نسل کشی زنان در عراق محصول نظم نوین به گل نشسته
اعظم کم گویان
پس از اشغال عراق در سال 2003 و در سیاهچال حاصل از نظم نوین به گل نشسته آمریکا و متحدانش، نسل کشی از زنان در بخشهای مختلف کشور آغاز شد. در بخش هائی از عراق زنان تنها همراه مردان و با حفاظت آنان می توانند در بیرون از خانه رفت و آمد کنند. تجاوز به حقوق زنان توسط نیروهای اشغآلگر، نیروهای دولتی، باندهای قومی و اسلامی و دار ودسته های گوناگون به خونین ترین وجه و به امری روتین تبدیل گشته است. در عراق زنان نسل کشی می شوند.
در نخستین شش ماه سال 2007، در مجموع 255 زن به قتل رسیده اند. یک چهارم از این قتل ها بدلیل سوختگی بوده است. طی سال 2006، فقط در فرمانداری دهوک، 366 مورد سوزاندن زنان صورت گرفته است. این در حالی است که در طی سال 2005 در فرمانداری فوق، این رقم 289 مورد گزارش شده است. حتی اگر بیشتر این آتش زدنها به مرگ منجر نگردد، چیزی از بار این جنایتها کم نخواهد کرد. در فرمانداری اربیل، پزشکی خبر از 576 سوختگی از سال 2003 به بعد می دهد. از این تعداد 358 نفر بدلیل شدت سوختگی جان خود را از دست داده اند. در سال 2006، تنها در طول یک ماه، در بخش نگهداری اجساد بیمارستان بغداد، اجساد صد و سی زن شمارش شدند.
هر سال در این کشور صدها زن به قتل مى رسند، به ٓاتش کشيده مى شوند، سنگسار مى گردند، مسموم مى شوند، سرشان بريده مى شود يا با چاقو قطعه قطعه مى شوند چون سناریو سیاه حاکم بر جامعه عراق، آمریکا و باندهای ناسیونالیست، قومی و اسلامی، به قتل عام زنان رای داده اند. رفت و آمد عادی زنان در بیرون خانه هم شامل مجازات مرگ می شود. اين فقط رابطه جنسى قبل و خارج از ازدواج زنان نيست که سزاوار مرگ مى شود. نمونه تيپيک و دائمى وجود ندارد.
این نسل کشی از جمله شامل قتل زن توسط همسرش بدليل بيرون رفتن مکرر از خانه، کشتن يک مادر توسط پسرش براى جلوگيرى از ازوداج مجدد مادر، قتل خواهر بوسيله برادر بدليل ازدواج وى بدون رضايت برادر، قتل زنى توسط شوهرش بدليل عدم رعايت حجاب اسلامى مى شوند. شايعه سازى و پرونده ساختن نقش مهمى در دامن زدن به این قتلهای ناموسى دارند. ٓامار و ارقام موجود تنها نوک کوه يخ را نشان مى دهند. واقعيت تلخ تر و تاريک تر از اين هاست. نه فقط رابطه جنسى خارج از ازدواج بلکه حتى وجود پچ پچ و شايعه در باره رفتار "سبک" زنان، نوع لباس پوشيدن و مسائلى از اين قبيل به قتل زنان منجر مى شود. زنان بطرز هولناکى کشته ميشوند. زنان به قتل مى رسند چون رفتارشان بطور مثال با اقوام مرد، دوستانه است، چون حرکات و لباس پوشيدنشان "جلف" است، چون عاشق مردى که "نبايد" شده اند، چون خواهان زندگى مستقلانه شده اند، چون تقاضاى طلاق کرده اند، چون در اتوبوس کنار مرد "غريبه اى" نشسته اند، با مردى تماس تلفنى داشته اند و يا عاشق مردى شده و خواسته اند با او زندگى کنند.
ٓامار و ارقام قتل عام زنان از جمله نشان نمى دهند که زنان زير فشار حفط ناموس خانواده دست به خودکشى زده اند، يا صحنه سازيهايى که طبق ٓانها زنان بر اثر تصادف و غيره به قتل رسيده اند يا موارد متعدد ناپديد شدن زنان که همگى ناشى از مساله قتلهاى ناموسى است. بسيارى از موارد قتلهاى ناموسى هرگز گزارش نمى شوند يا ثبت نمى گردند. بسيارى از اين قتلها، تحت عناوين ديگرى ثبت و يا گزارش مى شوند. حق زندگی زنان به عرصه تاخت و تاز و قدرت و سلطه سکتهای قومی و مذهبی تبدیل شده است. خشونت بی حد و حصر حاکم بر جامعه ابعاد خشونت حاکم بر زنان در درون خانواده را بطرز فاجعه باری افزایش داده است.
ابتدایی ترین حق زنان که حق زندگی آنهاست در عراق دستخوش جنایت جنایتکاران حرفه ای نظم نوینی، ناسیونالیست و اسلامی شده است. اين سياه چال نظم نوين جهاني درعراق است و اين تازه نوک کوه يخ فاجعه اي است که آمريکا با کمک ناسيوناليست ها و باندهاي اسلامي بر سر زنان در عراق آورده اند. این جتایتکاران به خشونت نسبت به زنان در خانواده هم ابعاد جنون آمیزی داده اند و حاصل، نسل کشی زنان است. این از نمونه جنایتها و جنونهایی است که برای رسیدگی به آن باید تریبونالهای بین المللی تشکیل بشود و دست اندکاران باید برای عبرت جامعه و نجات آن از توحش و تباهی محاکمه و مجازات بشوند.
چه بايد کرد؟
تنها يک راه وجود دارد. متحد کردن مردم
در قالبي که بر زندگي روز مره خود حاکمشان کند و دست دارودسته هاي آمريکائي، اسلامي
و قومي را از زندگيشان کوتاه کند. اين تباهي و اين ارتجاع تعميم يافته را تنها با
پاکسازي آن و با قدرت ميتوان پاسخ داد. تنها کمونیسمی دخالتگر و در صحنه و زنده و
پویا می تواند زندگی زنان را از زیر چکمه های خونین ارتجاع رنگارنگ حاکم بر عراق
نجات دهد.