در باره  حمله ای که  اخیرا سلفی ها به یک خانواده در شهر مریوان کردند، حرف های زیادی زده شده و عکس العمل های متفاوتی هم به دنبال داشته است.

اولین اقدام وعکس العمل افتخار آمیز و مبارزه جویانه را مردم محله دارسیران از زن و مرد و بخصوص جوانان انجام دادند. شب اول حمله، مردم، جنایتکاران سلفی را که برای سربریدن یک انسان آمده بودند را فراری دادند و رسوا کردند و شب بعد هم برای مقابله با تهدیدات وحوش سلفی محله را کنترل کردند. در نتیجه این اقدامات انساندوستانه و ضد ارتجاعی، سلفی ها برای چند روز به سوراخ خزیدند. افکار عمومی نه تنها در مریوان بلکه در شهرهای کردستان علیه وحشیگری و دست درازی سلفی ها به ازادی و امنیت مردم  ابراز تنفر کرد. این اولین بار نیست که سلفی های چاقو کش و قمه  بدست به اذیت و آزار افرادی می پردازند که عقاید و باورهای کثیف و ضد انسانی آن ها را نمی پذیرند. مدتی پیش در بازار مرزی مریوان جوانی را به منظور تحمیل باورهای گندیده شان، مود حمله قرار دادند و زخمی کردند. کارنامه سلفی ها در شهر و شهرک های کردستان سیاه است. در جریان ترور بن لادن سلفی های سقز به رهبری یک ملا ، برای بن لادن نماز میت خواندند. سلفی ها هر جا برایشان ممکن باشد به دخالت در زندگی مردم می پردازند. در سلیمانیه کردستان عراق هم در همین مدت در اعتراض به رقصیدن دو نوجوان پسر و دختر بسیج شدند و در همان محل نماز خواندند!

آیا سلفی گری در کردستان بعنوان شعبه ای از مذهب (سنی گری) پذیرفته شده است؟ پاسخ اکثریت مردم کردستان به این سوال منفی است. اما هستند کسانی در میان مردم که برخوردهای متفاوتی به این مساله دارند. در اینجا به دو مورد آن در شهر مریوان و در رابطه با قمه و شمشیر کشی سلفی ها اشاره می کنم.

دو برخورد انفعالی و انحرافی به توحش سلفی ها در مریوان

در رابطه با اقدام جنایتکارانه سلفی ها در دارسیران مریوان و در کنار مبارزه مردم این محله و شهر و روستاهای اطراف در دفاع از آزادی و امنیت همشهریهایشان و  انزجار و تنفر افکار عمومی مردم کردستان از توحش سلفی ها، در شهر مریوان ما شاهد دو مورد و برخورد انفعالی و انحرافی به این عمل مجرمانه بودیم. برخوردی که برای مردم جای تامل و پاسخ دادن است.

-  یکی بخش ولو کوچکی از مردم است که گفتند دعوای سلفی ها با یک  عضو از خانواده ای در دارسیران، دعوای شخصی است و به ما ربطی ندارد. گفتند هر دو مقصرند. یکی در کار قاچاق مشروبات است و کفرگویی کرده و آن یکی سلفی ها هستند که بدلیل عقاید دینی و باورهایشان حمله کرده اند!

این تفکر و روش برخورد، اولا سلفی ها را بعنوان گرایشی در جامعه می پذیرد و عملکرد مجرمانه شان نسبت به مردم را توجیه می کند. دوما دخالت در امر شغل و کسب و عقاید و باورهای مردم را برسمیت می شناسد. این ها فراموش کرده اند که همین سلفی گری در قالب القاعده و طالبان و داعش چه جنایاتی نسبت به جامعه بشری انجام دادند. فراموش می کنند که جلو دوربین ها و جلو چشمان ما انسان ها را مثل گوسفند سر بریدند. زن ها را خرید و فروش کردند میلیون ها انسان از افغانستان تا سوریه  و عراق را به خون کشاندند و تا توانستند کشتند و بقیه را آواره و بیخانمان کردند ...

واقعیت این است که دعوای سلفی ها با کل جامعه است نه فقط یک  نفر و حتی یک محله. سلفی ها دشمن بشریت متمدن اند. سلفی گری سنت از گور برخاسته ی دوران بربریت است. این جانوران به خودشان حق می دهند در امور زندگی مردم دخالت کنند. به همه کار دارند. به جوان ها که از نظر آن ها حق ندارند پیراهن آستین کوتاه بپوشند، برای زنان و دختران مزاحمت ایجاد  و موجب سلب اسایش و امنیت جامعه می شوند.  کسی که فکر می کند واقعه دارسیران دعوای شخصی بین چند نفر است در واقع به سلفی ها حق می دهد که در امر شغل و زندگی و عقاید مردم دخالت  و امر و نهی کنند. اینجور برخورد به سلفی ها با عنوان این که دعوا شخصی است و به ما مربوط نیست، سرنوشت افراد جامعه را و مردمان ضعیف تر را به دست عناصر چاقو کش سلفی می سپارد.

همچنین، این ادعا که دعوا شخصی است و به ما مربوط نیست موجب بی تفاوتی  به سرنوشت و امنیت و آزادی جامعه است.  این دسته آدم ها باید ازخود بپرسند که شغل من و یا عقیده من چه ربطی به سلفی ها دارد؟ چه کسی به سلفی اجازه داده که ژاندارم زندگی مردم بشود و در زندگی مردم که چه می گویند، چه می پوشند  و چه می نوشند دخالت کند! اگر جلو این جهالت و چاقوکشی سلفی ها گرفته نشود، فردا رفتار وحشیانه شان در مقابل هر فرد دیگری تکرار می شود. دیروز در بازار مرزی یک نفر را زخمی کردند و امروز به خانواده ای در محله دارسیران تعرض کردند  و فردا در خیابان یا پارکی برای جوانانی که می خوانند و می رقصند، شمشیر می کشند. پس دعوا شخصی نیست. در یک طرف جریانی به شدت مرتجع و جاهل و چاقوکش قرار دارد و در مقابل جامعه و مردان و زنان تشنه آزادی و رفاه و شادی و سعادت است. این که یک مشت ادم مسخ شده و عقبمانده با چاقو و شمشیر و حتی سلاح گرم در مقابل چشمان مردم به منزل انسانی بی دفاع به قصد کشتنش حمله می برند، برای مردم متمدن یک شهرکه به ازادیخواهی و انساندوستی معروف است، هشدار دهنده و غیر قابل چشم پوشی است!

مورد دیگر بیانیه ای است که ازجانب چند نهاد مدنی و فرهنگی خطاب به مردم مریوان منتشر شده است. در این بیانیه بدون نام بردن از سلفی گری و حمله ی سلفی ها به یک همشهری، اتفاقی که در دارسیران افتاد را خشونت نامیده و محکوم کرده است. گویا در این محله مشکلی پیش آمده و به خشونت کشیده شده است و نصیحت می کند که بیایید همه با هم همزیستی و مماشات کنیم. حمله برنامه ریزی شده ی ده ها سلفی چاقو و شمشیر در دست به یک خانواده در محله دارسیران از نظر بیانیه ی نهادها، خشونت است!! حتما مردمانی که از آن خانواده و خود دفاع کرده  اند هم، خشونت طلبند.

سرو ته بیانیه صحبت از مضرات خشونت و دعوت به برادری و همزیستی است. در حالی که توقع همزیستی و احترام به حقوق و ازادیهای مردم را از سلفی ها خواستن در واقع به رسمیت شناختن و بها دادن به یک جریان جهادی آدمکش و چاقوکش است. مگر سلفی ها غیر از  تهدید مردم کار دیگری بلدند. مگر القاعده و طالبان و داعش و حزب الله کار دیگری جز سر بریدن انسان، دشمنی نسبت به زن و نفرت از شادی و رفاه و خوشبختی کار دیگری کرده و می کنند؟

"خشونت نکنید"، پاسخ تعرض این گرازهای وحشی نیست. این ها شغل شان، اهدافشان و ایدئولوژیشان بازگرداندن بربریت به جامعه بشری قرن بیست و یک است. سردمداران و رهبران و ملاهای سلفی با ترویج خرافات و وعده ی بهشت، جوانان و نوجوانان را به دام می اندازند تا فردا بمب بخود بسته و در میان مردم منفجر کنند.

پدرخوانده های سلفی همچون داعش و القاعده، شانس تشکیل حکومت اسلامی را به گور بردند. جمهوری اسلامی ایران هم پایش لب گور است...، در نتیجه برای سلفی ها آنچه باقی می ماند انتحار است. خودکشی است. مردم کردستان و خانواده های جوانان باید هشیار باشند که بچه هایشان توسط این وحوش سلفی برای خودکشی فردایشان شکار نشوند. جوانانی که فریب حماقت و خرافات سلفی ها را می خورند، باید بفهمند که بند ناف شان با جامعه بریده می شود. در سلفی گری جز مرگ چیزی به هوادارانشان هدیه نمی دهند. "برو بمیر و سر راست به بهشت می روی"!! این است فلسفه زندگی این فرقه ی بخت برگشته و اسیر جهالت و حماقت و بریده از انسانیت!

بیانیه به این بسنده نکرده و با گفتن این که مذهب (که سلفی گری را هم شامل می شود) بخش جدایی ناپذیر زندگی جامعه و امری ضروری و مفید است، درواقع هم سلفی گری را شعبه ی قابل قبول از مذهب به حساب آورده و هم رفتاروحشیانه و بربریت شان را تبرئه کرده  است. از نظر بیانیه، مردم دارسیران باید مذهبیون سلفی را بپذیرند و در مقابلشان نایستند. بیانیه ی کدخدا منشی و ریش سفیدانه در مقابل توحش جریان سیاهی چون سلفی ها، هم نشان از قبول این جاهلان پست بعنوان شعبه ای از مذهب است و هم نشان ترس و زبونی در مقابل توحش آن ها. چرا باید پذیرفت که یک گروه شارلاتان و بی حیا، مردم را نادان فرض کرده  و خود را چوپان و هدایت کننده ی مردم بدانند؟!

تعریف و توصیف مذهب بعنوان یک ضرورت و مفید به حال جامعه، از جانب نهادهای امضا کننده بیانیه یک فرصت طلبی فریبکارانه و کاسبکارانه است. کدام مذهب ضروری و مفید به حال جامعه است؟ سنی گری؟ شیعی گری، وهابی، بهایی؟ داعشی؟، مذهب نوع طالبان و القاعده؟ سلفی گری؟  صوفی گری؟ شیخ و دراویش؟...حزب اللهی، مجاهدینی؟... کدامیک ؟

مذهب بر خلاف تصور امضا کنندگان بیانیه، یک عقیده و باور صرف نیست. از زمان خلفای اسلام تا امروز در جمهوری اسلامی و امثال طالبان و القاعده و داعش، مذهب ابزار رسیدن به قدرت و ثروت است. ابزار تحمیق و فریب مردم است. مذهب برای سران جمهوری اسلامی از آیت الله ها تا حجت الاسلام ها و حشرات بیت رهبری و جانوران مجلس اسلامی و دستگاه کشتار قضایی و وزرا و کلا و نظامیون، فقط یک ابزار است. ابزار فریب و دروغ و خباثت شان برای ماندن در قدرت و محول کردن خوشبختی مردم  به دنیای دیگر و خود در اوج رفاه وخوشبختی زندگی کردن با چاپیدن ثروت ها ی جامعه و به فقر و فلاکت کشاندن مردم است.

اسلام و همه شعباتش در واقع نیاز حاکمان و ثروتمندان برای گرسنه و بیحقوق و تسلیم و زبون کردن مردم است.

این اسلام با مردمان مسلمانی که شیعه یاسنی  به مساجد می روند یا در خانه عبادت می کنند، یکی نیست. مسلمانان ولو خود اسیر خرافات مذهبند اما عبادت مذهبی شان امر خودشان است. به کسی کاری ندارند، به کسی فخر نمی فروشند، به کسی امر و نهی نمی کنند. برای جامعه قانون نمی نویسند و برای مخالفان عقاید و باورشان شمشیر تیز نمی کنند.

رهبران سلفی با مزدی که از جریانات و حکومت های سلفی منطقه می گیرند، در هر جا بتوانند مسجد می سازند و نوجوانان و جوانان نیازمند را با عشق شهادت و بهشت می فریبند و در مساجد یا منازل ویژه این کار، شستشوی مغری می دهند.   

افسار وحوش سلفی  دست کسانی چون امام جمعه ها، ملایانی در مساجد محلات  و مرتجعینی در سطح شهرها است. مردم این ها را می شناسند. مردم شهر باید یقه این ها را بگیرند و افسارشان را بکشند. این جنایتکاران  با آموزش و تربیت نوجوانان و جوانان انتحاری و ضد زن و ضد شادی مردم و حتی ضد اعضای خانواده خود، عمل مجرمانه مرتکب می شوند. خواست مردم انحلال این باند چاقوکش است. رهبران این باند مسوولیت هر گونه رفتار ضد مردم و ضد امنیت جامعه و اذیت و ازار مردم از جانب سلفی های تحت فرمان خود را برعهده دارند.  

باید اسامی رهبران سلفی و مجرمان این باند را به دیوار شهرها کوبید و به جامعه معرفی کرد. مردم خواستار انحلال این سازمان ضد انسانی شوند. سلفی هایی که در شبکه های اجتماعی مردم را تهدید می کنند شناسایی شوند. تهدید مردم در مدیای مجازی عملی مجرمانه است و مجازات دارد.

مردم دارسیران در مقال سلفی ها ایستادند اما این کافی نیست. در شهر مریوان ده ها هزار کارگر شاغل و بیکار و فصلی و کولبر و دستفروش هست که  در حکومت اسلامی زندگی فلاکتباری می گذرانند، بخشی از این کارگران سندیکا و انجمن کارگری دارند. در مریوان معلمان شریفی هستند که جوانان را از کودکستان تا دانشگاه آموزش می دهند و تربیت می کنند. معلمان در مریوان کانون خود را دارند. زنان مریوان نصف انسان های این شهر هستند و جوانان این شهر که  از یک زندگی عادی و معیشت و شادی محروم هستند. این بخش های جامعه نمی توانند و نباید ساکت باشند. بازاری های شهر مریوان هم از امنیت و ازادی بهره می برند تا اینکه یک عده چاقوکش سلفی هر بار به بهانه ای امنیت مردم را بخطر بیندازند.

مردم کردستان از همه بخش های جامعه و تشکل های مدنی و کارگری و معلمان و غیره می توانند در تامین امنیت جامعه و فرزندان خود فعال و دخالتگر باشند . اعمال ضد انسانی سلفی ها را محکوم و ممنوع کنند. خواهان حفظ حرمت انسان و ازادی بیان خود باشند. فشار فقر و بیکاری و سرکوب جمهوری اسلامی بس نیست حالا یک مشت ادم احمق که از شعور و احترام انسانی بویی نبرده اند، قوز بالا قوز ناامن کردن جامعه می شوند. این قابل قبول نیست. هیچ فرد و شهروندی از زن و مرد و جوان و پیر نمی تواند در شهر و محلی زندگی کنند و افتخار کنند در حالی که هر بار تعدادی سلفی چاقو و شمشیر به دست به کسی حمله ور شوند. ادم نمی تواند در شهر و شهرک و روستایی سرش را بالا بگیرد و شاهد زورگویی عده ای ابله و احمق به نام سلفی باشد که به خانه مردم بریزند و شمشیر بکشند و زخمی روانه بیمارستان کنند. شرم آور است!

اگر جمهوری اسلامی موفق نشده است با آن همه پول و قدرت و زور و تفنگ و زندان و اعدام، مردم ایران را مطیع قوانین ضد مردمی ضد کارگری و ضد زن شریعت خود کند، یک مشت ادم فریب خورده ی بدبخت مثل سلفی ها نمی توانند به مردم شهر یا یک محله یا حتی  فردی در یک خانواده،  زورگویی کنند و مورد ازار قرار دهند.

سلفی ها و جمهوری اسلامی

درمیان مردم این باور شایع است که سلفی ها را رژیم و سازمان اطلاعاتش  بوجود آورده  و بعنوان مزدور و ماموران خود علیه مردم و ازادیهای فردی و اجتماعی شان مورد استفاده قرار می دهد. این طرز تلقی از سلفی گری به این خاطر  است که رفتار و عملکرد ارتجاعی و پوسیده ی سلفی ها در  ضدیتشان با جامعه، با سیاستهای رژیم و قوانین شرعی  علیه زنان و ازادی های فردی و اجتماعی تناقضی ندارد و در یک راستا است. این تشابه واقعی باعث شده است که سلفی ها هم چون بسیج و حزب اللهی های رژیم شعبه دیگری برای فشار بر مردم کردستان و محدود کردن ازادیهای فردی و اجتماعی تلقی شود.  

اما این فرضیه درستی نیست. در سالهای اخیر ما شاهد درگیریهای نظامی سلفی ها و نیروهای رژیم بوده ایم که در نتیجه آن تعدادی از سلفی ها کشته و بعضی هم زندانی و یا تواب شده و نقش جاسوس رژیم در میان تشکیلات سلفی ها را بازی می کنند.

 رژیمی نامیدن سلفی ها این ضرر را دارد که هر نوع مبارزه با این باند مبارزه مستقیم با دولت تلقی شود. درحالی که چنین نیست و مردم می توانند  فشار بر سلفی ها و حاشیه ای کردنشان و خواست انحلال شان را بدون درگیری مستقیم با نهادهای امنیتی در دستور بگذارند. درعوض، این جمهوری اسلامی است که در رابطه با سلفی ها و جنایاتشان مسوول است. دولت مسوولیت حفظ  امنیت و جان و مال و آزادی مردم را در مقابل توحش سلفی ها برعهده دارد. در حالیکه می بینیم رژیم بجای تعقیب و مجازات چاقوکشان سلفی، مردمی را که در مقابل لشکرکشی سلفی های شمشیر بدست ایستاده اند را دستگیر می کند.

این جانبداری آشکار رژیم از سلفی های مجرم، شرم آور و محکوم است!

آیا بین سلفی ها و سازمان های اطلاعاتی رژیم رابطه ای برقرار نیست؟  قطعا وجود دارد. جمهوری اسلامی با وجودی که از ارتباط سلفی ها با حکام عربی سلفی منطقه آگاه است، اما  تا زمانی که سلفی ها پا روی دم رژیم نگذارند و اپوزیسیون نشوند، با آن ها کاری ندارد. و از آنجا که سلفی ها در کردستان همان کاری را انجام می دهند که بسیج و حزب لله و لباس شخصی های اطلاعات و منکرات نسبت به مردم انجام می دهند، در نتیجه رژیم از اعمالشان علیه مردم ناخشنود نیست.

جمهوری اسلامی با وجود این که از رابطه رهبران سلفی درکردستان با دشمنان منطقه ای خود آگاه است، اما  این جریان را منحل اعلام نکرده و از طریق سازمان های اطلاعاتی و جاسوسان خود در میان سلفی ها،  آن ها را کنترل می کند. در همان حال  دست سلفی ها را برای دخالت در زندگی مردم،  ضدیت با زنان، ضدیت با شادی جوانان و تهدید هر گونه ازادیخواهی، باز گذاشته است.

خلاصه، برای مردم کردستان آشکار است که سلفی ها یک باند سیاه و لکه ای بر دامن جامعه هستند و باید پاک شوند. مردم شهر و روستاهای کردستان می توانند انگل های سلفی را که در مرداب جمهوری اسلامی رشد کرده و مثل لجن کنار جویبار سبز شده اند، جارو کنند. این ها با جمهوری اسلامی به گور سپرده خواهند شد. اما امروز نباید گذاشت این جریان بعنوان دملی عفونی باعث ایجاد ناامنی و دخالت در زندگی مردم و تهدیدی برای امنیت جامعه باشد. بگذار این باند ارتجاعی در پستوی مساجد و منازل خود هر غلطی می خواهند بکنند، اما در میان مردم، در خیابان ها و پارک ها و محلات کار و زندگی اجازه ندارند هیچ غلطی بکنند.

مردم نگذارند بچه های نوجوان و جوانشان به دام این بربرها بیفتند. بگذارید جوانان و نوجوانان جامعه،  آزاد و آزادیخواه و روشنفکر و خوش بین و انساندوست بار بیایند.  کارگران، زنان، جوانان  و مردم آزادیخواه در مقابل هیولای جمهوری اسلامی که بیش از 4 دهه است بر سرنوشت جامعه چنگ انداخته، ایستاده اند و گام به گام آن را به عقب رانده اند. این مردم اجازه نمی دهند مشتی آدم خرفت شده و پست و بی شرم در زندگیشان دخالت  و امر و نهی کنند. مردم مریوان و دیگر شهرهای کردستان می توانند افسار این بخت برگشتان احمق را بکشند و ادب شان کنند.

۱۹اردیبهشت- ۹مه ۲۰۲۱