مصاحبه تلويزيون پرتو با كورش مدرسي
* پرتاب موشك، ارعاب مردم!
* خانواده هاي دانشجويان، چشم انداز دلگرم كننده
* كنفرانس منچستر، دهه فجر لندن، نان خوردن كه اين همه پستي نميخواهد!
پرتو: جمهوری اسلامی موشکی را هوا کرده و میخواهد به مردم بگوید که من قدرت دارم و شما نمیتوانید به من زور بگویید. فکر میکنید این اقدام تا چه حد میتواند جامعه را دچار رعب و وحشت کند و اینکه جمهوري اسلامی قدرت دارد و به راحتی نمیتوان او را زد. آمریکا زورش به او نمیرسد و ما هم همین طور
کورش مدرسي: من فکر میکنم رو به داخل ایران مسئله اساسا ارعاب نیست. با موشک که نمیتواند مردم جایی را بزند. اگر بحث ارعاب باشد ارعاب "بیرون" و دولت های منطقه است تا مردم ایران.
آنجایی که این اقدام در خود ایران میتواند بازتاب داشته باشد دست بردن به احساسات ناسیونالیستی و میهن پرستی است. این آزمایش موشک، یا بقول شما موشک هوا کردن جمهوری اسلامی، را قاعدتا باید به همه ناسیونالیستهای عزیز، میهن پرستان، کسانی که فکر میکنند ایران نتنها سوزن درست میکند، موشک هم میسازد، فردا سفینه به آسمان میفرستد، پیشرفته شده، و قدرت منطقه شده است و غیره تبریک گفت. و جمهوری اسلامی هم درسی روی همین سرمایه گذاری میکند، که منفعت ناسیونالیستی بورژوازی ایران را جای منفعت طبقه کارگر و زحمتکشان ایران جا بزند. درست مثل داستان تمامیت ارضی و خطر خارجی و داستان هستهای.
ولی اگر از زاویه منفعت طبقه کارگر و مردم زحمت کش و آزادیخواهان آن جامعه نگاه کنید، این اقدام علیه منافع آنان است. فقر دارد از سر و کول مردم بالا میرود، فلاکت دارد در میزند، بیکاری، اختناق و غیره. موشک یا زندگی مردم؟ استثمار یا افتخارات ملی؟ آپارتاید جنسی یا نیروی هستهای؟ آخوند و حوزه علمیه یا دانشگاه؟ کدام مسئله اصلی جامعه است؟ این جا یک بار دیگر تمایز دو سنت را در جامعه ایران میبینید. ناسیونالیسم و منفعت بورژوائی و کمونیسم و منفعت طبقه کارگر و مردم زحمتکش.
یک بار دیگر دو جنبش در مقابل هم قرار میگیرند. حتی احساسات دو جنبش را در مقابل هم قرار میدهد. جنبشی که نقطه شروع اش خاک و آب، ملیت، تمامیت ارضی، صنعتی شدن، و افتخارات ملی و همه چیزی غیر از انسان است، سنتی که پوششی است برای اینکه بورژوازی بتواند طبقه کارگر و مردم زحمتکش را به تمکین بکشاند و بگوید شما گرسنه هستید عیبی ندارد؛ در عوض ملت بزرگ میشود، ملت ایران در چشم جهانیان بزرگ شده، پول دار ها و سرمایه دار ها و مفت خور ها هم ثروت و قدرتشان زیاد تر شده، من هم حسابهای بانکی ام پُـرتر شده است. شما هم عیبی ندارد اگر بچه هایتان شبها گرسنه می خوابند. باید فداکاری کنید خداوند در آن دنیا ثوابتان را میدهد! میخواهم بگویم که این جنبشی است به اسم جنبش ناسیونالیستی، جنبش بورژوایی ایران است، جنبش طبقه سرمایه دار است، و در مقابل اش جنبش طبقه کارگر است. جنبشی که می گوید آزادی، برابری انسان، انسانیت، حق انسان، برابری انسانها، از بین بردن استثمار؛ تولید نباید برای سود باشد، سرمایه نمیخواهیم، کارگر نمیخواهیم باید یک جامعه برابر و آزاد و مرفه درست کنیم. این یک جنبش دیگر است. جنبشی که از موشک هوا کردن جمهوری اسلامی نه تنها احساس غرور و خوشحالی ای یا ترس نمیکند نفرتاش را از جمهوری اسلامی بیشتر میکند. به خاطر اینکه میداند که جمهوری اسلامی دارد از قبل سفره خالی اکثریت آن جامعه، از قبل استثمار و بهره کشی از طبقه کارگر و زحمتکشان آن جامعه موشک میسازد.
کسی نیست بگوید شما اگر پول دارید چرا بیمه بیکاری به مردم نمیدهید؟ چرا بچه ها را درمان نمیکنید؟ چرا وضعیت جامعه این است؟ اینها اِهمال نیست؛ منفعت سرمایه داری است. دولت جمهوری اسلامی هم دارد این نقش را بازی میکند.
طبقه کارگر، یا جنبشی که از آرمانهای آن طبقه نشات میگیرد، مثل حرکت دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب، وقتی برگردد به خودش نگاه کند، نه تنها از موشک هوا کردن جمهوری اسلامی احساس خوشحالی ندارد بلکه باعث نفرت نسبت به آن و کل سرمایه داری است که روی خانه خرابی مردم دارند جیبشان را پر میکنند. عزت و احترام احمدی نژاد و جمهوری اسلامی در منطقه یا دنیا، عزت و احترام بورژوازی ایران است و لابد جیب کل آخوندها و سرمایه داران را پُرتر وا عزت و احترام و یا ابهت آنها را بالا میبرد. اما برای مردم چه؟ برای کارگر و زحمتکش و دانشجویان که الان در زندانها دارند شکنجه میشوند چه؟ اینها حقایق آن جامعه است. جامعه ای که باید زیر و رو شود.
پرتو: جمهوری اسلامی بخشی از دانشجویان را آزاد کرده است. خبر دیگر ملاقات خانواده هایی است که عزیزانشان هنوز دربند هستند و نکته مهم همراهی خانواده هایی که فرزندانشان آزاد شده اند با خانواده های کسانی که هنوز در زندان هستند است. به نظر شما این اتفاقات، یعنی آزادی تعدادی از دانشجویان و اتحاد خانواده ها چقدر مهم است؟
کورش مدرسي: خیلی مهم است. آزاد شدن این دانشجویان معنی اش عقب نشینی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی رژیمی نیست که با زبان خوش مردم را از زندان آزاد کند. جمهوری اسلامی اگر دستش برسد بقیه را هم مثل ابراهیم لطف اللهی میکشد. این جمهوری شکنجه و کشتار است. جمهوری فقر و فلاکت و بدبختی است.
در نتیجه اگر کسی را آزاد میکند از سر خیر خواهی خودش نیست. از سر فشاری است که دارد به او وارد میشود.
مبارزه ای که در حمایت از دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب، از ایران تا اروپا و آمریکا را دربر گرفته است، اعتراضاتی که در خوابگاه دانشگاه تهران بود، حمایت وسیع از دانشجویان، نا آرامی هائی که در سطح همه دانشگاهها میبینیم و بالاخره و مهمتر از همه مبارزه خود دانشجویان آزادی خواه و برابری که علیرغم همه فشار ها و دستگیری ها، میبینیم و هر روز از جایی سر بلند میکنند، فشارش را روی جمهوری اسلامی نشان میدهد.
جمهوری اسلامی ناچار شده است عقب نشینی کند و تعدادی را آزاد کند. اما این عقب نشینی مطلقا کافی نیست. این عقب نشینی را نه ما نه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب نه مردمی که معترض هستند و نه خانواده ها که نقش تاریخی ای را دارند ایفا میکنند قبول نمیکنند. تا وقتی که همه دانشجویان آزاد نشده اند، تا وقتی که همه وثیقه ها لغو نشده، تا وقتی که فشار روی همه دانشجویان در داخل و بیرون زندان از بین نرفته است این فشار باید روی جمهوری اسلامی بماند.
آزادی هر کدام از این دانشجویان واقعا ارزشمند است. این جنبش عظیم اسیری را از چنگال دژخیمان بیرون آورده است. این آزادی ها را باید به همه تبریک گفت. اما همانطور که خود شما هم اطلاعیه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را خواندید، هنوز راه درازی در پیش است.
به نظر من چشم اندازی که خانواده ها نشان داده اند دلگرم کننده است. نشان میدهد که جمهوری اسلامی نتوانسته در این صف شکاف بوجود بیاورد. نتوانسته یک عده را آزاد کند وعده ای را نگه دارد. اعتراضاتی که دارد برای ١٦ فوریه سازمان پیدا میکند، در سراسر جهان نشان میدهد تا وقتی که جمهوری اسلامی همه را آزاد نکند این فشار تمام نمیشود.
رویدادهای منچستر و بهم خوردن مراسم جمهوری اسلامی، لغو مراسم دهه فجر در لندن و غیره فشاری است که انسانهای آزادی خواه و باوجدان دارند به جمهوری اسلامی میاورند. خانواده ها دارند این راه را نشان میدهند تا آزادی همه دستگیر شدگان دست از سر جمهوری اسلامی بر نمیداریم.
پرتو: لغو مراسم دهه فجر در یکی از دانشگاههای لندن که هفته قبل قرار بود انجام شود. و در عوض ان را در جایی دیگر برگزار کردند. هفته گذشته کنفرانس بود در منچستر با عنوان ایران هسته ای که آقای جواد ظریف نماینده قبلی جمهوری اسلامی در سازمان ملل قرار بود جزو سخنرانان آن باشد که وقتی فعالین حزب حکمتیست به جلسه میروند متوجه میشوند آقای ظریف جرات نکرده در جلسه حاضر شود و کس دیگری به جای او امده بود. آیا سیاست حزب حکمتیست این بود که این جلسه را به هم بزنید، افشاگری کنید و یا چه اهدافی را از این کار تعقیب میکردید؟
کورش مدرسي: اولا آن جلسه در نتیجه بحث و افشا گری جمعیت زیادی به هم خورد. اتفاقی که کادرها و اعضای حزب حکمتیست در بریتانیا نقش مهمی داشت در آن داشتند و ما به این رفقایمان افتخار میکنیم. ما قصدمان بهم زدن به معنی اخص کلمه نبود. قصدمان این بود که در آن پانل صدای اعتراض جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی، حرف کارگران و زحمتکشان آن جامعه و بالاخره صدای دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را به گوش همه برسانیم. اینکه در نتیجه بلند شدن صدایی این طیف از انسانهای جامعه ایران، در نتیجه شنیده شدن صدای اسانلو، صالحی، بهروز کریمی زاده، پیمان پیران، مهدی گرایلو، سعید حبیبی و همه عزیزان دیگر زندانی جلسه ای به هم میخورد، تقصیر ما نیست. بر عکس این ادعا نامه ای است علیه آن جلسه.
رفقای ما در آن جلسه صدای این اعتراض را بلند کردند. که آقا شما دارید راجع به چه حرف میزنید؟ نماینده دولتی را آورده اید که امروز کارگران را در زندان نگه میدارد، بهترین فرزندان جامعه را گرفته و دارد شکنجه میکند، و شما راجع به هسته ای میخواهید حرف بزنید؟ آنهم از منظر جمهوری اسلامی؟ لااقل اجازه بدهید ما هم بیاییم حرف بزنیم. رفقای ما و کسانی که در آن جلسه حرف زدند بعنوان نماینده این اعتراض بزور در پانل شرکت کردند. خودشان را به پانل تحمیل کردند. اگر پانل به هم خورد و آقای ظریف فراری شد این دیگر مسئله خودشان است.
داستان جمع شدن تعدادی از هنرمندان در لندن در به اصطلاح دهه فجر فرق میکند. واقعا اگر این مراسم را برگزار میکردند رفقای تشکیلات انگلیس ما میرفتند در آن جلسه شرکت میکردند و میگفتند شما خجالت نمیکشید؟ درست در شرایطی که رژیم بزرگترین تعرض را به فضای فکری و سیاسی ایران شروع کرده یاد هنر غیر سیاسی زیر پرچم جمهوری اسلامی افتاده اید؟ شما هنرمند هستید؟ دارند هنرمندان را در زندانها شکنجه میکنند. اگر هنرمند ید، خوب سخنگوی دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب کاوه عباسیان هم هنرمند است. معلوم نیست کجا ست، تعداد زیادی در زندان هستند. بخش بزرگی از هنرمندان ایران به دعوت ایرج جنتی عطایی آمده اند و این تعرض و این جنایات رژیم را محکوم کرده اند، شما چرا به این حرکت نمی پیوندید؟ نان خوردن که این همه پستی نمیخواهد. مگر کارگران در زندان نیستند؟ مگر کارخانه ها را تعطیل نمیشوند؟ مگر کسی این کارگران و هنرمندان را به لندن می آورند که درباره هنر حرف بزنند؟ خجالت نمیکشید؟ میپرسیدیم روز قحط بود که در باره سینما حرف بزنید، الا امروز و در این شرایط و آنهم با پول جمهوری اسلامی و وساطت سفارت منفور جمهوری اسلامی؟
این خیلی شرم آور است شما بعنوان هنرمند درست در این شرایط که دارند هنر را که سرش را زیر آب میکنند که هیچ، انسانیت و بشریت و همه چیز را دارند سرش را زیر آب میکنند، از کارگر تا دانشجو همه در زندانها دارند شکنجه میشود شما بیایید نی بزنید برای خاطره دهه فجر؟ آواز بخوانید؟ یا به جامعه بی ربط هستید و یا مثل مومیائی های مصر در گور تاریخ هستید.
این ادعا نامه ای بود که اگر جلسه برگزار میشد ما مستدل و با متانت مطرح میکردیم. هیچ شلوغ هم نمیکردیم. البته شاید بقیه شلوغ میکردند ما که وکیل همه نیستیم. آنقدر حرکتشان شنیع و غیر اجتماعی و ضد اجتماعی و ارتجاعی بود که خودشان از ترس یا از شرم و خجالت ان را جمع کردند و در رفتند مخفیانه در پستوي يك هتل جمع شدند.