-- Logo ---->

 

انتخابات آمریکا معنای دمکراسی و توهم "تغییر"

رحمان حسین زاده

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا امروز چهارم نوامبر به نقطه پایانی خود میرسد. قاعدتا در 24 ساعت آینده یکی از دو کاندید موجود باراک اوباما از حزب دمکرات و یا جان مک کین از حزب جمهوریخواه بلیط ورود به کاخ سفید را دریافت میکنند. همه پیش بینی های تاکنونی دال بر پیروزی اوباما است.

میگویند این انتخابات پر هزینه ترین، حادترین و طولانی ترین کمپین انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا بوده است. میگویند بیش از هر دورانی توانسته اند بر بی تفاوتی سیاسی وسیع مردم آمریکا فایق آیند و توجه توده مردم را به شرکت در این انتخابات جلب کنند. میگویند "تغییر" در راه است و بار دیگر دمکراسی تجربه "خوبی" را پشت سر میگذارد و گویا مردم در انتخاباتی "آزاد" مسیری را تعیین میکنند که خواهان آنند. حول این تمها با انبوهی از تفسیرها و تحلیلها در ابعادی بیسابقه افکار سازی شده و میشود. در پس این ماجرا اما حقایق اولیه و بدیهی در خدمت بی اراده کردن صف میلیونی انسانها نسبت به سرنوشت خویش در هاله ای از ابهام پیچیده و پرده پوشی میشود. در اینجا نمیتوان به همه جنبه های کانالیزه کردن این پروژه ضد حقیقت و مردم فریبی پرداخت. بر محورهایی مکث میکنیم.

 

معنای دمکراسی، بی اراده کردن انسان

  مدافعان دمکراسی و ایدئولوگهای لیبرالیسم،ادعا میکنند که انتخابات ایندوره در آمریکا الگوی موفقی از تجربه دمکراسی است! مگر نه اینست برای اولین بار زن توانست فرصت کاندید شدن را پیدا کند! مگر نه اینست که برای اولین بار گویا مرز "نژادی" نادیده گرفته شد و انسان "دو رگه" و "مرد سیاه" توانست کاندید پرشانس ریاست جمهوری باشد. مگرنه اینست درمتن  بازار گرمی کسب رأی نیاز به "مردم گرایی و پوپولیسم" کاری کرده، کمپین انتخاباتی و کاندیداها به ویژه از جانب دمکراتها واوباما به بسیاری مناطق پرت و تاریخا فراموش شده سر بکشد. مگر نه اینست برای اولین بار اوباما اعلام کرد به کمک هزینه دولت فدرال احتیاج ندارد و با اتکا به حامیان سیاسی خود بزرگترین هزینه تاکنونی کمپین انتخاباتی را تامین کرده است. وبالاخره مگر نه اینست که بر بطن بن بست و استیصال راست ترین  جناح بورژوازی و هیئت حاکمه آمریکا پیام وعده داده شده "تغییر"  بیشترین وسوسه توده مردم را برای شرکت در انتخابات  و "تعیین سرنوشت خود" ایجاد کرده است.

مدافعان دمکراسی میتوانند انتخابات اینبار آمریکا را به عنوان اتفاقی  که دامنه عمل "دمکراتیک" آن گسترش یافته است در بوق کنند، اما از منظر انسان و حقوق انسانی میتوان بی ربطی همین انتخابات مورد مباهات آنها و بی ربطی کل پدیده دمکراسی را به سرنوشت انسان و بی اراده کردن نقش انسان را در تعیین مسیر زندگی وسرنوشت خود نشان داد.به این منظور لازمست به جنبه هایی از انتخابات موجود نگاه کنیم.

 ابتدا از مدافعان دمکراسی یک سئوال ساده را بپرسیم. این چه سیستمی است تبعیض جنسی و نژادی و رنگ پوست به نحوی در آن نهادینه است که در طول یک قرن برای اولین بار کاندید شدن زنان و انسان سیاه پوست را به اذعان خودشان به عنوان اتفاق غیره منتظره و مورد مباهات باید ثبت کرد؟! این چه سیستمی است هم اکنون کاندید شدن اوباما و شانس وی برای پیروزی بر خلاف تبلیغات سطحی باردیگر شکاف و دسته بندی سیاه وسفید را از قبل زنده تر وغلیظ تر کرده است. همینها کافی نیست ضدیت  این سیستم را با برابری انسانها و حقوق یکسان و جهانشمول آنها نشان داد وهمین کافی نیست این سیستم و نظام حافظ آن را کسر شأن انسانیت معرفی کرد و برای جارو کردنش آستینها را بالا زد؟   

ظاهرا در دنیای دمکراسی و در دمکراسی غربی و در خود آمریکا همه آزادند، "انتخاب شوند و انتخاب کنند". گویا آنجا  برای مثال در مقایسه با کشوری مثل ایران خبری از هیئتهای تایید کاندیداها و "شورای نگهبان" و نهادهای کسب اطمینان وفاداری به نظام حاکم نیست.  مثل کشورهای استبدادی مانعی بر سر راه مخالفان دولت حاکم وجود ندارد. گویا از فیلترینگ و سوپاپ  اطمینانهای آنچنانی و تهدید عریان و زندان خبری نیست. اما در تارو پود دمکراسی غربی و در در تجربه خود آمریکا به عنوان بزرگترین کشور دمکراسی فیلترینگ و سوپاپ اطمینانهای به مراتب قویتر و نه  چندان پوشیده همواره و این بار هم عمل کرده اند. فقط به دو مورد  اشاره میکنم.

تاریخ سیاسی دمکراسی آمریکا صحنه رقابت انتخاباتی دو حزب دمکرات و جمهوریخواه به عنوان دو جناح اصلی و مورد اعتماد بورژوازی آمریکا است. کاپیتالیسم در آمریکا و در جهان بر دوش دو حزب شناخته شده واصلی خود نه تنها هیچگاه احساس ترس و بی اعتمادی نکرده است، بلکه وجود این دو حزب در کنار هم و دست به دست شدن قدرت در میان آنها اتفاقا اطمینان بخش ترین سوپاپ اطمینان حفظ نظم سرمایه و استثمار و ستم طبقاتی در مقابل کارگر و توده مردم همیشه خواهان تغییر بوده است. هر بار که مردم از دولت حاکم سرخورده شده اند، حزب اپوزیسیون با همه مکانیسمهای موجود و مهندسی افکار و عمدتا با همان پلاتفرم "تغییر" رأی و توجه مردم را به سمت حزب خود  کانالیزه کرده است. اولین فیلتر و  صافی اطمینان بخش تایید کاندیداها در آمریکا از کانال این دو حزب میگذرد. محال است کاندیدی بتواند یارای رقابت داشته باشد و سر از صندوق انتخابات در آورد، مادامی که حمایت یکی از این دو حزب را با خود نداشته باشد. ما شاهد بودیم که یک میلیاردر آمریکایی به نام "راس پرو" در انتخابات 1992 که به عنوان کاندید مستقل از این دو حزب پا به میدان گذاشت، راه به جایی نبرد.

اضافه بر فیلترینگ این دو حزب ، قدرت پول تعیین کننده است. کاندیدی میتواند در این رقابتها ثبت نام کند و دوام بیاورد که از قدرت مالی بالایی برخوردار باشد. برای مثال در انتخابات 1996  برای ثبت نام کردن به عنوان کاندید میبایست از قدرت مالی  60 میلیون دلاری برخودرداربود. با رکوردی که امسال اوباما بر جای گذاشت، به احتمال قوی این استاندارد هم سنگین تر شده است. به روشنی معلوم است صرفنظر از بعضی جنبه های دیگر قدرت مالی اوباما در انتخابات امسال یک برگ برنده اصلی او در تفوق بر رقیبانش بود.

همین دو مکانیسم فیلتر حزبی و مالی کافی است که در انتخابات آمریکا  "آزادی" عمل "شهروندان آزاد" در همین چارچوب قالب بخورد و هیچ امکان دیگری در مقابل خود نبینند. در چنین سیستمی میتوان به سادگی تصور کرد  که نمایندگان اتحادیه ها وتشکلهای کارگری و توده ای مستقل از این احزاب، نمایندگان احزاب رادیکال و خلاف جریان و خلاف این دو حزب، رهبران وشخصیتهای منفرد، نهادها و جریانات و افرادی که از توانایی مالی بالایی برخوردار نیستند و طبعا کمونیستها و سوسیالیستها که قانونا هم از کاندید شدن منع شده اند، محال است روزی روزگاری سر از صندوق رای در آورند و انتخاب شوند. معنای دمکراسی واقعی و غربی و نمونه اخیر آن در آمریکا همین است و این چیزی جز بی اراده کردن از قبل مردم در یک پروسه ظاهرا انتخاباتی نیست.اگر بی اراده کردن و سلب اراده مردم در کشورهای استبدادی محتاج دم ودستگاه عریض و طویل سرکوب و زندان  و پلیس و اختناق سیاسی بیسابقه است. در اینجا همین نتیجه را با مکانیسم دمکراسی و انتخابات حاصل میکنند. 

 

توهم "تغییر"

  عبارت "تغییر" ((Change  پیام مهم و محوری است که بر فراز انتخابات ایندوره آمریکا میچرخد.نه تنها این پلاتفرم اصلی باراک اوباما و حزب دمکرات است، بلکه جان مک کین هم بنا به اقتضای زمان و ضرورت به آن پناه میبرد. اینکه اوباما و حزب دمکرات و ابواب جمعی  تغییر را چگونه تفسیر میکنند، جای تردیدی نیست. از نظر آنها فاصله گرفتن از راست افراطی بورژوازی  و از سیاستهای سوپرراست  جرج بوش به عنوان آخرین میراث دار ریگانیسم و در مناسبترین حالت  بازگشت به دوران و سیاستهای "کلینتونی" کل محتوای  تغییر مورد نظرشان است. اما نیت و واقعیت مورد نظر اوباما هر چه باشد، حول شعار "تغییر" وسیعترین توهم در میان کارگران و مردم و اقشار کم درآمد و مورد تبعیض، در میان زنان و سیاهان و نسل جوان شکل گرفته است. باراک اوباما بر این توهم سرمایه گذاری کرده است و همین بستر مهم حمایت از او را شکل داده است. انتظار مردم و طبقات و لایه های پایینی و تحت فشار جامعه از تغییر، پایان دادن به ستم و تبعیض و اجحافات و ایجاد رفاه وسعادت و تامین زندگی است. واضح است این انتظار توسط اوباما و حزب دمکرات تامین نمی شود. وعده های تغییر بزرگترین تناقضی است که از فردای انتخابات گریبان اوبامای احتمالا پیروز و مردم عمیقا متوهم را میگیرد. توهم به "تغییر" روزهای انتخابات تدریجی و یا سریع فرو میریزد و سیکل سرخوردگی مردم و تن دادن به وضع موجود همانند دهها پریود تجربه شده دیگر در تمامی انتخابات تاکنونی آمریکا تکرار میشود. پایان دادن به این سیکل تکراری و این دپرشن اجتماعی سیاست دیگر و نیروی دیگری را میطلبد.

 

تغییر دیگری لازم است

 تردیدی نیست جامعه آمریکا و طبقه کارگر و مردم و اقشار تحت ستم آن تشنه تغییر و رهایی هستند. تغییر رادیکالی لازم است که به استثمار و تبعیض و نابرابری و کار مزدی، به راسیسم و دسته بندی رنگین پوستان و تقسیم بندی سیاه و سفید، به بی حقوق زنان و مهاجرین و بیکاران و بی مسکنان و به بازی گرفتن هر چهار سال یکبار سرنوشت طبقه کارگر و صف میلیونی انسان حق طلب و خواهان تغییر رادیکال توسط جناحهای مختلف بورژوازی خاتمه دهد.  چنین تغییری در گرو جاری شدن سیاست سوسیالیستی در بطن جامعه و در گرو  عروج کارگرو کمونیسم و حزب کمونیستی در بزرگترین کشورصنعتی دنیا است. در غیر اینصورت معجزه ای در کار نیست، سرنوشت طبقه ما و انسانیت در جامعه آمریکا به همین شکلی رقم میخورد که بیش از یک قرن است اسیر دست جناحهای مختلف بورژوازی و بازی انتخاباتی آنها است.

***