صداى انسانيت بيدار
(در باره کمپين آزادى ژيلا و بختيار ايزدى) رحمان حسين زاده ده روز قبل بود. مجيد حسينى زنگ زد و مطلعم کرد، که واقعه دردناکى در شهر مريوان در شرف وقوع است. کودک سيزده سالهاى را به نام ژيلا به سنگسار و مجازات اسلامى محکوم کردهاند. ماجرا را تعريف کرد و گفت اطلاعيه اى را براى شروع کار نوشتهام . توافق داشتيم که بسرعت بايد جنبيد بر بىتفاوتى عمومى در شهر فائق آمد، در داخل و خارج تحرکى ايجاد کرد و جلو اين توحش را گرفت. ماجرايى را که امروز همه شنيدهاند، پيچيدگيهاى خاص خود را داشت. دو کودک آنهم خواهر و برادر در رابطه جنسى با هم قرار گرفتهاند. نوزادى به دنيا آمده است. ملا و ارتجاع شهر اين "تابو و کفر" را به نشانه "آخرت دنيا" و "مجازات خداوندى" عليه "امت ناسپاسگزارش" در بوق کردهاند. ميداندارى ميکنند و فضا بر خانواده و بستگان و بر مردمانى که با هر درجه از احساس مسئوليت و برخورد انسانى به اين واقعه برخورد داشتند، تنگ نموده و ميتوان تصور نمود که چه فضايى را ايجاد کردند. نگران کنندهتر صدا و حرکت انسانى شهر در مقابل ميداندارى اينها بىتفاوت و تو گويى که مرعوب شدهبودند. جست و خيز عقب مانده ارتجاع و عقب ماندگى را در حاکميت قرون وسطايى جمهورى اسلامى ضرب کنيد، ميتوانيد تصوير درستى از شرايط غمانگيزى که ميخواستند تحميل کنند، داشته باشيد. بر اين بستر جمهورى اسلامى نه تنها براى اجراى مجازات قرون وسطايى سنگسار دندان تيز کرده بود، بلکه اين را فرصتى براى زهر چشم گرفتن از مردم ديد. انتقام از مردم شهرى که در طول حاکميت ٢٥ سالهاش بارها و بارها زير ضرب مبارزات آنها کمر خم کرده است، مردم شهرى که همين چند ماه قبل مجسمه "سردار جانبازش" را به خاک نشاندند. در سرآغاز سال نو دسته دسته پذيراى رهبران کمونيست و محبوب خود در دل شهر بودند و دو هفته قبل همايش دفاع از کودک را در وسط شهر تجربه کردند. سنگسار ژيلاى سيزده ساله و به شلاق کشيدن بختيار ١٥ ساله قرار بود، ميخ جمهورى اسلامى و ارتجاع و عقبماندگى را محکم کند. قرار بود، صدا و حرکت انسانى را در آن جامعه خفه کند. انسانيت بيدار چکار ميکند؟ مظفر محمدى در نوشته جالب و روشنى به درست نوشت، "مردم مريوان در بوته آزمايش" و من اضافه ميکنم اين آزمايشى براى همه ما بوده و هست. براى مدافعان پرشور حقوق جهانشمول کودک و انسان، براى مدافعان حقوق زن و رهايى زن، براى پيشگامان در افتادن با هر جلوه از ارتجاع و عقب ماندگى انسان آزار، براى حرکت انسانى در سراسر ايران، براى رهبران کمونيست مردم مريوان و سراسر ايران و براى حرکت انسانى که در اقصى نقاط جهان فراخوان به "آزادى ژيلا و بختيار ايزدى" را شنيد.به حرکت درآمدن "کمپين آزادى ژيلا و بختيار ايزدى" پاسخگويى جبهه انسانيت به اين آزمايش است. فراخوان شورانگيز، ناهيد رياضى و سازمان رهايى زن، پيام جسورانه "ما نميگذاريم و شما هم نبايد بگذاريد" رهبران کمونيستى چون عبدالله دارابى و مجيد حسينى و صالح سردارى با استقبال وسيع در داخل و خارج، از همان شهر مريوان تا هر جا که در چهار گوشه جهان شنيدند، روبرو شده است. مصاحبه ها و بيانيههاى ناهيد رياضى مبناى مشترکى براى به حرکت درآمدن صف وسيع انسانيت مدافع ژيلا ايزدى شد. سيل نامه ها و حمايتها و اعمال فشار افکار عمومى و نهادها و سازمانهاى بينالمللى عليه جمهورى اسلامى در همين آغاز کار خود را کرد. جمهورى جنايتکار اسلامى عقب نشست. قصد اجراى سنگسار به "حبس تعزيرى" تغيير کرد. اين قوت قلبى براى صف به حرکت درآمده انسانى است، تا به طور کامل ژيلا و بختيار ايزدى را رها کند. اين درجه از عقبنشينى کافى نيست. اين را پيشروان اين کمپين اعلام کردهاند. هنوز کار ما ادامه دارد. ژيلا و بختيار ايزدى بايد آزاد شوند. صف انسانيت به حرکت درآمده و اين کمپين، اعلام کرده ، به چيزى کمتر از "آزادى فورى ژيلا و بختيار ايزدى" تن نميدهد. ژيلا و بختيار ايزدى بىقيد و شرط بايد آزاد شوند. زندگى امن و نرمال و شايسته انسانى براى آنها بايد تضمين شود. بازگشت به جامعه و مدرسه و محيط طبيعى، بازگشت به ميان هم سن و سالها و بازى و تفريح و شادى، بازگشت به شرايطى که دوران پايان کودکى و آغاز نوجوانى و جوانى خود را همانطور که خود ميخواهند، تجربه کنند را صف انسان مترقى و مبارزه ما در دفاع از حقوق انسانى آنها بايد تضمين کند. نبايد گذاشت و نميگذاريم، نمايندگان خدا، يک مشت جانور اسلامى، يک عده فسيل عصر حجر، در تبانى با ارتجاع محل، ملا و شيخ و حاملين عقبماندگى و فرهنگ و سنت مردسالارى و ناسيوناليستى ضد انسان و ضد کودک سرنوشت اين دو انسان و نوزاد را رقم بزنند. نبايد گذاشت و نميگذاريم، سالهاى شکوفايى زندگى اين انسانها، تحت نام "حبس تعزيرى" در "خانه سلامت" جمهورى اسلامى، با شستشوى مغزى و اراجيف ايدئولوژيک مذهبى و اسلامى پرپر شود. اينها چکارهاند بر جسم و جان و فکر انسانها چنگ انداختهند؟ اينها چکارهاند اختيار انسان را بر زندگى و آينده خود سلب کردهاند؟. اينها چکاره اند جهل و خرافه و بىارادگى را بر جامعه انسانى تحميل کردهاند؟. اگر نقطه اتکايشان زور و سرکوب و کشتار و اعدام و نسل کشى بود، کارايى خود را از دست داده است. اين بار ديگر چکارهاند؟ دوره شان گذشته است. انسانيت حق طلب بيش از پيش به صحنه آمده، تا اختيار سرنوشت خويش را در دست بگيرد. اينها ديگر کارهاى نيستند و بايد کنار زده شوند. فراخوان زندگى و آينده سه کودک تحت کنترل اسلام و جمهورى اسلامى است. اين سه کودک را بايد نجات داد. هدف اعلام شده کمپين و حرکت بزرگى که شروع شده، همين است. هدف آزادى فورى اين انسانها و بيرون بردن آنها از دايره کنترل روزمره جمهورى اسلامى و خرافه و ارتجاع و تامين زندگى امن، نرمال و با استانداردهاى انسانى است. اينکار تداوم تحرک خلاف جريان و انسانى همه جانبه اى را ميطلبد. تداوم تحرک اجتماعى و انسانى را از مردم شهر مريوان، از رهبران کمونيست و حکمتيست آن، از مردم آزاديخواه سراسرايران، از جمعيتها و نهادهاى مدافع حقوق کودک و زنان و سازمانهاى غير دولتى مترقى داخل کشور، از رسانه ها و مدياى متعهد و يا علاقمند، از افکار عمومى مدرن مترقى، از سازمانها و نهادهاى بينالمللى مربوط به حقوق کودک و انسان، خلاصه از جبهه انسانيت حق طلب ميطلبد. اين تحرک را گسترش دهيم، به آن بپيونديم و هر کس و هر نهادى ميتواند بنا به موقعيت خود گوشهاى از آن را به عهده بگيرد. از اعمال فشار همگانى براى آزادى فوريشان، تا نهادها، و جمعيتهايى که بعد از آزاديشان ميتوانند شرايط امن و نرمال و انسانى زندگى اين سه کودک را تامين کنند، مجموعهاى کار است که هرکدام به سهم خود جاى خود را در آن پيدا ميکنند. در دو سوى کشمکش بر سر زندگى حال و آينده ژيلا و بختيار ايزدى، و نوزاد بىخبر از همه اين اتفاقات تنها سرنوشت آنها رقم نميخورد. در دو سوى اين کشمکش معيارها، استانداردها و نرمهاى تماما متفاوت ارزش گذارى انسان و جامعه انسانى و تصوير از آينده جامعه در ايران رقم ميخورد. در اين کشمکش ارتجاع و انسانيت در مقابل هم صف کشيدهاند. پيروزى جبهه انسانيت را تضمين کنيم. |