رژیم اسلامی و مسئله اعدام و قصاص
آزاد زمانی
امروز دیگر برای افکار بین المللی و مردم ایران یکی از شناسه های بارز حکومت اسلامی اعدام کردن است. مردم رژیم اسلامی را با بساط شکنجه،سنگسار، ترورو اعدامش می شناسند. بیش از سه نسل از مردم سبوعیت این رژیم را درحق مخالفین سیاسی وشهروندان جامعه تجربه کرده اند. مردم تیرباران کردن وکشتار زندانیان سیاسی را دردهه شصت توسط پاسداران ونیروهای امنیتی جمهوری اسلامی دیده اند وبه یاد دارند. سنگساروشلاق زنان ونوجوانان درملاء عام ، به دارآویختن شهروندان را درخیابانها و میدانهای شهروروستا درایران دیده اند. شهروندان جامعه حکومت اسلامی را به عنوان حکومت ارعاب و سرکوب می شناسند.
اگر از شهروندی درایران بپرسید چند جمله درمعرفی رژیم اسلامی صحبت کند یا بنویسد بلافاصله تصاویر جنایات واعمال خشونت آمیز پاسدارو پلیس امنیتی درمغزش رد وبدل میشود و از بگیروببند، شکنجه و زندانی کردن، شلاق، سنگسارواعدام سخن به میان می آورد آنچه را برسرخودش وهمسایه بغل دستیش آورده اند برمی شمارد وغیرارادی چندین بار دوروبر خودش را می پاید که سروکله پاسدارها وجانورهای بسیجی پیدا نشود،بلکه بتواند حرفهایش را بزند، درددلش را بگوید، تصاویر وتجاربش را بگوید،اعتراضش را بیان کند ونفرتش را ازاین وضعیت انسان ستیز اظهار کند. این تصویر همگانی است. حتی بخش هایی ازناراضیان درون حکومت همین توصیف وتصویر را با خویش دارند.
واقعیت این است تندخویی جزلاینفک موجودیت نظام اسلامی است. اعدام ،سنگساروقصاص ازمفاهیم ایدئولوژیکی، اسلام سیاسی است. نفی یا کنارگذاشتن این مفاهیم یعنی نقض بنیادهای فکری وعملی نظام اسلامی.
به همین علت برداشتن اعدام وقصاص مساوی است با اضمحلال حکومت اسلامی. تصورکنید اگر درنظام اسلامی حجاب، قصاص، سنگسارواعدام را بردارند، آن وقت ازحکومت اسلامی،ازقدرت سرکوب وتوهم مذهبی،ازنظامی که براساس شمشیر وآپارتاید جنسی وقتل مخالفین اسلام بناست، چی می ماند؟ علی وحوضش!
اما مسئله اعدام درایران به یک پدیده اعتراضی هم درمقیاس بین المللی وهم درجامعه ایران علیه رژیم اسلامی تبدیل شده است. سران حکومت و قوه قضائیه تحت فشار افکار عمومی هستند. اعتراضات اجتماعی ومدنی علیه اعدام درزمین جامعه ایران درجریان است.
درهفت هشت سال گذشته تلاشهای اجتماعی ومدنی برای ممانعت از اعدام وسنگساردرجامعه وجود داشته است. جنبش دفاع از حقوق زنان وکودکان، جنبش علیه اعدام وخشونت وتلاش برای تامین حقوق سیاسی ومدنی شهروندان کانونهای این جنبش را تشکیل داده اند.
علاوه براینها رژیم اسلامی از درون دچار چند دستگی است. جناج بندی های درون حاکمیت که براثر فشار توده مردم ناراضی ومعترض از پایین به حکومت تحمیل شده است آرایش وانسجام قوای حکومتی را درچار ضعف وناتوانی کرده است.
اختلافات فرقه ای بین مراجع مذهبی تحت فشارهای توده ای مضاعف شده است. رهبران حکومت ومراجع مذهبی ازارائه هرگونه تجدید نظر درمفاهیم ودستورات مذهبی ناتوان مانده اند ویا به شدت اختلاف دارند. مسایل حقوقی وقضایی بخشی ازاین چالش است که دامن سران حکومت اسلامی را گرفته است.
سران قوای مجریه ، قضایه و مقننه سه ارکانی که مستقیما تحت نظارت ولایت فقیه ومراجع مذهبی مافوق خویش هستند ازهرگونه تصمیمی ناتوانند همین حالت باعث شده است که سخنگویان قضایی برای قانع کردن افکار عمومی به حیله وفریب روی آورند ومجبورند مسایلی را که به شدت با آن دست به گریبان هستند با تناقض ویاوه گویی توضیح دهند. وبرای دروغها واظهاراتشان هیچگونه احساس مسئولیتی نکنند وبرخی اوقات رفتارهای سیاسی و آگاهانه خویش را درقالب همین اختلافات برای مردم وافکاربین المللی توجیه میکنند.
سخنگویان قوه قضائیه درچند سال گذشته مکررا تحت فشارهای اعتراضی وبین المللی دررابطه با اجرای حکم سنگسار،اعدام درملاء عام، واخیرا درمورد تخفیف مجازات اعدام برای کودکان ونوجوانان اظهاراتی را بیان کرده اند که متناقض با سیستم فکری،حقوقی وقانونی نظام اسلامی است. این تناقضات تا حدی اشکار است که خود مسئولین قضایی بعد از هردفعه که تصمیماتی را دردستور کاردستگاه قضایی به منظور تعدیل ویا تخفیف درقوانین گذاشته اند بلافاصله با عکس العمل دیگر مسئولین سیاسی، قضایی وقانون گذاری مواجه شده است وعملا این بیانات وبخشنامه ها معلق مانده است.این رفتارها ی نا شفاف وفریبکارانه مبین این امرمهم است که جمهوری اسلامی عاجزازتغییردراین قوانین است. این اظهارات ضد ونقیض بیان کننده فشارها ی بین المللی و قدرت اعتراضی مردم بررفتار سران حکومت است.
اعدام وقصاص دوسر یک کرباسند. گذرازدوزوکلک های فقهی وآخوند بافی های عهد عتیقی، هردوی این مفاهیم عملی را دردستور کارمیگذارند، آنهم سلب حیات نوع انسان است.کشتن اگاهانه انسان است. قتل عمد است. قتل عمد فردی گروهی یا دولتی فرقی نمی کند.دولت دستگاه مادر وتولید کننده انتقام جویی و قتل آگاهانه است.سلب حیات انسان تحت هر نام،مفهوم وتعریفی مردود و شنیع است.
قصاص عین بربریت است. قانون سلاخی وسرجدا کردن انسان از بدن است. قانون دست وپازدن و کوروکر کردن است . قانون شمشیر ودریدن وتوحش است .قصاص میراث جاهلیت بشراست انتقام کوراست .مادون مدنیت وازفرامین سبوعیت اسلامی است.
واقعیت مسئله این است اعدام وخشونت با جمهوری اسلامی است. تعیین تکلیف برسراینکه بساط اعدام درجامعه محدود یا ممنوع شود. به قدرت جنبش اعتراضی وتغییر توازن قوای اجتماعی به نفع مردم بستگی دارد. جمهوری اسلامی ماهیتا تغییر پذیرنیست قوانینش وفرامینش عین موجودیتش است. به هرمیزانی که اعتراض مردم علیه اعدام وخشونت متشکل وگسترده باشد به همان درجه بساط سرکوب وخشونت واعدام محدود می شود.
***