفرستد، شما فکر می کنید ماجرا چیست و این رفتار و اعلام موضع نشان از چه چیزی در این حاکمیت است؟
آذر مدرسی: ببینید جمهوری اسلامی مثل هر دولت دیگری باید از نظر "مجامع بین الملی" و در روابط دیپلماتیک خود با کشورهای دیگر، تصویر یک حاکمیت لایق و توانا را از خود بدهد. این ادعاها و "سخاوتمندی" ها را بنظر من باید به این عنوان دید. جمهوری اسلامی مانند هر دولت دیگری باید قیافه یک حاکمیت لایق، حاکمیتی که در قبال کشورهای دیگر احساس مسئولیت می کند را به خود بگیرد و حتی ممکن است مواردی در اوج درماندگی یا بی مسئولیتی در حل معضلات شهروندان خود کمکهایی به کشورهای دیگر هم بکند. جمهوری اسلامی در عین حال و علاوه بر حفظ ظاهر، برای حفظ  توازن قوای مناسب بین خود و قدرتهای دیگر منطقه به چنین پز دادن ها و مهمتر ادقامات عملی در کمک به کشورهای دیگر احتیاج دارد. همانطور که از طریق موشدوانی یا گسترش تروریسم و ... قدرت نظامی خود را در منطقه نشان میدهد، از این طریق هم سعی می کند که خود را هم شان کشورهای دیگر و به اصطلاح مسئول و قابل نشان دهد و توازن قوایی را حفظ کند. اما از زاویه دیگر این پز و ادعا که "من قادر هستم معضلاتی که خودم تا خرخره در آن گرفتار شده ام و توانایی جوابگویش را ندارم" اما قادر هستم به کشورهای دیگر کمک کنم، خشم و نفرت مردم را علیه شان بیشتر میکند. عکس العمل مردم به چنین ادعاهایی از حکومتی که توانایی تامین برق مملکت را ندارد، توانایی تامین آب مملکت را ندارد و مملکت را با خشک سالی وسیع و نشست کردن زمین و عصاره زمین را کشیده و آن جامعه و مردم را با نابودی محیط زیست روبرو کرده، حکومتی که قادر به مقابله با آتش سوزی های وسیع نیست، قادر به مقابله با سیل و زلزله  و نه فقط پیشگیری آن بلکه حتی امکان نجات و رسیدگی به وضعیت زلزله زدگان و سیلزدگان را هم ندارم، حاکمیتی که آوار این ناتوانی ها و آوار این بی مسئولیتها و آوار این بی لیاقتی ها سرش ریخته است، تنها و تنها خشم و نفرت بیشتر از کلیت این نظام است. مردم حق دارند بگویند اگر شما لیاقت، امکانات، توانایی، پول و ....دارید چرا خرج شهروندان جامعه ای که بر آن حاکمیت هستید، نمی کنید؟!
مردم اینها را به مناسبتهای مختلف گفته اند و می گویند، میگویند اگر در خزانه این دولت و حکومت پولی هست چرا خرج مملکت خودتان نمی شود؟!! چرا خرج شهروندان آن جامعه نمی شود؟!! اگر توانایی برای مقابله با بلایای طبیعی هست چرادر خود این مملکت بکار برده نمی شود؟!! در نتیجه بازتاب این تلاش، برای بهبود موقعیت جمهوری اسلامی در معاملات ومعادلات بین المللی جمهوری اسلامی، نفرت بیشتر مردم و خشمگین تر کردن مردم و رادیکال تر شدن مقابله مردم با حکومتی است نالایق که ناتوان از جواب دادن به مسائل و نیازهای مردم جامعه خودش است. حکومتی مرتجع، غیر مسئول و فاسد!

آسو فتوحی: آذر مدرسی شما به خشم مردم اشاره کردید، بعنوان آخرین سوال و بخش پایانی برنامه در کل شما موقعیت اعتراضی مردم درتقابل با حاکمیت را در این دوره چطور ارزیابی می کنید و به عنوان حزب حکمتیست (خط رسمی) که نقش جدی در تفکیک افق مبارزاتی و منافق متفاوت طبقاتی در تقابلهای امروز را دارد فکر می کنید گره گاه ها و چه باید کردها، نقاط ضعف و خطر و نقطه قدرتها در مبارزات امروز چه مولفه ها و فاکتورهای هستند؟
آذر مدرسی: جمهوری اسلامی مدتهاست که روی آتشفشانی نیمه روشن نشسته است. اگر به چند سال گذشته ایران و فضای سیاسی آن نگاه کنید مشخصه این جامعه نه قتل سلیمانی و ترور او است، نه انتخابات رئیس جمهوری  و نه آینده برجام و رابطه ایران با دول غربی یا شرقی و .... این چند سال ایران یک کانون بحران سیاسی، کانون بحران و اعتراضات مردمی و گسترش و رشد این اعتراضات است.
اگر دوره ای اساسا اعتراض کارگران برای پرداخت دستمزدهای معوقه را داشتیم، امروز در کنار اعتراض کارگران به بی آیندگی مراکز تولیدی، اعتراض معلمان، بازنشستگان، پرستاران، رانندگان تاکسی و حالا کشاورزان ، کارگران شهرداری، کارگران معدن و کارگران بخشهای مختلف و اقشار مردم در بخشهای مختلف را علیه فقر گسترده، علیه نابودی محیط زیست، علیه بی امکاناتی مطلق همه بخشهای کارکن و زخمتکش در این جامعه، را در ابعادی گسترده تر و عمیقتر داریم. در نتیجه موقعیت مردم و جمهوری اسلامی یا رابطه مردم با جمهوری اسلامی  خیلی روشن رابطه مردمی است که حکومت را نمیخواهند، برای به زیر کشیدن آن قد علم کرده اند و حکومتی که به سختی دارد حکومت می کند. مهمترین مسئله امروز خلاء وجود یک قدرت ویک آلترناتیو قوی است که مردم به آن امید ببندند. این مولفه ای است که امکان ادامه حیات را به جمهوری اسلامی اداه است.
موقعیت امروز مردم موقعیتی بسیار بسیار قدرتمندتر و رادیکالتر از دوره های گذشته، موقعیتی متحدتر، متشکل تر و با خودآگاهی بسیار بیشتر نسبت به گذشته است.
ما تا چند سال پیش این درجه از همبستگی واتحاد که "صورت مسئله همه ما یک مسئله است و آن وجود حاکمیتی فاسد و غیر مسئول و پوسیده و ارتجاعی است"، را به این صراحت از طرف بخشهای مختلف مردم، نه فقط فعالین کارگری، نمی شنیدیم.
در مورد اینکه چه باید کرد یا چه نباید کرد، مردم برای زندگی انسانی تر و مرفه و آزادتر مبارزه می کنند و این طبیعت انسان است که همیشه برای یک زندگی انسانی تر مبارزه کند. مسئله این است که نیروهای سیاسی چه می کنند و چگونه این مبارزه را رهبری، هدایت و به مقصد میرسانند.
من اینجا خطابم به هر کسی است که خود را کمونیست می داند. اگر ما کمونیست ها، بخصوص کسانی که خود را با این حزب تداعی می کنن،  همیشه دخیل و در راس این مبارزات نباشیم، اگر ما مبشر اتحاد و سازمان دادن مردم نباشیم، اگر ما مبشر یک آینده انسانی نباشیم و اگر ما مبشر این درجه ازهمبستگی عمیق انسانی در آن جامعه نباشیم، پیروزی این جنبش رادیکل با مطالبات عمیقا عدالتخواهانه تضمین شده نیست. اینطور نیست که نیروهای ارتجاعی نمی توانند رنگ خود و افقهای ارتجاعی خود را به آن نزنند. ممکن است بدلیل درجه بالای آگاهی مردم و نفود کمونیسم و چپ و رادکیالیسم در میام مردم کار این نیروهای راست و ارتجاعی سخت تر شود، اما غیر ممکن نیست. هیچ چیزی تضمین شده نیست و به این دلیل حضور دائمی، ایفای نقش جدی ما کمونیستها حیاتی است. وقتی میگویم نیروی ارتجاعی بخشی از آن در خود حکومت است که در مورد  تلاشهای آنها برای ایجاد تفرقه در میان مردم معترض و رنگ قومی و ... زدن به آن، بخش دیگری نیروهای ارتجاعی و قومی هستند که از قومی شدن اعتراضات نفع میبرند و با حاکمیت همصدا میشوند، نیروی دیگر ناسیونالیستهای پرو غرب اند  که سعی می کنند  پرچم بازگشت به گذشته را به پرچم اعتراضات تبدیل کنند .
در نتیجه شاید باید دقیقتر این سوال را پرسید که این مبارزه برای پیش رفتن بیشتر خود مستلزم حضورقویتر و جدیتر و فعالتر چه نیروهایی است. من فکر می کنم بدون حضور فعالتر و قویتر کمونیستها و بویژه حکمتیستها، از هر بخشی از جامعه هستند، دانشجو، کارگر، معلم، بازنشسته، پرستار، کشاورز،... درمتحد کردن، در افق روشن و رادیکال دادن به مردم، در افشای توطئه های که احزاب و جریانات اراتجاعی، از جمهوری اسلامی تا نیروهای بورژوایی در اپوزیسیون، علیه مبارزات مردم و خنثی کردن آنها پیروزی این مبارزه تضمین شده و ممکن نیست.
اگر ما در سازمان دادن مردم در شوراهای خود و اعمال قدرت مردم خود حضور فعال نداشته باشیم، اگر در اعتماد به نفس دادن و آماده کردن مردم برای دفاع از خود،  (وقتی دفاع از خود را می گوییم منظورم الزاما اسلحه گرم نیست) مردم اصفهان از سنگهای بستر زاینده رود برای دفاع از خود استفاده بسیار مفیدی کردند، تلاش نکنیم، این اعتراضات می تواند به نتیجه نرسد. می تواند مردم را خسته و مستاصل کند و در طولانی مدت به نتیجه نرسد.
در نتیجه کمونیستها می توانند و باید هدایت کردن این اعتراضات، افق روشن آن، قدرتمند تر کردن آن را تامین کنند. اگر می خواهیم این مبارزات به نتیجه برسد و اگر یک زندگی انسانی تر برای آن جامعه می خواهیم باید هر چه سریعتر و بیشتر ازاین دخیل شویم. یک امر مسجل است آنهم اینکه این اعتراضات بدون حضور کمونیستها قطعا نمی توانست تا این لحظه اینچنین متحد و رادیکل پیش برود. این درجه از همبستگی بدون حضور کمونیستها و بدون تلاش آنها پیش نمی آمد و پیشرفت بیشتراین اعتراضات حضور فعالانه تر، آگاهانه و نقشمند تر و وسیعتر کمونیستهای را می خواهد که در طول این مبارزات و در لحظه به لحظه آن نقش ایفا کنند.
امروز مردم در موقعیت بسیار بسیار مناسبتری هستند. اما من فکر می کنم هر چه این موقعیت بهتر می شود حضور نقشه مند و هدفمند و گسترده تر کمونیستها را بیشتر می طلبد. بخاطر اینکه دشمنان رنگارنگ تری، از حاکمیت گرفته با سرکوب و توطئه تا نیروهای بورژوازی برای هایجکت کردن اعتراضات، علیه آن به میدان می آیند. از این زاویه حضور بسیاروسیعتر و فعالتر کمونیستها حیاتی است.
 
*با تشکر از رفیق آرام خوانچه زر برای کتبی کردن مصاحبه