-- Logo ---->

آزادي ، برابري دانشگاه پادگان نيست

مظفر محمدی

زاهدي مترسك و وزير علوم دولت احمدي نژاد امسال در يك لشكر كشي به دانشگاه ها، از جمله علي خامنه اي رهبر نظام و فرمانده كل قوا را به مدد طلبيد تا ١٦ آذر را بي درد سر پشت سر بگذارد. اما اين اتفاق نيفتاد.

خامنه اي، اين ژنرال بي ستاره و با عمامه و فرمانده كل قواي ارتش و پاسدار و بسيج و حزب الله را ميخواستند به دانشگاه بفرستند تا به دانشجويان، به كارگران و به مردم ايران بگويد، كور خوانده ايد دانشگاه پادگان است! زن و مرد برابر نيستند! آزادي و برابري پوچ است! سر جايتان بنشينيد و هر كس به سهم خودش قانع باشد. اما كو جرات!؟

 

شبح آزادي، برابري بر فراز جامعه ، بر فراز دانشگاه ها و بر فراز سر دولت احمدي نژاد و فرمانده كل قوا، چنان سهمناك بود كه اين جبونان نتوانستند با آن روبرو شوند. خامنه اي و وزير علومش به خود جرات ندادند به دانشگاه بروند و چشم در چشم دانشجويان بدوزند و شعار مرگ بر ديكتاتور و زنده باد آزادي ، برابري را بشنوند. اين شازده هاي جبون و بي عرضه تنها ميتوانند پشت لوله هاي تفنگ و با اتكا به زندانها و چوبه هاي دارشان و در رويارويي با زندانيان در سلولهاي انفرادي، هارت و پورت و قدرت نمايي كنند. اينها جرات مقابله با جنبشهاي اجتماعي و رودر رو شدن با آن وشنيدن و چشيدن مزه حقيقت را ندارند. اينها  فهميده اند كه جنگهاي اجتماعي، توازن قواي ديگري لازم دارد.

 

تجمع چند هزار دانشجو در دانشگاه هاي مازندران، شيراز، اروميه، كردستان،  تهران و ...، ظاهرا با نيروي چند ميليوني ارتش و بسيج و پاسدار و با زرادخانه نظامي كه ميرود هسته اي هم بشود قابل مقايسه نيست. اما اين زراد خانه  نميتواند  با يك نيروي اجتماعي ولو در مقياس كمي غير قابل مقايسه، مقابله كند. احمدي نژاد مزه اين حقيقت را كه من ميگويم چشيده است. لاريجاني هم مي فهمد و به سرش آمده است. خامنه اي هم اگر ميرفت به همان سرنوشت دچار ميشد.

 

 موج آزاديخواهي و برابري طلبي ، تحكيم وحدت و انجمن هاي اسلامي و قومي را هم بي نصيب نگذاشت. اين جريان كه با چراغ سبز دولتي ها و حراستي ها و با استفاده از فرصت تعرضات سركوبگرانه رژيم به چپ دانشگاه ها، ميخواست و ميخواهد ابراز وجود مجدد كند، اما امسال هم حضور و نفوذ و اتوريته آزاديخواهي و برابري طلبي اين جريان را از مسيرش منحرف كرده و اوضاع را از دستش خارج كرد. در دانشگاه تهران در حاليكه تحكيمي ها در همان ساعات اوليه، مراسم را پايان يافته اعلام ميكنند و ميگويند ديگر در قبال‌ آن مسئوليتي ندارند، تازه شعارهاي راديكال دانشجويان چپ سر داده ميشوند. سيد علي پينوشه ..... ، مرگ بر ديكتاتور، حمايت از كارگران و زنان  و سرود يار دبستاني من... و در دانشگاه هاي مازندران،  شيراز،  كردستان و ... آزادي ، برابري و دانشگاه پادگان نيست،  صلابت و تداوم جنبش آزاديخواهي و برابري طلبي را اعلام ميكند.

 

جنبش آزاديخواهي و برابري طلبي در جامعه و در راس آن در دانشگاه ها ، "دانشجويان آزاديخواه و برابري طلب"، جنبشي چنان انساني است كه توانسته و ميتواند همراهي، حمايت و سمپاتي ميليوني را بهمراه داشته باشد. اين جنبش را بايد پاس داشت. اين جنبش، يك رژيم تا دندان مسلح را در مقابل خود دارد و راه هاي مقابله با آن را ميشناسد. زمان پيشروي و تعرض و يا ايستادن و سنگرها را عميق تر كندن را خود تشخيص ميدهد. اما همزمان بايد هشيار جرياناتي بود كه ميخواهند اين جنبش را از محتواي راديكال و آزاديخواهي وبرابري طلبي اش تهي كنند. لباس اصلاح طلبي و مماشات و تند نرويد و شلوغ نكنيد و برويد كارگري بشويد، بر تنش كنند و نقشه تفرقه و تقسيم و شقه شقه كردنش را دارند. بايد به جنگ اين تفرقه اندازي هم رفت.

فعال "دانشجويان آزاديخواه و برابري طلب" به جاي خود، هيچ دانشجويي ولو براي تحقق يك خواست صنفي بي نياز از اين جنبش نيست. بايد اين جنبش را تقويت كرد و گسترش داد. بايد داب را محور آزاديخواهي و برابري طلبي در دانشگاه  ها نگه داشت و عضو و فعال آن شد. اين سمبل حركت و حرمت انساني، فارغ از قوميت و جنسيت و مذهب و ...  تك تك دانشجوياني است كه در اين محيط كار و زندگي ميكنند.

 

آزادي‌، برابري پرچم يك مبارزه طبقاتي است. ضد سرمايه داري و ضد تبعيض و نابرابري و آپارتايد جنسي است. پرچم طبقه كارگر است. بايد به پيشقراولان اين جنبش انساني و به فعالين و مدافعان آزادي ، برابري و به دانشجويان آزاديخواه و برابري طلب درود فرستاد. آزادي و برابري تنها يك شعار نيست. وظيفه طبقه كارگر آگاه و همه آزاديخواهان و برابري طلبان، وظيفه ما،  اين است كه آزادي، برابري را به قانون زندگي مردم و جامعه تبديل كنيم.