از اوضاع سیاسی ایران تا موقعیت جنبش کمونیستی

 

مصاحبه با کورش مدرسی

بخش دوم:  مبارزه اقتصادی طبقه کارگر

 

سئوال : شما گفتید که در کنگره به اهمیت مبارزات اقتصادی طبقه کارگر پرداخته شد و همز مان توجه را به جنبش دیگری جلب میکنید. در مقابل جنبشی که الان هست اوضاع را چگونه ارزیابی میکنید؟

کورش مدرسی : مساله مورد اشاره کنگره اهمیت مبارزه اقتصادی طبقه کارگر نبود. واضح است که این مهم است. بحث کنگره در مورد جایگاه ویژه ای است که اوضاع امروز جامعه  به این وجه از مبارزه طبقه کارگر میدهد.  مبارزه اقتصادی طبقه کارگر، در اوضاعی شبیه امروز که جنبش سرنگونی فروکش کرده است، جایگاه مهمتری در خود آگاهی و تشکل طبقه کارگر پیدا میکند.

روشن است که کارگر با  مبارزه ی اقتصادی متولد می شود، در مبارزه اقتصادی چشم اش به کارگر بودن خودش، به موقعیت طبقاتی اش  باز می شود و در متن مبارزه اقتصادی از دنیا میرود. مبارزه اقتصادی در حیات طبقه کارگر همیشه جاری است، زمینه ای است که کارگر در آن آگاهی "خودبخودی" اش را به دست می آورد و سرمایه داری، سرمایه دار، صاحب کار، کارفرما و سرکارگر را می شناسد، خودش و دنیا را می شناسد. و این تنها شامل کارگری که سر کار میرود نیست. کل خانواده کارگری از کودک تا بزرگسال در این متن زندگی میکنند. خانواده کارگری همراه خود کارگر با مقوله بیکاری، اضافه کاری، دستمزد های پرداخت نشده، کارفرما و سرمایه دار و اعتصاب و بیمه و غیره زندگی میکند. همه ی این مفاهیم برای همه خانواده کارگری، مفاهیم داده و شناخته شده ای هستند. مبارزه سیاسی قابله خود آگاهی سوسیالیستی و کمونیستی طبقه کارگر برای تصرف قدرت و پایان دادن به نظام سرمایه داری است. اما کارگر ضرب اول خود را در متن زندگی کارگری خود و در نتیجه در متن مبارزه طبقاتی و پایه ای ترین رابطه تولیدی جامعه بازمیابد.می خواهم بگویم مبارزی اقتصادی مبارزه ای است که طبقه کارگر در آن به دنیا می آید و تا وقتی سرمایه داری هست مبارزه اقتصادی طبقه کارگر هم هست.  

اما مسئله ای که امروز در میان است جایگاه سیاسی و اجتماعی است که این مبارزه بر متن اوضاع فعلی سیاسی ایران و بحران اقتصادی پیدا کرده است. در قسمت قبل اشاره کردم که چگونه کل افق و سنت ناسیونالیسم پروغرب ایرانی در مقابل جمهوری اسلامی باخت و کل توده ای که با آن افق به حرکت درآمده بودند از رمق افتاد. اشاره کردم که موقعیت اقتصادی ایران، جهتی که سرمایه داری در ایران باید طی کند، مسیری که جمهوری اسلامی در آن بحرکت درآمده است و بالاخره بحران اقتصادی که کل جامعه را گرفته است، از یک طرف مقاومت طبقه کارگر برای دفاع از هستی و نیستی خود را در مرکز تحولات جامعه قرار میدهد و از طرف دیگر همه بخش ها و اقشار بورژوازی را بطور ویژه تری در مقابل طبقه کارگر به یک سنگر میراند. در امر سود آور کردن سرمایه همه اقشار بورژوازی در مقابل طبقه کارگر در کنار جمهوری اسلامی قرار میگیرند.

امروزرهبران دولت های اصلی سرمایه داری از اوباما تا  سارکوزی و از گوردون براون تا آنگلا مِــرکِـل، از راست تا چپ همه دارند از ضرورت کنترل سرمایه و بازسازی صنایع حرف میزنند. در این نه تنها بخش های مختلغ بورژوازی بزرگ و متوسط بلکه بخش مهمی از خرده بورژوازی هم پشت همین رهبران صف میبندد. کنترل سرمایه بزرگ و سود آور کردن صنایع از طریق  بستن کارخانه های  کم سود ده و یا زدن معیشت کارگران برای بالا بردن سود، منفعت کل اقشار بورژوازی را نمایندگی میکند  و طبقه کارگر در اعتراض روزمره تنها می ماند و مانده است. اعتراض طبقه کارگر صدای اصلی اعتراض در جامعه می شود.

وقتی میگوئیم صدای اصلی اعتراض به معنی این نیست که این طبقه متحد است و متحد به میدان می آید و تظاهرات میکند، مشت گره میکند و داد میزند. بحث بر سر ضربان نبض اعتراض و طپش یک قلب در جامعه است که با دوره قبل از بیخ متفاوت است. این طپش عمیقاً طبقاتی است, مبارزه ای است که اگر طبقه کارگر بتواند در آن جلو بیاید بخشهای مهمی از مردم زحمتکش و تهیدستان جامعه را میتواند دور پرچم خود متحد کند.

موقعیتی که امروز طبقه کارگر و اعتراض این طبقه در جامعه پیدا کرده است  در این واقعیت منعکس میشود که نتیجه کشمکش میان پرولتاریا و بورژوازی در این دوره تاثیر تعیین کننده ای در تناسب قوای اجتماعی و سیاسی میان طبقه کارگر و بورژوازی برای دوره نسبتا طولانی داشته باشد. این تاثیر نتنها در تناسب قوا برای سرنگونی جمهوری اسلامی، بلکه در رنگ دادن به ذهنیت طبقه کارگر و به ذهنیت جنبش مساوات طلبانه و کمونیزم طبقه کارگر خواهد بود.

تاثیر مبارزه ای که امروز میان طبقه کارگر و بورژوازی درگیر است فقط در عرصه مبارزه اقتصادی طبقه کارگر نیست، مابه ازای آن در مبارزه و تناسب قوای میان احزاب سیاسی منعکس می شود. اگر کسی دنبال بحث حزب و قدرت سیاسی است باید ببیند که حاصل این دوره و این مبارزه طبقه کارگر احزابی را به قدرت نزدیک میکند و احزابی را برای طولانی مدت از قدرت دور میکند. حزبی که پرچم اعتراض طبقه کارگر در این دوره را بردارد، حزبی که بتواند این پرچم را به خواست طبقه کارگر تبدیل کند، انقلاب سوسیالیستی را سالها به جلو کشیده است. و اگر احزاب کمونیستی با این افق و همه جانبه گری و با این انرژی و شوربه میدان نیایند متاسفانه یک دور دیگر بازنده خواهیم بود. همه بازنده خواهیم بود.

روشن است که جامعه از این بحران اقتصادی هم بیرون خواهد آمد. سئوال این است که چگونه؟  راه حل بورژوازی معلوم است. بارها در طول حیات سرمایه داری، جامعه وارد این بحران شده و بورژوازی آن را از این بحران بیرون آورده است، خود را بازسازی کرده و سرمایه داری را وارد یک دوره شکوفائی و رشد کرده و حتی برای یک دوره سطح زندگی طبقه کارگر را بالا برده است.  این کارنامه بورژوازی است. مهم این است که بورژوازی این کار را بر متن خانه خرابی، بیکاری، پائین آوردن دستمزدها و به فلاکت نشاندن بخش وسیعی از طبقه کارگر در دنیا می تواند عملی بکند.

راه ممکن دیگر این است طبقه کارگر که در متن همین بحران سرمایه داری را سرنگون کند. این راه در ایران واقعا عملی است. کمونیست ها در ایران از موقعیت بسیار ویژه و ممتازی برخوردارند و بیش از هر جای دنیا میتوانند از دل این بحران جامعه سوسیالیستی را متولد کنند.

و این ما هستیم که میتوانیم این کار را انجام دهیم. منظورم از ما فقط حزب حکمتیست نیست. منظورم کل جنبش کمونیسم طبقه کارگر است. سئوال بزرگی که در مقابل این مای بزرگ قرار دارد این است که آیا خواهیم توانست از دل این بحران طبقه کارگر را با یک پرچم افراشته انقلاب سوسیالیستی بیرون بیاوریم و یا بورژوازی جامعه را با از مسیرهای بورژوائی امتحان شده بازسازی خواهد کرد؟ این سئوالی است که در مقابل ما است و در مقابل کنگره قرار گرفت.

سئوال : اعتراضات کارگری را در ایران در مقابل فشار اقتصادی و خانه خرابی یک وجه زندگی روزمره است. چه اندازه این اعتراضات را رو به عروج میدانید؟

کورش مدرسی : اگر منظورتان از عروج جنبه افزایش عددی این مبارزات باشد، حتما افزایش میابد. اما اگر منظور از عروج، عروج در تشکل و آگاهی و اتحاد در صف طبقه کارگر باشد، این نتیجه یا عروج اصلا تضمین شده نیست و به پراتیک همان مای بزرگ (کل فعالین و اکتیویست های کمونیست طقبه کارگر) که بالاتر از آن حرف زدم برمیگردد. فرصت هست، بویژه برای ما در ایران، اما مثل همیشه این پراتیک ما و کاری که ما میکنیم است که این فرصت را متحقق میکند یا آن رااز دست میدهد.

وقتی بحران درمیگیرد و وقتی فلاکت بالامیرود بطور خودبخودی طبقه کارگر محافظه کارتر می شود، شکاف های درونی آن میتواند بازتر شود. بخش های مختلف طبقه در ترس از بیکاری در ایجاد یک صف واحد با بخش های دیگر محافظه کارتر میشوند. مهم ترین ابزاری که میتواند طبقه کارگر را محافظه کار کند فقط توپ و تانک و مسلسل و ترقه دولت نیست، بیکاری و خطر بیکاری طبقه کارگر را به شدّت فلج میکند. از طرف دیگر هم طبقه کارگر به دنبال پاسخ به چرا ها و به دنبال افقی که آینده امید بخش تری را نشان دهد میتواند به تصرف افق ها و جنبش های بورژوائی در آید. از جمله ناسیونالیسم و صنفی گرائی. در این فضا کارگر ایرانی را علیه افغانی، کارگر فارس و کرد و ترک را علیه هم بسیج میکنند و یا در مقابل تعرض به هریک منفعل نگاه میدارند. در این فضا هر صنف یا بخشی از طبقه کارگر حتی در یک کارخانه میتواند وضعیت صنف های دیگر را مساله خود نداند. طبقه کارگر هم ناجی را در این یا آن رئیس دولت، این یا آن بخش از بوروژوازی و یا این یا آن یا سیاستمدار بورژوازی ببیند.

همان طور که دوره پیش بخش وسیعی از طبقه کارگر هم، مثل بقیه مردم،  فکر میکرد جمهوری اسلامی خودش می افتد و یا با کمک آمریکا سقوط میکند، اینبارهم میشود پرچم دیگری به جز پرچم پرولتری بر فضای ذهنی طبقه کارگر سایه بیندازد.

می خواهم بگویم که بورژوازی جواب خود ش به این مسائل در ذهن کارگر و جامعه میکارد. امروز اگر بپرسید چرا این بحران شکل گرفته است؟ بخش زیادی از کارگرها همان  جوابی را به شما میدهند که هر روز بی بی سی، سی ان ان، تلویزیون ایران، تلویزیون مجاهد و بخش اعظم تلویزیون ها و سیاستمداران و روشنفکران دنیا پخش میکنند:"یک عده بورس بازی کردند"، "بانک ها سفته بازی کردند"، "حکومت آخوندی است" و یا بقول نئوتوده ایهای امروز،در ایران سرمایه را بجای تولید به کار مالی انداختند. جوابی که به شما میدهند همان جوابی است که سرمایه داری را از زیر تیغ در میبرد، گویا مشکل از سوء مدیریت و یا سوء تدبیر سرمایه داران و دولت ها است و نه از نفس سرمایه داری.  

باید دندان روی جگر بگذاریم، باید اشتباهات را در همین چارچوب موجود حل کنیم. همان کاری که اوباما از طبقه کارگر آمریکا میخواهد و همان کاری که احمدی نژاد از طبقه کارگر ایران میخواهد.

بخصوص در این دوره که بحران همه دنیا و همه سرمایه داری را گرفته است کل بورژوازی یک آهنگ را در دستگاه های محلی خود مینوازد و سعی میکند کل جامعه را با آن برقصاند. سئوال این است که طبقه کارگر با این آهنگ خواهد رقصید؟

وصف محنت طبقه کارگر و دلسوزی بر وضعیت این طبقه مشکلی را حل نمیکند. باید گفت چرا؟ و چگونه می شود از این محنت درآمد؟ متاسفانه بخش اعظم تبلیغات چپ اگر از یک سری دلسوزی برای طبقه کارگر و بدگوئی از سرمایه داری هیچ تبیین متفاوت، هیچ اقدام خاص و هیچ دورنمای خاصی را در مقابل نمیگذارند. بخش اعظم چپ در بهترین حالت به معلمین خوب و با وجدان تبدیل شده اند. طبقه ما بیشتر از هر روز، جنگجو، رهبر و سازمانده میخواهد. وقتی پای جنگ پیش می آید معلوم میشود که خود آموزگار بیش از شاگرد نیازمند آموزش است.

به هر حال عروج به معنی عروج سازمانی، آگاهی و قدرت در طبقه کارگر نیازمند تغییر این واقعیت است.

سئوال : شما از دخالت چپ در مبارزه ی امروز کارگران بحث کردید، چه اندازه راضی هستید؟ چگونه ارزیابی اش میکنید ؟

کورش مدرسی : بحث راضی یا ناراضی بودن نیست. هرکسی از مبارزه اقتصادی طبقه کارگر حمایت کند باید خوشحال بود. هرکس این مبارزه را منعکس کند باید خوشحال بود و  باید دست اش را بفشاریم. از هر کسی که بلند گوئی را دست می گیرد و حتی گوشه ای از دنیای واقعی را نشان میدهد باید راضی بود. اما در این دنیائی که بورژوازی به ازای هر نشریه یا سایت شما یک میلیون سایت "جالب تر" میزند، به ازای هر ساعت تلویزیونی شما یک میلیون ساعت تلویزیون پخش میکند، به ازای هر مبلغ کمونیست یک لشکر آخوند و ژورنالیست و روزنامه نگار و روشنفکر بورژوازی به جان جامعه انداخته است،  باید هر قلمی که روی کاغد بیاید و هر گزارشی منعکس بشود و هر نوع انعکاسی و نوع توجهی از جانب چپ به مبارزه اقتصادی طبقه کارگر داده شود را به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد.

اما بحث بر سر این نیست. بحث بر سر این است که در انعکاس این مبارزه اقتصادی طبقه کارگر چه چیزی را داریم پیش میبریم؟ چه افقی و چه هدفی را پیش میبریم. بحث ما این بود که برای بخش بزرگی از چپ مبارزه اقتصادی طبقه کارگر بخشی است از جنبش برای سرنگونی جمهوری اسلامی یا به این اعتبار آن را میفهمد.  برای رضا پهلوی هم می تواند اینطوری باشد. اگر فردا اعلام کنند که کارگران نفت برای سرنگونی جمهوری اسلامی اعتصاب کرده اند رضا پهلوی هم ممکن است خوشحال بشود به شرطی که عتصاب نه به عنوان مبارزه طبقاتی طبقه کارگر برای به دست گرفتن قدرت بلکه برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی بدون اینکه معلوم بشود چه کسی قدرت را میگیرد انجام شود.  در این میانه مساله محوری سرنگونی جمهوری اسلامی است و هر کس که در این راه باشد خوب است از هخا تا فاشیست های کرد و عرب و فارس. می خواهم بگویم که بحثی که در کنگره شد و ارزیابی که شد این است که مبارزه اقتصادی طبقه کارگر برای بخش اعظم احزاب چپ تنها به معنی بخشی از جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی معنی دارند نه بخشی از فائق آمدن بر موانع ذهنی انجام انقلاب سوسیالیستی. درنتیجه اگر سیاسی باشد خوشحال هستند و اگر سیاسی نباشد شکایت میکنند که چرا سیاسی نیست و می خواهند سیاسی، ضد رژیمی اش، کنند. ما در کنگره سعی کردیم این موقعیت را بشکافیم و نقد کنیم.   

برای ما، برای یک حزب پرولتری موضوع فرق میکند، برای ما قبلا ًهم در دوره گذشته سرنگونی جمهوری اسلامی تنها به عنوان حلقه ای از پروسه انقلاب کارگری معنی داشت. بخشی از پروسه انقلاب مداوم بود. در دوره گذشته حزب حکمتیست کاملا با احزاب دیگر متفاوت بود و تفاوت هم در همینجا بود.

امروز که مبارزه اقتصادی طبقه کارگر در خود آگاهی و تشکل طبقه کارگر برای دست بردن به قدرت نقش تعین کننده تری بازی میکند، حزب ما و کمونیستها و کل فعالین طبقه کارگر باید آگاهانه تر،با چشم بازتر و با پرچم کاملامتمایز خود وارد این صحنه بشوند .

-ادامه دارد