در مورد مباحث سیاسی "کنگره پنجم" حزب كمونیست كارگری كردستان
 
مقدمه: متنی كه ملاحظه میكنید مصاحبه رفیق ریبوار احمد در مورد كنگره پنجم حزب كمونیست كارگری كردستان است كه در اواخر ژانویه ۲۰۲۱ برگزار شده است. اصل مصاحبه به زبان كردی است و با نشریه اكتبر حزب كمونیست كارگری كردستان انجام گرفته است. این مصاحبه توسط رفیق آسو سهامی به زبان فارسی ترجمه شده و در كمونیست و برای اطلاع خوانندگان درج میشود. توجه شما را به اصل مصاحبه جلب میكنیم.
اکتبر: بحث مهمی که در کنگره پنجم حزب مطرح شد "مانیفست یا بیانیه حزب برای تغییر انقلابی" بود کە از طرف شما ارائه شد. لطفاً اهمیت تصویب این سند از طرف کنگره را برایمان بیان کنید؟ پیام این سند چیست و سرتیتر دیدگاه و توضیحات این سند در مورد وضعیت سیاسی کردستان و برنامه کاری حزب در آینده چیست؟
ریبواراحمد: کنگره پنجم حزب، کنگره‌ای بود که تاکید داشت جامعه کردستان به یک تغییر انقلابی و فوری احتیاج دارد. راه حل مشکلات و معضلات انباشتە شدە  موجود در این جامعه، انقلاب و تغییر انقلابی است. سند مانیفست نقشه این تغییر از دیدگاه حزب کمونیست کارگری است.
این مانیفست می‌گوید جامعه کردستان در وضعیت نابسامانی قرار گرفته است که باعث بیچارگی و سیه روزی اکثریت جامعه گشته است. هم زمان با اینکه هر کدام از شیوه های مبارزه از اعتصاب و تحض گرفته تا تظاهرات و غیره هرکدام در جای خود ارزشمند است، ولی تجربه چندین سال گذشته این واقعیت را ثابت کرد که ماندگاری مبارزات توده ای در این سطح، نمی‌تواند کردستان را از این معضل نجات دهد و حتی نمی تواند خواست و مطالبات جنبش توده ای را به حاکمیت تحمیل کند.
حاکمیت کنونی و طبقه حاکم نه تنها نمی خواهد، بلکه حتی در اساس خودش دچار بحرانهای اقتصادی و حکومتی عمیقی است، که از پاسخگوئی و حل مشکلات اقتصادی وسیاسی کنونی جامعه عاجز است. کنگره پنجم حزب، کنگره ای برای طرح و نقشه ملزومات سیاسی تغییرات انقلابی بود. سند مانیفست مهمترین سندی در همین رابطه بود.
مانیفست به منظور تغییرات ریشه ای در اوضاع کنونی، بر لزوم  به پا کردن انقلابی کارگری تاکید می کند. البته این انقلاب از مسیر پاسخگویی به مشکلات اصلی و کنونی کردستان به پیش خواهد رفت. حاکمیت انتصابی میلیشیایی احزاب بورژوا-ناسیونالیست از یک طرف و باتلاق ارتباط فدرالیسم قومی در کردستان با حکومت عراق از طرفی دیگر، دو مشکل اصلی این جامعه هستند. روند انقلاب کارگری در کردستان از مسیر پاسخگویی به این دو مشکل اساسی پیش خواهد رفت. یعنی پایان دادن به حکومت میلیشیای کنونی و بیرون کشیدن کردستان از باتلاق فدرالیسم قومی.
کانال اصلی پیشبرد این تغییر و تحولات در کردستان، در حال حاضر جنبش اعتراضی و توده ای است که یک جنبش همه گیر، رادیکال  و تا حدودی سراسری است. اگر این جنبش سازمان یافته و دارای یک افقی سیاسی رادیکال و سوسیالیستی باشد و یک رهبری انقلابی برایش تامین شود، توانایی این را دارد که حکومت ستمگر و فاسد کنونی را به زیر بکشد و به جایش یک حاکمیت انقلابی و استوار بر اراده مستقیم مردم ایجاد گردد، که هم می‌تواند خواستها و اهداف فوری توده ها را تحقق بخشد و هم جامعه را از باتلاق فدرالیسم قومی نجات دهد. بر همین اساس مانیفست مهمترین و اصلی ترین وظایف حزب را سازماندهی، رهبری و افق دار کردن این جنبش تعیین کرده است.
 
اکتبر: منظور از تغییر انقلابی چیست؟ حزب در نظر دارد سیمای سیاسی و حاکمیت کردستان به کدام مسیر برود؟ و برای این هدف حزب چه پروژه و برنامه ای  در نظر دارد ؟
ریبوار احمد: منظور این است جنبش اعتراضی توده ها که علیه سراپای حاکمیت تحمیلی ایستاده. سیستمی كه سی سال است زندگی طبقه کارگر و مردم زحمتکش را به تباهی كشانده، وقتش رسیده که این حاکمیت برود و یک حکومت که خواست و اراده مستقیم مردم  را نمایندگی می کند جایش را بگیرد.
تغییر انقلابی یعنی نابودی كامل بنیادهای حاكمیت احزاب جنبش ناسیونالیست كرد با همه دم و دستگاه‌ه سرکوب، پارلمان، دادگاه و دیگر دستگاه های فاسد بروکراسی مختص به آن. در حالیکه جریانات بورژوایی به شیوه های گوناگون صحبت از اصلاحات و پروژه اصلاحات می کنند، که گویا می خواهند از این طریق وضعیت نا به سامانی کنونی را چاره سر کنند، مانیفست می‌گوید نه اوضاع کنونی و نه حاکمیت کنونی اصلاح پذیر نیستند، وضعیت کنونی به یک تغییر انقلابی و ریشه ای نیاز دارد. ابزار این تغییر نیز حاکمیت سیاسی است، به این معنی که باید حاکمیت را از دست طبقه بورژوا و احزاب بورژوایی استثمارگر و ستمکار بیرون کشید و به جای آن حاکمیت طبقه کارگر و مردم زحمتکش در جامعه برپا شود، حاکمیتی که متضمن رفاه و یک زندگی شایسته امروزی و تامین خدمات عمومی و كامل برای شهروندان از بهداشت و درمان تا برق، آب، امكانات تحصیلی و.... باشد.
حزب کمونیست کارگری از هر فرصت و تلاشی انقلابی بهره خواهد گرفت به منظور به دست گرفتن حاکمیت سیاسی و برپایی سیستم شورایی مردم. اما بهترین و کارآمدترین سیناریو ، خیزش سازمان یافته توده ای به رهبری حزب كمونیست كارگری حول افق و آرمان انقلاب و سوسیالیستی است. البته شرط نیست این خیزش اجتماعی در یک لحظه و همزمان در سراسر کردستان به پیش برود، مخصوصاً در اوضاع کنونی کردستان که بر اساس حاکمیتی میلیشیایی، تقسیم شده و وضعیت هر منطقه ویژگی های خود را دارا است، جنبش اعتراضی توده ای نیز در هر منطقه ویژگی خاص خود را پیدا کرده. اگر توازن قوا در هر منطقه و حتی یک شهر به ما فرصت ببخشد، لازم است حاکمیت ملیشیایی را به زیر كشید و با دخالت مستقیم حزب، ارگانهای مردمی ایجاد شوند تا بتواند قدرت و امورات جامعه در آن منطقه یا شهر را به دست بگیرند.
 
اکتبر: در جواب سوال قبلی گفتید مانیفست  به منظور تغییرات ریشه‌ای در اوضاع کنونی بر برپایی یک انقلاب کارگری تاکید می کند. آن خیزش توده ای که صحبتش را کردی چه جایگاهی در انقلاب کارگری دارد؟
ریبواراحمد: ما تنها یک انقلاب را در دستور کار داریم و برای سازماندهی آن انقلاب مبارزه می کنیم و آنهم انقلاب سوسیالیستی و کارگری است. آن تغیر انقلابی که در بالا اشاره کردیم، اولین قدم در راه یک انقلاب کارگری است. این روند ابتدای پروسه‌ای زنجیروار و مداوم است که در روندی انقلابی مداوم، انقلاب کارگری را به سرانجام می رساند. انقلابی که در نهایت سیستم کارمزدی و مالکیت خصوصی را الغا می کند و به جای آن یک سیستم سوسیالیستی سرشار از برابری، رفاه و آزادی را برپا می‌کند.
مانیفست بر روی این نکته تاکید دارد که زمینه‌های مادی استقرار سوسیالیزم در کردستان دیر زمانی است که آماده است. صنعت و تکنولوژی پیشرفت گسترده‌ای یافته است. ده‌ها سال است که سیستم سرمایه داری به مثابه سیستم حاکمه، این جامعه را در بحران های متفاوتی گرفتار کرده است. فاصله طبقاتی به آخرین حد خود رسیده. اقلیتی سرمایه دار و میلیاردر غرق نعمت اند و در عوض اکثریت جامعه در فقر و فلاکت غرق شده اند. دیرزمانی است که زمینه های مادی برپایی این سیستم و جامعه فراهم شده است که در سایه چنین سیستمی توده های مردم در رفاه و آسایش زندگی کنند. انقلاب کارگری تنها به دلیل عدم آمادگی ذهنی طبقه کارگر تاخیر کرده است. هر زمان این طبقه متحد و سازمانیافته حول افق و آرمان سوسیالیستی پا به میدان بگذارد، هر زمان که اراده کند،  می‌تواند قدرت سیاسی را به دست بگیرد و انقلاب اجتماعی خود را به پا کند.
اما مانیفست این موضوع را هم در نظر گرفته کە علی رغم عدم آمادگی این طبقه برای به سرانجام رساندن مستقیم انقلاب سوسیالیستی، موانع و مشکلات مهمی در مسیر آماده كردن این طبقه وجود دارد. بخشی مشکلات و موانع واقعی اقتصادی و سیاسی و مجموعه ای مشکلات ذهنی انقلاب کارگری وجود دارد که مانع بر سر راه یک عمل انقلابی مستقیم سوسیالیستی و برپا کردن حکومت کارگری و ضربە نهائی بە مالکیت خصوصی هستند. راه سریع برای از بین بردن این موانع و محدودیات ذهنی، هدایت جامعه به سوی یک دوره انقلابی، حول خواست و مطالبات مردم و آن مسائل و مشکلاتی است که جامعه امروز را حول پلاریزه شده است.
به منظور روشنتر کردن آن موانع و مشکلات، اجازه دهید به این نکته اشاره کنم که کردستان یکی از حوزه های کار ارزان برای سیستم سرمایه داری جهانی است. یعنی یکی از مناطقی است که وظیفه تامین کار ارزان را در پروسه تولید سرمایه داری و در تقسیم كار جهانی به عهده دارد. وضعیت سخت و مشقت بار کار و پایین بودن سطح زندگی، که طبقه کارگر در مناطقی چون کردستان با آن روبروست، یکی از خصوصیات سرمایه داری دوره امپریالیسم است. کە سرمایه مالی دست بالا پیدا می کند و به جای کالا سرمایە صادر میشود. مسئله اساسی اینجاست که نقش کشورهای تحت سلطه از تامین مواد خام به تامین کار ارزان تغییر می یابد. تامین کار ارزان سرچشمه آن فلاکتی است که در این کشورها گریبانگیر طبقه کارگر شده است. قدم اول در راه انقلاب کارگری را قبلا اشاره کردم، كه ضمن رفع مشکلات کنونی کردستان، به آن فلاکت  پایان میدهد و مشکلات و موانع سر راه آمادگی طبقه کارگر را رفع میکند. و امکان خوداگاهی و زمینه ای این را برای طبقه کارگر فراهم می کند که سریعاً موانع ذهنی خود را رفع و در پروسه انقلابی مداوم، این اولین قدم انقلاب کارگری با قدم های بعدی این انقلاب به هم گره بزند، برای برپا کردن حکومت کارگری و ضربه نهایی به سرمایه داری.
 
اکتبر: آیا این به معنی مرحله بندی انقلاب نیست؟ همان چیزی که در میان بخش زیادی از چپ جا افتاده، نخست باید انقلابی دموکراتیک صورت بگیرد و در مرحله  بعدی نوبت به انقلاب سوسیالیستی برسد؟
ریبواراحمد: بی شک این مرحله بندی در دیدگاە ما به عنوان کمونیسم کارگری هیچ جایگاهی ندارد. کمونیزم و طبقه کارگر همیشه در تلاش و در فکر انقلاب سوسیالیستی هستند نه هیچ انقلاب دیگری، کمونیزم هیچ مرحله ای را درمیان امروز و انقلاب سوسیالیستی نمی گزارد. هدف کمونیزم و طبقه کارگر در شرکت و حتی رهبری کردن این نوع از انقلاب همه گیر و این نوع از تغییرات انقلابی، ایجاد فرصت برای اتحاد و بسیج نیرو و آماده كردن طبقه کارگر برای به دست گرفتن مستقیم قدرت سیاسی است. طبقه کارگر و حزبش می‌توانند در نقش رهبری این نوع از تغییر انقلابی، صفوف خود را منسجم کنند و توده های ستمدیده را حول افق سوسیالیستی بسیج کرده و این روند انقلابی بدون توقف به قدم بعدی که مستقیماً انقلاب سوسیالیستی است وصل کنند. این موضوع در مارکسیزم به عنوان انقلاب مداوم شناخته شده است.
انقلاب کارگری در این کشورها بر اساس آن وضعیتی که قبلاً بحثش کردیم، در مسیری قرار می گیرد که قدم اول راه را برای طبقه کارگر باز می کند که سریعاً خود را برای دست بردن به قدرت سیاسی آماده کند. این مسئله در هر جامعه‌ای ویژگی های خود را داراست. در این باره بیانیه میگوید: انقلاب کارگری در هر اجتماعی بر اساس وضعیت و مشکلات آن جامعه، در پروسه ای متفاوت و از درون پاسخگویی به این مشکلات به پیش خواهد رفت. در سال ۱۹۱۷ روسیه این انقلاب از کانال پاسخگویی به مشکلات اساسی آن دوره در آن جامعه به پیش رفت، که شامل "صلح، نان و زمین" بود. از همین زاویه و اکنون در کردستان طبقه کارگر و توده های ستمدیده  حول مجموعه‌ای از خواسته ها و اهداف به میدان آمده است و جامعه حول مجموعه مسائلی پلاریزه شده که می توان گفت خصوصیات دموکراتیکی دارند. یعنی احقاق این خواسته ها به لغو کارمزدی و مالکیت خصوصی گره نخورده است. همانطور که می‌بینید اکنون در کردستان، توده ها بر علیه گرسنگی، نبودن آزادی و خدمات اجتماعی به میدان آمده اند. و همچنین نیروی اجتماعی این جنبش تنها به طبقه کارگر محدود نمی شود، بجز طبقه کارگر، همه توده های زحمتکش و ستمدیده و خرده بورژوایی را هم در بر می گیرد. این موضوع هم از زاویه اهداف و هم از نظر بافت اجتماعی، ویژگی توده ای یا دموکراتیک به انقلاب کنونی کردستان می بخشد.
این دیدگاه کاملاً با دیدگاه مرحله بندی انقلاب برای انقلابی دموکراتیک به مثابه مرحله اول و پیش شرط مرحله دوم یعنی انقلاب سوسیالیستی فرق دارد. این تفکر بر این مبنا استوار است كه زمینه‌های مادی سوسیالیزم فراهم نشده، سرمایه داری و صنعت پیشرفت نکرده و به همین منظور و از راه انقلاب دموکراتیک زمینه برای یک دوره پیشرفت و گسترش اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در چهارچوب سرمایه‌داری فراهم شود، و به دنبال آن نوبت انقلاب سوسیالیستی میرسد. در زمان انقلاب اکتبر این موضوع یکی از موارد اختلاف لنینیسم با منشویسم و حتی بلشویسم بود. این دو دیدگاه هر دو در این نظر مشترک بودند که انقلاب دموکراتیک به آن معنی که توضیح دادیم پیش شرط انقلاب کارگری است با این تفاوت که بلشویک ها اصرار داشتند کە بورژوازی روسیه دیگر نمی تواند این روند و تغییر تاریخی را به سرانجام برساند و باید طبقه کارگر آن را به اتمام برساند.
در این صورت از دیدگاه مرحله بندی انقلاب، یک مرحلە میان انقلاب دموکراتیک و انقلاب سوسیالیستی ایجاد می شود. در مقابل این دیدگاه، مانیفست بر دیدگاه لنینیستی و مارکسیستی پافشاری می کند و تاکید دارد که هیچ مرحله بندی و پیشرفت اقتصادی وجود ندارد. این نوع انقلاب همه گیر، برای طبقه کارگر جزئی است از انقلاب کارگری و بخشی از پروسه آماده سازی طبقه کارگر برای به دست گرفتن قدرت سیاسی نه هیچ چیز دیگر. لنینیسم با همان متد مارکس بر انقلاب مداوم تاکید می کند، حضور و رهبری کردن انقلاب های همه گیر توده‌ای برای طبقه کارگر تنها جرقه انقلاب کارگریست و لزومش از خود آمادگی طبقه کارگر برای به دست گرفتن قدرت سرچشمه می گیرد نه رشد نیروی مولده و گسترش اقتصادی.
یعنی طبقه کارگر بدون توقف همزمان با آماده سازی خود، روند انقلاب مداوم تا به سرانجام رساندن انقلاب سوسیالیستی ادامه می دهد. فاصله میان این دو قدم انقلاب کارگری، برای طبقه کارگر تنها به این بستگی دارد که این طبقه چقدر توانایی این را دارد که سریعاً صفوف خود را سازماندهی و متحد کند و توده های ستمدیده را حول پرچم و افق سوسیالیستی جمع کند. و این به این معناست که دیوار چینی درمیان قدم اول و قدم بعدی انقلاب کارگری وجود ندارد.
همزمان این به این معنا نیز هست که هر موقع طبقه کارگر از لحاظ سازماندهی و اتحاد صفوف خود حول افق سوسیالیستی آمادگی عملی پیدا کرد، بی شک منتظر هیچ پروسه و تغییر غیر سوسیالیستی نمی ماند و بی درنگ حکومت کارگری را به پا خواهد کرد. اما تا زمانی که آن آمادگی فراهم نشود، کمونیسم باید از سریعترین و مناسبترین فرصت و کانال بهره بگیرد تا آمادگی ذهنی طبقه کارگر را بالا ببرد. در این باره یک واقعیت وجود دارد، هیچ وقت حتی پرولتاریای صنعتی با شعار "مرگ بر مالکیت خصوصی" به میدان نخواهد آمد. در هر دوره ای جامعه حول مجموعه مسائلی پلاریزه می شود و طبقه کارگر و توده های ستمدیده حول مسائل و مطالباتی که به زندگی روزانه آنها مربوط باشد، به میدان خواهند آمد. کمونیسم باید پاسخ و راه حل تمامی این مسائل را با پروسه انقلاب کارگری و فراهم آوردن زمینه های لازم برای بالا بردن توانایی انقلابی طبقه کارگر در یک روند سریع، به هم گره بزند. این موضوع، اساس دخالت و دور و نقش رهبری کمونیسم در این نوع از انقلاب و تغییرات انقلابی است. به نظر من هر حزبی نتواند پاسخ به آن مسائلی که در هر دوره ای جامعه حول آن پلاریزه شده به انقلاب کارگری گره بزند، و به بهانه اینکه بە کمتر از انقلاب مستقیم سوسیالیستی راضی نیست، در مقابل این نوع از انقلاب و تحولات انقلابی منفعل بماند ، یعنی این حزب در عمل انقلاب کارگری را در دستور کار ندارد.
 
اکتبر: در پروسه تغییر انقلابی حزب چه دور و نقشی باید داشته باشد؟ چگونه  می تواند دور و نقش شایسته ای ایفا کند؟
ریبواراحمد: حزب نقش سرنوشت سازی در این پروسه بر عهده دارد، بدون وجود حزب بسیار مشکل است تغییر انقلابی در مسیری بیافتد که اهداف و آرزوهای طبقه کارگر و زحمتکش متحقق شود. حزب باید سازمانده و رهبر جنبش اعتراضی توده ای باشد و هژمونی افق سوسیالیستی بر این جنبش را تامین کند. تمامی قدم های این روند انقلابی، تنها با پیشروی و ابتکار عمل به موقع حزب امکان پذیر می شود. اگر این جنبش باید در اشكال گوناگونی سازمان دهی شود، این وظیفه بر عهده حزب است. اگر در هر منطقه با توجه به توازن قوا امکان به زیر کشیدن حاکمیت میلیشیایی وجود داشته باشد و به جای آن ارگانهای حاکمیت توده‌ای ایجاد شود، این امر تنها با نصیحت و آژیتاسیون میسر نمی شود، بلکه باید حزب خودش مستقیما این کار را انجام دهد. اگر برای به پیروزی رساندن این جنبش لازم است که آنرا از زیر نفوذ و هژمونی افق بورژوازی بیرون کشید و حول پرچم و افق انقلابی جمع کرد، باز هم این وظیفه حزب است و باید انجام دهد.
بدون حزب سیاسی و بدون ابتکار عمل مستقیم حزب هم در حمایت از جنبش اعتراضی و هم قرار گرفتن حزب در صف مقدم هر اقدام پیشرو ، بسیار دشوار است که این تغییر در مسیر رسیدن به اهداف جنبش توده ای و سلب حاکمیت از احزب میلیشیایی پیش برود. حزب باید همیشه در میدان، و همیشە مبتکر و پیشرو باشد. حزب باید جنبش اعتراضی را از سیاست و تاکتیک کارساز و شیوه های مبارزه مناسب در هر مقطعی مسلح كند. حزب باید از طریق به خط کردن رهبران و فعالین این جنبش، یک افق انقلابی و قدم های عملی را برای سازماندهی این جنبش در دستور کار قرار دهد. اگر بایستی یک رهبری انقلابی برای جنبش توده ای در همه سطوح تامین شود، این وظیفه برعهده حزب است. اما بی شک به این معنی نیست که حزب به رهبران و کادر های خود فرمان دهد که بروند رهبری فلان مرکز و شهر و یا آن قشر و حرکت مشخص شوند. بلکه باید بر اساس به رسمیت شناختن اینکه هر کدام از اینها رهبران عملی خود را دارند، حزب باید ابزار کارسازی باشد برای رهبران عملی جهت متحد کردن و سازماندهی و دسترسی بە افق سیاسی انقلابی و شیوه های مبارزه و تاکتیک مناسب و موثر. حزب باید فاصله میان خود و رهبران عملی جنبش کارگری و اعتراضات توده ای را به صفر برساند و دستان آنها و دست حزب را در دست هم بگذارد.
اما برای رسیدن به این هدف و اینکه حزب دور و نقش خود را به درستی انجام دهد، باید حزبی سیاسی قدرتمند، دخالت گر داشت و در میان طبقه کارگر و توده های ستمدیده ریشه داشته باشد، باید همچون اپوزسیونی اصلی و قدرتمند و سرنگونی طلب و آلترناتیوی امیدبخش و قابل اتكا خود را نشان دهد. باید نقش رهبری جنبش های اعتراضی و جامعه را ایفا کند. مسیر راه این جنبش را روشن کند. موانع سر راه را بردارد و ....  حزب باید ابزاری باشد که خواست و آرزو توده ها برای تغییر این وضع را تبدیل کند بە تصمیم و اراده  و به میدان آوردن این اراده برای تحقق تغییر.
بعلاوه حزب باید نقشه و طرح سیاسی و برنامه و راه حل برای مشکلات اصلی کنونی که در درجه اول عبارت از "نان، آزادی و خدمات اجتماعی" است، داشته باشد، باید بتواند تغیرات انقلابی را ممکن سازد. توده های مردم بر این مبنا که کدام جریان خوب است و حرفهای خوبی می زند، بدیل خود را انتخاب نمی کند، بلکه نیرویی را انتخاب خواهد کرد که تغییر را هم ممکن سازد. حزب باید نشان دهد که خودش ابزار کارساز این عمل است و میتواند خواست و آرزوی توده های کارگر و مردم آزادیخواه برای سرنگونی حاکمیت کنونی، را به اراده‌ایی تبدیل كند که با خیزشی توده‌ای این آرزو را محقق کند.
برای این کار، علاوه بر اینکه حزب به یک رهبر سیاسی و دخالتگر و محکم احتیاج دارد، به سازمان حزبی محکم، قدرتمند و توده ای نیز نیازمند است. باید که در کارگاه و مراکز کار و مدارس و محلات، کمیته های کمونیستی قدرتمند خود را ایجاد کند. باید گرایش سوسیالیستی را در میان طبقه کارگر و مردم آزادیخواه گسترش دهد و آنرا قدرتمند و و منسجم سازد.
 
اکتبر: با وصف اینکه شما به عنوان یکی از اعضای هیئت آماده کاری سیاسی کنگره، دور و نقش اصلی را در آماده کردن مباحث کنگره داشته‌اید، دیگر مباحث و اسنادی که در کنگره تصویب شدند تا چه اندازه می تواند در سازمان دادن دستور کارهای آینده حزب و پیشبرُد وظایف سیاسی در ارتباط با جامعه و وضعیت سیاسی کردستان، کمک کند؟
ریبوار احمد: از لحاظ سیاسی این کنگره، حزب را غنی کرده است و تمام و کمال نقشه سیاسی- تاکتیکی، استراتژی و عملی را روی میز حزب قرار داده است. خط و افق سیاسی روشنی را پایه ریزی کرده و پاسخ و راه حل های مسائل  و مشکلات کنونی کردستان، وظایف و کارهای فوری حزب را مشخص کرده است.
اما بقیە کار بر دوش حزب و خصوصاً رهبری حزب قرار دارد، یعنی اجرا و پیشبُرد آن سیاست و نقشه ها و تبدیل آن به سیاست و برنامه کارعملی جنبش توده ای، همچنین گسترش، سازماندهی و افق دار کردن این جنبش تا تامین یک رهبری انقلابی و کمونیست و ارتقای این جنبش بە سطحی که بتواند وضعیت مصیبت بار کنونی را تغییر دهد. در این باره کنگره قدرت و نیرو و امید زیادی ایجاد کردە و تیم رهبری خوب و انرژی زیاد به حزب بخشید. رهبری هم خودش را برای اجرای طرح و نقشه ها و وظایفش آماده کرده است، آرایش جدید رهبری حزب که در پلنوم بعد از کنگره تصویب شد، در اساس این مهم را در نظر گرفته و در همین راستا بود. امیدوارم همە چیزی طبق نقشەای کە ریختە ایم پیش برود.