خالد حاج محمدی
کارگران به مقامات دولتی میگویند که گرسنه اند و حقوق پرداخت نشده خود را میخواهند، مقامات دولتی میگویند به گرسنگی تمکین کنید و بروید، بمیرید! این جوابی نه تنها به کارگران هفت تپه بلکه به کل طبقه کارگر و مردم محروم است. بورژوازی ایران در تلاش برای سود بری و پر کردن جیب های گشاد خود، شمشیر از رو بسته است. تحمیل فقر و محرومیت بیشتر و بیکاری و بی خانمانی طبقه کارگر تنها راه بدست آوردن سود بیشتر است. صاحبان سرمایه و دولتشان با گرسنه کردن طبقه کارگر و مرگ و نابودی آن میخواهد سودهای کلا به جیب بزنند. این توحش در سایه سکوت طبقه کارگر و محافظه کاری و امروز به فراد کردن و فعلا مشکل هفت تپه را مشکل خود ندانستن، میسر شده است. بورژوازی ایران منفعت طبقه خود را آگاه است، برای تامین آن از سرکار پاسدار و مرکز اطلاعات و آخوند تا دادگاه و اداره کار و مجلس شان و صاحبان سرمایه دست در دست هم گذاشته اند و متحدانه میخواهند به قیمت تباهی زندگی طبقه کارگر، بر سرمایه های خود بیفزایند. کارگران هفت تپه دستمزد خود را میخواهند و تامین کار برای سیر کردن شکم گرسنه خود و بچه هایشان نه بیشتر. این در شرایطی است که طبق آمار جمهوری اسلامی ٨٠ درصد کارگران ایران زیر خط فقر زندگی میکنند و گرانی و افزایش هر روزه قیمتها و فقر مطلق و گرسنگی کمر طبقه کارگر را شکسته است.
کارگران هفت تپه در این مدت راههای مختلفی را آزمایش کردند، از طومار اعتراضی، تا اعتصاب و تظاهرات خیابانی و تجمعات مختلف و مراجعه به مقامات مختلف دولتی و ادارات آنها را امتحان کرده اند. اما هنوز به جایی نرسیده اند. امر مسلم این است که زور کارگر هفت تپه با تمام تلاش ارزشمند این مدت به قدرت سرمایه دار نمی چربد. مشکل این است در این جدال نابرابر کارگر هفت تپه دست تنها است و دولت و صاحبان سرمایه متحد و یکپارچه ، نیروی مسلح و همه امکانات و پول و مدیا را برای به زانو در آوردن طبقه کارگر به خدمت گرفته است. دیروز کارگران خاتون آباد را به خون کشیدند، هنوز رهبر کارگران شرکت واحد در زندان است، دیروز کارگر کیان تایر را بیکار کردند و به تجمع اعتراضی آنان حمله کردند و امروز کارگر هفت تپه. گویا این روند انتهایی ندارد و فردا نوبت سایر مراکز کارگری است.
مشکل کارگران هفت تپه عدم اعتراض نیست، حتی نداشتن تشکل و عدم اتحاد نیست. کارگران هفت تپه در اعتراضات این مدت خود به مجمع عمومی خود متکی بودند، جمع شدند و با هم صحبت کردند، تصمیم گرفتند و پای اجرای آن رفتند. شکم گرسنه کارگران اگر سکوت نمی شناسد، شکم سیر ناپذیر صاحبان سرمایه و دولتشان هم گرسنگی کارگر مشکلش نیست و سود و سود بیشتر را به قیمت اخراج و بیکار سازی و زدن دستمز کل طبقه کارگر را هدف خود گذاشته است.
مشکل از کارگران هفت تپه نیست ، آنها هرچه در توان داشتند کردن و در جنگی نا برابر دست تنها در مقابل مدیریت و دولت و لشکریان مسلح و مزدورشان ایستادند. همراه خانواده هایشان چندین ماه است روزانه با جیب های خالی و شکمهای گرسنه اعتراض میکنند و خواستهای خود را به اطلاع همه میرسانند. کارگر هفت تپه دست کمک به سوی هم طبقه ایهای خود دراز کرده است و طلب کمک میکند. مسئله این است که کارگر هفت تپه به تنهایی زورش نمیرسد و در مقابل تعرض وسیع دولت جمهوری اسلامی و سرمایه داران ظرفیت مقابله محدودی دارد.
کار با بیکار کردن کارگر هفت تپه و عدم پرداخت دستمز آنها ختم نمیشود، فشار و فقر و گرانی کل طبقه کارگر و کل مردم محروم را با کابوسی طرف کرده است. امروز کارگران هفت تپه و فراد نوبت مراکز کارگری دیگر با همین نسخه و بهانه گیریها خواهد رسید. راهی در مقابل طبقه کارگر جز اتحادی سراسری علیه فقر و محرومیت، علیه بیکاری و اخراج نیست. هیچ بخشی از طبقه کارگر حتی متشکل هم باشد به تنهایی در مقابل این تعرض دوام نخواهد آورد. باید از بورژوازی آموخت، از اتحادش یاد گرفت، از بی توهمی و بی رحمی و قصاوتش یاد گرفت. آنها با مرگ و نابودی جسمی و روحی ما سود و منفعت طبقه خود را تامین میکنند و در این راه از هیچ جنایتی کوتاهی نخواهند کرد.
تنها راه ما اتحاد ما به عنوان یک طبقه و با تمام قدرت است. اما این کار تنها وقتی ممکن است که کارگر سوسیالیست خود را در این موقعیت قرار دهد و به عنوان رهبر سراسری طبقه کارگر پا به میدان بگذارد و از توهمات سندیکالیستی و صنفی گری خود را رها سازد. عقب راندن و در هم شکستن تعرض طبقه بورژوا تنها با اتحاد سراسری ما از کارگر شاغل و بیکار ممکن است. هیچ بخش و رشته ای به تنها توان مقابله با تعرض سراسری و متحدانه طبقه حاکم را ندارند. این دیگر بر دوش رهبر و فعال دلسوز کارگری است که در این راه و با بلند کردن شعارهای سراسری و همه گیر درد مشترک را فریاد بزند و برای علاج آن اتحادی سراسری شکل دهد. اتحاد کارگر شاغل و بیکار، اتحاد علیه بیکاری و خواست افزایش دستمزدها و بیمه بیکاری مکفی خواست عمومی و سراسری طبقه کارگر اعم از شاغل و بیکار است. باید کل نیروی خود را به میدان آورد، باید تلاش کنیم در هر مرکز کارگری و بخصوص در مراکز بزرگ تولید، با دخالت دادن همه کارگران در مجامع عمومی، با شکل دادن به شبکه ای از رهبران کارگری در ابعاد سراسری حول مهمترین خواستهای خود متحد شد و به عنوان یک طبقه در مقابل این تعرض و برای تامین زندگی در شان انسان امروز تلاش کرد. هیچ راه دیگر و هیچ نسخه دیگری برای پس زدن تعرض صاحبان سرمایه و دولتشان در مقابل ما نیست. دولت و سرمایه داران شمشیر از رو بسته اند و بی توهم در مقابل ما صف آرای کرده اند. این صف را باید تار و مار کرد و این از عهده هیچ بخشی از طبقه کارگر به تنهایی بر نمی آید.