نيشهاى باز جناب وزير

(در حاشیه تعیین دستمزدها)

مصطفى رشيدى

 

ماجراى تعيين سطح دستمزد سالانه يک شعبده بازى است. اينرا همه، و از بيشتر هر کس خود کارگران فوت آبند. هر ساله دولت و سرمايه داران دفتر و دستک خودشان را پهن ميکنند، و با جادو جنبل دور نرخ تورم و سطح نيازهاى خانواده کارگرى و امثال آن بالاخره رقمى را بعنوان افزايش دستمزد به کارگران تحميل ميکنند. در کشورهايى که بلاخره براى بانک و وزير و دولت و نمايندگى و غيره  آبرويى قايل هستند، کمتر کسى هست که اين ماجرا را بعنوان يک مذاکره سالم و برابر ميان کارگران و کارفرماها برسميت بشناسد. سوال زياد است: چه کسى نرخ تورم را تعيين کرده است؟ سبد نيازهاى خانواده کارگرى کدام سطح زندگى را در بر ميگيرد؟ سفر تفريحى سالانه به جزاير قنارى و يا قيمت سوخت بنزين سالانه اتوموبيل (هاى)  خانواده را هم شامل ميشود؟ نمايندگى کارگران از کجا راى خود را کسب کرده است؟ قبل از مذاکرات و در طى مذاکرات ابزار اعتصاب نامحدود براى کارگران در دسترس هست يا نه؟ کارگران چگونه کارفرمايى که وسط راه جر بزند را گوشمالى خواهند داد؟ با فرض دهها سئوال از اين دست تازه هنوز هم مذاکرات سالانه دستمزد سالانه يک شعبده بازى و کلاه گذارى و زور گويى شناخته ميشود.

مبناى اساسى اين قراردادها تا آنجا که به کارفرما و دولت مربوط ميشود بر دو محور شناخته شده استوار است. اول اينکه هر گونه سطح افزايش دستمزد را به پديده با صرفه بودن توليد و مساله اشتغال گره ميزنند. کارگر را در مقابل اين سئوال قرار ميدهند که براى حفظ اشتغال هم که شده بايد توقعات خود را پايين نگه دارد. دوم اينکه قراردادى را با کمک اتحاديه ها به امضا ميرسانند تا با اتکا به آن کارگران را تا يک دور ديگر بر سر کار حاضر کنند. تا همينجا، همه اينها تا جايى که به کشورهاى صاحب آبرو مربوط باشد، پيچيده در هزار زر ورق دمکراسى و غيره هنوز بسختى قابل هضم است. با اين اوصاف حساب جمهورى اسلامى کاملا روشن است.

شوراى عالى کار در جمهورى اسلامى هم در آخرين روزهاى سال گذشته با تعيين سطح حداقل دستمزد کارگران در ايران بکار خود پايان داد. نيشهاى باز سيد محمد جهرمى، وزير کار رژيم و توضيحات ايشان درباره رقم مصوب  براى دست سر سپرده ترين جرايد هم ارزش انتشار نداشت. اينها هر چقدر هم که آب از سرشان گذشته باشد بلاخره در پانويس خبر بايد مينوشتند که باصطلاح نمايندگى کارگران را همان شوراهاى اسلامى عهده دار بوده است. بايد از نرخ تورم مورد "مذاکره" اسمى بميان مياوردند. بايد در مورد اين رقم مصوب اظهار نظرى مينمودند. از هر چه گذشته از چگونگى اجراى "قرارداد" سال گذشته پرس و جويى را انجام ميدادند... بهتر همان که از کنار وزير و خزعبلات ايشان و دولت فخيمه بى سر و صدا گذشت.

ديدنى بود اگر وزير کار حاضر ميشد در تجمع اعتراضى کارگران ماه قبل ايران خودرو، در جمع کارگران هفت تپه و يا لاستيک البرز از دولت و شوراى عالى و دستمزد مصوب دفاع ميکرد.  دستمزد مصوب ميتواند شکم کارگر را سير کند تا فردا بتواند سر کار حاضر باشد؟ آيا کارگر نياز به مسکن ندارد؟ نان و نيازهاى خانواده کارگرى از کجا و با کدام دستمزد بايد تامين بشود؟ رقم تورم از کجا آورده شده؟ آيا خود دولت و فيضيه با همين محاسبات حقوق خدم و حشم خود را محاسبه ميکنند؟ دستمزدهاى کوفتى مصوب خودتان در سال قبل، سال قبل تر و سالهاى قبل تر کجاست؟ چرا پرداخت نميکنيد؟ آيا خزانه خالى است؟ ... اين سئوالات بوى باروت ميدهد. سيد محمد جهرمى گور جد محترم خود خنديده است که براى پاسخ به اينگونه سئوالات، جرات کند در جمع کارگران حاضر گردند.

واقعيت اينستکه نه نمايش مذاکره سطح دستمزد سالانه براى دولت از ارزش تبليغى جدى برخوردار است، و نه کارگران منتظرند که پاسخ سئوالات خود از دولت و مذاکرات کذايى سالانه شوراى عالى کار را دريافت نمايند. سرمايه و سرمايه دار و کار و استثمار در ايران حکايت سرگردنه بگيرى است. کارخانه، دست کمى از پادگان ندارد. کارگر دست کمى از برده ندارد. نان و حرمت و زندگى و هستى کارگر را به گرو گرفته اند. طبقه کارگر در ايران با دستمزد کم دست و پنجه نرم نميکند. گرسنگى، بى پناهى، فحشا، خود کشى و ترس از تباهى شلاق به گرده اش ميکشد که راه کارخانه را در پيش بگيرد. دستمزد و توقع و انتظار و اعتراض کارگر در ايران را با بهانه "حفظ اشتغال" و يا با فريب "مذاکرات آزادانه نمايندگان" عقب نميرانند. کارگر در ايران با زندان اوين طرف است.  جناب وزير کار لابد ميتوانند مقايسه اى از دستمزد کارگران زندانى در مقايسه با زندانبانان اوين را براى  درج در خبرگزارى کار  بدست بدهند!

کوچه و خيابان و کارخانه ، خانه به خانه، هر تجمع و هر روز و هر ساعت از زندگى کارگر در ايران در پى چاره اى براى هر ريال ممکن به دستمزدها سپرى ميشود. سالهاى سال است که براى کارگر ايرانى کشمکش با کارفرما و از جمله خود دولت بر سر دستمزدها به جنگ تمام عيار شباهت پيدا کرده است. رهگذر جنگ دستمزدها با خون و با از جان گذشتگى و زندانيان سنگفرش بوده است. امروز در ايران اين کشمکش با عبارت طغيانها، انفجارهاى اجتماعى، آشوب گرسنگان مشخص ميگردد. در رابطه با کارگر و دستمزد اظهارات فرمانده کل سپاه پاسداران و تمرينات مکرر نيروهاى بسيج بيشتر قابل اعتماد است. جناب وزير کار عجالتا در امان بسر ميبرند.