از گوشه و کنار ایران زبانه اعتراضات و اعتصابات بخش های مختلف کارگری در حال شعله ور شدن است. هر روز از یک مرکز کارگری یکی پس از دیگری اقدام به اعتراض و اعتصاب میکنند. در هفته های گذشته تا به امروز کارگران بیش  از ١٠٠ واحد کارگری  صنعت نفت و پتروشیمی در اعتصاب بسر میبرند. موج این جنب و جوش اعتراضی استان به استان در حال شدت گرفتن است و میرود بخش های دیگر کارگری نیز را با خود همراه کند. فضای حمایت و پشتیبانی کارگران در ایران  از همدیگر و هم از طرف نهادهای کارگری در سطح بین المللی از مبارزات کارگران ایران، شکوه و قدرت توصیف ناپذیری را در شاهرگ جنبش مبارزاتی کارگران به جریان انداخته است. همچنین اعتراضات و تحصن معلمان، پرستاران و بازنشستگان گوشه دیگر از این جلوه فضای اعتراضی حاکم بر جامعه ایران به نمایش گذاشته است. مسئله کمبود آب و برق، خدمات بهداشتی و رفاهی برای شهروندان جامعه در دوره موج جدید کرونا، کلاف دیگری از زنجیر تعرضات امروز همه اقشار جامعه به ساختار دولتی و حکومتی جمهوری اسلامی میباشد.

همچنین شاهد دور دیگری از خیزشهای مردمی در بیشتر شهرهای استان خوزستان در اعتراض به نبود آب و برق هستیم. این اعتراضات تا به امروز به دیگر شهرهای ایران نیز سرایت کرده و هر روز وسیع تر میشود.

در بطن این اوضاع است که افقی طبقاتی کارگری و رادیکال بعد از دهه ها دوباره در جامعه تبدیل به قطب نمای مبارزات مزدبگیران و اکثریت جامعه شده است. در این اوضاع است که جنبشی مدعی، مطالبه گر و جسور در رویارویی با حاکمیت تا دندان مسلح، در حمله و تعرض به کل این ساختار نابرابر و غیر انسانی پا به میدان گذاشته است. گفته میشود که جمهوری اسلامی در بدترین دوره خود یعنی در استیصال و درماندگی برای کنترل جامعه قرار دارد. اما این نیمه پر لیوان است. جمهوری اسلامی حتی یک ذره از توحش و جنایت گری اش کم نشده. این سیستم با سرکوب و تحمیل فقر و فلاکت تا امروز دوام آورده، و از این به بعد هم مجبور به ادامه همان راه است. چاره دیگری ندارد. اما از معادلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دنیای امروز و جامعه ایران خبرهای دیگری به گوش میرسد. این تعدیل سرکوب نیست که پایین جامعه میتواند صدای حق خواهی خود را بلند تر از گذشته فریاد بزند بلکه به میدان آمدن طبقه ای است که درسهای یک انقلاب را در این همه سال بارها مرور کرده، نقاط قدرت و ضعف آن را یاد گرفته و سره را از ناسره تشخیص میدهد.

قطب بندیهای امروز در جامعه ایران با به میدان آمدن قدرتمند  طبقه کارگر در هفت تپه و فولاد اهواز، بیش از صد واحد کارگری نفت، گاز و پتروشیمی، همه حتی ضد کارگری ترین احزاب و جریانات سیاسی ایران و همچنین احزاب ناسیونالیستی کردستان را به حرف آورده است. احزابی  که تلاششان تا دیروز این بود که نه تنها رسمیتی به این طبقه به عنوان یک قطب تعیین کننده در معادلات سیاسی ندهند بلکه آن را به عنوان سیاهی لشکر خود در تغییر رژیم از بالا پشت خود بسیج کنند.

تاجائیکه به کردستان برمیگردد، احزاب دست راستی کردستان همیشه سعی داشته اند که یک تعریف قومی از طبقه کارگر کردستان به دست دهند تا مانع یکپارچگی و اتحاد سراسری آنها شوند. به همان نسبت نیز تمام تلاششان این بوده که منکر یک طبقه به عنوان کارگر در کردستان شوند و همه را با یک هویت و برچسب به زیر پرچم قومی و ناسیونالیستی خود درآورند. مسئله فقر و نداری، نبود وسایل اولیه زندگی همچون آب و برق و … امروز سراسر ایران را به خود مبتلا کرده. تعرض مردمی به دستگاه حاکمیت میرود تا بار دیگر لرزه ای بر همه ارکان سرمایه داری در ایران بزند. کارگران قدرتمندانه تر و متحدانه تر گلوی سرمایه داری ایران را گرفته اند و در این چهار دهه کارگران مراکز مختلف کارگری رهبران خود و سنت شورایی خود را در فضای مبارزات اقتصادی و سیاسی امروز جامعه ایران  عرضه کرده اند. تمام تاریخ برده و برده دار، ارباب و رعیت، سرمایه دار و کارگر، داستان جدالی سخت و نابرابر اما شدنی برای برهم زدن نظم کهنه و به زیر کشیدن اقلیتی مفت خور از اریکه قدرت است. در تمام این تاریخ برده علیه برده دار شوریده، رعیت علیه ارباب و در عصر کنونی کارگر علیه سرمایه دار! نظام سرمایه داری  جمهوری اسلامی هرچقدر هم درنده و سرکوبگر باشد، اما بدون سیطره داشتن  بر طبقه مزدبگیر آن جامعه و به تحمیق کشاندن آن،  فلج و از کار خواهد افتاد.  تعرض از پایین جامعه ایران به کل حاکمیت با خواست برابری و آزادی در جامعه، برای بازگرداندن قدرت به دست مردم و شوراها  نکته برجسته این داستان می باشد. طبقه کارگر ایران، دشمن خود را ضعیف و ناچیز نمیداند بلکه آگاه به قدرت اتحاد و همبستگی خود شده است. تاریخ را باید از امروز، از قلب اعتصابات و اعتراضات کارگری دوباره نوشت.

اعتصابات و اعتراضات اخیر در ایران  و نقش کردستان

کردستان دوران پرتلاطم و متفاوتی  را به خود دیده. حساسیت جمهوری اسلامی بر این نقطه از ایران نیز شبیه هیچ جای دیگری نیست و نبوده است. برای این ادعا می توان به فاکت های برجسته  تاریخی مراجعه کرد، به عنوان مثال در اوج سرکوب و اعدام مخالفان جمهوری اسلامی و بخصوص کمونیستها  در دهه ٦٠ ، در دوره ای که نیروهایی از جنس توده و اکثریت و غیره از آخور جمهوری اسلامی سردرآوردند، کردستان تبدیل به پایگاه تجدید قوای کمونیستها و یکی از مهم ترین جبهه های  مبارزه آزادیخواهان و کمونیستها علیه جمهوری اسلامی شد. در دوره ای که سیاست ایجاد شوراهای اسلامی در مراکز تولیدی در دستور کار ضد انقلاب جمهوری اسلامی قرار گرفت، کردستان و کارگران آگاه آن هیچگاه اجازه شکل گیری به آن را ندادند و در نهایت با توسل به دخالت قوه قهریه به  دستگیری فله ای کارگران و اعدام تعدادی از رهبران و فعالین کارگری موفق به مستقر کردن این ارگانهای سرکوب و جاسوسی را در مراکز تولیدی شدند . در همان دوره اول ماه مه های کردستان نوری بود در تاریکی مطلقی که جمهوری اسلامی بر جامعه کارگری ایران حاکم کرده بود. زیر پا له کردن مشروعیت جمهوری اسلامی در همه این سالها، برداشتن دوباره پرچم مراسمهای ٨ مارس ها  در کردستان بعد از یک دوره رکود و سرکوب سراسری که به جنبش برابری طلبانه و آزادی خواهانه ایران تحمیل شد، اعتصابات عمومی کردستان در اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر در سال ١٣٨٩، تنها نمونه های از صدها رزم  و خروش انقلابی کمونیستهای کردستان با هارترین نظام  مدافع سرمایه در منطقه بود.

اما پشت تمام این از خود گذشتگی ها و مبارزات صف وسیعی از مردم و فعالین جسور کمونیست در کردستان، یک واقعیت تلخ به شدت خودنمایی میکند. این درجه از ظرفیت بالای انقلابی و حق به جانب بودن تا زمانی که نبض خود را با نبض خروشی که سرتاسر ایران را دربرگرفته تنظیم نکند، با دستاوردهای که می بایست به دست بیاورد همخوانی ندارد. به بیان دیگر ضریب موفقیت اعتراض به وضعیت معیشت، بحران آب و برق، بیکاری، مسئله دستمزدها، بهداشت و خدمات، مسکن تا آزادی در تمام اشکال آن،  برابری شهروندان، حقوق زنان، کودکان و … بدون یک جنبش سراسری و همه گیر  بسیار پائین خواهد بود. در فضای سیاسی امروز ایران  یک فرصت تاریخی برای کمونیستها و آزادیخواهان در کردستان فراهم شده تا با فراغ بال بیشتری مردم معترض به فقر و فلاکت و استبداد و خفقان و سرکوب را حول این اعتراضات به میدان بیاورد. عقب ماندن کردستان از تعرض سراسری پایین جامعه و طبقه کارگر به دولت و کلیت جمهوری به عنوان مسببین وضع موجود، مخاطراتی به مراتب شدیدتری در اعمال  سرکوب و نادیده گرفتن حقوق مردم کردستان  را با خود به همراه خواهد داشت.

این عدم دخالت گری اعتراضی در کردستان، اجازه میدهد که جمهوری اسلامی  با تمرکز بیشتری اقدام به سرکوب اعتراضات بخشهای سراسری بزند و از این جنبه به سود جمهوری اسلامی خواهد بود. کردستان همچون خوزستان و آذربایجان، لرستان و تهران و سراسر ایران از مشکل آب و برق رنج میبرد، از فقر و گرانی سراسری رنج میبرد، از تبعیض و سرکوب های سراسری رنج میبرد، و امروز آن فرصت تاریخی است که صدای حق طلبی و برابری طلبی خود را همراه با دیگر محرومان و ستمدیدگان ایران  فریاد بزند و به عنوان یک تن واحد پایه های ظلم و نابرابری را به لرزه درآورد.

متحد و همصدا شدن طبقه کارگر، کمونیستها و آزادیخواهان و مردم محروم در کردستان با طبقه کارگر و اکثریت محروم ایران در فضای امروز، می تواند تضمین کننده ممانعت از پدید آمدن سناریو سیاه توسط احزاب و گروههای نیابتی در کردستان در فردای  بعد از جمهوری اسلامی باشد. برای کردستان،پیوستن به طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران در فردای کشمکش های سیاسی در این منطقه، برای رسیدن به برابری، رفاه و آسایش و برای رسیدن به آزادی مثل هوا واجب است. این تاریخ را باید از هم اکنون و دست در دست کارگران و دیگر محرومان ایران ساخت . از هم اکنون باید لشکر کارگران از زن و جوان و اقشار مختلف زحکمتش ایران، صف محکم و آهنین خود را برای جدالهای آینده تنیده تر کنند. رمز موفقیت مبارزات مردم در کردستان در گرو اتحاد و همبستگی سراسری با هم سرنوشتان و زحمتکشان ایران است.

کردستان را دوباره به سنگر مبارزات انقلابی و برابری طلبانه تبدیل کنید.

٢٠٢١/٠٧/٢٧