توطئه های انواع مراجع و دستجات دولتی و کارفرمایی علیه کارگران هفت تپه زخم اعتصاب را همچنان ملتهب نگه داشته است. در مقابل حملات هار و کور و ترور مسلک علیه کارگران و تاسیسات  هفت تپه تردیدها و ناباوری میدان خودنمایی پیدا میکنند. اینکه بعضا "پیروز شدیم" و "آزادی هفت تپه" بهانه حمله قرار میگیرد، اینکه توضیحات و بیانیه های فعالین و چهره های شناخته شده اعتصاب تحریف میشود، ثانوی است. هیچ اشکالی در تردید و ناباوری نمیتوان سراغ گرفت، اینها همیشه هستند. خود رویداد همانقدر که بزرگ است به همان اندازه موافق و مخالف را بخود جلب میکند، و دست از سر فعالیت و مشغله دوستان و  مخالفان برنمیدارد. اما سوالات و مشغله های واقعی حول این اعتصاب از جنس دیگری است.

هفت تپه در مقابل طرح  و نسخه امتحان پس داده "خصوصی سازی" میتوانستند به  استقبال بیکارسازیها و رقابت و سالهای سال دوندگی  در پی دستمزدهای  معوقه بروند؛ میتوانستند سر اسب  بازنده شرط بندی کنند و پیه سالها دوندگی و فرسودگی را به تن بمالند. این راه را خیلی مراکز کارگری دیگر در پیش گرفتند. راه  هفت تپه، راه دیگری بود: بروید کنار، ما کارگرها خودمان اداره میکنیم!

این راه تا نصفه با لغو خصوصی سازی و عقب نشینی رسمی ارگانهای حکومتی در نبردی سنگین طی شده است. این نبرد هزینه داشته، هنوز به نتیجه نرسیده. اما از کی قرار شده درستی و حقانیت یک مبارزه را صرفا از نتایج آن، "به شرط چاقو" و فقط در صورت پیروزی، و در این مورد حتی در نیمه راه، قضاوت کرد؟ و در این مورد معین هنوز کارگران در سنگرهای نبرد به سر میبرند و کماکان در مقابل کثیف ترین حملات و انتقام جویی دشمن مقاومت و ایستادگی بخرج میدهند.

نیشکری ها بلند پروازی در پیش گرفتند. هفت تپه، آوانگارد و ستیزه جویی آن زیر پرچم تعرضی جمع شدند. یقه دولت را گرفتند، در مقابل همه توطئه های دولت دست پیش گرفته و بجای حرف مفت و وعده تو خالی، مسئولیت روشن و قابل حسابرسی را مطالبه نمودند.

هیچ وقت و هیچ مبارزه  بدون صف آوانگارد خود و در غیاب  پرچم  تعرضی از شانس پیروزی برخوردار نبوده است؛ همیشه و همه جا صف تعرضی بنا به تعریف  با تضمین از پیشی پیروزی، پا به صحنه نگذاشته است؛

ظاهرا  هستند، هر کس و جریان که در صدد کسب امتیازات  حقیر از ناکامی هفت تپه نشسته است مدتهای طولانی از ناخن جویدن را در پیش خواهند داشت. تبدیل دسیسه های مشترک دولت و کارفرما  به سکوی حمله به اعتصاب، دیگر نوبر است.

آیا هفت تپه در اهداف خود و در تحمیل لیست مطالبات خود و در راس آن اعمال اراده  نمایندگان مستقل کارگران در گردش کارخانه موفق خواهد شد؟

جواب این سوال  در درجه اول در هفت تپه و شوش نهفته نیست. این مساله در موج اعتصابات و حق طلبی طبقه کارگر در ابعاد سراسری میتوانست و میتواند سریعا به نفع کارگران راه پیروزی را در پیش بگیرد. دهها، و یا شاید صدها مرکز تولیدی دیگر در سراسر ایران در موقعیت مشابه در تعادل شکننده اعتراض کارگران و سراشیب بسته سیاه ضد کارگری "خصوصی سازی" میتوانستند و میتوانند بساط بورژوازی را بهم بریزند.  هیچ دلیلی وجود ندارد که آتش فشان ناگزیر و قابل انتظار طبقه کارگر علیه جهنم دره فلاکت و استثمار موجود از همین شکاف سر باز نکند.  این سناریو همیشه در کمین بوده و تا همین جا به سهم خود بر روند اوضاع و در محاسبات حکومت در رفتار با اعتصاب هفت تپه موثر واقع شده است. سرنوشت هفت تپه به هر جا برسد، دوره دیگری از تحرک اعتراضی  طبقه کارگر در ایران مدتها است آغاز شده است. این طبقه باید و ناچار است فکری برای مکانیسم های همبستگی و هم سرنوشتی سراسری خود بکند.

اما تا آنجا که به هفت تپه، موتور محرک این اعتصاب مربوط باشد، این اعتصاب از نفس نیافتاده است. هفت تپه اولین و تنها مرکز تولیدی نیست که با مزارع سوزان از خشکسالی عمدی و حراج زمین ها  مزارع  تهدید میشود؛ اگر حق طلبی و اتحاد و یک استخوان بندی رهبری حرف آخر را میزند، این قصه سر دراز دارد.  چه کسی گفته که هفت تپه نمیتواند پیروز شود؟ این چه نسخه و چه حکمی است که کارگر باید راهی را طی کند که بورژوازی رقم زده است؟

هفت تپه اگر هنوز شانسی دارد تا از طرح "خصوصی سازی" جان سالم بدر ببرد، هفت تپه اگر سنگر و صدای منافع کارگری است،  هفت تپه اگر نامی دارد و اگر مرکز توجه است بخاطر آن است که جوهره موقعیت فعلی طبقه کارگر در ایران را با خود حمل میکند: باید به نیروی خود باور کند، منتظر فرصت ها ننشیند، از شکست نهراسد. هفت تپه رگه ای از  آینده طبقه کارگر ایران است،  گستاخ و بلند پرواز است و به کمتر از تمام  قیصریه رضایت نمیدهد.