این نوشته سه بخش است که سعی شده هم تصویری کلی از مبارزات هفته و تاثیراتش را بر جنبش کارگری ایران را  توضیح بدهم، هم حملات اخیر به فعالین هفت تپه و حامیان شان را  آنالیز کنم و هم توضیحات پیرامون لغو خصوصی سازی و دولتی شدن هفت تپه را از زبان خود کارگران نَهَت(نیشکر هفت تپه) باز کنم.
بدلیل اینکه در نوشته از اسم "نیشکر هفت تپه"  زیاد استفاده شده، اولین حرف این سه اسم یعنی " نَهَت" را به جای " نیشکر هفت تپه"  بکار میبرم.

بخش اول: تصویری کلی از مبارزات کارگران هفت تپه و دست آوردهایشان در سه سال گذشته:


همه اطلاع داریم و پیگیر هستیم که کارگران هفت تپه سالهاست به وضعیت معیشتی خود اعتراض میکنند. از قدیم تا همین چند سال پیش که برای عدم شناسایی با دستمال و چپیه سر و صورت شان را می پوشانند. اما حداقل در سه - چهار سال گذشته مبارزه شان وارد فاز جدید و متفاوتی شد و اینجا فقط به این مقطع سه ساله میپردازم.


زمانیکه بخشی از کارگران با پوشاندن سر و صورت خود اعتراض میکردند، طیفی از کارگران جوان و آگاه هفت تپه با چهره و اسم و رسم واقعی خود وارد عرصه اعتراض شدند. این طیف که به قانون کار، حق و حقوق  واقعی کارگران و مهمتر آگاهی طبقاتی تسلط دارند، با اعتماد بنفس روند اعتراضات را وارد عرصه جدی تری کردند و بزودی در بین کارگران شناخته و بعنوان نماینده انتخاب شدند‌. 

 بدلیل تحولات بیشتر و بزرگ در نَهَت مثل واگذاری آن به بخش خصوصی با قیمتی ناچیز، گرفتن وام های کلان دولتی و بانکی برای رشد شرکت اما دُزدیدن آن، عدم پرداخت حقوق کارگران، تعدیل نیرو، قرارداد های سفید امضاء، استخدام پیمانی و ..... ، کارگران این شرکت فقط در سه سال گذشته بیش از چهار ماه را در اعتراض و اعتصاب بسر برده اند و اعتراض شان هنوز ادامه دارد. 

کارگران نَهَت مستقل از مطالبات حقوقی شان بر اساس همان قانون کار که حق ابتدایی خودشان است،  بدلیل اینکه چند دهه ست روی این زمینها و کارخانه برای چندرقاز حقوق عرق میریزند، زمین و شرکت هفت تپه را برای خودشان میدانند و مطالبات جدی تر را میخواهند به کرسی بنشانند که در ایران و منطقه بی سابقه است. بقول خودشان پدران و مادران شان و نسل قبلتر شان هم در این نیزارهای نیشکر در گرمای کشنده و در کارخانه با چندرقاز حقوق جان کندند و فداکاری کردند تا هفت تپه، این هفت تپه شد و به این پیشرفت دست یافت که چند هزار کارگر را در خود جای بدهد. در واقع کاملا حق دارند که آن را برای خودشان بدانند. برای اولین بار در ایران برای کنترل و نظارت کامل بر کارخانه و اداره شورایی آن در این سطح و با این کیفیت مبارزه کرده/میکنند و هزینه میدهند. 


هفت تپه ای ها در سه سال گذشته و در امتداد مبارزات قبلی خود با اتکا به خِرَد جمعی، با داشتن نمایندگان هوشیار و دلسوز و لایق خود، توانسته اند توطئه ها و دسیسه های مشترک دولت و کارفرما، قوه قضائیه و مراکز اطلاعاتی و پلیسی، خانه کارگر و عوامل آنها را خنثی کنند. آنها همراه خانواده های خود اکثریت شهر شوش را به حمایت خود در آوردند. آنچه هفت تپه را در جامعه ایران و منطقه به گل سَر سَبد مبارزات کارگری تبدیل کرد، اتحادشان و کوتاه نیامدن متحدانه از مطالبات خود، اتکای آنها روی مجامع عمومی و تصمیم جمعی، تلاش برای کنترل و نظارت شرکت و اداره شورایی، بحث و مشورت همیشگی در جمع کارگران و نمایندگی کردن منافع مشترک طبقه کارگر و حمایت از مبارزات بخشهای دیگر، همچنین جلب حمایت وسیع سایر بخشها و مردم آزادیخواه از مبارزات خود بود.

نتیجه این تلاش متحدانه به زانو در آوردن دولت و قوه قضائیه و همه عوامل آنها بود. این صرفا شعار و ادعای توخالی نیست. آزادی تمام نمایندگان زندانی هفت تپه و اکثریت حامیان شان که هر کدام از پنج تا هجده سال حکم داشتند، همچنین بازگشت به کار آن شانزده نفر از نمایندگان و کارگران اخراجی بعد از زندان که فقط با ایستادگی و مبارزه کارگران ممکن شد، گرفتن حقوق های معوقه و مزایا، عنوان مرکز اعتصاب جهان و ......    واقعی بودن این ادعا را ثابت میکند. متاسفانه یکی از حامیان سرسخت شان (سپیده قلیان) هنوز در زندان است.

دستاوردها و انتقال تجارب کارگران نَهَت برای طبقه کارگر ایران، ستودنی و رهبران و سخنگویان آنها به عنوان معتمدترین رهبران جنبش کارگری ایران قابل احترام عمیق اند و در دل میلیونها کارگر و زحمتکش جامعه جایی گرفته اند. آنها  با ایستادگی و مقاومت در برابر زندان، شکنجه، مستند، تهدید، حتی آتش زدن و به رگبار بستن منزلشان و .... به سَمبل و الگوی مبارزه طبقاتی در ایران و حتی جهان تبدیل شده اند. چند سال کار و فعالیت در محیط کار و خیابان های شوش، تجربه و امید زیادی را به طبقه کارگر ایران و منطقه منتقل کرده است. هفت تپه طیفی از کارگران آگاه به منافع طبقاتی را در خود جای داده که سطح آگاهی و دانش طبقاتی شان، ادبیات و قلم شان، نطق شان، سبک و شیوه کارشان، به روز بودنشان و ..... متفاوت است. تا امروز بیشتر آنها نمایندگان واقعی کارگرانند، پایشان روی زمین سفت کارخانه و مراکز تولید است، تصمیم و کار جمعی را در عمل نشان دادند، خود پا به پای کارگران در کارخانه تولید میکنند. هر گونه برنامه ای را به کارگران اطلاع میدهند و از آنها نظر خواهی میکنند. بقول خود کارگران هفت تپه که میگویند " اگر اسماعیل بخشی و سایر نمایندگان مان نبودند، این کارخانه خیلی وقت پیش نابود و تعطیل شده بود و الان ما هزاران کارگر بیکار شده بودیم".


بهمین دلایل بالا این نمایندگان تا کنون همه جانبه ترین حمایتها را از جانب رفقای خود داشته اند. تا جایی که امسال بعد از اخراجشان، کارگران هر روز یکساعت مقابل دفتر شرکت جمع میشدند  و اعتراض میکردند که نمایندگان اخراجی مان باید به سر کار برگردند و بالاخره با اتحاد و ادامه اعتراض شان این خواسته را به مدیران هفت تپه تحمیل کنند و رفقایشان را به کارخانه برگرداندند. 


بدلیل اینکه در این سه سال، اخبار اعتراضات نَهَت بطور مرتب ترجمه و  در شبکه های اجتماعی به زبان بین المللی ( انگلیسی)  در ابعاد وسیع انعکاس می یافت و به دست بخش زیادی از اتحادیه ها و فعالین کارگری در بریتانیا و همچنین  کشورهای زیادی از پنج قاره می رسید، بی سابقه ترین حمایت ها را از پنج قاره دریافت کردند  و در همین مقطع و با همین حمایت ها بود که به قلب اعتصاب دنیا معروف شد. مبارزات هفت تپه آنچنان تاثیر گذار بود که مستقل از تاثیر روی طبقه کارگر در ایران و منطقه که مهمترین دستاورد آنهاست، طیفی از فعالین کارگری و چپ داخل و خارج کشور را که بدلایل مختلف سالها بود فعالیت نمیکردند، دوباره فعال کرد. حتی تعدادی دیگر که قبلا اولویت شان نقد اسلام و مسلمانان بود را دوباره فعال کرد، اما با این تفاوت که اینبار درباره مبارزه طبقاتی و کارگران و سرمایه داری هم می نویسند و حرف میزنند. پُر بیراه نیست اگر بگویم وارد شدن دوباره این فعالین چَپ به زمین مبازره و رشد فکری شان، مدیون مبارزات نَهَت، فولاد و سایر بخشهای معترض کارگری است.


در ابعاد جزئی تر هم سرهای خیلی ها را به سمت مبارزات کارگری و اجتماعی چرخاند. کسانیکه حتی  یکروز هم فعال کارگری و اجتماعی نبودند، با انتشار مرتب اخبار نَهَت خود را فعال کارگری و اجتماعی معرفی میکنند و به آن افتخار و برای خودشان اعتبار کسب میکنند. این البته بسیار جای خوشحالی ست و تاثیر مبارزه واقعی و زمینی کارگران را میرساند‌ که هر کسی به گفتن "من هم فعال کارگری و اجتماعی هستم"، افتخار کند. کاش هزاران نفر دیگر هم که دلشان برای آزادی و برابری می تپد و به انسانیت اعتقاد دارند،  تحت تاثیر مبارزات هفت تپه این راه را پیش بگیرند.

تاثیرات و دست آوردهای کلی و جزئی مبارزات نَهَت چه در ایران و منطقه و چه حتی در فلان مرکز کارگری در اروپا، آفریقا و .... زیاد هستند و خیلی هایش را ما خبر نداریم. در همان مقطع رُفتگرهای فلان شهر چهار روز اعتصاب میکنند و عین شعار های نَهَت را تکرار  میکنند. در هر گوشه و کنار ایران که اعتراض و اعتصابی صورت میگیرد شعارهای هفت تپه تکرار میشود.

در لندن یکی از شوراهای خدمات به پرستاران و سالمندان و ....  در این مقطع کرونا با صد و بیست عضو داوطلب، تجارب همبستگی و کمک کردن کارگران و مردم شوش به اعتصابیون هفت تپه و البته تجربه شوراهای محلات سنندج پس از انقلاب را بکار میگیرند و در جلسات شان به این تجارب که در موردش خوانده و کار کرده اند، اشاره میکنند. مثال های عینی زیاد است و به همین چند نمونه اکتفا میکنم. مبارزات نَهَت چه کمی چه کیفی در تاریخ مبارزات کارگری ایران و انتقال آگاهی طبقاتی بی سابقه بوده است. این مهم بدون داشتن نمایندگان و سخنگویان واقعی کارگران در محیط کارخانه و اتحاد کارگران نَهَت امکان پذیر نبود.

بخش دوم، حاشیه های دو فراخوان تجمع اعتراضی سوم دیماه ۹۹ در تهران و  هشتگ خلع یَد خصوصی.

در اول دیماه، سندیکا و نمایندگان هفت تپه دو روز قبل از دادگاهی امید اسد بیگی مدیر عامل هفت تپه، دو فراخوان را صادر کردند. اولی برای تجمع مقابل دادگستری تهران در چهارشنبه سوم دیماه که روز دادگاهی اسد بیگی و دیگری فراخوان هشتگ خلاقانه  #خلع_ید_یک_کلام_والسلام در شبکه های اجتماعی برای جلب حمایت بود که با استقبال بسیار وسیعی از طرف فعالین کارگری و حامیان کارگران هفت تپه روبرو شد. 
نمایندگان هفت تپه، برخلاف طیفی از تشکل های کارگری که نزدیک به بیست ساله قرار است تشکل های مستقل کارگری را ایجاد کنند، تحت تاثیر سنت های فریز شده قدیمی نیستند و همزمان با کار منسجم روی زمین سفت کارخانه، اهمیت تبلیغ و گرفتن حمایت در شبکه های اجتماعی را درک میکنند و به این واقفند که هشتگ زدن نه فقط با کار در کارخانه و خیابان منافاتی ندارد بلکه عامل مهم در تبلیغ و رساندن صدای کارگران به هم طبقه ای های خود در ایران و سراسر جهان و طبیعتا جلب حمایت آنها از مبارزات شان است.

با وجود  یک دنیا مبارزات رادیکال و زمینی و دستاوردهای کارگران هفت تپه که مثال زدنی هستند، در این میان تعدادی از فعالین در داخل و خارج مخالف این حرکت نَهَت ایستادند. چند نفر در خارج کشور نقد سیاسی کردند که اگر چه از نظر من نقد غلط و فضایی  و آنقدر بی اهمیت بود که کسی بهش نپرداخت، اما در هر صورت نقد بود و نظرشان را بیان کردند که هیچ ایرادی ندارد.

طیف دومی هم در داخل کشور بخصوص چند فعال کارگری در کردستان با تحقیر و اهانت و اتهام نقدشان را شروع کردند و البته کسانی هم با گرای امنیتی آیدی های فیک زیر پست هایشان ، پروژه قبیح شان را کامل کردند.

طیف سوم هم که دو - سه نفر بودند، با نوشتن زیر همین پست های تحقیر آمیز و مصاحبه های اختصاصی در این باره، کارگران هفت تپه را نصیحت کردند. 


نصیحت کردن کارگران هفت تپه با این مضمون که گویا دنیای واقعی را رها و میخواهند در دنیای مجازی دنیا را دگرگون کنند، یک شوخی تلخ و بی پایه و دور از تناسب است. حول این نصیحت های ریش سفید ماآبانه، عده ای چشم بسته راه افتادن و تیغ زدند نه تنها به هفت تپه بلکه به هر کس و جریانی که حامی سرسخت مبارزات آنها بود.

به سُخره گرفتن کارگران هفت تپه به جرم استفاده از مِدیای اجتماعی برای جلب توجه به مبارزه خود و جلب حمایت، جز یک غرض ورزی عقب مانده و ناشایست، نمیتوان چیزی دیگر نام بگیرد. این تنها بیان یک دنیای خودساخته متوهم گونه را میرساند که برای هیچ آدمی با عقل سلیم قابل درک نیست.


اما واکنش های هیستریک، بی پرنسیبانه و تحقیرآمیز طیف دوم چیزی در مورد هفت تپه را  بیان نمیکند و بیش از هر چیز دنیای کوچک و فرقه ای، کینه و نفرت کوری را نشان میدهد که متاسفانه این طیف در آن غرق شده اند. دست بردن به چیپ ترین ابزارها برای زدن نمایندگان هفت تپه و حامیان شان تنها اعتبار و حقانیت مبارزات هفت تپه و در مقابل بی اعتباری و کوچک بودن این "منتقدین دلسوز"  را ثابت میکند. نقد سیاسی کجا و تحقیر و انگ زدن حقیرانه و گرای امنیتی کجا مرحبا! 

بخش سوم: تفاوت دولتی و خصوصی سازی شرکت از دیدگاه هفت تپه ای ها و " انتقاد های" فعالین کارگری!

در بیانیه رسمی یکم دی ماه سندیکای نیشکر هفت تپه و بیانیه های بعدی در توضیح خواست لغو خصوصی سازی و دولتی شدن هفت تپه، واضح و مشخص روی مطالبات پایه ای در راستای نظارت نمایندگان کارگران بر کل سوخت و ساز کارخانه و کنترل کارخانه تاکید شده. مطالباتی که فقط در حد حرف نبوده و چند ساله با قدرت تمام برایش جنگیده اند. بر کسی پوشیده نیست و کارگران هفته این را اعلام کرده اند که چه بخش خصوصی و چه بخش دولتی حاکم باشد، سهم کارگر استثمار است. اما امروز در دنیا کارگران و مردم، به سپردن سرنوشت خود به بازار آزاد و رها شدن سرمایه داران برای استثمار بی مرز و به تباهی کشاندن زندگی آنها و بی مسئولیتی دولتها، معترض اند و این اعتراض خیلی هم مُحق است. 
بارها اعلام کرده اند که اولا فعلا و در این شرایط دولتی شدن شرکت تنها راه حل بهتر از خصوصی سازی است و دوما و مهمتر گفته اند " ما تمام تلاش مان را کرده و میکنیم تمام پروسه برداشت نیشکر، تولید، فروش، خرید قطعات، استخدام و تمام کارها و مناسبات دیگر شرکت زیر نظارت شورای هفت تپه و نمایندگان آنها صورت بگیرد."


در همان بیانیه سندیکا چند بند مهم مطالبه شده که تفاوت خصوصی و دولتی شدن نهت را بخوبی توضیح  میدهد. خوانندگان این نوشته را به مطالعه آن بیانیه که روی کانال تلگرام سندیکا نهت در تاریخ یکم دی ماه  هست، ارجاع میدهم.

آنها در این چند سال کِش و قوس مبارزه این را تجربه کردند، زمانیکه بخش خصوصی چهار ماه حقوق شان را پرداخت نمیکرد، کارگران معترض که مقابل فرمانداری شوش و حتی در تهران مقابل ادارات دولتی اعتراض میکردند، مسئولین میگفتند " شرکت دولتی نیست و به ما ربطی ندارد و نمی توانیم کاری بکنیم. صبر پیشه کنید " انشاالله"  درست میشود". همچنین آنها را بدلیل تجمع،  ضرب و شتم و زندانی کردند. 

هفت تپه ای ها در عرصه عمل هستند و میفهمند که شرکت دولتی شود، اولا که تلاش میکنند نظارت کامل داشته باشند. ثانیا اگر یکروز حقوق کارگر عقب بیفتد، یقه نمایندگان دولت را میگیرند و دولت دیگر نمیتواند از زیر بار مسئولیت شانه خانه خالی کند و بگوید به بخش خصوصی مربوط است و ما نمیتوانیم کاری بکنیم. همچنین میدانند زمانیکه حقوق و مزایا یشان بموقع پرداخت شود و پس اندازی داشته باشند، آشپزخانه و یخچال برای خانواده شان خالی نباشد، با خیال راحت تر میتوانند پا به عرصه های دیگر مبارزه بگذراند و آن را رادیکالیزه تر کنند. اینها را کارگرانی درک میکنند که پایشان روی زمین سفت مراکز تولید است و در عرصه عمل اند. آنها مثل "منتقدین شان" بیرون گود ننشسته اند و نان شب خانواده شان و هزینه تحصیل بچه هایشان و ..... را به انقلاب کارگری موکول نمیکنند. احتمالا کسیکه مطالبه نان شب کارگران را به انقلاب کارگری موکول میکند، از رفاهیات نسبی برخودار است، اجاره نشین نیست، بدهکار نیست، مثل کارگران هفت تپه زیر فشار اقتصادی به مرحله خودکشی نرسیده است  و کلا این مسائل را نه در محیط کار تجربه کرده نه حتی ادبیات کارگری را خوانده که درکش کند.  بیرون گود نشستن و رادیکال حرف زدن از هر نظر راحت ترین کار ممکن است. از نظر امنیتی هم حاکمیت خیالش راحت است که دارندگان این خط فکری با این ادبیات چاله میدانی که در محیط های کارگری و کارخانه ها نیستند و تا انقلاب کارگری هم کاری به ابتدایی ترین مطالبات اقتصادی کارگران ندارد و دور هم خوش اند و خود را رهبران کارگری بدون کارگر میخوانند، خطری ندارند.


بازگو کردن واقعیت تلخ است اما انصافا در این بیست سال تا الان کدام مرکز صنعتی  در ایران بوده که تاثیری از این فعالین و تشکلهای کارگری گرفته باشد. شخصا چند دوره عضو شورای نمایندگان کمیته پیگیری بودم. اگر چه از فعالیتم در آن کمیته پشیمان نیستم،  اما ما هم نتوانستیم روی بخش صنعتی تاثیر آنچنانی بزاریم. اینجا قصد تحلیل این کمیته ها را ندارم، حتما نکات مثبتی هم داشته اند، بحث روی حملات هیستریک آن چند فعال است که در کمیته هماهنگی فعالند.

اعتراض و اعتصاب و به طبع بالا بردن آگاهی طبقاتی کارگران در این پروسه و در قلب کارخانه، لقمه نانی به سفره کارگر اضافه میکند و طبقه کارگر را برای قدمهای بعدی آماده میکند، نه فعالیت "منتقدان دلسوز" که قبیح ترین ادبیات را رو به اسماعیل بخشی که خوش نام ترین نماینده کارگری است، بکار میبرند، عکس های خصوصی ده سال پیش فلان فعال کارگری که نزدشان است را منتشر میکنند، برای نقد امروز،  خط فکری ده سال پیش طرف را جلو می کشند، اجازه میدهند آیدی های فیک زیر پست شان گرای امنیتی بدهند و با وجود همه اینها اسم خودشان را فعال کارگری و اسم فحش نامه شان را هم نقد میگذارند.

نقد دولتی و خصوصی یا نقد یک شیوه کار معین و یک فراخوان چه احتیاجی به نفرت پراکنی کور و تمسخر و تحقیر بهترین و شریفترین و معتبرترین فرزندان آگاه طبقه کارگر را دارد. کسانی که  نقد جدی دارند چرا به جای بیان نقد سیاسی به هذیان و تحقیر متوصل میشوند و کاری میکنند که رضا رخشان از دشمنی آنها با هفت تپه استفاده کند و از حرفهایشان  برای حمله به کارگران هفت تپه استفاده کند. 

اگر این طیف واقعا فعال کارگری اند و به انسانیت اعتقاد دارند، چرا در مقابل اسامی فَیک / غیر واقعی  که با کف زدن برای منتقدن و به نام طرفدار آنها با کامنتهای آشنای همیشگی گرای امنیتی می دهند،   سکوت میکنند. در صفحه شما گرای امنیتی داده اند، اگر شما موافق گرای امنیتی نیستند چرا بهشان نمی گویید صفحه ما جای آیدی های مشکوک نیست و بلاک شان نمیکنید. غیر از این است که نشان میدهد شما هم موافق گرا دادن هستید و هم این اسامی فیک را ممکن است بشناسند. اگر غیر از این است توضیح دهید.

چرا حتی یکنفر از این نصیحت گویان برنمیگردد و برای حفظ آبروی خود و تمایز خود از این فرصت طلبان با اسامی فیک و مشکوک  تذکری نمیدهد که برای مستند سازی سوخته دیگری ماتریال به اداره اطلاعات ندهید.

اگر چه خوشبختانه بیشتر کارگران و فعالین واقعی، تفاوت نقد سیاسی غلط یا درست را با افترا و تحقیر و گرای امنیتی و ترس از حاشیه راندن شدن را خوب میفهمند، و اگر چه نوشته های زیادی در این رابطه منتشر شده اما با این وجود چنین واکنش های قبیح و ناشایستی را تا میتوان باید افشا و یادآوری کرد که مردم بدانند چه کسانی همیشه در راس آلوده کردن فضای فعالین کارگری هستند.

 فعالین کارگری و حامیان شان باید با پرنسیب ترین افراد و الگو جامعه باشند که متاسفانه این طیف با این برخورد ها، خودشان ثابت کردند که مردم عام خیلی از آنها جلوتراند. در جوامعی که ابتدایی ترین ارزشها و حُرمت انسان با مبارزات طبقه کارگر و روشنفکران چپ برسمیت شناخته شده و به دولتها تحمیل شده است، تحقیر کردن، اتهام و انگ زدن جرم محسوب میشود.

این فعالین می توانستند نقد سیاسی کنند و با حفظ حُرمت و کرامت فعالین، خودشان را در این فضای  دشمنی و کینه غرق نکنند و سابقه و اعتبارشان را نگه دارند.برای کسب اعتبار و اعتماد سالها زمان لازم است اما برای به هدر دادنش چند روز کافی ست. 

بدون شک کارگران آگاه هفت تپه و طبقه کارگر آگاه ایران  تحت تاثیر این نفرت پراکنی ها قرار نمیگیرند و مبارزه طبقاتی را با قدرت و کسب آگاهی بیشتر ادامه خواهند داد. 

زنده باد مبارزات کارگران هفت تپه 

پیروز باد مبارزات طبقه کارگر در ایران برای رسیدن به آزادی و برابری


ژانویه ۲۰۲۱