متن كتبی مصاحبه رادیو نینا با آسو فتوحی دبیر تشكیلات خارج
آسو سهامی: سالگرد خیزش انقلابی مردم ایران را داشتم، این مدت چه در داخل ایران و چه در خاج کشور فضا تحت تاثیر این اوضاع و سالگرد خیزشی بود که دنیا را متوجه خود کرد. در این برنامه قصد داریم به طور مشخص به فضای سیاسی خارج کشور در این روزها بپردازیم، به همین منظور آسو فتوحی دبیر تشکیلات خارج کشور حزب حکمتیست (خط رسمی) را با خود داریم تا زوایای فعالیت ها در خارج از ایران را از ایشان جویا شویم.
رفیق آسو فتوحی ضمن خوشامدگوئی به این برنامه، ما تلاش می کنیم به فضای عمومی این روزها در خارج کشور بپردازیم اما به عنوان سوال نخست ، از اقدامات حزب حکمتیست (خط رسمی) شروع کنیم،  لطفا ابتدا برای بینندگان ما شرحی از مواضع و فعالیت های حزب در این خصوص را بگید.

آسو فتوحی: با تشکر از دعوت شما و عرض ادب به بینندگان و شنوندگان شما
به طور واقعی فعالیت های خارج کشور ما نه تنها در این روزهای ویژه و در سالروز خیزش انقلابی مردم ایران بلکه در کل این پروسه مبتنی بر دفاع و تقویت افق واقعی بوده که چه ما به عنوان حزب حکمتیست (خط رسمی)  چه مردم در داخل ایران بر مطالبات آن استوار هستند  بوده، ما صدای خیل میلیونی مردم آزادیخواهی بودیم که مخصوصا در تحولات سیاسی امروز مورد هجوم سانسور و تحریف و کتمان قرار گرفته اند.
در بحث مواضع احزاب و جریانات باید اشاره کنم که فعالیت در داخل یا به طور مشخص در خارج کشور تحت اسم رمز "ضدیت با جمهوری اسلامی" به هیج وجه معادل با قرار گرفتن در سنگر و هم جبهه بودن با محرومین مبارز و نیروی میلیونی پائین جامعه ایران نیست.  ما این موضوع را در اطلاعیه تشکیلات خارج کشور حزب به روشنی اعلام کردیم که: در خارج کشور همجنبشی های مردم ایران از آزادی خواهان، حق طلبان، مدافعان حق زن، مبارزان برای رفاه و امنیت و برابری طلبان است"نه كسان و جریاناتی كه بر طبل شکست و یاس و نا امیدی خیزش" میوبیدند. مدافعان این جنبش جریاناتی بودند كه در سنگر تقویت، حفظ و ادامه این مبارزه حضور داشتند و در اکثریت کشورها شانه به شانه همجنبشی هایشان در داخل ایران، نفرت عمومی از حاکمیت جنایتکار و دیکتاتوری جمهوری اسلامی را به گوش مردم جهان در شهرهای مختلفی همچون گوتنبرگ، استکهلم، کلن، برلین، فرانکفورت، ونکوور، بروکسل، لندن، اسلو، برگن و بسیاری شهر های دیگر جهان رساندند و لابی ها و دسیسه های جمهوری اسلامی با قدرت های منطقه و جهانی را رسوا کردند.
اگر بخواهم به بخش دوم سوال شما به عنوان گزارش ِ این یک هفته ی فعالیت هایمان بپردازم، تشکیلات خارج کشور ما در همبستگی جهانی با خیزش انقلابی مردم ایران چه  به شکل برگزاری مراسم های مستقل و چه در همراهی با جریانات آزادیخواه و حق طلب و برابری طلب در کشورهای مختلف حضور داشت و این سیاست و افق را در فعالیت هایمان در این روزها مبنا قرار دادیم. به عنوان نمونه سمینار گفت شنود با رهبری حزب تحت عنوان اوضاع سیاسی ایران، یک سال پس از خیزش انقلابی مردم ایران با سخنرانی رفقا آذر مدرسی و محمد راستی را داشتیم.
سخنرانی رفیق امان کفا از رهبری حزب در سمینار "کانون همبستگی با مبارزات مردم ایران – گوتنبرگ" را داشتیم، همچنین در تظاهرات و تجمع ۱۶ سپتامبر سوئد به مناسبت سالگرد خیزش انقلابی مردم در ایران، سخنرانی رفیق امان کفا از رهبری حزب خطاب به مردم سوئد به زبان انگلیسی را داشتیم.
در دو تظاهرات دیگر در روزهای ۱۵ و ۱۶ سپتامبر در آلمان که از طرف ما و مردم آزادی خواه و احزاب و شورای حمایت از مبارزات مردم ایران و جریانات چپ و همچنین حزب کمونیست کارگری کردستان و حزب کمونیست کارگری عراق پیش رفت که در آن رفیق محمد راستی از رهبری حزب، و رفیق گه شاو رحیم از حزب کمونیست کارگری کردستان و دیگر فعالین سیاسی از احزاب و جریانات، سخنرانی داشتند و صدای همجنبشی هایشان  در داخل ایران را به گوش مردم آلمان رساندند و همبستگی خودشان را برای ادامه این مبارزات اعلام کردند.
اگر به تک تک این فعالیت ها نپردازم باید اشاره کنم که غیر از این مراسم ها، در فعالیت های عمومی دیگری از قبیل تظاهرات ها و مارشهای خیابانی در شهرها و کشور های مختلف که اعضا و کادرهای خارج کشور ما در محل حضور داشتند، سهیم و همراه بودیم.

آسو سهامی: شما در صحبت هایتان اشاره کردید به جریاناتی در خارج کشور که با جمهوری اسلامی ضدیت دارند و در عین حال با جنبش آزادی خواهی، جنبش برابری زنان و این خیزش سر دشمنی دارند، می خواستیم برای مخاطبین ما توضیح کوتاهی در مورد این اظهار نظرتان بدهید که چه سناریوی ضد مردمی در خارج کشور در حال اجرا است و اینکه در تقابل با تعرضات این جریانات که اعلام کردید که با مطالبات این خیزش ضدیت دارند، تشکیلات خارج کشور چه اقداماتی را در دستور کارش داشته و یا دارد؟

آسو فتوحی: ببینید اگر بخواهم این تقابل و طرحهای ضد انقلابی جریانات راست و اقدامات تشکیلات خارج کشور حزب را تشریح کنم در واقع باید یک گذر روی تاریخ فعالیت تشکیلات خارج کشور حزب حکمتیست (خط رسمی) در طول این یک سال داشته باشم.
در واقع این خیزش مثل دوران کرونا که گندیدگی، بی جوابی و بی مسئولیتی سیستم های جهانی در قبال زندگی جهانیان رو افشا کرد بود ، تحولات این خیزش و رویدادهای اخیر در سالگرد آن،  هرچه گند و بی پرنسیبی و بیربطی بخش وسیعی از این جریانات را روی آب آورد و برملا کرد.
اما برای رسیدن به جواب این سوال باید جایگاه متفاوت و متناقض مطالبات جنبش ها را دید. جریانات راست در ضرب اول درصدد خیزش سواری و جنبش سواری برآمدن که بلکه با استفاده ابزاری از خیزش، از رقبای قدرت و حکومت امتیاز بگیرند و از طرف دیگر به مردم آلترناتیو مدل های دمکراسی غربی را به رهبری خودشان پیشنهاد میدادند.

سوال این بود که کدام انسانی پیدا میشود که بپذیرد، مدافع سرمایه داری اروپا، آمریکا، چین یا روسیه می تواند مدافع محرومین و زحکمتکشان در ایران باشد؟ وضعیت برخورد همین کشورها به مردم معترض به ریاضت های اقتصادی را داریم می بینیم.  جریانات راست، اعتراضات میلیونی فرانسه و آلمان و هنگ کنگ و آمریکا و ایتالیا و غیره را علیه سیستم به اصطلاح مدرن سرمایه داری زیر فرش میکنند و میخواهند به مردمی که مطالبات پیشرو تر از اکثریت اعتراضات امروز دنیا را دارند همان سیستم بی جواب را به عنوان راه نجات پیشنهاد بدهند، غافل از اینکه این جنبش آلترناتیو دیگری در افق رهائی اش داشت و دارد. اینها از بنیان با بخش اعظم مطالبان این جنبش نه تنها موافق نبودند بلکه بخش اعظم مطالبات این خیزش، ضدیت تمام با فلسفه حکومتی مطلوب آنها دارد. دیگر دوره با پز مدرنیسم و دمکراسی کسی را فریب دادن به سر آمده، بماند که ریا و پز مدرنیسم شان نیز در اندک زمانی بر باد رفت.
ما در خارج کشور،  دوشا دوش این خیزش در داخل ایران،  همزمان در جبهه نبرد با حاکمیت جنایتکار ایران و جریانات راست و ضد انقلاب مردمی بودیم. جریانات راست در همان ابتدای شروع خیزش تلاش کردند که در نزد دول غربی و اربابانشان،  لباس فاشیسم بر تن خواست و مطالبات معترضین بکنند. برای مثال: اوایل اکتبر ۲۰۲۲ تقریبا یک هفته بعد از شروع خیزش، شاهد تعرض و هجمه نمایندگان احزاب دست راستی در آلمان، به مطالبات جنبش آزادی خواهانه مردم ایران بودیم. این احزاب و عالیجنابان نژادپرست، از بدو سرکار آمدن جمهوری اسلامی، ضد مردم آزادیخواه ایران بودند و با بیش از نیم قرن عقب بودن از تحولات ترقی خواهانه در ایران، با اوج گیری خروش زنانه انقلاب ایران، یکدفعه از خواب خرگوشی بیدار شدند و اظهار وجود کردند. 

ما سریعا در مقابل این تعرض ایستادیم و اعلام کردیم که انقلاب آتی در ایران که بر پرچم آن "آزادی و برابری" نوشته شده است، لقمه بزرگی برای دهان ارتجاع فاشیستی، چه در ایران چه در آلمان است! گفتیم فاشیسم، اسلامی یا "اروپا محور"، نه انتخاب مردم در اروپا است و نه مردم در ایران!

یک ماه پس از خیزش انقلابی مردم ایران، اینبار حزب فاشیست "دمکراتهای سوئد" همراه یک جریان نژادپرست اسرائیلی به اسم "انجمن دوستی اسرائیل و سوئد"، در استکهلم ، تظاهراتی تحت عنوان دفاع از مبارزات مردم در ایران فراخوان دادند و جریانات راست و فاشیست ایرانی با پرچم شیرو خورشید تنها نیرویی بودند که به این فراخوان پاسخ مثبت دادند و با زن ستیزانه و لمپنانه ترین "شعارها"، با تغییر شعارهای دختران و پسران جسوری که زیر سرنیزه نیروی سرکوب علیه حجاب، "نه روسری، نه تو سری، آزادی و برابری" را فریاد میزدند، با شعارهای لمپنانه، شعارهایی که تکرار آنها دون شان انسان متمدن و شرافتمند است، باعث خشم و نفرت هر انسان شریفی از این درجه از لمپنیسم و ضدیت با انقلاب زنانه جاری در ایران شد.

ما خطاب به مردم سوئد و خطاب به ایرانیان مقیم سوئد، فراخوان فاصله گیری از صف لمپن فاشیست ها را دادیم! و اعلام کردیم که صف ما از صف فاشیستهای "وطنی" و "اروپایی" جدا است. باید این نیروها را طرد و ایزوله کرد و اجازه نداد فاشیسم و راسیسم و ارتجاع را به نام خواست جنبش انقلابی مردم در ایران، دامن بزنند.
به مردم اروپا اعلام کردیم که متحدین ما جریانات و احزاب و جنبش های آزادیخواهانه موجود در کشورهای اروپایی اند، نه احزاب فاشیست و نژادپرست و هوادران سیاست رژیم چنج امریکا!  و اعلام کردیم که دولت ها و قدرت هایی که در کنفرانس گوادلوپ تصمیم به حمایت از خمینی گرفتند، نمی توانند مورد مراجعه ما و این خیزش برای حمایت و اتخاذ سیاست باشند.

این قبیل اقدامات جریانات و احزاب راست خارجی و ایرانی ، سناریوی دست به دامان دول غربی شدن برای به رسمت شناخته شدنشان در نزد سران دول سرمایه دار به عنوان ولی و وارث حکومت آینده ایران بود. از دانه درشت هایشان مثل مجاهدین ، پهلوی ، علی نژاد و سران احزاب راست و ناسیونالسیت تا زیر و خورده ها از سران باندهای ناسیونالسیت کردی و عربی و ترکی و غیره.
البته طبیعی بود که در این اوضاع هر نیرویی دنبال هم سرنوشتی اش بگردد، طبیعی بود که جریانات راست به دست بوسی نتانیاهو، دونالد ترامپ، بوریس جانسون،  اولاف شولتز، سارکوزی و ... بروند اما چیزی که مسلم است این است که مردم ایران یقینا از هم سرنوشتان سران این حکومت ها و دولت‌ها از جمهوری اسلامی تا اروپا و آمریکا نیستند.

حزب ما به درست و قبل از اجرای این دسیسه ها از طرف جریانات راست و فاشیستی و برای تقویت خیزش مردم، سریعا اقدام کرد و تنها سه روز بعد از شروع خیزش انقلابی در ایران، سراغ هم طبقه ای ها و همجنبشی های مردم رفتیم و نامه سرگشاده ای خطاب  به: اتحادیه های کارگری، سازمانها، گروه ها، شخصیت ها، انسانهای پیشرو، مترقی و آزادی خواه دادیم و اعلام کردیم که امروز صف کارگران در ایران، صف معلمان و بازنشستگان، پرسنل و پرستاران، دانشجویان دانشگاه های کشور و زنان، دختران و جوانان میلیتانت و مترقی در تمامی شهرهای ایران از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ایران و مردم آگاه و برابری طلب، برای سنگربندی در برابر تعرض طاعون اسلامی به زنان به میدان آمده است. این صدای جامعه ای است که جنبش زنان با رمز "رهائی زن رهائی جامعه" و بازپسگیری جایگاه انسانی و حرمت زن که از حلقه‌های اصلی و اساسی بزیر کشیدن این حاکمیت و یکی از قدرتمندترین جبهه‌های نبرد علیه جمهوری اسلامی است که مردم در آن صف آرائی کرده اند و از جهانیان خواستیم که امروز چشم میلیون ها انسان تشنه انسانیت و آزادیخواهی و برابری طلبی در ایران، چشم خانواده مهسا امینی و هزاران قربانی جنایات حکومتی ایران به هم صدائی شما، به هم صدائی انسانیت در ایران و دنیا دوخته است.

به هرحال راست بعد از درک عمیق اینکه جامعه نه پرچم و نه راهکار و نه آلترناتیوش را نخواهد پذیرفت اینبار دست به دامن سناریوی مردم فریب "انقلاب همه با هم، بی هویت، بی پرچم و با پز آزادی بیان برای همه" به میدان آمد تا هنوز امکانی برای استفاده ابزاری از حضور معترضین به جمهوری اسلامی در خارج کشور برای منافع و بده بستان هایشان داشته باشند. این تلاش نهایتا با سد محکم دفاع ما از مطالبات واقعی خیزش روبرو شدند واین حیله شان هم راه به جائی نبرد و فقط برای چند روز توانستند دندان رو جگر بگزارند و نقش "مدرن و متمدن" را بازی کنند که دقیقا در چهلم مهسا این نقاب چند روزه هم از صورتشان افتاد و چهره لمپنیسم و عهد عتیقی شان در ضدیت با خواست مردم، آزادی بیان و اندیشه و تظاهرات و اعتراض نمایان شد.

ما طی بیانیه ای تحت عنوان "پیرامون حمله لمپن فاشیست های سلطنت طلب به آکسیون آزادیخواهان در لندن" این واقعیت درونی شان را بار دیگر اطلاع رسانی کردیم و اعلام کردیم که این شامورتی بازی ها و عربده کشی ها در خارج کشور نه تنها با مبارزات شجاعانه مردم آزادیخواه هیچ سنخیتی ندارد بلکه کاملا علیه آن است. ما کمونیست ها به همراه موج گسترده آزادیخواهان در خارج کشور چون همیشه، همصدا با مبارزات مردم ایران در پیشبرد اهداف مترقی و آزادیخواهانه آنان، به هیچ لمپن فاشیست فیروزه ای و شاه اللهی اجازه نخواهیم داد که مبارزات مردم را سکوی پرتاب اهداف ارتجاعی و عهد عتیقی خود کنند.

این نکته را هم اضافه کنم که تشکیلات خارج کشور ما، جدال سنگینی را با تئوری مردم فریبانه "فعلا پرچم و هویت مخفی و همه با هم" این جماعت بیربط به جامعه پیش برد. در تئوری این عالیجنابان میشود به دلیل دشمنی مشترک با جمهوری اسلامی با هر جریان ناسیونالسیت، قوم پرست، راسیست، فاشیست، الترا مرتجع مذهبی و غیره علیه " به اصطلاح دشمن مشترک"  بیعت کرد، خارج از اینکه این جریانات خود هرکدام چه سیه روزی را می توانند برای آینده ایران به ارمغان بیاورند. اما روی دیگر این سکه این بود که تمام معلق زدن های احزاب و جریانات راست و باند ها و فرقه های حاشیه ای در خارج کشور این بود که شاید بتوانند بسیج اعتراضی را به اسم خودشان، نزد اربابانشان در کریدور پارلمان های اروپا و انگلیس و فرانسه و آمریکا جلوه بدهند تا بلکه این دول آنها را به عنوان نیروی اصلی براندازی در ضدیت با مدل انقلاب مردمی در نظر بگیرند.  حال همین دول غربی و اربابانشان،  که در طول روز در مخالفت با حاکمیت ایران و ضدیت با سرکوب معترضین در ایران افاضهات می بافتند اما در زمین واقعی همکار و همگام سرکوب این جنبش ها و خیزش مردمی بودند و در طول شب دست یاری به حکومت جمهوری اسلامی که زیر ضربات سهم گین معترضین به نفس های آخر افتاده بود دادن تا به عنوان تنها نیروئی که بتواند جلوی انقلاب محرومان را بگیرد و به خاک و خونش بکشد حفظ اش کنند. شرکت های آلمانی  و  سوئدی، از جمله زیمنس آلمان دوربین و تکنولوژیهای پیشرفته با الگرتیم های حرفه ای برای شناسائی معترضین در اختیار سرکوبگران  و نیروهای اطلاعاتی ایران گذاشتند، کمپانی نوکیا تازه‌ترین فن‌آوری‌های کنترل ارتباطات را در اختیار دولت ایران گذاشت،  اینها گوشه های کوچکی از این وقاهت است که در این مجال نمیتوان همه ی ابعاد این فضاحت نیروهای راست و قدرتهای سرمایه دار منطقه را در تقابل با مردم ایران تشریح کرد.

این جریانات که در جبهه حاکمین،  از جمهوری اسلامی تا شرق و غرب شمشیر می زدند،  تلاش داشتند زندانیان و زندانبانان را هم منفعت جلو بدهند، زندانبانانی که با تمام توان تلاش کردند دیوار و بنیان زندان را حفظ کنند. به اسم رهبر خود خوانده مردم ، سرود رهایی از شکنجه و اعدام میخواندند اما تلاش داشتند به سپاه و اطلاعات آسیب نرسد و مکانیزم دستگاه سرکوب را حفظ کنند، مدافع هزار دسته الترا ارتجاعی از مولوی عبدالحمید تا سلفی و شبکه مساجد و مداحین شدند و دست همکاری و پیمان به آنها دراز کردند و از طرف دیگر پز دفاع از انقلاب زن زندگی آزادی می دادند.  که البته در این دوره در خارج کشور شاهد ائتلاف های دروغین با طول عمر یک هفته و یک ماه بودیم،  جار و جنجال و پروپاگاند رسانه ای شان در فضای خارج کشور گوش فلک را کر کرده بود و همه شان می تاختند پیش به سوی انقلاب همه با همی!

اما تاریخ این مبارزات نمایش تقابل همه ما در برابر همه آنها بود، جنگ نابرابر همه ما مردمی که یک هزارم آنها نه رسانه و میدیا داشتیم نه مثل همه آنها میلیونها هزینه نقدی و کمک غیر نقدی از کریدرهای پارلمان ها به جیب ما مردم برای تقویت مبارزه مان سرازیر شد.

ما به عنوان تشکیلات خارج کشور حزب حکمتیست (خط رسمی) در راس افشای این جریانات قرار داشتیم، در راس تقابل با سناریوهای ضد انقلاب قرار داشتیم.  ما بعد از اتفاقات دی ماه و آبان ماه قبل از واقعه مهسا، آلترناتیو و راه خلاصی مردم از بختک جمهوری اسلامی را تحت عنوان کنگره سراسری شوراهای مردمی و قانون اساسی منتخب شوراها به جامعه اعلام کردیم. تنها آلترناتیوی که می تواند قدرت را در دست مردم قرار دهد.
برخلاف تصور جریانات راست داخل و خارج کشوری و بیربط به خیزش داخل ایران،   ما و مردم ایران آلترناتیو داشتیم و داریم، دوشادوش هم دیگر پرچم حکومت شورائی را بالابردیم ، در خارج کشور و به دفاع از مطالبات داخل و همراه با آنها پرچم آزادی برابری حکومت شورائی را برافراشته نگاه داشتیم. اتفاقا به دلیل همین خصلت های رادیکال، سوسیالیتی، انقلابی و وجود خطر آلترناتیو کمونیستی، در این جنبش ها و خیزش بود که همه نیروها و قدرت های راست در ائتلافی ننگین کمر به شکست این جنبش بستند.

تشکیلات خارج کشور ما به هر درجه و در هر نقطه از دنیا در سنگر دفاع از ماهیت و مطالبات پیشرو  و مترقی و سوسیالیستی قرار داشت، در برابر تولید محتوای ثانیه ای و میلیونی آنها  برای  اقلیت سازی، هویت سازی و سیاست های کثیف شقه شقه کردن مردم و رنگ قومی زدن به مبارزات و طرح های ضد اتحاد سراسری شان سد بستیم و ایستادیم. در برابر تحریف و استفاده ابزاری از خیزش برای بده بستان هایشان  با دول غربی ایستادیم، تقریبا چند ماه پس از خیزش انقلابی بود که در ضدیت با سوء استفاده از خیزش و تبدیل نیروی اعتراضی و انقلابی در صحنه، به سیاهی لشکر جدال ناتو و روسیه از طرف جریانات راست ایستادیم، و اعلام کردیم "سوء استفاده از خیزش انقلابی مردم ایران ممنوع"، اعلام کردیم که قاتلین مردم  ایران و اوکراین در کاخ سفید و کرملین و کاخ الیزه و شماره ۱۰ انگلیس، کاخ صدراعظم آلمان و کاخ ریاست جمهوری اوکراین و بیت رهبری و مجالس ایران... نشسته اند و همه اینها مسبب و مسئول نابود کردن زندگی مردم بیگناه ایران و اوکراین و تحمیل فقر و فلاکت به مردم جهان هستند.  با درایت و دقت تمام اقدام به خنثی کردن حربه های ضد انقلابی آنها میکردیم،  برای نمونه اعلام موضع ما تحت عنوان " ضدانقلاب را طرد و منزوی کنیم!" که فراخوان به  ایرانیان آزادیخواه در خارج کشور بود، و اعلام کردیم که شرکت در مراسم هایی که در آن مطالبات و شعارهای آزادیخواهانه مردم ایران برای آزادی و رفاه و برابری، به جاوید شاه و بازگشت به گذشته ارتجاعی، به تقدیس شکنجه گران ساواک تبدیل میشود، در تظاهرات هایی که تریبون به جانیانی چون جرج بوش و جان بولتون و فاشیست های غربی داده میشود، نه تنها در خدمت مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی نیست بلکه به پروژه اصلاح رژیم و تغییر جمهوری اسلامی به حکومت ضد مردمی دیگری با کارکترهای درون حکومتی و برون حکومتی کمک خواهد کرد. حضور در چنین مراسم هایی تبدیل شدن به سیاهی لشکر نیرویی است که خواهان احیای سازمان های سلاخی کننده آزادی های سیاسی، بیان و عقیده همچون ساواک، اطلاعات، سپاه و ... است.
ما در خارج کشور روزانه و هر ساعت در جدال و تقابل با حربه ها و نیرنگ های جریانات راست بودیم،  این جریانات هر بار و در هر قدم با شکست مفتضاحنه سیاست هایشان روبرو می شدند و دست به خلق ابزار و سناریوی دیگری می بردند.

بعد از گذشت کمتر از یک سال تلاش داشتند به اهرم برهم زدن اعتراضات خارج کشور که در همبستگی با جنبش انقلابی مردم ایران شکل میگرفت دست ببرند تا که اگر برنده این نوع انقلاب نیستند بلکه برهم زننده آن باشند. جدال دیگر تشکیلات خارج کشور ما خنثی کردن این سیاست، مخصوصا در تقابل با واقعه تعرض باند  فاشیستی میدان "ترافالگار" لندن بود. در این دوره موضع " مقابله با گروه های فشار - باند سیاهی" را به جامعه خارج کشوراعلام کردیم و تاکید گذاشتیم که باید این نیروها را منزوی تر از قبل کنیم، تاریخ عربده‌کشی‌ها، فحاشی‌ها و تعرض‌های کلامی و فیزیکی باند سیاهی‌های سلطنت‌طلب، پادشاهی‌خواه و  نٸوپهلویست‌ها، در تظاهرات‌های مخالفین جمهوری اسلامی در خارج از کشور، نا امن کردن فضای سیاسی و اعتراضی ایرانیان معترض در خارج کشور، بهم زدن مراسم‌ها و تجمعات اعتراضی علیه جمهوری اسلامی و تعرض به مردم و مخالفین خود با رفتارهای لات‌مآبانه و لمپنی، امروز بیش از همیشه برای همه افشا شده.

آسو سهامی: تا اینجا که جریانات راست تلاش داشتند خود را رهبر خود خوانده نشان بدهند و با استناد به پرونده فعالیتشان با شکست استراتژی و تاکتیک و سیاست هاشون از طرف آزادی خواهان و مدافعان برابری زن و مرد و مبارزین جنبش علیه فقر و بی حقوقی روبرو شدند، شما همچنین  به  سناریوی آنها  با توصل به پروپاگاند وسیع رسانه ایشان برای اعلام  شکست این خیزش و مبارزات اشاره کردید اما به طور مشخص در این دوره و مخصوصا در دوره سالگرد خیزش انقلابی چه سیاست و اقداماتی را در خارج کشور پیش بردند؟
 
آسو فتوحی: همانطور که شما هم در سوال تان اشاره کردید، با شکست سناریوهای جریانات راست و ضد انقلاب، امروز و مخصوصا در این دوره شاهد  سناریوی تهی کردن تاریخ پر افتخار روند این مبارزات از چندین دهه رشد هر روزه شکل مبارزات مردم علیه اختناق، زورگوئی، دیکتاتوری، استبداد و ظلم و جنایات دولتی از طرف این جریانات هستیم. امروز شاهد حذف زیرکانه دستاوردها و سنگرهای مهم این جنبش و عقب نشینی های حاکمیت در تبلیغات و ادبیات رسانه های راست هستیم.

سناریوی تحقیر و بی ارزش جلو دادن دستاوردهای مبارزات مردم، نه حتی کم اهمیت نشان دادن بلکه با وارونه نمائی غیرشرافتمندانه تلاش دارند حاکمین روبه زوال را در هیبت قدر قدرت در مقابل پائین جامعه و محکومین رو به رهائی را در قامت مفلوک جلوه بدهند. این تلاشی مذبوحانه برای مهندسی افکار اجتماعی از زاویه دید و لنز راست جامعه است، لنز انسانهائی با آرزوهای برباد رفته.
در تبیین جریانات راست، اگر این خیزش آنقدر خون نداد تا عالیجنابان بر سر قدرت و تاج و تخت بنشینند پس تمام شده. در تبیین امروز اینها، چون این خیزش آلترناتیوی های بیربط و رنگارنگ آنها را نپذیرفت و دست رد به سینه آنها زد، پس شکست خورده. در تبیین جبهه ضد انقلابی که تمامی آمال و آرزوهایش توسط اتحاد سراسری و خرد و همبستگی جمعی مردم ایران به شکست منتهی شده، تقلای مذبوحانه ای را در پیش گرفتند تا بلکه  دلایل شکست استراتژی، تاکتیکی، سیاسی و عملی خودشان را در یک وارونه نمائی به اسم شکست مردم جلوه بدهند و برای تثبیت این وارونه نمائی در دید مردم جهان، تولیدات میلیونی این رسانه ها را شاهدیم که چگونه مبارزان و معترضین را در هیبت شکست خوردگان تاریخ به نمایش میکشند. هر انسان شریفی در این دنیا فقط نگاهی به سرخط عناوینی که اینها از مبارزات ایران می خواهند به تصویر بکشند بیندازد متوجه نیرنگ و حقارت این رسانه ها، احزاب و جریانات راست میشود. از سمینار ها و سلسله برنامه ها تا پوشش های خبری به اصطلاح ۲۴ چهار ساعته شان برای تفهیم دلایل شکست مردم، دلایل شکست مطالبات، بازگشت جمهوری اسلامی مقتدر در تعرض به مدارس، دانشگاه ها، محلات، محیط های کار و زندگی، وارونه نمائی از حمله به زنان به اصطلاح بی حجاب و عجز و ناتوانی زنان، اشباع رسانه ای از تیتر های گوش کرکن " طرح های عفاف و حجاب، گسیل نیرو و غیره" که ظاهرا از دید عالیجنابان قرار است حاکمیت به اصطلاح مقتدر جمهوری اسلامی، جامعه ایران را طالبانیزه کند! 

برای راست متحد با افق حاکمین، البته که،  سیاست های حاکمیت و نمایش رسانه ای طرح ها و مصوبات و قوانین و قواعد حائز اهمیت است اما برای مردم پشیزی ارزش و جایگاه ندارد. مردم اگر گوش به فرمان مجلس و طرح و مصوبه و طراحی افکار رسانه های راست و دول دنیا بودند که اینچنین تو دهانشان نمیزدند و در تمکین به افاضات این عالیجنابان، سکوت پیشه میکردند.

اینجا تاکید کنم که راست جامعه اینطور نیست که واقعیت را نمی فهمد، خیر ، بلکه سیر تحولات و واقعیات را دقیقا برسی کرده و طعم شکست های پی در پی سیاست هایشان را در این تحولات به خوبی چشیده است. به همین دلیل هم هست که  تلاش دارد واقعیت را طور دیگری بازنویسی کند و جلوه بدهد.  سنگ مردم را به سینه میزنند ولی همه دیدیم منظور آنها از مردم کدام بود، منظورشان از مردم، جلادان، جنایتکاران، زندانبانان، سران فرقه های مذهبی ضد زن، سپاهیان، بسیجیان، نیروهای مسلح سرکوبگر، مجلسیان، حکومت نشینان و در راس آن همپیمانی با اتاق فکری دول ضد انقلاب مردمی ایران در منطقه است. با تما این اوصاف و خیل هم پیمانان جنایتکاری که دور خود جمع کردند، سیاستهایشان زمین گیرد شد. راست نابود نشده بلکه شکست خورده و عقب نشینی های سهمگین و پر هزینه ای را متحمل شده.آنها با تمام فضاحتی که به بار آوردند و تمام شقه شقه شدن های درونی شان اما از رو نمیروند، بلکه بد تر از سنگ پای قزوین در صدد طراحی رویه ای دیگری از هدایت مسیر تحولات با چهره و فیگور دیگری بر خواهند آمد.

این جنگ ادامه دارد و به گره گاه ها و تندپیچ های جدی رسیده. تاریخ امروز مبارزات مردم ایران با تاریخ دوران حاکمیت مطلقه اسلامی، دوران سازندگی، دوران سیاه بازی گفتگوی تمدن ها، تغییرات قطره چکانی، مینیمالیستی کردن مطالبان زنان، دوره اصلاحات، دوره مبارزه مدنی و فرهنگی، اصولگرائی تا اقتدار گرائی پوشالی امروزشان متفاوت است.
ببینید ما همیشه گفتیم که هر کسی کجا ایستاده و تصمیم گرفته با چه ذاویه ای و با لنز کدام قدرت و رسانه دنیا را بنگرد اهمیت جدی دارد، تصویری که می گیرید از لنز قدرت و مبارزه و تعرض پائین جامعه یا با لنز راست و قدرت های منطقه است.

وقایع ثبت شده از زاویه دید معترضین و این خیزش،  حکایت بسیار متفاوتی از روند ها در ایران با آنچه که رسانه های راست می خواهند به خورد مردم دنیا بدهند دارد. لنز حزب ما چه در داخل و چه در خارج نمایش کل واقعیت آن جامعه از زبان خودشان بود.

قدرت این خیزش و برگشت نا پذیری تاریخ به قبل از این رویداد را باید در مجبور شدن حاکمیت مستأصلی ببینید که برای بقای خود سر هر خیابان باید تانک مستقر کند.  برای تثبیت حجاب و توسری و اسلام و ارتجاع آن هم بعد از چهل سال حاکمیت، مجبور است به شهر ها نیروی سرکوب گسیل کند. برای حفظ پایه های حکومتی اش، دست به دامان گلوله و باروت و مسلسل بشود.  برای مخفی کردن عدم مشروعیت اش در برابر مردم باید دست به دامان نمایش و راه اندازی تجمع های بیست سی نفره آن هم با کلی حقه و کلک و جلو های ویژه سینمائی بشود، مجبور به این نمایش های خوار و خفیف شده که بگوید طرفدارانی در بین مردم دارد.  حاکمیت جمهوری اسلامی که با وصف هم پیمان شدن تمامی جریانات و احزاب راست و قدرت های منطقه برای حفظ بقایش اما یک لحظه و یک روز هم آرامش به خود نمی بیند. به راستی باید گفت خاک بر سر رسانه و جریانی که وضعیت هراس و بیم یک حاکمیت را نقطه قدرتش میخواند یا تلاش میکنند قدرت چنین حاکمیت در هراسی را در مقابل مردم به نمایش بگذارند.

قدرت مردم یعنی حاکمیتی که دیگر قدرت بسیج اندک نیروهای خودش در صفی منسجم برای هیچ امری را ندارد.  قدرت مردم یعنی اعلام علنی و آشکار مردم در نشاندن حاکمیت بر صندلی اتهام  به عنوان مسبب هر بالایی که بر سر مردم نازل میشود.   قدرت مردم یعنی عقب نشینی حاکمیتی هار و وحشی،  که در سال ۵۷ برای تعرض به آزادی و برابری و در زن ستیزی،  با قمه و اسید و گله اوباش آتش به اختیار و سنگسار و غیره به میدان می آمد و امروز دست به دامان بند و طرح و تبصره و تمنا شده.

قدرت این جنبش را باید در به رخ کشیدن تصاویر توان تعرضی آن در تقابل های سران جنایتکار دنیا دید.  قدرت این جنبش را باید در عملکرد فعالین و انسانهای آزادیخواه دنیا از به دست گرفتن و حمایت با افتخار از زندانیان و رهبران عملی مبارزات کارگری، معلمان، دانشجویان، خبرنگاران و جوانان میلیتانت و مدافع زندانیانمان که به بند کشیده می شوند و همگام و همراه در کنار معترضین سوای مرزهای شهری و استانی و کشوری و قاره ای می ایستند دید.  قدرت این خیزش در جهانی شدنش، در سراسری بودنش و در شعله ور شدن باروت خشمی دید که مطالبات آن مطالبات اکثریت مردم محروم جوامع بشری شده است . قدرت این جنبش یعنی خواست و مطالبات مترقی و پیشروی که دنیا را تحت تاثیر خود قرار داده و جنبش رهائی زن از افغانستان و کشورهای عربی تا اروپا و دنیا را درنوردیده و پرچم برابری را یک بار دیگر بر فراز نه تنها ایران بلکه دنیا برافراشته کرده.  قدرت این خیزش را باید در هراس حاکمیت حتی از کودکان مدارس دید.

این بخش عظیم از سیر تحولات و وقایع این جنبش و رویدادها و دستاوردهای ارزشمند این خیزش از طرف راست عامدانه زیر فرش شد و در تبلیغات و تولیدات میلیونی آنها تنها ده درصد واقعیات،  آن هم به ضرب کات و قیچی گوشه هایی بسیار کوچک آن با تحریف و وارونه نمائی به نمایش کشیده می شود.

اجازه بدهید من از مخاطبین شما بپرسم که اسم این عملکرد چه میتواند باشد؟ دلیل این رزالت چه میتواند باشد؟ هدف این عملکرد ضد مردمی چه از سمت طرفداران حاکمیت اما به ظاهر معترض، چه از سمت راست ضد انقلاب مردمی، چه از طرف مدافعان سینه چاک دمکراسی غربی چه می تواند باشد؟
قدرت این خیزش یعنی همپیمان شدن تمام قدرت ها و جریانات ضد بشری و راست منطقه که تا دیروز رقیب و سهم خواه قدرت و حاکمیت و امروز شریک سرکوب و همپیمان با حاکمیت جمهوری اسلامی در تقابل با مردم. قدرت این خیزش یعنی  ترس و هراس تمامی جبهه ضد انقلاب و دول دنیا از پتانسیل عظیم سوسیالیستی و درگرگون کننده آن. قدرت مردم یعنی زنان آن جامعه دیگر توسری خورها با قفل سکوت حجاب و حیا و ناموس نیستند، بلکه زنان و جوانانی هستند که تو دهنی محکم به هر مرتجع از نظامی و غیر نظامی که بخواهد به آزادی شان تعرض کند میزنند.

اما آیا بیان قدرت خیزش و دیدن پیشروی های مردم در برابر حاکمیت به معنی اتمام کار است؟ خیر، بلکه ما می گوئیم نبرد اصلی و جدیتر در راه است و این سکوی دیگری و گام جدی دیگری در مسیر خاتمه دادن به کابوس جمهوری اسلامی و رسیدن به آزادی و برابری با اعمال اراده مردم است.

به عنوان آخرین نکته باید بگویم که سیاست ما ساخت، تقویت و دفاع از سنگرهای برابری طلبی، عدالت خواهی، امنیت و معیشت و آزادی خواهی بوده و هست. جهت ما حفظ و تقویت این سنگر ها از زیر سیل و آوار پروپاگاندهای میلیونی رسانه های راست داخلی درون و بیرون حکومتی، چه رسانه ها و جریانات راست خارج کشوری و یا دول غربی بوده و هست و نشان دادیم و گفتیم که بر خلاف تلاش های مضاعف جمهوری اسلامی و رسانه ها و جریانات راست خارج کشور در نمایش شکست این جنبش و کوبیدن بر طبل اتمام مبارزات.  اما ما و مردم آزادی خواه، حق طلب، مترقی، برابری طلب، ضد ظلم، ضد اختناق و دیکتاتوری، در داخل و خارج کشور نشان دادیم که با همبستگی و اتحادی سراسری و جهانی، عاری از هر مهر و رنگ قومی، ملی و مذهبی، این مبارزه را تا به پیروزی رساندن تمامی مطالبات و خواست هایمان ادامه خواهیم داد. ما مصمم تر از دیروز و با سنگر بندی منسجم تر و روشنتر در عرصه مبارزاتی هستیم، سنگر دفاع از دستاورد ها و پیشروی ها یمان را در هر جدال با حاکمیت جمهوری اسلامی محکم تر حفظ می کنیم و در برابر حاکمیت شوریده و هراسیده تا دندان مسلح و در برابر لابی دول غربی یا هر دولتی که بقای حکومت ننگین اسلامی را تقویت کند می ایستیم.

تشکیلات خارج کشور حزب حکمتیست (خط رسمی)، به عنوان بخشی از جنبش برای آزادی، برابری زن و مرد، رفاه و امنیت، نشان داد، فارغ از مرزهای کشوری، در داخل و خارج ایران استوار و مصمم ایستاده ایم و با صدای رسا به جهانیان اعلام میکنیم که سر باز ایستادن نداریم.