یکی از دوستان تعریف کرد که بعد از مدتها به توصیه دکتر، تصمیم گرفتم که کوهنوردی را شروع کنم و به همین منظور به قصد تهیه یک کفش مناسب به مغازه یکی از افراد خوشنام در تاناکورا مراجعه کردم. وقتی قیمت کفش ها را پرسیدم، برق از کله ام پرید و دلیل قیمت چند برابری کفشهای دست دوم خارجی را پرسیدم، مغازه دار با زبان چرب دلالی گفت که مگر نمی دانی این کفشها از مرز عراق می آید و وضعیت مرز خراب است و ما باید کلی هزینه به کولبران بپردازیم تا آنرا از مرز عبور دهند. از ایشان تشکر کردم  و از مغازه بیرون آمدم و با خود فکر می کردم که زحمت حمل این همه بار و وسایل موجود در بازار را انسانهای شریفی در مقابل حق دست ناچیزی که به آنها پرداخت می شود، به دوش می کشند و روزانه برای لقمه نانی، جان خود را به خطر می اندازند و از آنطرف منفعتش را سرمایه دار و دلالان به جیب می زنند.

روزی نیست که خبر کشته شدن و یا زخمی و ناقص العضو شدن کولبری به گوشمان نرسد. انگار ناف این مردم را با شنیدن خبر مرگ بریده اند. این موضوع آنقدر متداول و هر روزه شده است که کم کم خبر مرگ کولبران، باعث هیچ حساسیتی در جامعه نمی شود.

بنا به گزارش سازمان حقوق بشری هەنگاو، تنها در نیمه اول سال ۲۰۲۱ ، نود و هشت کولبر کشته و یا زخمی شده اند و در ماه ژوئن دست‌کم ۱۹ کولبر و کاسبکار در مرزهای کُردستان  شتە و زخمی شدەاند،کە اکثرا با شلیک مستقیم قربانی شدەاند.

طبق آمار رسمی ارائه شده از سوی حاکمیت، میزان بیکاری ٢٠ درصد اعلام شده، که بی شک این آمار در استانهای مرزی غرب و شرق کشور بسیار بیش از این است. اگر حتی این آمار غیر واقعی رژیم را مبنا قرار دهیم، یعنی از هر صد نفر ٢٠ نفر بیکار هستند و صد البته این آمار نیمه جامعه یعنی زنان را نیز شامل نمی شود.

سوال اینجاست که این جمعیت عظیم، در کشوری که افراد بیکار هیچ نوع بیمه و حقوق بیکاری و یا منبع درآمدی ندارند، در کشوری که لشکر بیکاران سرگردان یافتن پر مخاطره ترین"شغل های" کاذب هستند، در چنین جامعه ای خانوارهای کارگری بیکار، مخارج خود را از کجا باید تامین کنند؟

در شهرهای مرزی کردستان دم دستترین و شرافتمندانه ترین راه موجود برای تامین لقمه نانی بخور و نمیر برای کارگر بیکار، پرخطرترین آن یعنی کولبری میباشد به این امید که شاید تغیری ایجاد شود و کاری دست و پا کنند،.در حقیقت کولبری بازی کردن با مرگ است و هیچ تظمین جانی و مالی ندارد و باید جامعه را متوجه این موضوع کرد که کولبری نه یک شغل، بلکه یکی از خطرناک ترین راه برای امرار معاش این بخش از طبقه کارگر بیکار است.

سرمایه داری ایران که از لحاظ کمی و کیفی  و به دلیل وجود بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود توانایی رقابت را ندارد، علت ورشکستگی خود را نه در عدم توانایی و نه در بحران عمیق خود، بلکه آن را معلول ورود بی رویه کالاهای خارجی می داند. رژیم از یک سو با کنترل مرزها نشان می دهد که ورود اجناس خارجی را کنترل می کند، از دیگر سو مافیای حکومت و سپاه پاسداران انحصار ورود کالا را به داخل کشور در اختیار دارد.

قربانیان واقعی این سیستم در نهایت مردم کارگر و زحمتکش و کولبرانی هستند که برای زنده ماندن و درآمد چندرغازی مجبورند در کمینگاه ها و میدانهای مین به کام مرگ بروند. این زندگی واقعی انسانهایی است که برای سیر کردن شکم خانواده شان از جهنمهای مرزی باید عبور کنند و اگر شانس یارشان باشد زنده بمانند. این نماد یک زندگی کارگری است که این سیستم تا مغز استخوان ضد انسانی، این سرمایه داری هار مسببش است.

باید به این دور باطل و این لجنزار بورژوا اسلامی پایان داد. باید این نظم وارونه را برهم زد. اما تا انروز و تا جارو کردن تمام وکمال این کثافت و لجنزار بورژوایی،باید از همین امروز با اتحاد، با اعتراض و ایجاد جنبشی بزرگ و گسترده، تمام مطالبات انسانی و رفاهی، تمام مطالبات معیشتی و بیمه های اجتماعی و ... را به حاکمیت تحمیل کرد. باید همین امروز  مسببین این نظم وارونه را با قدرت طبقاتی، باقدرت اتحاد و سازمان به زانو در آورد. این کار ممکن است و باید متحد شد، باید سازمان ایجاد کرد و باید با جنبش سراسری کارگری برای نان، آزادی و رفاه همراه شد.

باید خاطر نشان کرد که دلالان و بنگاه های سود اندوزی سرمایه داری محلی نیز در استانهای مرزی، در این رقابت به دنبال منافع شخصی خود و شریک این جنایات هستند و تلاش کرده اند که از طریق روابط و فشار بر نمایندگانشان در مجلس و از طریق گشودن بازارهای مرزی و سعی کرده اند که کولبری را به عنوان یک شغل  رسمیت دهند و آنرا به جامعه معرفی کنند.

با این حساب آنها نیز می خواهند در این بلبشو سود کلان خود را به جیب بزنند، می خواهند با یک تیر، دو هدف را نشانه بگیرند. از یک سو، از زیر بار مسئولیت در قبال جامعه و ایجاد مراکز تولیدی و ایجاد کار شانه خالی کنند و از سوی دیگر مردم بیکار و گرسنه این منطقه را به دنبال نخود سیاه فرستاده و به این شیوه، ذهن آنها را از ریشه یابی تمامی بدبختی های جامعه منحرف کنند  و به قیمت جان انسانها به ثروت یک تعداد سرمایه دار، دلال و انگل بیافزایند.

در کشوری که حاکمیتش از زیر بار هر گونه خدمات اجتماعی شانه خالی می کند، در کشوری که انواع بیماری های واگیر همانند "کرونا" روزانه مردم را به کام مرگ می فرستد، در کشوری که نا امن بودن جاده ها سالانه جان هزاران نفر را می گیرد، در کشوری که حاکمیتش حتی توانایی تامین آب و برق را ندارد، در کشوری که هر گونه صدای اعتراضی با شکنجه، زندان و شلاق پاسخ می گیرد، در کشوری که کارگران برای احقاق حقوق خود به بی دادگاه های رژیم کشانده می شوند، در کشوری که به دلیل نبود امکانات، هر حادثه کوچک طبیعی منجر به مرگ، آوارگی و بیماری مردم می شود، باید برای بزیر کشیدن حاکمانش حتی یک روز تاخیر نکرد. آنها ایران را به قیمت ساختن جهنمی برای طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه به مرکز پول اندوزی و کسب سرمایه های افسانه ای برای عده ای قلیل سرمایه دار تبدیل کرده اند. رژیم جمهوری اسلامی مسبب تمامی بدبختی هاست و حتی حاضر به پاسخگویی نیست و شعور مردم را به سخره می گیرد.

زمان آن فرا رسیده است که پیشروان و فعالین کارگری، مدنی، زنان و مردم آزادیخواه کردستان از شعار "نه به کشتن کولبران" و شعارهایی از این قبیل عبور کنند و با انسجام، مبارزات خود را با طبقه کارگر ایران در سطح سراسری پیوند دهند. اکنون که جنبشی سراسری برای رفاه، آزادی و بهبود شرایط زندگی در مقیاسی گسترده به راه افتاده است. اکنون که طبقه کارگر در راس این جنبش برای آزادی، برابری و رفاه قرار گرفته  و جامعه را حول خود قطبی کرده است و امید به تغییر و تحول عمیق در جامعه یکبار دیگر عروج کرده است، کارگران در کردستان به عنوان بخشی از طبقه کارگر ایران باید وسیعا به این جنبش برابری طلبانه وصل شوند. در کردستان که همیشه سنگر دفاع از آزادی و برابری بوده، همراه شدن و پیوند با این جنبش سراسری قطعا در دستور رهبران و فعالین کمونیست قرار خواهد گرفت و این کمترین انتظاری است که از کمونیستهای طبقه کارگر در کردستان می رود تا با ایجاد تشکل و اتحادی سراسری با دیگر کارگران، صفوف خود را منسجم تر کند و راسخ تر مبارزات خود را به پیش برد.

تامین زندگی کارگران، تامین رفاه و درمان و امنیت جامعه به عهده حاکمیت است. کولبری شغل نیست و فرستادن کارگر به کام مرگ است. تامین بیمه بیکاری برای بیکاران خواستی سراسری در تمام ایران است. مقابله با بیکاری، تامین یک زندگی شرافتمندانه، درمان و دکتر و تحصیلات رایگان، حق تشکل و تجمع و اعتصاب، ابتدایی ترین حقوق انسانی است.

کولبران و دیگر پیشروان کارگری باید همگام با این اعتراضات، با تحصن، تجمع و اعتصاب در جلو مراکز دولتی،خواست بیمه بیکاری، درمان رایگان را با صدای بلند فریاد بزنند و آنرا به رژیم تحمیل کنند.

تحمیل این خواستها و هر مطالبه دیگر کارگری، در گرو اتحاد کارگران با شاغل و بیکار است. کارگران در کردستان بخشی از یک طبقه واحد کارگری در کل ایران اند. امروز حمایت از جنبش سراسری و پیوستن به آن، تجمع در هر مرکز کاری، در مقابل هر ارگان حاکمیت و طرح مطالبات خود و فشار به حاکمیت، به کارفرمایان در کردستان، راه مقابله رسیدن به هر خواست و مطالبه ای است. به جای شعار "نه به کشتن کولبران" باید جامعه را علیه حاکمیت و علیه شرکای سرمایه دارشان در کردستان شوراند.

اکنون که بیش از صدها مرکز کارگری و هزاران کارگر صنعت نفت، گاز و پتروشیمی در اعتصاب سراسری هستند و لرزه به پیکره ضعیف و مفلوک رژیم جمهوری اسلامی انداخته اند، امروز که اعتراضات محرومین و زحمتکشان جامعه اینبار به نبود آب و برق میرود که ادامه دهنده خیزشهای دی ماه ٩٦ و آبان ٩٨ یاشد، اکنون که رژیم بیش از هر زمانی در ضعیف ترین وضعیت قرار دارد، اکنون که روزانه شاهد اعتراضات مردم محروم جامعه در برابر رژیم هستیم، اکنون که توازن قوا به نفع جنبش کارگری تغییر پیدا کرده است، اکنون بیش از هر زمانی، وقت آن رسیده است که کارگران در کردستان یک گام دیگر به پیش بردارند و خواست و مطالبات رفاهی و انسانی خود را به این رژیم تحمیل کند تا دیگر شاهد مرگ عزیزانشان برای بدست آوردن لقمه نانی نباشند. و این امکان پذیر نیست مگر با پبوند مبارزات خود با دیگر همرزمانشان در سطح سراسری.

٢٥/٠٧/٢٠٢١