"حزب رستاخیز "فیروزه ای “کوه، موش زایید!”
ثریا شهابی
این فعال سیاسی در ادامه عنوان کرد" :شاهزاده رضا پهلوی عضو فرشگرد نیستند اما فرشگرد در مورد استراتژیهای کلان از رهنمودهای ایشان استفاده میکند."
اظهار بالا و این ضرب المثل هم که میگوید: "کوه لرزید و غرّید و یک موش زایید"، به رویدادی که خبرش را خواندید، مربوط است. این هر دو، وصف حال و آینده آقای رضا پهلوی است. کسی که چهار دهه با داعیه های طرفداری از"دمکراسی "و " آزادی عقیده وبیان" برای همگان (راست و چپ و مذهبی و بی خدایان ..و ( و اعلام بی طرفی، تلاش کرده است که "بعنوان نماد همبستگی ملی" ظاهر شوند. کسی که توانست با این داعیه ها، به درجه ای اعتماد بخشی از جامعه اپوزیسیون روشنفکر و ترقیخواه ایران در خارج از کشور، را به خود و پرچم سیاسی و اهداف اش، جلب کند. ما حق داشتیم بگوییم پای عمل و پلاتفرم های عملی مشخص که پیش بیاید، راست ایران، نسخه بهتری از محمد رضا پهلوی ندارد. عروج و افول صاعقه گونه ترامپ و ترامپیسم در دنیای سیاست سوپرراست جهانی، موجی شد که آقای پهلوی و جنبش اش، اولین قربانی آن بود. "کوه موش زایید"! صاعقه همه داعیه های ترقیخواهی و"بی طرفی" آقای پهلوی را یک شبه برباد داد! موج، بسرعت ایشان را صاحب "حزب"واقعی اش، یعنی"فرشگرد"، این "رستاخیزفیروزه ای" کرد. و به این ترتیب عنچه نشکفته حکومت ایشان، باز نشده پرپر شد. اگر رستاخیز پدر تراژدی بود، رستاخیز پسر نسخه کمدی حزب"پدرتاجدار "است !حزبی که همچنان ضدیت با سوسیالیسم و کمونیسم، دشمنی با آرمانهای طبقه کارگر و مردم محروم، و تخاصم با هرگونه داعیه عدالت اجتماعی و برابری، اول و آخر فلسفه وجودی اش را می سازد. در ایران هرگز، نه در گذشته پیش از انقلاب ۵۷ و نه پس از آن، جنبشی از پائین برای "پادشاهی" یا "احیا پادشاهی"، وجود نداشته است. پادشاه و پادشاهان، نه با تحرکات مردمی، که با توطئه و دسیسته و قتل و کشتار خویشاوندان و کودتا و دخالت قدرت های خارجی، به قدرت رسیده و از قدرت ساقط شده اند. این بخصوص پس از انقلاب ۵۷ که درآن نه این شاه و آن شاهزاده و سلسله و خاندان، که کل نظام پادشاهی با همه نهادهای روبنای حکومتی اش، با یک تعرض انقلابی و مردمی از پایین به زیر کشیده شد، بیش از پیش صادق است. امروز عنوان "شاه"، همچون عنوان "آخوند" در مقطع قبل از انقلاب، موجب تمسخر همگانی است تا موجب احترام! سرمایه گذاری طیفی در اپوزیسیون راست، بر احساس "نوستالژیک" جوان محروم ایرانی نسبت به حداقل ظاهر معمولی و غیراسلامی که در ایران قبل از انقلاب وجود داشت، و ادعای ساختن عمارت یک "جنبش" بر پایه های آن، “جنبشی” که مردم در دل آن برای احیا آن گذشته به حرکت درآیند، از نظر همه، از ترامپ تا خود آقای پهلوی به روشنی پوچ و مسخره است. این داعیه ها، رونمای عمارت "رژیم چینج" و "انقلاب مخملی" ناتو ای است که نظام را از جمهوری اسلامی تحویل بگیرند و بدست "نخبگان" منتظر به قدرت رسیده "فرشگرد" که به زور تحریم و اسلحه ترامپ زیست می کنند، تحویل دهد. این ها باید "دعا" کنند که جمهوری اسلامی، قبل از سرنگونی، طبقه کارگر بپاخواسته در ایران را که منافع اش را می شناسد و دنیایی را متوجه خود و اهداف خود کرده است، خاموش کند تا آنها بتوانند نظام را تحویل بگیرند! این پروژه، "انقلاب مخملی" حزب آقای پهلوی، به دو دلیل پرونده اش بسته شد. یکی تحرک عظیم مردمی و کارگری که هرروز گسترش می یابد و دیگری افول ستاره اقبال شان در آمریکا، یعنی افول موقعیت پرزیدنت ترامپ! این دو رکن، یکی تحرک طبقه کارگر در میدان زورآزمایی با نظام سرمایه و نمایندگان امروزش در قدرت، و دیگری پایان ترامپیسم در آمریکا، علاوه بر پایان دادن به ارزش مصرف شخص رئیس جمهور آمریکا، مهر باطل خوردی هم برپیشانی آقای پهلوی زد.
وقتی"کرمينه ها" پروانه ميشوند! در "جدال با سوسياليسم در ايران"
|