ناسیونالیسم ننگ بشریت است
(در حاشیه روز "جشن" اسرائیل، روز "نکبت" اعراب)
رحمان حسین زاده
کشور اسرائیل در چهاردهم مه امسال شصتمین سالروزتاسیس خود را جشن گرفت. روز جشن اسرائیل، در کشورهای عربی و در فلسطین روز "نکبت" روز "سیاه" نامگذاری شده است.همین پدیده این سئوال را به جلو میراند که چرا این روز و این مناسبت انسانهای بیشماری را در کنار هم، در همسایگی هم و حتی در شهری مثل اورشلیم انسانهایی در محله و مدرسه را به "سیاه پوش و سرخ پوش " تفکیک میکند. عده ای را شاد و سرمست و عده ای را عذاب زده و غمگین چشم در چشم هم و رودرروی هم قرار میدهد. این چه رویدادی است که جشن عده ای، عزای عده بیشمارتری محسوب میشود. چه چیز این تراژدی عمیق ایجادشده میان انسانهای منتسب به هویت یهودی و عربی را توجیه میکند. وهمین پدیده جنگ و کشتار و تباهی ٦٠ ساله برپاشده میان شهروندان عرب زبان و عبری زبان را توضیح میدهد؟
شصت سال قبل، جنگ میان یهودیان و فلسطینیان را دو کشور از هم منفک و با مرزهای جدا و به رسمیت شناخته شده از قبل شروع نکردند. نیروهایی تا مغز استخوان دشمن با مردم هر دو طرف، آتش این جنگ را در میان شهروندان یک جغرافیا، در میان مردمان سالها زندگی کرده با هم، در میان ساکنین محله و کوچه و شهر و روستا و در میان همکاران مزرعه و کارگاه و همکلاسیهای مدرسه و دانشگاه شعله ور کردند. انسانهای سالها زندگی و کار و معاشرت و دوستی کرده در کنار هم را به جان هم انداختند. از آن دوره تاکنون، چند نسل انسانهای دو طرف این جدال قدرت، گوشت دم توپ جنگ و کشتار "اعراب و اسرائیل" شده اند و ظاهرا پایانی بر آن متصور نیست.
بر متن ظلم و اجحافات مهیب و کشتار وسیع و سبعانه یهودیان توسط فاشیسم هیتلری، ناسیونالیسم یهود باد زده شد. بورژوازی یهود و حامیان جهانی اش ایده ملت و کشورسازی یهود را پروراندند. صهیونیسم را به جلو راندند. با ایجاد کشور اسرائیل در منطقه تحتالحمایه امپریالیسم بریتانیا از میراث امپراتوری عثمانی و با گسترش اشغالگرانه دامنه مرزهای آن، با تبدیل کردن عرب زبانان و فلسطینیان در مرزهای کشور نوبنیاد به تبعه درجه دوم و حتی بدتر، بذر کینه و نفرت قومی و مذهبی عمیق را کاشتند. در صف مقابل هم ارتجاع و ناسیونالیسم عرب بهانه به دست آورد و با چشم بستن بر ابتدایی ترین حقوق یهود زبانان بر طبل جنگ کوبیدند. به این ترتیب طبقات استثمارگر دو طرف برای این نزاع کیسه دوختند. ارتجاع دو طرف، جنگ ٦٠ ساله پر از مصائب تاکنونی را بر مردم بخت برگشته دو طرف تحمیل کردند. در واقع جواب سئوال بالا اینست که ناسیونالیسم و ارتجاع ناسیونالیستی دو طرف نیروی محرکه و شکل دهنده مصائب و زشتی های تاکنونی میان اسرائیل و فلسطینیان بوده است.
مردم یهود زبان و عرب زبان، مردم اسرائیل و فلسطین چه در گذشته ٦٠ سال قبل و چه امروز حق داشته و دارند، از حقوق برابر برخوردار باشند. حق داشته و دارند به هر شکلی که خود انتخاب میکنند، سرنوشت خود را تعیین کنند. حق داشته و دارند اکنون در دو کشور متساوی الحقوق در کنار هم در همسایگی هم و در همکاری با هم زندگی کنند. این حق طبیعی شهروندان دو طرف این ماجرا است. اما آنچه تامین این حق طبیعی و سرراست را اینچنین پیچیده و دردناک کرده، چیزی جز کارکرد ناسیونالیسم،فاشیسم، شوونیسم دو طرف متکی بر حمایت امپریالیسم و قدرتهای بزرگ جهانی نبوده است. ناسیونالیسم در اینجا هم مثل همه جای دنیا پوشش منافع زمینی طبقه استثمارگر بورژوازی اسرائیل و عرب است. بورژوازی دو طرف در رقابت با هم بر سر کسب سهم بیشتر از قدرت منطقه ای و برای تثبیت قدرت خود بر مردم تحت حاکمیتشان به ملت سازی و کشورسازی و دولت سازی احتیاج داشته و دارند. ناسیونالیسم به عنوان جنبش سیاسی و ایدئولوژی بورژوازی، ملت و کشور را میسازد تا قدرت را به دست بگیرد و قدرت خود را در قالب دولت تحمیل و تثبیت کند و قبل از همه حاصل رنج و کار طبقه کارگر و مزد بگیران جامعه ای را که داعیه دفاع از آنها را دارد به جیب بزند. و یا در راستای همان منافع طبقاتی و در رقابت با دولتهای بورژوازی دیگر در سطح منطقه و دنیا دامنه قدرت خود را افزایش دهد. تمام تجربه تاریخی این حقیقت را نشان میدهد، که در غیاب راه حل انسانی و مترقیانه، پرچم اعتراض و برحق موجود به دست ارتجاع می افتد. در نزاع ٦٠ ساله فلسطین و اسرائیل هم همین اتفاق افتاده است. در تمام این دوران ارتجاع ناسیونالیستی دو طرف مبنای جنگ و کشتار و خصومتی را کاشتند، که دامنه آن هنوز و هر روزه انسانهای زیادی را به کام خود میکشد.
در پس نزاع ٦٠ ساله اعراب و اسرائیل چهره مهیب و ضد انسانی ناسیونالیسم با همه زشتی های دنیای سرمایهداری خوابیده است. این واقعه و در مقابل هم قرار گرفتن روز "جشن" اسرائیل و روز "نکبت" اعراب بیش از هر پدیده ای این حقیقت انکارناپذیر و این گفته عمیق منصور حکمت را تاکید میکند که "ناسیونالیسم ننگ بشریت است".
ناسیونالیسم بستر و پایه عروج
فاشیسم،شوونیسم،صهیونیسم،راسیسم و انواع دسته بندیهای ملی و قومی ضد انسانی دنیای
معاصر بوده است. این حقیقت، در بیش از دو قرن اخیر با تکیه بر صنعت خرافی "ملت سازی
" و با حمایت امپریالیسم و قدرتهای بزرگ سرمایه داری در سراسر جهان تجربه شده است.
بر این اساس جنگهای جهانی اول و دوم و جنگ سرد و پایان جنگ سرد و جنگ قاره ها و
خاورمیانه و سناریوهای سیاه مناطق شوروی سابق و بالکان و عراق و افغانستان و
رواندا و ... میلیونها انسان را به کام مرگ برده است. یک محوراصلی ناامنی دنیای
امروز برای بشریت، ناسیونالیسم و فاشیسم و شوونیسم برخاسته از این جنبشها،
ایدئولوژیها و سیاستهای ضدانسانی است. انسان آگاه پا گذاشته به قرن بیست و یکم
یکبار برای همیشه میتواند با تکیه بر حقوق و اختیار بی چون و چرا و بی قید و شرط و
جهانشمول انسان، و به دور از دسته بندیهای خرافی ملی و مذهبی، با احیای سوسیالیسم،
جنبش بازگرداندن اختیار به انسان، به سیطره سرمایه و از جمله ناسیونالیسم این ننگ
بشریت پایان دهد.