-- Logo ---->

ایجاد"اتحادیه علمای دینی کرَُد" بر بستر ناسیونالیسم قومی

عبدالله دارابی

ایجاد"اتحادیه علمای دینی کرد"، توسط حزب دمکرات کردستان ایران جناح مصطفی هجری، که روزنامه کردستان شماره 498 ارگان رهبری آن حزب در دفاع از آن مطلب نوشت،  بلافاصله با مخالفت و افشاگری های زیادی رو برو گشت. من هم  بسهم خود میکوشم در اینمورد از زاویه دیگری به این چرخش واپسگرایانه حزب دمکرات بپردازم و بر متن آن مابازاء سیاسی- اجتماعی آنرا از نظر بگذرانم. در اغلب نوشته ها، بدرست روی این نکته تاکید شده که حزب دمکرات به خاطر منافع طبقاتی خویش همواره از مذهب بمثابه یک ابزار ارتجاعی قرون وسطایی علیه کارگرو کمونیست و کمپ آزادی خواهی و برابری طلبی در کردستان استفاده نموده و آنرا بکار گرفته است. علاوه بر آن، به قشر ملا وبه اصطلاح "علمای دینی" کردستان بعنوان پیکره اصلی رهبری و مؤسسین و گرداننده گان این حزب در دوره اولیه حیات آن به درست اشاره شده است. به علاوه میتوان به لیست بلند بالایی از سیاست و اعمال ضد کارگری و ضد کمونیستی حزب دمکرات با تکیه به مذهب طی 30 سال اخیر به عناوین مختلف علیه مردم کردستان انجام داده،  اشاره کرد. با این وصف فکر میکنم اتخاذ این سیاست جدید حزب دمکرات بلحاظ مضمونی بمراتب فرا تر و وسیع تر از اعمال و سیاستهای  تا کنونی آن می باشد.  با توجه به آن بررسی و ارزیابی دقیق سیاست های امروز حزب دمکرات،  مستلزم یک پاسخ روشن تر و مضمونی تر در متن واقعیات جهان سرمایه داری امروز است که با جهت و سیاست های تا کنونی آنها تفاوت های محسوسی را در خود داراست و تاکید و اصرار صرف روی کارکرد گذشته آنها کسی را متوجه جهت  اصلی این چرخش جدید حزب دمکرات نمی کند.  این اقدام جدید حزب دمکرات در کنار شعار فدرالیسم دوران جدیددش یک چرخش جدید و یک  واپسگرایی عمیق سیاسی- اجتماعی و ایدئولوژیکی است.   پرش از یک حزب ناسیونالیست سنتی خودمختاری طلب به یک حزب ناسیونالیست قومی ، مذهبی  واپسگرا است. ضدیت هر چه عریان تر حزب دمکرات با کارگر و کمونیست و حتی مردمی است که از وجود ستم ملی در کردستان رنج میبرند. حزب دمکرات تصمیم دارد برای نیل به این هدف، همانا" تیولداری کردستان ایران" به هر دری سر بزنند و به هر خس و خاشاکی متوصل شوند ، تا در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران همچون دیگر احزاب ناسیونالیست حاکم ، بتوانند از طریق استثمار کارگران و زحمتکشان بر ثروت این بخش دیگر مردم کردستان تکیه زنند. و به قدرت برسند. ایجاد" اتحادیه علمای دینی کردستان"، فقط جرقه کوچکی از یک  سناریو سیاه بزرگ و به غایت ارتجاعی خواهد بود  که حزب دمکرات روی آن متمرکز شده است. در این زمینه اولین سئوال این است که چرا رهبری حزب دمکرات کردستان ایران، در انتهای دهه اول قرن   21 فیلشان یاد هندوستان کرده و دروازه حزبشان را بی پروا به سوی باند های سناریو سیاهی کردستان ایران باز گذاشته اند و به گروه های آدم کش جمهوری اسلامی لبیک می گویند؟

خیلی ها میدانند که حزب دمکرات کردستان ایران از بدو تولد اش تا به امروز همواره با مذهب و خرافات و کهنه پرستی چون ابزاری سودمند بحال حزبش سر سازگاری داشته و در حد توان خویش نیز از این ابزار زنگ زده قرون وسطایی علیه مردم کردستان استفاده نموده و آنرا بکار گرفته است. ولی  با وجود آن جامعه در هیچ دوره ای شاهد چنین اقدامی گستاخانه توسط حزب دمکرات نبوده و کسی شاهد نیست این حزب، اینچنینی خود را با سر به سمت نیرو های سناریو سیاهی پرت نماید و با آغوش گرم از آنها استقبال نماید. از جمله اولین باند سیاهی که با شتاب از این سیاست حزب دمکرات استقبال نموده  و آنرا ارج نهاده است باند شناخته شده"مکتب قرآن" است که اولین نیروی مسلح سپاه پاسداران جمهوری اسلامی مستقر در کردستان را تشکیل دادند. جریان سیاه  احمد مفتی زاده، بمحض انتشار این سیاست توسط حزب دمکرات، بلافاصله عصاره آنرا چون شراب مسیح سر دادند و با  این جمله قرآن "کل شی یرجع الی اصله" به پیام حزب دمکرات لبیک گفتند.

 جا دارد همینجا بسیار مختصر به 2-3 فقره جنایت این باند سناریو سیاهی مکتب قرآن، بپردازم  تا روشن شود اولین مشتریان مجذوب شده این سیاست واپسگرایانه، چه کسانی هستند و طی 30 سال اخیر هم به چه چیزی خدمت کرده اند؟ مخاطب این بخش از نوشته، عمدتا نسل جوان امروز است. چون بزرگسالان تا حدود زیادی به ماهیت کثیف این باند آشنا هستند. با روی کار آمدن حکومت مذهبی در ایران، این باند سیاه بسرعت از کنج کپک زده مسجد بیرون آمدند و بی ترمز با مخالفت خوانی در مقابل مردم و نیروهایی انقلابی که رژیم شاه را سرنگون کرده بودند ظاهر شدند. این باند، که عمدتا در سنندج و مریوان حضور داشتند،  بلافاصله بعنوان اولین نیروی سپاه پاسداران سنی مذهب کرد توسط رژیم مسلح شدند و در غیاب آنها وظیفه نا امن کردن محیط کار و زندگی مردم کردستان را به عهده گرفتند. در مریوان چند بار فتوای جهاد علیه کمونیست ها را صادر کردند. و چند بار هم به تظاهرات مردم این شهر حمله نمودند که در یکی از آنها، 3 نفر از شریف ترین و محبوب ترین مبارزین این شهر بنام های محمد درسید کارگر شهرداری، رئوف کهنه پوشی کمونیست خستگی نا پذیر و محمود زحمتکش اهل روستای بالک جان باختند و چندین نفر دیگر نیز زخمی شدند. قبل از این ها یک بار هم در نزدیکی حسین آباد بین سنندج- دیواندره به کاروان آذوقه جمع آوری شده مردم مریوان که برای دهقانان سومابرادوست حمل می شد مسلحانه حمله نمودند و نصف اموال جمع آوری شده را به غارت بردند. یکبار دیگر همراه با باند های مسلح منطقه در محاصره شهر مریوان شرکت نمودند که در تمام این موارد بوسیله مردم مبارز شهر که تحت رهبری کمونیستها بودند مفتضحانه شکست خوردند. پارسال هم با فتوای رهبری این باند، شورش سلیمی نوجوان 17-18 ساله اهل منطقه سقز را در ملاء  عام بقتل رسید و......رهبران این باند جنایتکار، قبل از هر شیفتی باید به این امر واقف باشند که در  نظر مردم کردستان قاتل و مجرم محسوب میشوند. باید در فردای سرنگونی رژیم، قبل از فرار دستگیر و محاکمه شوند. به اصل موضوع برگردیم. خیلی ها شاهد هستیم که طی 30 اخیر هم حزب دمکرات و هم باند آدمکش مفتی زاده هر دو، در کردستان حضور داشتند و دارند و هر دوی آنها بسهم خویش از سم کشنده و ضد انسانی مذهب، نهایت سود و بهره را گرفتندولی علیرغم آن نه خودشان و نه هیچکس دیگری تا بحال شاهد این نوع وصلت و خویشاوندی بین آنها نبوده و نیست. پس باید به کنه این وصلت و خویشاوندی جدید مذهب و قوم پرستی پرداخت و آنرا افشاء و رسوا کرد.

به نظر من این نوع تبانی و درآمیختگی طبقاتی بین قوم پرستان و مذهبیون، بین حزب دمکرات و باند های سیاه مذهبی در کردستان، قبل از هر چیز و هر تحلیلی ریشه در متن تاریخ و دوره ای دارد که سرمایه داری جهان امروز به آن پا نهاده و در آن گرفتار آمده است. اقدام اخیر حزب دمکرات و هر حزب و جریان  قومی و مذهبی سهم خواه دیگر را بایستی در چار چوب همین قانون مندی جدید جهان سرمایه داری امروز بررسی نمود و ارزیابی کرد. در غیر این صورت، چسپیدن به ماهیت و مضمون هر تک حزب و هر تک جریانی به تنهایی و لو تا مغز استخوان هم ارتجاعی باشند هدف را نشانه نمی رودنمونه جدید چرخش حزب دمکرات بعنوان جرقه ای بسیار کوچک را، باید در متن یک تحولات بنیادی تر جستجو کرد که اولین استارتش با سقوط شوروی سابق و لت و پار کردن آن کشور زده شد و با جنگ های بالکان، 11 سپتامبر و....شعله ور گشت و با جنگ های خلیج، عراق، افغانستان و حمله امروز اسرائیل به غزه و.... به اوج خود رسید. این وصلت حزب دمکرات با نیرو های سناریو سیاهی در کردستان، و وصلت ارتجاعی بیشمار تا کنونی همگی محصول این دوره تاریخی و این شرایط دهشتناک و هراس آوری است که سرمایه داری جهان در راس آن آمریکا و دول غرب به جهانیان تحمیل کرده اند. سیاست امروز حزب دمکرات کردستان ایران را باید در متن این تحولات بنیادی سرمایه داری امروز جهان بررسی کرد نه هیچ چیز دیگر. این تحول عظیم و بنیادین در این دوره، توانسته بیش از هر دوره دیگری، به نزدیکی و همسویی مذهب و ناسیونالیسم با همدیگر کمک کند و آنها را بیش از پیش در تقسم سهم و قدرت بهم پیوند دهد. نمونه بارز آن عراق، افغانستان و... است که می شود براحتی آنرا دید و لمس کرد. علاوه بر فاکتور های فوق، بد نیست در همین زمینه  روند تاریخی نضج گرفتن یکی دو قرن گذشته خود سرمایه داری با ناسیونالیسم امروز را کنار هم بگذاریم و تفاوت های آنها با هم مقایسه کنیم. آنگاه براحتی خواهیم دید در آندوره برای تثبیت هر چه سریع تر نظام سرمایه داری،  بستر ناسیونالیسم نه تنها قوم پرستی و قومی گرایی نبود، بر عکس اقوام متعدد میتوانست و توانست در چار چوب یک جغرافیای معین جا بگیرند و بر اساس آن کشور و صنعت و اقتصاد ملی و کاپیتالیستی و.... را نیز مستقر سازند. اما بنا به خصلت ذاتی خود نظام سرمایه داری، در دنیای عصر ما اقدامات فوق الاذکر برای ناسیونالیست های امروز، جای خود را به روند هویت تراشی قومی و مذهبی  کاذب داده و بخاطر تحقق آن زندگی میلیونها کارگر و مردم زحمتکش سیاه و تباه گشته است. ایجاد گورستان های جمعی چند سال اخیر یوگوسلاوی قدیم و سر بریدن انسانها  و نشان دادنش در تلویزیونها را در سنگسار و اعدام کردنهای مردم ایران و قتل عام امروز مردم غزه ضرب کنید، آنوقت خواهید دید ، دنیای امروز چقدر برای کارگر و مردم متمدن تاریک و سیاه خواهد بود. حزب دمکرات کردستان ایران، الگوی فعالیت سیاسی امروز  و آینده خود را از این شرایط میگیرد و بسیار روشن به این امر واقف است اگر خود را با این شرایط و این دوره هماهنگ نسازد و در آن ادغام نشود آینده روشنی برای خود نخواهد داشت. گسست حزب دمکرات از شعار" دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان"،و اتخاذ فدرالیسم و  اتخاد سیاست وصلت بامذهب و هر باند جانی و آدمکش و قمه زن مذهبی را باید در متن  همین تغییر و تحول بررسی و جستجو کرد. چون اتخاذ هچون سیاستی فقط و فقط از یک حزب ناسیونالیستی ساخته است که توانسته باشد  قوم پرستی را به عنوان شالوده ایدئولوژیکی خود بپذیرد و با دفاع قاطع از نظام سرمایه داری مشروعیت سیاسی خویش را کسب نماید. غیر از این، راه دیگری برای احزاب  قومی و امثال حزب جناح  مصطفی هجری ممکن نیست. این حزب، در ابتدای چرخش سیاسی خود، سختی و دشواری های این پرش را  پذیرفته و پر پیچ و خم بودن این مسیر را هم برای خود سنجیده است. و بر همین اساس است که پرچم واپسگرایی خود را رسما و علنا در مقابل کارگران و کمپ آزادی و برابری در کردستان و ایران علم کرده است. بنا بر این روند جهانی سازی و خشونت و مقاومت های روز افزون سیاسی- اجتماعی امروز، آن زلزله بسیار عظیمی است که نه تنها حزب دمکرات بلکه سرنوشت احزاب دیگر و دولت ها را هم تغییر خواهد داد. کارکرد و عملکرد ناسیونالیسم عصر حاضر منجمله حزب دمکرات بقدرت نرسیده مورد بحث این نوشته، متاثر از این تلاش عظیم سرمایه داری لجام گسیخته بازار آزاد است که از سالها قبل  شروع شده و روند حرکت آن نیز بر متن یک واپسگرایی عظیم سیاسی- اجتماعی و فرهنگی استوار می باشد

جا دارد همینجا خلاصه وار به پیامد های سیاسی- اجتماعی ناشی از این چرخش هم اشاره ای بکنم تا کارگران و مردم آزادیخواه کردستان هر چه  واضح تر به مقابله سیاسی علیه آن بر خیزند و حزب دمکرات را از این اقدام ارتجاعی پشیمان و بر حذر دارند. حزب دمکرات با این اقدام جدید خود، صاف و سر راست اعلام کرده نیروی واقعی آنها در جامعه کردستان، باند های سناریو سیاهی و واپسگریانی هستند که سابقه 30 سال خدمت گذاری در بارگاه رژیم اسلامی را دارند. و بر اساس این کارنامه سیاه، توده ای شدن حزبشان را رو یسازماندهی این قشر متمرکز کرده اند. با این اقدام، صاف و سر راست شمشیر واپسگرایی از رو بسته خود را به کارگران کمونسیت نشان دادند و در برابر آنان، فریاد زنده باد واپسگرایی و زنده باد ارتجاع و قوم پرستی را سر دادند.   نشان دادند از این پس دشمنیشان با کارگر و مردم آزادیخواه، آشکار تر و علنی تر خواهد بود. تصمیم گرفتند برای کسب مشروعیت سیاسی خود بی باکانه از منافع طبقاتی و سرمایه دارانه خویش دفاع نمایند. در مقابل این حرکت حزب دمکرات، کارگر کمونیست و مردم آزادیخواه نیز باید با صراحت کامل اعلام نمایند، این چرخش سیاسی و این عقبگرد و این واپسگرایی سیاسی- اجتماعی حزب دمکرات را بیرحمانه افشا و رسوا خواهند کرد. باید با صراحت اعلام نمائیم این پیوند و وصلت مذهبی و قومی را نقشه به آب خواهیم کرد. با  صراحت اعلام میداریم سکوت و انتظار و نظارگری  یا در نهایت امر بی مبالاتی و لا قیدی تحت این عنوان که این چرش، چیز تازه ای نیست و حزب دمکرات همواره آنرابا  خود یدک کشیده است  و غیره..... هیچ دردی از ما  درمان نمیکندو نباید در مقابل این نوع پندار واهی و غیر مسئولانه سر فرود آورد. چون حزب دمکرات امروز همان حزب قبلی نیست و با گذشته فرق دارد. عقب زدن این سیاست قبل از هر کس در گرو افشا گری عمیق و مقابله سر راست ما کمونیستها و مردم آزادیخواه است.

آیا حزب دمکرات در این مسیر پر پیچ و خم پیروز خواهد شد؟

از نظر من صورت مسئله اصلی در این نوشته، قبل از هر چیز نشان دادن نفس این چرخش واپسگرایانه حزب دمکرات است نه پیروز شدن یا نشدن آن. در عین حال اگر این صورت مسئله درست گرفته شود نا کامی حزب دمکرات هم مسجل تر و قطعی تر خواهد بود. ولی با وجود آن، ضرورت دارد این جهش قومی مذهبی  امروز حزب دمکرات چون مهر سیاه بر پیشانی این حزب باقی بماند و این پتانسیل و ظرفیت واپسگرایی آن به افکار عمومی جامعه معرفی شود. در مورد پیروز شدن یا نشدن حزب دمکرات، فاکتور ها زیادند ولی من به چند تای آنها اشاره خواهم کرد. 1- حزب دمکرات کردستان ایران و کل ناسیونالیسیم منطقه تا 3-4 سال قبل کماکان امید پیروزی خودشان را به بادبان  کشتی های آمریکایی گره زده بودند که از شانس بد آنها این آرزوی واهی همراه با  کشتی های در گل نشسته بر باد رفت و بجایی نرسید. حزب دمکرات بعد از این ناکامی ، ظاهرا  با تلاش جدید پیرامون توده ای کردن" مبارزه و حزبش " مطابق چرخشی که در  بالا اشاره شد ،میخواهد به صفوف خود افق بدهد و خود را همانند آلترناتیو در صحنه نگه دارد.  این اقدام جدید از بعضی جهات تا حدودی به اقدام چند سال اخیر سازمان مجاهدین شبیه است که میخواست به هر قیمت در بارگاه آمریکا و دول غرب مدال"آلترناتیو بودن" را بر سینه خود بزند و بدینوسیله به جانشینی بعد از جمهوری اسلامی نایل گردد. حزب دمکرات هم به گونه این آرزوی واهی را با خود یدک کرده تا بلکه روزی از روزگار چون احزاب ناسیونالیست کرد عراق، در این سوی مرز بر اریکه قدرت نشانده شود. چنانچه بالا اشاره کردم این دوره،نه  دوره اولیه بعد از جنگ سردو قلدری آمریکا  است و نه  برنده شدن آمریکا و متحدان در جنگ های مشابه عراق و افغانستان.  در نتیجه تکرار چنین سناریو هایی برای امثال مجاهد و  حزب دمکرات در این دوره هیچکدام مبنای واقعی و جدی و عملی  ندارند.

2-                  باز از شانس بد حزب دمکرات، مذهب و ناسیونالیسم در حکومت کردن در ایران هر دو شناخته شده و  امتحان پس داده هستند. همه  شاهدیم مردم اولی را سرنگون کرد  و با نفرت  بسیار عمیق و گسترده تر نیز برای سرنگونی دومی یعنی حکومت مذهبی هم در حال تدارک هستند. مگر مردم ایران در طی زمامداری این دو حکومت سیاه، تلفات جانی و مالی کم داده اند؟ مگر فقر و فلاکت و بی بیکاری و بی خانمانی کم داریم؟ مگر کشته و علیل و معلول و اعتیاد و فحشا و ..... کم داریم؟ پس بر مبنای کدام فاکتور باید این نوع آلترنایو ها را بار دیگر بر اریکه قدرت بنشانیم ؟! نه، مردم بار دیگر اجازه نخواهند داد این سناریو های سیاه در ایران تکرار گردد. سوم از حزب دمکرات باید پرسید؟ به  نظرشان ، مردمی که که دو حکومت اسلامی و ناسیونالیستی را سرنگون کنند، چگونه به تکرار مجددا سر کار آوردن آلترناتیو های اسلامی و ناسیونالیستی ، آنهم نوع قومی آن تن خواهند داد؟

به نظرم  شرایط و تقابل های جهانی و حامیانی چون آمریکا که ناسیونالیسم را در کردستان عراق  بر تخت قدرت نشاند اکنون نه تنها میدانداری گذشته را ندارند بلکه در تقسیم  مجدد جهان امروز قدر قدرتیشان آشکار و علنی زیر سئوال رفته است. با توجه به آن، در این زمینه هم حال و هوای خوبی را ندارند. با توجه به نکات فوق، فکر میکنم شرایط برای این چرخش حزب دمکرات مساعد نیست و درجه شکست خوردن این حزب در این پروژه هم  بیشتر از موفقیت های آن خواهد بود

***