عود حاد بحران اقتصادی
عود ضعیف خاتمی مدل ۸۸
فاتح شیخ
تشدید بحران اقتصادی رژیم اسلامی سرمایه و بر اثر آن شفافتر شدن مبارزه طبقاتی در جامعه، به خاتمی در دور برگشت او به جدال قدرت راس رژیم، موقعیت دیگر، نقش دیگر، و درنتیجه کاراکتر و چهره دیگری داده است. این همان رجل اول جناح "اصلاح طلب" رژیم نیست. مدل عمامه اش همان است اما خاتمی مدل ۸۸، همان خاتمی دو خرداد نیست. ربطی به پروژه مدفون تعدیل رژیم و اسلام خوش خیم ندارد. حتی تظاهر به ادعای "توسعه سیاسی" و اصلاحات "ساختاری" نمی کند. پروژه امروز او تلاش برای نجات نظام از بحران اقتصادی مضاعف آن است. این پروژه هر شکل عوامفریبانه ای بخود بگیرد، محتوایش نمی تواند جز گسترش فلاکت و تشدید استثمار و سرکوب کارگران و محرومان باشد. خاتمی و رژیم بحرانزده اش تاب گشایش و فضای باز و بهبود ندارند. پروژه جدید خاتمی را باید در این چارچوب سیاسی مشخص افشا کرد. نیاز بیشتر رژیم اسلامی و کل بورژوازی ایران به اعمال فشار فوق برنامه علیه طبقه کارگر و مردم در دوره بحران، فرض برنامه خاتمی است. در عین حال برگشت خاتمی در این اوضاع بحرانزده، نقطه ختم سیکل درماندگی رژیم اسلامی در مقابه با بحران همه جانبه ای است که گلویش را می فشارد.
آیا تبدیل بحران اقتصادی جاری به پرتگاه سقوط رژیم اسلامی سرمایه ممکن است؟ این سوال را کنار سوال دیگر روز بگذارید: آیا برد خاتمی در جدال قدرت جاری در راس رژیم ممکن است؟ هر دو، سوال روزند. بحران اقتصادی مساله اساسی جامعه و مشغله داغ روز است. برگشت خاتمی به صحنه هم یک خبر مهم در سیاست روز ایران است. می توان از سر بیخیالی شانه بالا انداخت و گفت: این کجا و آن کجا؟ اما در دنیای واقع این دو به هم ربط دارند. مهم این است که از چه سری سراغ مساله می روید، چه پاسخی می دهید و چه نوع ربطی بین این دو مساله برقرار می کنید. برای بخش بزرگ جامعه، برای طبقه کارگر و اکثریت عظیم مردم ایران، امکان ساقط کردن جمهوری اسلامی در کوران بحران اقتصادی حیاتی ترین مساله است، حتی اگر آگاهی محدود و گنگی راجع به آن داشته باشند. معیشت امروز و سرنوشت فردای چند نسل کارگر در گرو این است که این طبقه در نبردهای حاد امروز چگونه سنگر می بندد، چگونه نیرو بسیج و متحد می کند، چگونه دفاع و تعرض همزمان سازمان می دهد، چگونه می جنگد و به پیروزی چشم می دوزد و سرانجام چگونه پیروز می شود. کسی که سوال امکان تبدیل بحران اقتصادی به پرتگاه سقوط رژیم اسلامی را طرح می کند، جوابش مثبت است. خود طرح سوال و دادن جواب روشن به آن، جزئی از مبارزه برای تحقق این امکان و چاره جوئی پراتیکی آن است.
بحث امکان برد خاتمی در جدال قدرت جاری هم این روزها مشغله یک جناح رژیم است و ذهن جریانات اپوزیسیون طرفدار این جناح را هم "فعال" کرده است. طرح این سوال هم جزئی از تلاش برای تحقق آن است: گمانه زنی، در ترازو گذاشتن و سبک سنگین کردن اوصاف کریهه و کریمه دو مهره تا مغز استخوان مرتجع راس رژیم، صرفا یک "تحلیل" بیگناه نیست، یک فعالیت هدفمند برای شکل دادن به افکار عمومی در جهت برد خاتمی است. جناح طرفدار خاتمی در رژیم، به دنبال سهم خود و شیفته از هوش رفته توهمات خود است. اپوزیسیون طرفدار آنها هم خادم بیمزد کمپین انتخاباتی خاتمی و از این راه خادم بیمزد رونق دادن به نمایش وقیح انتخابات رژیم است.
مساله برگشت خاتمی، مساله ای در ارتباط با انتخابات رئیس جمهوری در ایران نیست، جزئی از بحث اوضاع سیاسی ایران بر متن بحران اقتصادی رژیم است. بحث انتخابات پوچ است. امروز برای هر کس که نانش در توبره رژیم نیست و وجدانش در دایره منحوس ارتجاع اسلامی نمی چرخد روشن است که نباید در نمایش وقیح انتخابات رژیم شرکت کرد، بلکه باید ماههای جنجال انتخابات را به دوره مقابله فعالانه تر علیه این رژیم رسوا تبدیل کرد. اما بحث برگشت خاتمی در چارچوب بررسی اوضاع سیاسی ایران ضروری است و دریچه ای برای بسیج افکار عمومی کارگران و مردم در مصاف جاری با رژیم اسلامی سرمایه به روی فعالین کمونیست باز می کند. آیا خاتمی ضعیف شده سال ۸۸ راهی برای نجات رژیم اسلامی از این بحران حاد اقتصادی در آستین دارد؟
چهار سال پیش در شرایطی که گسترش فلاکت و تحرک اعتراضی طبقه کارگر در برابر آن، معضل اقتصاد را به صدر مسائل جامعه رانده بود و رژیم ناگزیر بود به آن پاسخ بدهد، در جدال بر سر پست رئیس جمهور، دو خط و دو بدیل در برابر معضل اقتصاد و بحران اقتصادی رژیم اسلامی ظهور کرد. رفسنجانی با اطمینان خاطر زیاد، به عنوان نماینده خط شناخته شده اقتصاد بازار و نزدیکی با غرب بعنوان تنها کانال ممکن برای وصل شدن اقتصاد ورشکسته رژیم به پیکره اقتصاد جهانی به صحنه آمد، و احمدی نژاد با خط پوپولیستی عوامفریبانه "پول نفت را سر سفره مردم می بریم" و تداوم تکیه بر نقش دولت در اقتصاد در مقابل او ایستاد. این خط به مدد استخاره خامنه ای و شبکه امام جمعه ها برنده شد. امروز در انتهای چهار سال ریاست احمدی نژاد، بحران اقتصادی جهان و سهمی که از آن به بازار ایران رسیده است، بر بحران اقتصادی تاریخا همزاد جمهوری اسلامی اضافه شده است و همه خط و خطوط رژیم می دانند که سونامی این بحران می تواند رژیم را نابود کند. تمام شواهد نشان می دهد که پوپولیسم احمدی نژاد و اقتصاد دولتی ورشکسته اش تاب چنین بحرانی را ندارد.
برگشت خاتمی تکرار "کمیک" تاریخ نیست. شروع دیگری در حیات رژیم اسلامی است. بخشی از بورژوازی حاکم از سر درماندگی در برابر بحران اقتصادی و پیامدهای سیاسی آن، به سراغ خاتمی می رود. رژیم اسلامی خود به دنبال بحران اقتصادی دهه پنجاه و با سرکوب انقلاب برخاسته از آن بحران، قدرت گرفت. بحران اقتصادی رکن اصلی و دائم بحران همه جانبه (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی) این رژیم بوده و همچنان هست، با این تفاوت جدی و جدید که: بحران جاری اقتصاد جهانی و سهمی که از آن به سرمایه داری ایران رسیده، بویژه با کاهش شدید قیمت نفت، وزنه معضل اقتصاد را در مجموعه معضلات و بحرانهای رژیم به مراتب سنگین تر کرده است. سی سال حیات این رژیم، در حد فاصل بحران دهه پنجاه و بحران امروز طی شده و در واقع این رژیم حلقه اتصال دو بحران است و مهر هر دو را بر خود دارد. رژیم اسلامی هیچگاه از چنگ بحران اقتصادی مادرزادش رها نشده، هیچگاه هم قادر به ارائه راه خروج از آن نبوده است.
اقتصاد ایران در این سی سال اقتصاد بقا، یعنی تحمیل فلاکت به طبقه کارگر توسط ابزارهای غیر اقتصادی سرکوب و خفقان بوده است. احمدی نژاد با همین مجوز مدعی شده است که جامعه را با نفت بشکه ای پنج دلار هم اداره می کند! اما اگر طبقه کارگر در برابر سرکوب و خفقان و فلاکت ایستاد چه؟ اگر "شورش گرسنگان" براه افتاد چه؟ اگر بحران، دولت و ماشین سرکوب آن را فلج کرد چه؟ آیا برای کشیدن فتیله تعرض و طغیان در این روزهای مباداست که بخشی از بورژوازی حاکم می خواهد خاتمی به صحنه برگردد؟ خاتمی در یکی از تازه ترین صحبتهایش به رویداد کوی دانشگاه (خیزش ١۸ تیر) بعنوان تلخترین خاطره دوران ریاستش اشاره کرد. در مقطع سی سالگی انقلاب ٥٧ شبح یک انقلاب دیگر در ایران، همه جانیان راس رژیم و "متفکران" بورژوازی را به وحشت انداخته است.
ادامه دارد
١٩ فوریه ٢٠٠٩