در باره همدستی این سازمان با حاکمان اقلیم کردستان

در مقابل افشاگری های ما علیه همدستی کومه له جدید با حاکمان کردستان عراق، شاهد توضیحات عوامریبانه آنها در محافل و در میان اطرافیان خود هستیم.

توضیح میدهند که آنها در اقلیم کردستان عراق مهمان اند، ادعا میکنند که به دلایل امنیتی و برای حفظ امنیت خود، در کردستان عراق، از موضعگیری در مقابل تحولات سیاسی و رویدادهای آن جامعه و سیاست احزاب حاکم، ناچار به سکوت اند. ادعا میکنند که در دوره صدام حسین هم، مگر سیاست کومه له همین سکوت نبوده  است؟

ادعای آنها در مورد سیاست کومه له در دوران صدام، مستند و واقعی است. کومه له کمونیست در آن دوران، به  خاطر امنیت خود، علنا و رسما در مورد رویدادها و منجمله کشتار صدام از مخالفین و سرکوب خونین مردم ستمدیده، سکوت اختیار میکرد و به درست مورد انتقاد هیچ کمونیستی و منجمله کمونیست های کردستان عراق،  واقع نمی شد. به این دلیل ساده که کومه له هیچ قرابت و دوستی با رژیم صدام نداشت، با او عکس نمی گرفت، به وجودش افتخار نمی کرد و مرزها روشن و بی ابهام بود.

اما و بعلاوه در آن دوره نه عراق در مرکز سیاست و به همین دلیل مورد توجه و بحث بود، و نه دنیا شاهد تحرکات اعتراضی توده های مردم  در آن جامعه بود. همچنانکه امروز کسی در مورد کویت چیزی نمیگوید، ما و دیگران هم در مورد پاکستان چیزی نمیگوییم. عراق هم مثل این موارد و دهها موارد دیگر، چنین جایگاهی نداشت. با بحث حمله به عراق این جایگاه عوض شد و سیاست ما هم تغییر کرد. ما همان زمان گفتیم که باید بند ناف خود را از عراق قطع کنیم و نیرو و امکانات خود را از زیر دست این کشور در آوریم،..... که اینجا جای پرداختن به آن نیست.

اما ادعای سکوت کومه له جدید در کردستان عراق، بعداز رسیدن احزاب ناسیونالیست به قدرت، کذب محض است. از بدو تشکیل حکومت محلی، عبدالله مهتدی به نمایندگی آنها در متن اختلافات راست و چپ آن دوره، ادعا کرد که آنها دوستان و متحدین خود را از میان همین حاکمان جدید می جویند. خط عبداله مهتدی در تمام تاریخ سی ساله گذشته، راهنمای این کومه له بوده است. به همین دلیل، در این دوره، ضمن ایجاد گرم ترین دوستی و برادری فیمابین در عمل روزانه، به دفعات مکرر در دفاع از دولت اقلیم کردستان سخن گفته و تبلیغات کرده اند. عبارت دولت "نوپا" برای حاکمیت میلیشیایی ناسیونالیست های کردستان عراق، از ابتکارات و خلاقیت های اولیه این کومه له است. هدف از کاربرد آن عنوان، توجیه ماهیت سیاسی اینها و توجیه عدم رسیدگی به کوچکترین نیاز زندگی مردم، بود.  کومه له جدید، در این دوره، تا جایی که به حاکمین برمیگردد، نه مهمان، که صاحب خانه بوده است. تعریف ابراهیم علیزاده و موضع رسمی این جریان از نقش جلال طالبانی، به عنوان مدافع مردم و مرثیه خوانی به مناسبت مرگ طالبانی، نمونه حاشا ناپذیر تبلیغات اینها در دفاع از بالاترین شخصیتی بود که کردستان عراق را این به این روز انداخت،بعلاوه  کسی که  رئیس جمهور عراق بود.

اما، در مقابل فتوای مرگ ناسیونال اسلامی ها علیه ریبوار احمد دبیر کمیته مرکزی وقت حزب کمونیست کارگری عراق، در مقابل ترور بکر علی از رهبران مردم آواره، در مقابل کشتار پنج نفر از رفقای ما از اعضا و کادرهای حزب کمونیست کارگری عراق، در مقابل ترور شاپور و قابیل از رهبری همین حزب، در مقابل ترورهای سیاسی و کشتار منتقدینی مانند سوران مامه حمه ها و سردشت عثمان ها، در مقابل قتل وسیع  زنان و دهها اتفاق این چنینی، بله در مقابل تمام این کشتار و ترورها، همیشه یادشان آمده که برای توجیه سکوت سنگین شان، بر صندلی مهمان تکیه دهند!

نه فقط این، هر وقت بحث کمونیست ها و حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان هم پیش آمده، به عنوان صاحب خانه، نامحترم، اگرسیو، تحقیر کننده و زبان دراز، درست به سبک مام جلال عزیزشان، با تنفر سوال کرده اند کدام کمونیست ها؟

از نظر آنان صاحب آن جامعه دو خانواده بارزانی و طالبانی است. حتی وقتی میگویند مهمان، منظورشان مهمان حاکمین است، نه مردم. آنها اما در مقابل مردم مهمان نیستند، دیپلماسی ندارند. مردم کردستان عراق صاحب خانه نیست، در مورد مرگ و کشتارشان، در مورد توحش و بربریت حاکمین علیه شان، در مورد ترور و کشتار زنان زحمتکش جامعه، لازم نیست لام تا کام از صاحب خانه واقعی دفاع کنند، اعلام تسلیت و تاسف کنند. اما در تعریف و تمجید از قاتلین آنان، در تعریف و تمجید از سرکوبگران، هیچوقت کوتاهی نکرده اند.

اعلام موضع در حمایت از حاکمان و قاتلین هم خانواده سیاسی شان،تبلیغات مسموم و زهرآگین علیه کمونیست ها، نشانی از مهمان بودن اینها در آن جامعه ندارد. اینها جزو صاحب خانه های آن منطقه بوده اند از روز اول، لذا برگشتن به صندلی مهمان، در روزهایی که خیابان های شهرها مملو از خون تعداد پرشماری از کشته ها و زحمی های مردمان به تنگ آمده است، و توجیه سکوت شان، نه یک عوامریبی که یک شیادی سیاسی در روز روشن است.

طرفداری اینها از متحدین ناسیونالیست شان، مانند تمام بقیه ناسیونالیست های کرد ایرانی، برای ما بدیهی و قابل انتظار است. مشکل آنجاست که اینها، همین همسرنوشتی و دوستی و نزدیکی سیاسی با ناسیونالیست های همقطار خویش را به عنوان سیاست "کمونیستی و واقعی و مسئولانه" به عوام می فروشند.

الویت سیاسی اینها در حال حاضر، بنا به مصوبه کنگره شان، تحکیم موقعیت در رهبری جنبش ناسیونالیسم کرد است. به همین دلیل، در بطن این جنبش می خواهند شایستگی خویش را برای احراز موقعیت برتر، نزد هم جنبشی های شان ثابت کنند.

اینها کمونیست های سابق اند که میخواهند ایفای نقش برادری نزد همقطاران امروزشان را به اثبات برسانند. تصمیم اینها با خودشان است، ولی باید بدانند که نمی توانند اعتبار و افتخارات و سابقه و تاریخ آن کومه له کمونیست سه دهه قبل را با خود ببرند. آخر رروز، همه جامعه باید بداند که جنس اینها، علیرغم هر نامی که برای خود گذاشته اند، از جنس سیاسی همین حاکمینی است که بر سلیمانیه و اربیل فرمان میرانند.