پایان ریگانیسم و تاچریسم
دوره عروج و احیای کمونیسم
مصاحبه پرتو با فاتح شیخ
پرتو: پنج هفته از انفجار اولیه بحران اقتصاد جهانی در وال ستریت می گذرد، نشانی از فرونشستن آن و بازیابی ثبات بازار نیست، کار به کجا کشیده، سرایت جهانی بحران و چشم انداز کنترل چطور است؟
فاتح شیخ: آنچه از ثروت جامعه ظرف همین پنج هفته با بحران سرمایه دود شده و هوا رفته به اضافه آنچه دولتها از جیب طبقه کارگر و مردم (مالیات دهندگان) به حساب بانکهای بحرانزده ریخته اند، سر به دهها تریلیون دلار زده است. همین حجم بزرگ تلف کردن ثروت جامعه کافی است که بشریت حکم نابودی فوری نظام سرمایه داری را صادر کند. اثبات ضرورت سازماندهی مجدد جامعه بر اساس سوسیالیسم، بر اساس اشتراک تعاونی انسانهای آزاد و برابر، امروز دیگر نیاز به سخندانی چندانی ندارد. پراتیک طبقاتی انقلابی در دستور روز است. امروز با اینهمه شواهد قوی، در کنار آگاهگری، افشاگری و آژیتاسیون زنده علیه بنیادهای سرمایه داری که همیشه ضروری است، پراتیک متحد کردن و به میدان آوردن طبقه کارگر برای پایان دادن به عمر آن برجستگی فوق العاده پیدا می کند. پراتیک به معنی مشخص سازمان دادن تعرض طبقاتی به حاکمیت سرمایه به عنوان بهترین دفاع در برابر تعرض جاری بورژوازی، و به معنی خلع ید سیاسی و اقتصادی از سرمایه به هر درجه و در هر جا که نیروی متحد طبقه امکان بدهد.
شاید ارقام نجومی دهها تریلیون دلار، برای ذهن شهروند عادی جامعه، برای کارگری که هنوز شانس شغلی اش را از دست نداده و هر روز ناگزیر است سر کار برود و کوفته برگردد، سرگیجه آور باشد. مثال کوچکی میتواند روشنگر باشد: دبیر کل FAO (سازمان غذا و کشاورزی سازمان ملل) پنجشنبه ١٦ اکتبر گفت که امسال برای مقابله با فقر و گرسنگی در جهان، درخواست ۲۲میلیارد دلار بودجه کرده اما تا این لحظه فقط یکدهم این مبلغ دریافت شده است. تکاندهنده است: حق گرسنگان جهان (حدود یک میلیارد انسان طبق آمار FAO) اینچنین وقیحانه انکار میشود، ۲۲ میلیارد دلار دریغ میشود، در حالیکه دهها هزار میلیارد دلار از مالیات مستقیم و غیرمستقیم مردم، توسط دولتهای سرمایه تقدیم بزرگترین بلعندگان ثروت جهان میشود!
سرایت جهانی بحران بخصوص در روزهای اخیر، خیره کننده است. دولت سوئد معادل ۲٠٥ میلیارد دلار به نام "ضربه پیشگیرنده" برای نجات بانکها اختصاص داده که پرداخت آن از هفته آینده شروع میشود. هلند ١۳ میلیارد دلار و کره جنوبی ١٠٠ میلیارد دلار اختصاص داده است. بحران به هند و چین و روسیه و ایران هم سرایت کرده است. رشد اقتصاد چین بعد از پنج سال، در نه ماه امسال به ٩٪ کاهش یافته (از ٪١۲ پارسال). بیکاری و اعتراضات کارگری در چین گسترش یافته است. در ایران سقوط قیمت نفت باعث ٥٤ میلیارد دلار کسر درآمد شده است. ابلهانه بودن شادی سران رژیم اسلامی از بحران سرمایه داری خیلی زود خود را نشان داد. اینها وقیحانه سرمایه داری بودن رژیم اسلامی شان را انکار میکنند، درحالیکه یکی از عقبمانده ترین، بحرانی ترین و بنابراین شکننده ترین اقتصادهای دنیا را دارند که دور نیست با توجه به دورنمای کاهش قیمت نفت، در جریان همین بحران روی سرشان خراب شود. رژیم شاه هم در موقعیت مشابهی به سراشیبی سقوط افتاد و با انقلاب ٥٧ پائین کشیده شد. مکان اقتصادی ایران در جهان، همان مکان دوره رژیم شاه است.
درباره چشم انداز ادامه بحران، خود برنامه ریزان کنترل آن می گویند حداقل تا آخر امسال ادامه خواهد داشت. با توجه به تجربه همین مدت، میتوان گفت بازگرداندن کل سرمایه جهانی به سودآوری و انباشت مجدد، همزمان رام کردن اسب سرکش رقابت انحصارات بزرگ، توسط دولتهائی که سی سال است توسط جناح راست ریگانی و تاچری از صحنه دخالت در حریم مقدس بازار کنار گذاشته شده اند، کار آسانی نیست. بحران جاری عمیقتر از این حرفهاست. این بحران ١٤ ماه است شروع شده، از پنج هفته پیش آتشفشان آن بیرون زده است. بخاطر شکافهای عمیق بلوکهای موجود سرمایه داری ممکن است تا شروع انباشت مجدد سالها طول بکشد. البته به رغم رقابت شدید، سازش بلوکها بر سر تعرض همه جانبه علیه طبقه کارگر جهانی ممکن است.
جنبه مهمتر در جواب به سوال "کار به کجا کشیده؟" تحولاتی است که در سطوح ایدئولوژیک و استراتژیک صورت گرفته و میگیرد. بازتعریف تقریبا همه مناسبات اساسی سرمایه داری معاصر در مقیاس تماما جهانی آن (گلوبال) و بازسازی ساختار اقتصادی جهان سرمایه یک بار دیگر در دستور بورژوازی قرار گرفته است. این مضمون همه نشست های دوجانبه و چندجانبه دولتهای بزرگ امپریالیستی است. اول آمریکا و انگلیس، بعد انگلیس و فرانسه و آلمان و ایتالیا، بعد انگلیس و پانزده کشور حوزه یورو، بعد وزرای خزانه داری هفت قدرت بزرگ (جی٧)، بعد انگلیس و ۲٧ عضو اتحادیه اروپا، بعد مجددا نمایندگان قدرتهای بزرگ این بار جی٨ (جی٧ + روسیه)، حالا قرار است سران جی٨ به اضافه چین و هند و برزیل در کمپ دیوید جمع شوند تا بر سر تغییرات استراتژیک در سیستم مالی جهان، ازجمله سرنوشت دلار با هم چانه بزنند و توافقها و رقابتهایشان را بسنجند. جورج بوش دیروز یکشنبه اخطار داد که هرگونه اصلاح در ساختار اقتصادی جهان باید بر اساس حفظ نظام سرمایه داری و بازار آزاد باشد. باید دید بقیه راجع به همین هدف مشترک چه راهی پیش پا میگذارند. در این میان قیمت نفت نسبت به ماه ژوئیه به کمتر از نصف (پائین ٧٠ دلار هر بشکه) کاهش یافته و نشست اوپک در ۲٤ اکتبر قرار است به این مساله که ویروس بحران را به قلب و مغز کشورهای نفتی برده رسیدگی کند. آیا این گروه با تلاش برای افزایش مجدد قیمت نفت یک بلوک جهانی رقیب غرب تشکیل خواهد داد؟ هم اکنون ایران و ونزوئلا در تلاشند، گفته می شود روسیه هم از خارج اوپک این حرکت را تقویت میکند. این موضوع در شرایط امروز جای تردید جدی است. اما در هر حال در به روی بلوکبندیها و رقابتهای جدید باز شده و همه نشست ها بر سر بازتعریف پایه های سرمایه داری معاصر است.
پرتو: این بازتعریفها قرار است در چه عرصه هائی صورت بگیرد؟
فاتح شیخ: واضح است قبل از هر چیز رابطه سرمایه و کار، این بنیادی ترین رابطه نظام سرمایه داری، بازتعریف میشود. واضحتر اینکه حاصل بازتعریف، تشدید استثمار طبقه کارگر جهانی، افزایش بیکاری، کاهش استاندارد دستمزد در کنار تحمیل تورم و گرانی بیشتر خواهد بود. البته با توجه به شکست ایدئولوژیک و استراتژیک ریگانیسم و تاچریسم در راس جناح راست بورژوازی، قطعا صداهای ضعیفی ترس از خیزش طبقه کارگر را مبنای دفاع از رفرمهای جزئی و ناچیز خواهند کرد. اما رفرم بورژوایی در این دوره از همیشه بی پایه تر و بیمایه تر و ساختگی تر است. لطمه تعرض به طبقه کارگر تا هم اکنون بسیار گسترده بوده است. اما یک تعرض متقابل طبقه کارگر و ارتقای مبارزه طبقاتی از سطح دفاعی اقتصادی به سطح سیاسی و جدال بر سر قدرت خواهد توانست بورژوازی را عقب براند و در حلقه های ضعیف پائین بکشاند.
دوم بازتعریف رابطه بخشهای سرمایه با همدیگر است: رابطه سرمایه مالی با صنعتی و تجاری، رابطه سرمایه دولتی با خصوصی، تجدید بالانس دخالت دولت با حرکت آزاد سرمایه که این روزها مضمون جدال ایدئولوژیک میان جناحهای مختلف بورژوازی شده است. شکست نئولیبرالیسم، شکست سی سال تاخت و تاز ریگانیسم و تاچریسم، طبعا به سوسیال دمکراسی به راست چرخیده اروپا امکان اندکی چرخش به چپ با هدف خاک پاشیدن به چشم طبقه کارگر و پیشبرد سازش طبقاتی را میدهد. هم اکنون اوباما سوار این باد است و مککین را این باد دارد عقب میراند. مثالها فراوان است. در کنار صحبت از بازگشت مارکس، سوسیال دمکراتها از بازگشت کینز صحبت میکنند. به نظر من بازگشت سرمایه داری دولتی و یا سیستم دولت رفاه ممکن نیست. این سیستم ها در شرایط دیگری خدمت خود را کرده اند و رفته اند. اما به دخالت دولت برای گرفتن زیر بغل سرمایه خصوصی و تعیین قواعد بازی رقابت سرمایه ها، میدان بیشتری داده خواهد شد.
سوم بازتعریف رابطه قدرتهای بزرگ امپریالیست با همدیگر در پروسه تقسیم مجدد جهان است. پرونده تجدید تقسیم جهان، که در ادبیات حزب حکمتیست در یک سال اخیر مشروحا راجع به آن صحبت شده، قبل از این بحران بخاطر شکست استراتژی میلیتاریستی آمریکا باز شده بود، بحران به آن فوریت بیشتری داده است. میبایست هم چنین بشود، افت موقعیت سیاسی و نظامی آمریکا حاصل افت تدریجی اقتصاد آن بود. حالا که اقتصاد مستقیما حکم خود را اجرا میکند، مساله تقسیم مجدد دنیا در شکل رقابتهای بنیادی تر جلو خواهد رفت. بطور مثال جنگ روسیه و گرجستان بخشی از پروسه تقسیم مجدد جهان قبل از بروز این بحران بود. تلاش روسیه برای کشیدن ایسلند به حوزه اقتصاد خود با دادن وام چهار میلیارد یوروئی، بخشی از این پروسه در شکل اقتصادی است که فقط با این بحران میتوانست ممکن شود. این نمونه بسیار کوچکی است، کلا بازتعریف رابطه قدرتهای امپریالیست و بلوکهای اقتصادی و مالی، تعیین تکلیف موقعیت دلار و سایر پولهای قوی جهان (یورو و پوند و یوان) آرایش دیگری به سرمایه جهانی خواهد داد. در این پروسه حتمی نیست همه چیز در صلح و صفا فیصله داده شود، جنگ و عروج فاشیسم هم یک امکان واقعی است.
و بالاخره عرصه دیگر بازتعریف رابطه قدرتهای
بزرگ امپریالیست با کشورهای عقبمانده یا کمتر توسعه یافته سرمایه داری، کشورهای
قلمرو صدور سرمایه و منبع فوق سود (بخاطر کار ارزان و مواد خام ارزان) است. گرچه
این خود بخشی از پروسه تقسیم مجدد جهان است، اما بخاطر غلبه هرج و مرج در بالانس
قدرتهای بزرگ جهان در این دوره، میدان مانور برای نیروهای متوسط و کوچک در شکاف
جدال قدرتهای امپریالیست باز شده است. به این معنی تغییر مکان کشورها در اقتصاد
جهان بعد از شصت سال ثبات نسبی، امکانپذیرتر شده است. در بیست سال گذشته غرب و چین
مدلها و استراتژیهای مختلفی ("توافق واشنگتن" و "توافق پکن") در تعامل با کشورهای
توسعه نیافته داشته اند. در این دوره همه استراتژیهای اقتصادهای بزرگ جهان، جهان
اول، جهان صدور سرمایه، در برخورد به مساله مدل توسعه سرمایه داری در بخشهای کمتر
توسعه یافته جهان، جهان دوم، جهان مقصد صدور سرمایه، بازبینی میشود.
پرتو: پیامدهای سیاسی تاکنونی این بحران چگونه بوده است؟
فاتح شیخ: برای اینکه پیامدهای سیاسی این بحران تماما خود را نشان بدهد هنوز زمان لازم است. کمونیستها باید تحولات را به دقت تعقیب و بطور مشخص تحلیل کنند. قدر مسلم آنکه یک دوره سی ساله تعرض جناح راست بورژوازی، ریگانیسم و تاچریسم، به طبقه کارگر جهانی به پایان قطعی رسیده است. در میانه این راه جهان شاهد سقوط بلوک سرمایه داری دولتی و سیستم سوسیال "دولت رفاه" دمکراسی اروپا بود که البته یک محصول مهم تعرض جناح راست و جنبش و ایدئولوژی معروف به نئولیبرالیسم بود ولی سقوط آن بلوک و آن جناح باعث شد که تضاد طبقاتی ذاتی سرمایه داری مستقیما یقه غرب "پیروز" و جناح راست بورژوازی را بگیرد. خط فکری سیاسی ما از زبان منصور حکمت این حقیقت را در همان مقطع با روشنی تبیین و اعلام کرد. این همان بلوک "پیروز" آنروز است که امروز شکست خورده است. این روزها به وفور صحبت از بازگشت مارکس میشود. این صحبتها بازتاب این حقیقت است که زمان و شرایط برای عروج و احیای کمونیسم مارکس بسیار مساعد شده است. اما اکثرا در پشت این صحبت ها، بازگشت همان مارکس تحریف شده ای منظور است که سرمایه داری دولتی شرق و سوسیال دمکراسی غرب به نام آن دهها سال به چشم طبقه کارگر خاک پاشیده بودند. خط فکری سیاسی حزبی ما نه تنها در یک دوره دفاع درخشان از مارکسیسم و کمونیسم در برابر انواع شاخه های کمونیسم و سوسیالیسم بورژوائی را به پیش برد و تثبیت کرد، بلکه در اوج حمله به مارکس و کمونیسم هم جانانه از آن دفاع کرد. این مائیم که حق داریم و موظفیم پرچم بازگشت مارکس واقعی و تحریف نشده، پرچم مارکسیسم و کمونیسم طبقه کارگر را بلند کنیم و مهمتر از آن نیروی طبقه را برای تحقق آن سازمان دهیم و به میدان بیاوریم. عروج و احیای کمونیسم در این دوره که تحولات خیره کننده ای در جهان سرمایه داری در پیش است، در تاریخ بعد از شکست انقلاب اکتبر، از هر دوره دیگری امکانپذیرتر است.
پیاهدهای سیاسی معینی در شکل تغییر توازن به زیان کل جبهه آمریکا و غرب در جهان پدیدار شده است که هم کمونیسم و هم ارتجاع سرمایه داری روسی و چینی و حتی اسلامی میتوانند از آن استفاده کنند و تلاش کنند بدیل خود را جایگزین سازند. در خاورمیانه تحولات مهم در راه است. آرایش سیاسی این منطقه تغییرات جدی خواهد کرد. عراق همچنان عرصه کشمکش است. جمهوری اسلامی موقعیت متناقضی دارد؛ هم میتواند در برابر آمریکا و متحدانش موقعیت بهتر کسب کند و هم میتواند زیر فشار بحران اقتصادی لاعلاجش که با کاهش قیمت نفت تشدید هم میشود و همزمان زیر فشار تعرض طبقه کارگر و کمونیسم حی و حاضر فعال در سیاست ایران به گور سپرده شود. اسرائیل در صدد است با همسایگان عرب خود پای صلح فراگیری برود تا بتواند در برابر رژیم اسلامی و حماس و حزب الله از موجودیت خود دفاع کند. این روند را ما قبلا تبیین کرده بودیم (کمونیست ١٥٦- مصاحبه با فاتح شیخ درباره تهدیدات متقابل ایران و اسرائیل) این روزها اهود باراک آن را به صراحت بیان کرده است. جنبش کمونیستی طبقه کارگر در ایران و عراق ازجمله حزب حکمتیست و دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان با خط روشن فکری و سیاسی ای که در قبال تحولات سالهای اخیر داشته اند میتوانند به تحولات خیره کننده جاری جواب روشن و متفاوت از دیگران، بدهند سریعا نیرو بگیرند و به احزاب بزرگ در معادلات سیاسی و دخیل در جدال قدرت در این کشورها و در منطقه تبدیل شوند و از این راه به احیای کمونیسم در سطح جهان و منطقه یاری برسانند.
پرتو: این روزها خامنه ای و احمدی نژاد از شکست لیبرالیسم در پی شکست مارکسیسم (بلوک شرق) دم زده اند. زمینه عربده کشی اینها علیه مارکسیسم و هدف آن چیست؟
فاتح شیخ: این ابلهان چرند میگویند. ابله تر از آنهائی که باورشان کند، به زحمت پیدا میشود. حتی داد خاتمی و رفسنجانی از این عربده کشیهای بیمایه در آمده است. مهمتر اینکه وخامت اقتصاد رژیم اسلامی و اعلام آن توسط روسای قدیم و جدید بانک مرکزی این عربده کشی را در کمتر از یک هفته رسوا کرد. شکست نئولیبرالیسم ریگان و تاچر زمینه این چرندیات است اما هدف آن حمله به مارکسیسم و کمونیسم طبقه کارگر است. اینها بگویند یا نگویند به مارکسیسم و کمونیسم بعنوان یک تهدید جدی برای حاکمیتشان نگاه میکنند. حضور دائم مبارزه طبقاتی طبقه کارگر، حتی در شکل پراکنده و دفاعی اقتصادی امروز، بستر مادی حرکت آزادیخواهی و برابری طلبی در جامعه است. زمینه برای رشد مارکسیسم و کمونیسم در این شرایط در ایران (و در واقع در سطح جهان) خیلی مساعد است. وقتی همه جا از بازگشت مارکس صحبت میشود این عقبمانده ترین جانوران مدافع سرمایه هم میشنوند، مهمتر اینکه بازگشت مارکس را در ایران دیده اند و لرزیده اند. این چرندیات نماز وحشت سران رژیم اسلامی است. شکست نئولیبرالیسم به عنوان پرچم راست ترین جناح بورژوازی این دوره، در واقع شکست ایدئولوژی و استراتژی رژیم اسلامی و اسلام سیاسی هم هست. خود رژیم اسلامی در شرایط تعرض راست جهانی امکان به قدرت خزیدن یافت و امروز قابل درک است که همراه با شکست راست جهانی، رژیم اسلامی و جنبش اسلامی هم به سراشیب شکست و سقوط بیفتد. اقتصادشان امروز بسیار شکننده و وخیم است. اعتصاب بازاریان در واقع اعتراض سرمایه خصوصی به نحوه اداره اقتصاد توسط دولت در دوره بازتعریف رابطه دولت و بازار است. عقب نشینی فوری احمدی نژاد در برابر اعتصاب بازار نشان داد که عربده کشی هایشان در میان طبقه سرمایه دار هم خریدار ندارد. اما بازتعریف رابطه دولت و بازار در ایران در دل این بحران به هر صورتی پیش برود، این مبارزه طبقاتی کارگری در عرصه های اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیک است که در این دوره میتواند جامعه را از چنگال رژیم اسلامی و سرمایه خصوصی و بازار، هر دو، رها کند. روز روز خامنه ایها و احمدی نژادها نیست. روز ما کمونیستهای پرولتری است که با تعرض همه جانبه فکری سیاسی اقتصادی به بورژوازی و با متحد کردن صفوف طبقه کارگر و توده محروم جامعه، به عمر رژیم اسلامی سرمایه و کل بساط گندیده سرمایه داری در ایران خاتمه بدهیم. دوره دوره عروج کمونیسم مارکس و لنین و حکمت است. وحشت جانیان اسلامی حاکم از همینجا منشا گرفته است.
۲٠ اکتبر ۲٠٠٨