فاتح شيخ
پاسخ به يك سوال
فرشاد از ايران:
در بحث جنبش شورايی سوالی درباره حوزه فعاليت اتحاديه ها پيش ميايد و آنهم اينست كه آيا فلسفه وجودی اتحاديه ها صرفا اصلاحات به نفع طبقه كارگر هست؟ و به طور كلی ميتوان چهارچوبی برای فعاليت اتحاديه ها در رابطه با انقلاب كارگری مشخص كرد؟
فاتح شیخ:
سوال بالا در مورد دو جنبه مشخص کارکرد و "فلسفه وجودی" اتحاديه هاست، اما زمینه سوال "حوزه فعاليت اتحاديه ها در جنبش شورايی" است. ابتدا به رابطه جنبش شورائی با جنبش اتحادیه ای در عرصه سازمانیابی توده ای کارگران، اشاره کوتاهی میکنم و بعد در پرتو آن به سوالها جواب میدهم.
شورا و اتحادیه (سندیکا)، یا جنبش شورائی و جنبش اتحادیه ای، دو الگوی متمایز تشکل توده ای کارگری هستند. امروز برداشتهای رایج نادرستی درباره این دو الگوی تشکلیابی و رابطه اجتماعی و کارکردی آنها با هم وجود دارد که باید به آنها توجه داشت:
اول اینکه گویا جنبش شورائی فقط در دوره های انقلابی فعال است و اتحادیه در دوره های غیرانقلابی و خفقان کارکرد دارد. این واقعیت ندارد. شورا و اتحادیه هر دو، در دوره های انقلابی و غیرانقلابی و خفقان، کارکرد دارند، اما کارکردشان متفاوت است، خصوصیاتشان متفاوت است، و در واقع الگوهای متفاوت سازمانیابی کارگران از زاویه دو طبقه کارگر و بورژوا هستند. راست است که جنبش شورائی در دوره های انقلابی همه جا گل میکند و گسترش مییابد اما در دوره های غیرانقلابی و خفقان هم بصورت جنبش مجمع عمومی ظرف اتحاد و مبارزه متشکل کارگران است و الزاما تعطیل نیست. متقابلا اتحادیه هم در دوره های انقلابی نقش و کارکرد خود را دارد اما غالبا بعنوان ابزار جناح محافظه کار درون جنبش کارگری در تقابل با تپش و تداوم انقلاب.
برداشت نادرست دیگر بویژه در مورد اتحادیه ها اینست که موقعیت امروز آنها از پروسه تاریخی تکوینشان تفکیک نمیشود. یعنی به شیوه ای تجریدی، غیرتاریخی و غیراجتماعی، تکامل اتحادیه ها از آنچه در بدو ایجاد (در نیمه قرن نوزده) بوده اند به آنچه امروز هستند نادیده گرفته میشود. واقعیت اینست که از دهه هشتاد میلادی به این طرف، نقش و موقعیت اتحادیه ها همه جا بشدت رو به افول گذاشته و مشخصا در برابر تحولات جهانی شدن سرمایه و اتحادهای بزرگ دولتها و انحصارات (مثلا اتحادیه اروپا)، حتی از سازماندهی دفاع از معیشت کارگران ناتوان مانده اند. نادیده گرفتن موقعیت ناتوان اتحادیه ها و جنبش اتحادیه ای علی العموم در شرایط امروز اقتصاد سیاسی جهان و اشتباه گرفتن آنها با تصویر تجریدی و تاریخی یونیونیسم قرن نوزده میتواند منشا ذهنیتهای متعصبانه و مهلکی در عرصه سازماندهی توده ای کارگری گردد.
برداشت دیگری هم بخصوص در میان چپ ایران رایج است که گویا شورا و سندیکا تقابلی با هم ندارند و قائل شدن به تقابل میان آنها یک "ذهنیت روشنفکرانه" است! این دیدگاه خلقی- پوپولیستی همه با هم، صرفا از فقر نظری سرچشمه نمیگیرد بلکه در واقع حاصل دفاع نظری و عملی صاحبان آن از الگوی اتحادیه و سندیکالیسم است.
جنبش شورائی الگوی گرایش کمونیستی و رادیکال طبقه کارگر در عرصه سازمانیابی توده ای کارگری است. در این باره به تفصیل و روشنی در ادبیات کمونیسم کارگری و مشخصا به قلم منصور حکمت، صحبت شده که همگی در "آرشیو حکمت" و سایتهای دیگر قابل دسترس است. فقط اشاره میکنم که جنبش شورائی بنا به خصوصیت فراگیرش میتواند اتحادیه های کارگری فعال در عرصه مبارزه اقتصادی را در ساختار خود انتگره کند، بنابراین فعال جنبش شورائی هر جا لازم باشد (ازجمله در کارگاههای کوچک و در موارد پراکندگی کارگران) میتواند راسا اتحادیه سازمان دهد و فراخوان دهد بی آنکه تمایز خود با سندیکالیسم و نقد طبقاتی خود به آن را ذره ای کمرنگ کند.
با این مقدمه به سراغ دو سوال مشخص میروم:
١- آيا فلسفه وجودی اتحاديه ها صرفا اصلاحات به نفع طبقه كارگر هست؟
- در بهترین حالت اتحاديه ابزار دفاعی کارگران برای حفظ سطح معیشت، بهبود وضعیت اقتصادی و شرایط کاریشان است. این کارکرد عمومی اتحاديه با شرایط سیاسی متفاوت در جوامع متفاوت مشروط میشود. بطور مثال در ایران خفقانزده، اتحادیه حتی سنگر محکم و قابل انکائی برای وادار کردن کارفرما و دولت به پرداخت دستمزدهای عقب افتاده نیست. اما "فلسفه وجودی" اتحاديه ها بخصوص در شرایط امروز دنیا از این پیچیده تر است: اتحادیه ابزار دست احزاب بورژوائی برای کنترل مبارزه جاری کارگران، کند کردن جنبه های رادیکال آن و شقه شقه کردن صفوف طبقه کارگر در رشته ها و صنف ها و در واقع تبدیل طبقه کارگر به صنف و یا مجموعه های جداگانه ای از اصناف است که هر یک منافع صنفی روز خود را بدون اتکاء به، و یا انتظار حمایت از، بقیه بخشهای طبقه دنبال میکند.
۲- به طور كلی ميتوان چهارچوبی برای فعاليت اتحاديه ها در رابطه با انقلاب كارگری مشخص كرد؟
- اتحادیه بعنوان الگوی بورژوائی تشکلیابی توده ای کارگران حتی
آنجا که سنگر واقعی دفاع از معیشت کارگران است در عین حال ستون نفوذ طبقه بورژوا در
درون طبقه کارگر و جنبش و مبارزه جاری این طبقه است. در دوره انقلابی اتحادیه
بعنوان ابزار جناح محافظه کار و دنباله رو جنبش کارگری، نه در جهت پیشروی انقلاب
بلکه عکس آن عمل میکند و مانع از شرکت فعال و یکپارچه کارگران در انقلاب و ادامه
روند انقلابی به سوی انقلاب کارگری و سوسیالیستی میشود. بنابراین اگر اتحادیه در
رابطه با عرصه بسیار حیاتی اصلاحات روزمره میتواند نقش مثبتی داشته باشد، در رابطه
با انقلاب کارگری، اینطور نیست. اتحادیه گرائی (یونیونیسم و سندیکالیسم) بعنوان یک
الگو و یک افق بورژوائی در رابطه با انقلاب کارگری، نه تنها نقش پیش برنده ندارد،
بلکه میتواند به مانعی بر سر راه آن بدل شود.