سوال بالا را فعالین ناسیونالیست کرد، خطاب به احزاب کردایتی طرح میکنند.

در دوره پر تحول امروز ایران که  از چهار گوشه این کشور مطالبه نان و آب و برق و معیشت طرح میشود و آلترناتیوهای راست و چپ در مقابل جامعه پرچمهای خود را برای ایران پسا جمهوری طرح کرده اند، سوال واقعی فعالین ناسیونالیست کرد از طرف احزاب سیاسی شان، بی جواب مانده است.

دلیل این مشکل، سردرگمی ناسیونالیسم در شرایط امروز است؛ تا جایی که به مبارزه مردم برای نان و آب و معیشت برمیگردد، ناسیونالیسم کرد ابزار رسیدن کسی به نان و آب و معیشت نیست. از این نظرٍ در مقایسه با تمام رگه های سیاسی در اپوزیسیون ایران، ناسیونالیسم کرد از همه آسوده تر و بی غم تر و بی مسئولیت تر است.  تا جایی هم که به طرح سرنوشت سیاسی جامعه هم برمیگردد، سیاست اینها دنباله روی از دولت های حامی در منطقه و بویژه دولت آمریکاست. و از آنجایی که سیاست دولت امریکا در مقابل جمهوری اسلامی، چیزی در مایه رژیم چنج نیست، اینها مانده اند که برای تعیین یک سیاست روشن به کدامین قبله سیاسی پناه برده و آرزوهای شان را سوار بر عرشه کدامین کشتی قدرت های منطقه به واقعیت تبدیل کنند؛ این همان سرنوشت نامعلوم است که بعداز شکست هر باره، اینها را به توبه می کشاند و بر سر خود می کوبند که این بار هم مثل همیشه، فریب خورده بوده اند!

اما خارج از این فاکتورها، احتمال روئیت نوری هر چند ضعیف در انتهای این تونل تاریک، برای اینها یک احتمال است؛ جمهوری اسلامی تضعیف شده و در خطر سرنگونی، میتواند شروع ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی را فرصتی بیابد تا اپوزیسیون ناسیونالیست کرد را مشغول سرگرمی "مذاکره" کرده و در مقابل سیل تعرض جامعه به خود، "کردها" را به همکاری با خود فرابخواند و از طریق طرح مذاکره، آنها را وسیله تولید توهم به رژیم کند، و از این طریق، زمینه سیاست تولید تفرقه در صفوف مردم علیه خود را فراهم کند. هر چند جمهوری اسلامی برای این کار، گزینه جلب همکاری ناسیونالیست های کرد داخل کشور را هم دارد، که طیف وسیع اصلاح طلبان کرد را شامل میشود که برای این کار خود را از احزاب ناسیونالیست کرد، شایسته تر میدانند و به نظام هم نزدیک ترند...

اگر پروژه کشدار به هم پیوستن دو شاخه دمکرات ها از یک طرف و  دو جناح زحمتکشانی ها از طرف دیگر، هنوز به جایی نرسیده است، صرفنظر از هر مشکل سیاسی و غیر سیاسی دیگر، بخشا به همین سرگردانی سیاسی گره خوده است. اگر شاخه هایی از اینها روزی پشت "شورای گذار" ناسیونالیست های ایرانی میرود و روز دیگر پشت شاهزاده شان به صف میشوند و گهگاهی هم اسمی از فدرالیسم قومی می برند، همگی محصول این سرگردانی در فضای سیاسی امروزند. نتیجتا فعال ناسیونالیست میلیتانت و بی قرار، ناچار است تا روشن شدن مسیر سرنوشت اینها توسط دیگران، فداکاری بیشتر به خرج دهند و مثل رهبران شایسته جنبش شان، سیاست انتظار در پیش بگیرند و فعلا دندان روی جگر بگذارند تا ببینند خداهای شان کدامین سرنوشت را برای اینها رقم میزنند!

کسی که خیلی "کرد" است، باید بداند که انتظار برای تصمیم بالایی ها، یکی از ارکان تعلق به جنبش ناسیونالیستی است! بله انتظار برای تصمیم آنهایی که بعدا گفته میشود "به کرد خیانت کرد!"

برای مردمان تشنه آزادی و رهایی از جهنم اسلامی اما، برای کسی که درد نان و معیشت و آزادی دارد، برای کارگر و زحمتکش و زن و جوان امروزی همراهی با مردم و طبقه کارگر در ایران و پیوستن به سیل خروشان آنها، برای رسیدن به یک جامعه شایسته، تنها مسیری است که باید بیدرنگ و بدون انتظار، در پیش گرفت!

٠١/٠٨/٢٠٢١