به مناسبت هفته حکمت

کمونیسم منصور حکمت و مذهب

سئوال از اعظم کم گویان

 

کمونیسم کارگری و مذهب: این تیتر نام یکی از کتاب های خود شماست. به نظر شما تفاوت عمده کمونیسم منصور حکمت در برخورد با پدیده مذهب چیست؟ چه دیدگاهی نسبت به مذهب دارد و راه حل هایی برای آن تعریف می کند؟ اصولا منصور حکمت در برابر طیف های وسیع چپ سنتی که هیچ گاه نتوانسته بودند با مذهب مرزبندی جدی ای داشته باشند، چه آلترناتیوی را ارائه می دهد؟

 

مخالفت کمونيستها با مذهب، افشاگرى آنها از مذهب و تلاششان براى ايجاد يک جامعه غيرمذهبى، يک امر هويتى و قديمی براى کمونيست هاست. اما همانطور که کمونیسم از بستر اجتماعی خود دور شد نقد کمونیستی و مارکسیستی از مذهب هم جای خود را به روش برخوردی به مذهب داد که طبقات و اقشار غیر کارگری منافع خود را در آن جستجو می کردند. کمونیسم متمایز منصور حکمت در مقابل این موج تعرض طبقات دیگر به کمونیسم علیه کمونیسم و به نام کمونیسم که برای حفظ مذهب و  استفاده از مذهب بود ایستاد. کمونیسم منصور حکمت برخورد منحط چپ سنتی به مذهب را به عقب راند.

 

کمونیسم رسمی تا پیش از فروپاشی شوروی و بلوک شرق براى نفوذ در مناطق تحت سلطه بلوک مسلط غرب تئوريهاى اسلام مترقى و ضدامپرياليست و الهيات رهايى بخش را پر و بال داد. از دهه سى قرن بيستم به بعد در بلوک شرق، روشنگرى ماترياليستى و ضد مذهبى با ظهور شوروى بعنوان يک اردوگاه بورژوايى جهانى عملا کند شده و ملاحظات تاکتيکى و منافع سياسى اين بلوک، روشنگرى ضد مذهبى را مشروط و محدود کرد. براى تامين منافع سياسى و اقتصادى بلوک شرق، لبه انتقادى و مذهب ستيزى آزاد انديشانه اين جنبش از بين مى رود و آخوند ملى و ضد امپرياليست و مذهب خلقى و الهيات رهايى بخش که مى توانست حامى منافع و مدافع نفوذ اردوگاه شوروى در مقابل امپرياليسم آمريکا باشد، کشف مى شود. اسلام هم مترقى و خلقى تعريف مى شود. جريان توده اى و مدعى مارکسيسم در اين زمان به مذهب آوانس مى دهد چون آن را ابزار مناسبى عليه سلطه بلوک بورژوايى غرب و امپرياليسم آمريکا مى بيند. به اين ترتيب بخاطر منافع کاملا سياسى و زمينى، حقيقت، ماترياليسم و مارکسيسم پايمال شده و مذهب و اسلام تطهير مى شوند و اسلام خلقى و ضد امپرياليست سروکله اش پيدا مى شود. کمونيستهاى وابسته به اين بلوک از قبيل حزب توده و جريانات مشابه آن در کشورهاى ديگر دائما بدنبال پيدا کردن مذهب مترقى، آخوند ضد امپرياليست و غيره بودند. جرياناتى مانند راه کارگر و شاخه هاى مختف فدائى براى دفاع از اسلام و آخوند و کشيش مترقى با يکديگر مسابقه مى گذاشتند. از اينجا بود که بدليل منافع سياسى و زمينى بلوک بورژوايى شرق مذهب به خوب و بد تقسيم شد. حزب توده در روزهاى عاشورا و رمضان پرچم سياه عزادارى را بر سر دفاترش مى زد و عليه ابن ملجم مرادى و شمر و يزيد اطلاعيه صادر مى کرد و اسلام حماسى و ضدامپرياليست را تبليغ مى کرد. همه، فعاليتها و همکاريهاى سياسى و پليسى حزب توده و فدائيان اکثريت را در زمان خمينى و جمهورى اسلامى بياد مى آورند که با رهبر ضد امپرياليست خواندن خمينى و راى دادن به جمهورى اسلامى، مجلس خبرگان و رياست جمهورى سيدعلى خامنه اى شروع و به جاسوسى از سازمانهاى سياسى چپ، بازجويى و شکنجه کمونيستها و آزاديخواهان در زندانهاى رژيم ختم شد. از جانب اين چپ، "مولا على" سوسياليست و اسلام نوعى آرمان سوسياليستى و دين محرومان قلمداد مى شد. اين روند در سراسر نيمه دوم قرن بيستم ادامه داشت و بويژه با عروج اسلام سياسى به اوج خود رسيد. در نيمکره جنوبى بطور اخص در آمريکاى لاتين جنبشى به نام الهيات رهايى بخش در اواخر دهه شصت ظهور کرد. جنبشى پوپوليستى در بين مسيحيان و فقيرترين بخشهاى جامعه آمريکاى لاتين که کشيش هاى سردمدار آن در پى قرائت نوين و نوآورى در مسيحيت بودند تا آن را به اصطلاح به نفع تغيير شرايط زندگى مردم و محو ستم و استثمار به کار گيرند. اين جنبش در آفريقا، فيليپين و کره و آمريکاى لاتين اشاعه يافت. کشيش کاتوليکى بنام گوستاو گوتيرز اين جنبش را در کتابى بنام "الهيات رهايى بخش" فرموله کرد. گوتيرز و پيروانش براى تحليل اقتصادى فقر و چگونگى رهايى از آن، از ترمينولوژى مارکسيستى و مبارزه طبقاتى استفاده مى کردند.

 

کمونیسم متمایز منصور حکمت در نقد مذهب و مبارزه با آن در مقابل چنین روندی قد علم کرد. این کمونیسم هم به نقد فلسفی دین و مبانی اعتقادی آن کار داشت و هم به کارکرد سیاسی اجتماعی مذهب در مبارزه طبقاتی. پس از سالها تملق و مداحی از دین و اسلام توسط  چپ سنتی و سنت توده ایستی یک جریان کمونیستی و یک متفکر کمونیست یک راست به سراغ دین و اسلام و قران رفت و با صراحت و شجاعت دین را آنهم در متن فضای "اسلام ضد امپریالیست" و "آخوندی مترقی" مانند خمینی که نور او به دل چپ های آن زمان تابیده بود به مصاف طلبید و اسطور مذهب مترقی را فرو ریخت.

 

یک جنبه مهم دیگر این نقد روشن کردن رابطه اسلام با شرق زدگی و آل احمدیسم و تغذیه دوجانبه و رابطه دین اسلام و ناسیونالیسم شرقزده بود. نقد آل احمدیسم و شرق زدگی نقد منصور حکمت به مذهب را تکمیل کرد.

 

از وجوه دیگر سهم منصور حکمت در نقد دین و نشان دادن جایگاه آن در مبارزه طبقاتی تبیین او از پدیده اسلام سیاسی بود.  منصور حکمت روشن ساخت که از انقلاب ٥٧ ايران به بعد، ضد انقلاب اسلامى که انقلاب را سرکوب کرد و جمهورى اسلامى را سر کار آورد يکى از نخستين جلوه‌هاى حرکت اسلام سياسى بعنوان يک پديده  جنگ سردى شکل گرفت. يک نيروى دست راستى، ضد چپ، ضد کمونيست و به درجه اى ضد غرب. جريانى که در رقابت با غرب بر سر ثروتها و قدرتى که در خاورميانه و شمال آفريقا نهفته است، ظهور کرد. جریانی که قلمرو حکومت کردن را برمبناى ايدئولوژى اسلامى سازمان داده و بشدت ضد کمونيستى و ضد کارگرى است. حرکتى است در متن رقابتهاى بورژوايى در منطقه و در مقياس جهانى. پرچمى که براى کسب اقتدار بخشهايى از جامعه است که به ميراث کثيف دين اسلام تکيه ميکنند برپا شده است.  منصور حکمت این جنبش را مانند فاشیسم می دید یک فاشیسم کثیف دینی.

 

اما سهم او صرفا نقد و تبیین و روشنگری نبود. او درگیر سازمان دادن و رهبری کردن جنبشی در ایران بود که علیه اسلام و برای کنار زدن حاکمیت ارتجاعی اسلام تلاش می کرد. موجی را می دید که وقتى به حرکت درآید  و حرکت ضد اسلام مردم شروع شود آنوقت ديگر این دین نميتواند به مواضع و موقعيت سابق خود برگردد. اما او به کمبودهای این جنبش نیز بخوبی واقف بود: "بنظر من يک بعد و مشکل مساله اين است که اين نفرت سياسى و قلبى از اسلام بايد همراه با يک نبرد فکرى عميق که پايه‌هاى اين دين و اصلا تفکر دينى را بشکافد و خصلت ارتجاعى مذهبى گرى را با همه جوانب ظريفش که براى مثال در شرق زدگى، مردسالارى، و در بى حقوق کودک يا در روحيه ملى سياهپوشى و مرگ پرستى و خصومت با شادى و اميد در اين کشورها خود را نشان ميدهد، نقد کند. اين نقد بايد خودآگاه و مکتوب باشد، توسط ايدئولوگهاى جامعه در هر دوره‌اى پيش برده شود. اين را ما شاهد نيستيم. در نتيجه حرکتى که عليه اسلام خواهد شد در درجه اول يک حرکت توده‌اى وسيع مردم عليه ابراز وجود سياسى‌- اجتماعى اسلام است. ولى اينکه اين چقدر با يک نقد عميق فکرى همراه شود که تبديل به سرمايه اى براى نسل هاى بعدى بشود و جامعه از اين دوران خرافى‌- مذهبى اش عبور کند. بايد ديد در عمل چه ميشود."

 

کمونیسم متمایز منصور حکمت در مورد نقش صنعت مذهب و چگونگی مبارزه با آن معتقد است که نفس واگذار کردن آن به امر خصوصى مردم کافى نيست. جامعه کمونیستی باید کاری کند که مردم ديگر اسير دین نباشند، دین آنها را سرکوب نکند ومردم را در خرافه نگه ندارد. از طریق آموزش و پرورش  و يک دولت آزاد که حقايق و واقعیتهای سياسى، اجتماعى، مدنى، تاريخى، بيولوژيکى، و طبيعى را به مردم آموزش ميدهد. جامعه ای که قانونهاى مدنى را تصویب می کند که از مردم در مقابل دست‌اندازى بنگاههاى دینی و صنعت مذهب حفاظت ميکند.

 

منصور حکمت و کمونیسم حقیقت جو و دخالتگر او دین را نه اعتقاد مردم بلکه یک صنعت می داند. صنعتی که به نفع طبقات معین در جامعه است و به يک حاکميت سياسى و طبقاتى در جامعه خدمت ميکند. مذهب صنعتى است که ميلياردها دلار پول در آن جابجا ميشود. دستگاه نشر اکاذيب و توهمات خرافی است. مردم را در اين دنيا از خشونت ميترساند و در آن دنيا از عقوبت زندگی کردن. کمونیسم ما دین را مانند یک مافیا می بیند. صنعتی که دستگاه  ارعاب مردم و به تمکين و تسليم کشيدن مردم در مقابل قدرت طبقاتى حاکم است. کمونیسم نقاد و حقیقت جو و دخالتگر منصور حکمت معتقد است که برای رهایی جامعه باید آن را از دین و صنعت مذهب خلاص کرد. 

 

نقد دین و تبیین روشن و بی تخفیف از صنعت مذهب وراه مبارزه با آن -  روشن کردن پدیده اسلام سیاسی و چگونگی مقابله با آن و بازگرداندن هویت کمونیستی در نقد مذهب و مبارزه با آن ( که از دهه 1930 به بعد تقریبا تماما از میان کمونیستها رخت بربسته بود) از نقاط تابناک پراتیک دخالتگر و نقد کمونیستی منصور حکمت بود. منصور حکمت مذهب و نقد به آن را در متن مبارزه طبقاتی و کشاکش جنبشهای اجتماعی و احزاب  سیاسی قرار داد. او ستاره درخشان آسمان روشنگری حقیقت جویی و رهایی از دین و نکبت اسلامی است.

 

برگرفته از سایت اعظم کم گویان