شاهرودی دربرابر اعتراض مردم سنندج به زانو درآمد
اسد گلچینی
شاهرودی به سنندج سفر کرد تا رژیمش را با ضرب سرکوب و استبداد بیشتر به مردم بقبولاند. تو دهنی خورد و مورد اعتراض خانواده های زندانی و آزادیخواهان قرار گرفت. شاهرودی در فضای اعتراضی مردم و خانواده های زندانیان نه تنها قادربه سخنرانی نشد بلکه ناچار از آزاد کردن چند زندانی و یا اصلاح حکم بخشش تعداد دیگری شد. شاهرودی در مقابل فعالین آزادیخواه و مردم و اعتراض آنها تسلیم شد. این آن راه و روشی بوده است که جنبش ما و مردم مبارز باید کماکان دنبال کرده و ادامه بدهیم تا رژیم را برای آزادی بقیه زندانیان سیاسی همچون اسالو، فرزاد کمانگر، فرهاد حاج میرزایی، عدنان حسن پور و هیوا بوتیمار و بقیه زندانیان سیاسی زیر فشار قرارداد.
این روش و این اعتراض رادیکال و بدون توهم و ابهام در ماهیت این جنایتکاران حاکم را دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب نیز پیش بردند و آنچنان رژیم اسلامی و همه سرانش تحت فشار داخلی و بین المللی بودند که ناچار از آزادی آنها شدند. آنها همه زندانیانشان را با وثیقه از زندانها آزاد کردند و فضای جدید و بی سابقه ای به صحنه سیاسی درایران و همه آزادیخواهان و مخالفین رژیم در خارج کشور دادند. دانشجویان آزادیخواه وبرابری طلب و مردم معترض درسنندج نشان دادند که میتوان و بایدصحنه مبارزه درداخل و در سطح بین المللی را آنچنان به رژیم تنگ کرد که ناچار از آزادی زندانیان آزادیخواه و معترض شود.
درسنندج و در روزروشن رژیم و قوه قضایی اش تسلیم این اعتراض و خواست مردم میشود. کاری که جنبشهای با افق و سیاستهای مردد ، ناسیونالیست و لیبرال با توهم و صرفا نامه نگاری و طومار و کمپین 1 میلیون امضا و... در این شرایط هیچگاه قادربه آزادی زندانیانش از زندان نخواهد شد.
نمیتوان اززاویه بخشی ازخود رژیم واصلاح آن حرکت کرد و توانست زندانی را از زندان آزاد کرد اینها برادران خود را اگربتوانند سلاخی میکنند. دیگران را که با چاقو تکه تکه کردند و قتل های زنجیره ای راه انداختند، منتظری جانشین خمینی را حبش خانگی کردند، گنجی و همقطارانش را زندانی کردند و ... حال تصورکنید کمونیستها را در دهه 60 و 67 چگونه هزار هزار به جوخه های مرگ سپردند و در دادگاه های یک دقیقه ای به مرگ محکوم کردند. و اگرمیتوانستند در 86 و 87 این کار ها را تکرار میکردند. امروزجنبشی در میدان است که قادر است همان زندانیانش را از چنگ همین رژیم بیرون بیاورد. این ویژگی جنبش ماست.
قانون و قضاوت در ایران مانند هرمساله دیگرتابع اراده حاکمان اسلامی و فاشیست بوده است. صد هاهزارنفر از مردم ایران در این سیستم ضد بشری گرفتارآمده اند و اصلا واقعا کسی هست و خانواده ای از مردم مبارزو ستم دیده ایران پیدا میشود که جریمه ،زندان ،شلاق ، حبس ،زندان و تعقیب و اخراج و محرومیت از تحصیل و زندگی و روابط انسانی و ... و کلا طعم نا امنی را نچشیده باشد؟
در برابر این وضعیت مقاومت و اعتراض و پیشرفتن راه و روشهایی برای دورزدن و یا زیرپا گذاشتن این قوانین وجود داشته است و همه همیشه دنبال این راه ها هستند. رژیم اسلامی را هیچگاه مردم و یا متوهمان سیاسی نتوانسته اند با زبان خوش راضی به آزاد کردن یک زندانی سیاسی کنند. همه رژیم های مستبد و جنایتکارهمین پیشه را داشته اند، صدام و شاه ، خمینی ، پینوشه و هیتلر همه در برابر مخالفان خود راهی جزاعدام و زندان و حزب رستاخیز، حزب الله و حزب بعث و خانه کارگر و ... باقی نگذاشته اند. تنها راه برای آزادی و هراندازه ازفعالیت سیاسی، تحمیل خواست مردم با اتکا به قدرت اعتراض سازمانیافته است. و این نه تنها برای آزادی زندانیان سیاسی ،بلکه برای سرنگونی جمهوری اسلامی وبرقراری جامعه ای آزاد و برابر نیز حیاتی است و بدون آن غیر ممکن است همانطوری که اگر اعتراض سنندج نبود شیث آمانی و دیگررفقایش آزاد نمیشدند.
***