بت شكسته و خط قرمز باطل
مظفر محمدي
معمولا ميگويند هر تعرضي به جمهوري اسلامي و دولت و غيره قابل تحمل و البته قابل مجازات است اما حمله به خامنه اي عبور از خط قرمز و غير قابل تحمل است. اما مدتها است اين بت شكسته و اين خط باطل شده است.
در حاليكه خامنه اي دفن كشته شدگان جنگ را در دانشگاه ها تاييد و تقديس ميكند اما دانشجويان و افكار عمومي جامعه اين عمل غيرانساني را تقبيح ميكنند و عليهش ميايستند. خامنه اي ديگر نه يك رهبر اسلامي حتي خيل آخوندهايش، بلكه عملا در راس يك دولت تا دندان مسلح و با ژنرالهايش براي سركوب طبقه كارگر و جنبش آزاديخواهي وبرابري طلبي و نماينده و حافظ نظام سرمايه داري ايران است.
مراسم و نمايش دولت احمدي نژاد براي دفن تعدادي از كشته شدگان جنگ در دانشگاه امير كبير در واقع يك لشكر كشي از جانب رژيم و بيشتر شبيه ميدان جنگ بوده است. ابتدا بسيجيان محوطه دانشگاه را اشغال و شبپور جنگ مي نوازند بعد لشكريان اسلام از پاسدار و بسيج و ماموران وزارت اطلاعات و بازجويان اوين كه از قبل دانشگاه را محاصره كرده اند، با سلام و صلوات خرده ريز اجساد سربازان كشته شده را به ميدان جنگ ديگر مي آورند. بخت برگشتگاني كه در حقيقت دو بار كشته ميشوند. بك بار به اجبار در ميدان جنگ ايران و عراق و بار ديگر اجساد انها را به جنگ با مردم مي آورند.
جمهوري اسلامي كه كشتي اش به گل نشسته است از هيچ قباحتي فروگذار نيست و به هر خس و خاشاكي پناه ميبرد تا روزهاي بيشتري بر عمرش بيفزايد. يكي از اين ترفندهاي زشت مورد استفاده قرار دادن قربانيان جنگي است كه خود جمهوري اسلامي مسببش بوده است و اين عمل غير انساني را وسيله تبليغ و فشار رواني بر دانشگاه و جامعه قرار ميدهند. اين علاوه بر اينكه بيشترين توهين به بشريت حتي بعد از مرگش است، در همان حال نشانه بي آبرويي و ورشكستگي رژيم در عرصه اقتصاد وسياست است.
اين روزها كل جامعه ايران ميدان جدال و كشمكش بين مردم و جمهوري اسلامي، بين دانشگاه و كارخانه و محلات با دولتيان مسلح و غير مسلح و بين فعالين كارگري و دانشجويي و آزاديخواهان دستگير شده با بازجويان و شكنجه گران زندانهاي جمهوري اسلامي است. سرنوشت اين جنگ به كجا ميكشد را طبقه كارگر ايران بايد تعيين كند.
بحران اقتصادي سرمايه داري، جمهوري اسلامي را در آستانه ورشكستگي كامل قرار داده است. تورم و گراني و بيكاري و گرسنگي محض، توده هاي ميليوني كارگر و زحمتكش را عاصي كرده است. جمهوري اسلامي زير بار اين بحران و اين وضعيت فلاكتباري كه به مردم تحميل كرده است پشت راست نميكند. عليرغم تعرضات و سيع و سركوبگري بي افسار، اما نوبت تعرض طبقه كارگر فرا رسيده است. تداوم عمر رژيم و سركوبگريش تنها زماني ممكن است كه كماكان با لشكر و نيروهاي پراكنده طبقه كارگر و جوانان و زنان در نبردهاي صنفي و جدا از هم روبرو باشد. اين جنگي فرسايشي و با تلفات جاني و مالي و رواني سنگيني براي جامعه خواهد بود.
بهم بافتن و متحد و متشكل كردن نيروي عظيم طبقاتي و اجتماعي از كارگر و جوان و زن و دانشجو، كار فعالين و رهبران كارگري و توده اي و سوسياليست ها و كمونيست هايي است كه با شعار نان، آزادي و برابري پا به ميدان ميگذارند. حكمتيست ها و همه كمونيستها و آزاديخواهان در اين نبرد طبقاتي نقش تاريخي و تعيين كننده اي دارند. جامعه ايران بيش از هر زمان آبستن حوادث و اتفاقات غير قابل پيش بيني اما مخرب است. در اين اوضاع، اگر نيروي طبقه كارگر و مردم زحمتكش سازمان داده نشده و پرچم و سياست و افق روشن نداشته باشد، جامعه ما يك جنگي فرسايشي پر درد و رنج و تداوم فلاكت اقتصادي و سركوب سياسي دو چندان را متحمل خواهد شد. بايد براي اين جدال سرنوشت ساز و تغيير اين شرايط فلاكتبار آماده شد.
www.mozafarmohamadi.com