با پایان دوران یکه تازی آمریکا و ناتو در جهان و شکست پی در پی سیاستهای آمریکا در خاورمیانه و خروج مفتضحانه نیروهای ناتو از افغانستان و تحویل قدرت و تمامی امکانات تسلیحاتی ناتو به گروه طالبان و همچنین قرار بر خروج مابقی نیروهای آمریکا از عراق ، باعث تغیراتی در ژئوپولتیک منطقه  شده و این موضوع در روابط بین کشورهای منطقه بی تاثیر نبوده است. با قرار دادن این فاکتور ها در کنار هم و از همه مهمتر موقعیت خاص خاورمیانه، ما در آینده شاهد صف بندی های جدیدی در سطح جهانی و سطح منطقه ای خواهیم بود.

یکی از پدیده های موجود در این معادله، رژیم جمهوری اسلامیست که در حالیکه در داخل با بحرانهای عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم می کند و طی سالهای اخیر با اعتراضات گسترده ی کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی روبروست، در حالیکه اعتراض و نارضایتی مردم زحمتکش نسبت به کمبود آب، کمبود برق، بیکاری، گرانی، پایین بودن دستمزدها و زندگی زیر خط فقر، کمبود واکسن و دیگر امکانات درمانی و بی مسئولیتی رژیم در قبال بیماری کرونا و دیگر حوادث طبیعی، سرکوب، خشونت علیه زنان، زندان و هزاران بلای دیگر سرتاپای رژیم را به لرزه در آورده است.

در چنین اوضاع و احوالی رژیم سرمایه داری اسلامی با بهره گیری از شرایط منطقه و در بطن تغیر توازن قوای به وجود آمده، به منظور به انحراف کشیدن اذهان عموم و به قصد پوشاندن ضعف  و بحران های خود در داخل، تلاش دارد در سطح منطقه،  قدرتنمایی کند تا شاید بتواند جای پای خود را سفت کند. همچنین در آستانه انتخابات پارلمانی پیش رو در عراق نیز، جمهوری اسلامی ضمن تلاش برای تقویت گروه ها و نیروهای نزدیک به خود، تهدیداتی را علیه مقرّات اپوزیسیون خود که در کردستان عراق مستقر هستند را شروع کرده است. تهدیداتی که اینبار در خلاء وجود نیروهای آمریکا در عراق و همچنین  به گفته مقامات رژیم در هماهنگی با دولت اقلیم کردستان و دولت عراق صورت گرفته است.

به دنبال این تهدیدات رژیم به بهانه وجود مقرّات احزاب کردی، اقدام به موشک باران و توپباران مناطقی از خاک کردستان عراق کرده و طی همین مدت ما شاهد موضعگیری های متفاوت اپوزسیون و خصوصا احزاب ناسیونالیست کرد در این رابطه بودیم.

نگاهی کوتاه به سیاست و موضعگیری های "مرکز همکاری احزاب کردستان ایران" در قبال این تعرض جمهوری اسلامی، به روشنی این نکته را عیان می کند که این احزاب که تمام امیدشان حفظ اردوگاه و نیروی مسلح موجود است، همانگونه که انتظار می رفت با به خطر افتادن اردوگاهشان، تمام امید و آمالشان همانند دیو چراغ جادو، دود شد و به هوا رفت. در این تند پیچ، بدون هیچ گونه آلترناتیوی از همان ابتدا پرچم سفید را بلند کرده و از یک سو بر طبل مذاکره می کوبند و از سوی دیگر در این توهم به سر می برند که شاید بتوان از طریق امید بستن به دولت اقلیم و یا دولت عراق شاید بتوان کاری کرد تا بتوانند جلو تعرضات جمهوری اسلامی را بگیرند.

صحبتهای خالد عزیزی رهبر حزب دمکرات و عمر ایلخانی زاده رهبر کومه له زحمتکشان و همچنین صحبتهای دو نماینده از احزاب دمکرات در سمینار کلاب هاوسی که طی روزهای اخیر شاهدش بودیم، همه و همه نشان از محدود نگری این احزاب در تجزیه و تحلیل اوضاع منطقه و بلاخره امید بستن این احزاب به حل مسئله کرد از طریق مذاکره با رژیم اسلامی است.

 اگر چه موضوع مذاکره و خوشباوری به دولتهای منطقه یک موضوع تازه ای نیست و در طول تاریخ فعالیت احزاب ناسیونالیست کرد چه در ایران و چه در کردستان عراق، سوریه و ترکیه، این احزاب بنا به ماهیت، سیاست و محدود نگری افق و استراتژی خود به جای تکیه بر مردم زحمتکش منطقه همواره در این توهم و خوشباوری بوده اند که از طریق نشست و مذاکره شاید بتوانند در قدرت سهیم شده و به جای حل مسئله کرد، تلاش برای رسیدن به قدرت بخشی از استراتژی این احزاب باشد.

تاریخ احزاب کردی از ابتدا تا کنون مالامال است از مذاکره و سرسپردگیشان به دولتهای مرکزی و یا دولتهای منطقه است. در کردستان عراق اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق (بارزانی) و دیگر احزاب ملی و مذهبی موجود در کردستان عراق، در کردستان ترکیه و سوریه "پ ک ک" و احزاب اقمارش  در سوریه و ایران (پژاک، حزب دمکراتیک و غیره) همزمان با یک دست جنگ های نیابتی به راه انداخته اند و با دیگر دست پرچم سفید مذاکره را تکان داده اند و بارها اعلام کرده اند که در صورت توافق این دولتها حاضرند اسلحه ها را زمین گذاشته و وارد مذاکره شوند.

در کردستان ایران و به دنبال یورش نیروهای ارتش و سپاه پاسداران به کردستان، قاسملو رهبر حزب دمکرات از همان ابتدا برای خمینی لبیک فرستاد و در جریان  هیئت نمایندگی خلق کرد به طور مشخص حزب دمکرات و دکتر عبدالرحمان قاسملو با تنزل از خواستهای مردم این منطقه تمام تلاش خود را کردند که با جمهوری اسلامی  و شریک شدن در قدرت به توافق برسند و در نهایت چند سال بعدتر نیز در جریان مذاکرات پنهانی که حتی از اعضای رهبری حزبش هم مخفی نگه داشته شده بود، در شهر "وین" در این خوشباوری و در جریان مذاکره مخفی با رژیم ترور شد.

عمر ایلخانی زاده در مصاحبه ای با تلویزیون "کلمه" در رابطه تهدیدات رژیم همان حرفهای خالد عزیزی را تکرار می کند و خواستار مذاکره با رژیم است. ایلخانی زاده در ضمن صحبتهایش بیان می کند که طی همین مدت احزاب گروه همکاری، جلسات متعددی را برگزار کرده اند و سعی کرده اند که سیاستهایشان را هماهنگ کنند. لذا می توان گفت که صحبت از نشست و مذاکره با رژیم، در حقیقت حرف دل همه این احزاب است و گویا این احزاب بر این موضوع اتفاق نظر دارند که تنها راه موجود در پیش رویشان، حل مسئله کرد از راه نشست و مذاکره امکان پذیر است و البته همانگونه که خودش هم خاطر نشان می کند، این احزاب چند سال پیش هم در جریان پروسه نشست و مذاکره قرار داشتند و جالبتر اینکه کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران نیز همانگونه که چند سال پیش در حالیکه از پروسه مذاکره این احزاب با رژیم قرار داشت، آنرا از چشم مردم و حتی اعضای خود نیز مخفی نگه داشت و طی همین مدت نیز با سکوت معنادار خود در برابر درخواست مذاکره از سوی این احزاب، عملا مهر تایید بر آن نهاده است.

 بنابراین باید خاطر نشان کرد که این احزاب یا هنوز درک درستی از وضعیتی که درآن قرار دارند  را ندارند و یا نمی خواهند موقعیت  جدیدی که هم جمهوری اسلامی و هم این احزاب ناسیونالیست در آن قرار گرفته اند را درک کنند. هنوز نمی توانند تحلیل مشخصی از اوضاع و احوال منطقه داشته باشند و هنوز تغییر توازن قوا را در منطقه تشخیص نداده اند  و در واقع با زدن بر طبل مذاکره، سر خود و سر مردم کلاه می گذارند. تلاش برای مذاکره و توافق با جمهوری اسلامی آنهم در این شرایط، یک خودفریبی محض است و راه به جایی نمی برد. همانطور که صاحب نظران سیاسی در این باره نیز اعلام کرده اند، "مستقل از بار سیاسی ماجرا و بی اعتبار شدن این احزاب نزد مردم کردستان، هیچ شانسی در این باره ندارند."

 احزاب ناسیونالیست که تا دیروز، تمامی امید خود را به نیروهای آمریکایی گره زده تا شاید شاهد تکرار پروژه حمله آمریکا به عراق، اینبار در ایران بودند و در آرزوی سوار شدن بر تانکهای آمریکایی و فتح شهرهای کردستان ایران به سر می بردند، سرگردان در کریدورهای کاخ سفید به امید حل مسئله کرد بودند. با قطع کمک های دولت اقلیم کردستان به این احزاب و به دنبال برگزاری کنفرانس میری در اربیل عراق، سیل کمک های مالی از سوی دولتهای ارتجاعی محلی همانند عربستان  به سویشان سرازیر گشت.  اما با خروج نیروهای آمریکا از  عراق و در پی تلاشها برای بهبود روابط بین دولتهای ایران و عربستان و قطع حمایتهای مالی این دولت، افق و استراتژی این احزاب نیز تاریک و تار شد و با اولین تحرک جمهوری اسلامی بر طبل مذاکره می کوبند و با سلب مسئولیت در برابر این حوادث، خاک در چشم اعضای خود و مردم کردستان می پاشند.

هم خالد عزیزی  و هم عمر ایلخانی زاده در اوج بی شرمی در مصاحبه های خود به طور آشکار به رژیم اسلامی پیشنهاد «گفتگو و مذاکره» ارائه می‌نمایند. خالد عزیزی تلاش می کند که آش را شور تر کند و اعتراضات مردم را «نافرمانی مدنی»  و انقلاب مردم ایران در سال 57 را «انقلاب اسلامی ایران» می نامد و با افتخار تاریخ پر از خیانت حزبش را، سازشکاری و توهمات حزبش را به جمهوری اسلامی مورد تاکید قرار می دهد و به این شکل چهار دهه مبارزه مردم انقلابی کردستان، چهار دهه مبارزه طبقه کارگر هم دوش با طبقه کارگر ایران، چهار دهه آزادیخواهی و برابری طلبی، چهار دهه مبارزه کمونیست های این منطقه را به مطالبات قومی تقلیل دهد. عمر ایلخانی زاده در گفتگو با تلویزیون کلمه پا را از این فراتر گذاشته و در تایید و ادامه سخنان یزدان شهدایی سخنگوی شورای مدیرت گذار می گوید در صورت موافقت و مذاکره با جمهوری اسلامی حاضر است اسلحه هایی را که به گفته خودش تنها برای دفاع از خود است و نه مبارزه با رژیم، زمین بگذارد.

از طرف دیگر نیز "کنگرۀ ملی کرد"(ک.ن.ک) که تحت هژمونی پ.ک.ک قرار دارد و همچنین و "جبهۀ متحد کرد" یعنی جریان اصلاح‌طلب حکومتی نیز هر کدام از این نهادها با انتشار بیانیه‌هایی از رژیم جمهوری اسلامی خواسته اند که با احزاب سیاسی در کردستان وارد گفتگو و مذاکره و آشتی شوند.

با بیانی دیگر باید گفت پیام، هدف، افق و استراتژی تمامی احزاب ناسیونالیست در کردستان در واقع نه حتی حل مسئله کرد در این منطقه، بلکه سهیم شدن در قدرت، سهیم شدن در سرکوب مبارزات رادیکال و مبارزات طبقه کارگر زیر نام حل مسالمت آمیز مسئله کرد و نشست و گفتگو گذاشته اند.

باید خاطر نشان کرد این احزاب نه نماینده خواستهای مردم زحمتکش کردستان،بلکه نماینده بورژواهای کرد در این منطقه هستند تا همانند دیگر احزاب ناسیونالیست برادرشان در کردستان عراق با سواستفاده از احساسات ملی و مذهبی این منطقه، خود به نان و نوایی برسند.  به قول خالد عزیزی " آرزو می کنم کرد حکومت خود را داشته باشد و کرد یک کرد دیگر را اعدام کند". بنابراین افق و استراتژی این احزاب در مغایرت  کامل با خواست و مطالبات طبقه کارگر و مردم آزادیخواه و برابری طلب قرار دارد.

نیروهایی که تا دیروز به آمریکا و دولتهای مرتجع محلی تکیه کرده،، با رفتن آمریکا از منطقه و قطع حمایتهای مالی و معنوی نیز افقشان تیره و تار می شود. احزاب ناسیونالیست با وجود پایگاه جنبشی خود اما وابستگی برنامه ایی و استراتژیکشان به غرب و کشورهای منطقه، شکاف عمیقی مابین جنبش و احزاب موجود باعث شده است. این شکاف و کور شدن دخالتهای نظامی غرب و آمریکا، این احزاب به شدت مستاصل کرده است و افقشان را در همانحال کور کرده است. این فلجی سیاسی، استراتژیک این احزاب نتیجه مستقیم فاکتورهای مورد اشاره است. اگر تا دیروز در شکاف بین دولتها به حیات خود ادامه می دادند، ابتدا تلاش می کنند که شاید از طریق حکومت اقلیم کردستان کاری به پیش ببرند و اگر نشد امید به مهر و محبت جمهوری اسلامی دوباره در دلشان زنده می شود و بر طبل مذاکره می کوبند.

امروزه که طبقه کارگر کردستان همصدا با دیگر هم طبقه ای هایشان در سرتاسر ایران پا به میدان گذاشته اند و خواستار سرنگونی رژیم و برپایی یک دنیای بهتر، یک دنیای آزاد و برابر هستند، زدن بر طبل مذاکره این احزاب نشان از نا آگاهی مطلق از تحولات منطقه و تحلیل کاملا سطحی از توازن قوای موجود در جامعه و منطقه است. بن بست سیاسی و کور شدن افق و دربهای امید این احزاب باعث شده که با هر قیمتی بر طبل مذاکره با جمهوری اسلامی بکوبند و طاهرا چراغ سبز قبول تمام شرایط رژیم را روشن کرده اند. این چهره واقعی ناسیونالیسم  کرد است. رخسار واقعی اشان را برای مردم کردستان باید عیان کرد. مردم کردستان باید ماهیت این احزاب را بشناسند و آنها را در جامعه رسوا کنند.

۱۱ اکتبر ۲۰۲۱