سنگربندی کارگری محکم لازم است
حسین مرادبیگی
سرایت بحران جهانی سرمایه به اقتصاد جمهوری اسلامی مثل هر کشو سرمایه داری دیگری، برای طبقه کارگر در ایران، در گسترش اخراج و بیکارسازیها، کاهش دستمزدها، زدن مزایای کارگران، تشدید کار بخش شاغل طبقه کارگر و در کل، تحمیل فقر و فلاکت بیشتری به این طبقه ترجمه خواهد شد. خارج کردن حداقل دستمزدها از دستور کار تعیین دستمزدها در سال آینده، عدم پرداخت حقوق معوقه بخش وسیعی از کارگران که هر روز بر تعداد آنان افزوده میشود، بلاتکلیفی کارگران لاستیک البرز و مشابه آنان که در ادامه تعطیلی رشته های تولیدی غیر سودآور هر روز کارگران بیشتری را شامل میشود، احضار تعدادی از فعالین کارگران نیشکر هفت تپه به دادگاه، دسیسه مشترک دولت و کارفرما علیه کارگران پرریس، گسترش اخراج و بیکارسازی ها بدنبال ورشکستگی و تعطیلی واحدهای تولیدی غیر سودآور، گوشه هایی از تشدید یورش جمهوری اسلامی به طبقه کارگر در ایران را نشان میدهند.
روزانه دهها کارگر را در ایران بدون برخورداری از هیچ نوع بیمه بیکاری ای، بدون هیچ حمایت اجتماعی ای در دامن بی رحم فقر و گرسنگی رها میکنند. مساله تنها به بیکاری ختم نمیشود، با هر موج بیکار سازی ها نسلی از طبقه کارگر با افتادن در دام اعتیاد و تن فروشی و دهها مصیبت دیگر نابود میشود. بیکار کردن 250 هزار کارگر در عرض شش ماه، آنهم بنا به آمار خود جمهوری اسلامی، و افزایش هر روزه آن بیانگر خطر فلاکتی است که طبقه کارگر را در ایران تهدید میکند. در کنار اینها، نا امنی محیط کار و سهل انگاری جمهوری اسلامی و کارفرمایان در بهبود شرایط کار هر روزه از طبقه کارگر قربانی میگیرد. اخیرا 5 تن از کارگران سیمان آبیک قزوین بر اثر فروریختن کوره این کارخانه جان خود را از دست دادند. جان دو تن دیگر نیز که به شدت زخمی شده اند در خطر است.
جمهوری اسلامی حکومتی است سراپا ضد کارگر. از اعمال هر نوع توحشی علیه طبقه کارگر در ایران خودداری نمیکند. در کنار استفاده از دستگاه زور و سرکوب و تحمیق اسلامی خود همچنین از بیکاری وسیع، از تحمیل فقر بویژه از پراکندگی درون صفوف طبقه کارگر برای به تمکین کشاندن این طبقه و بازتولید کار ارزان در ایران بهره برداری میکند. واضح است طبقه کارگر هم بنا به موقعیت خود در تولید اجتماعی راهی جز رویارویی با جمهوری اسلامی را ندارد. طبقه کارگر نمیتواند برای یک لحظه هم از فکر کردن در مورد دستمزدها، و از مبارزه هر روزه بر سر دستمزدها و از مبارزه برای بهبود شرایط کاری خودش دست بردارد. دست کشیدن طبقه کارگر از این مبارزه یعنی دست کشیدن از نفس زندگی. در این دوره برای مقابله با یورش وسیع جمهوری اسلامی به دستمزدها و به زندگی روزانه طبقه کارگر که با گسترش بحران اقتصادی جمهوری اسلامی تشدید میشود، در گام اول کارگران به یک سنگر بندی مشترک مبارزاتی – مطالباتی نیاز دارند. دیگر نه رمقی برای طبقه کارگر و نه جائی برای قبول هیچ کمبودی از جمهوری اسلامی برای کارگر و خانواده های کارگری باقی نمانده است.
برای این کار باید به هم وصل شد و مبارزه مشترکی را علیه جمهوری و در دفاع از دستمزدها و از زندگی و معیشت خانواده های خود سازمان داد. وصل شدن و بهم بافتن کارگران و رهبران و فعالین کارگری در کشوری مانند ایران که جمهوری اسلامی کارگران را از حق تشکل مستقل خود محروم کرده است، اگر کسی نخواهد کلاه سر خودش بگذارد، از یکطرف به پاگرفتن جنبش مجامع عمومی و از طرفی دیگر به تحزب کمونیستی کارگر در ایران گره خورده است. وصل کردن و گذاشتن دست رهبران و فعالین کارگری در دست هم در این یا آن رشته تولیدی و مراکز کار، جز از این طریق ممکن نیست. طبقه کارگر تنها از اینطریق زورش به جمهوری اسلامی میرسد و تنها از اینطریق جمهوری اسلامی از او حساب می برد.
نایده گرفتن و دست کم گرفتن این حقیقت، محروم کردن طبقه کارگر از دو ابزار مهم خود در مبارزه علیه جمهوری اسلامی و کارفرمایان و در بستن یک سنگر مبارزاتی واقعی در دفاع از حقوق و معیشت روزانه خود در مقابل جمهوری اسلامی است. تجربه خود کارگران بیهوده بودن این تصور را که کارگر و فعال کارگری تنها و در محدوده رشته تولیدی یا کاری خود بتواند جمهوری اسلامی را عقب براند، بارها ثابت کرده است. یک قدم پیروزی کارگر را بعدا جمهوری اسلامی دست در دست کارفرما با یورش دیگری با تحمیل چند قدم عقب نشینی به کارگر به نفع خود جبران خواهد کرد. بیان بالا به هیچ وجه به معنی دست کم گرفتن و یا بی اهمیت کردن مبارزه یک عده کارگر متحد در یک رشته تولیدی و یا مرکز کارگری علیه کارفرما و جمهوری اسلامی نیست. این کار لازمه و شرط اتحاد وسیعتری در میان کارگران است. مساله این است، اگر کارگران بخواهند سد محکمی حتی در مقابل یورش وسیع هر روزه جمهوری اسلامی به دستمزدها و معیشت خود و خانواده های کارگری ایجاد کنند بویژه در این دوره که با ادامه بحران اقتصادی جمهوری که به ورشکستگی و تعطیلی بیشتر رشته های تولیدی و از اینطریق گسترش بیکاری کارگران منجر خواهد شد، جز از این طریق کار چندانی از آنان ساخته نخواهد شد. دامن زدن به جنبش مجامع عمومی و متکی کردن تشکلهای موجود به مجامع عمومی کارگران و روی آوری کارگر و فعال کارگری کمونیست به تحزب کمونیستی راه واقعی در جهت قدرتمند کردن طبقه کارگر در این دوره در تقابل با یورش وسیع جمهوری اسلامی به زندگی و معیشت این طبقه و همچنین تبدیل شدن طبقه کارگر به وزنه ای از قدرت در تحولات سیاسی آینده ایران است. بدون این کار طبقه کارگر هر گامی را که رفته باشد ناچار در میان جناحهای مختلف بورژوازی در ایران پراکنده خواهد شد و دوباره کارگر خاموش و کارارزان شرایط کاری او را تشکیل خواهند داد.