خطر فلاكت

مظفر محمدی
 

فقر و فلاكت و گرسنگي  موجبات تباهي فيزيكي و روحي  ٧٠ ميليون زن و مرد و كودك در ايران را  فراهم آورده است. چرا فلاكت؟!
ايران سومالي و اتيوپي و افغانستان نيست. مملكتي سيل و زلزله و طاعون زده نيست. در مملكتي كه پول نفتش سرسام آور سر ريز كرده است.  در مملكتي كه صنايع سنگين و زير بنا و جاده ها و خط آهن دارد. در مملكتي كه محصولات كشاورزي و ميوه و دامداري و ماهيگيري و شيلاتش ميتواند در جهان مشهور باشد و بعضا هست، درمملكتي كه نيروي جوان و كارآمدش ٧٠  در صد جمعيت را تشكيل ميدهد... چرا اكثريت مردمش به اين فقر و فلاكت دردناك دچار گشته است؟  چرا رفاه در اين مملكت سرشار از نفت و دلار و معادن و صنايع  و منابع و نعمات، يك خواب و خيال شده است؟.
 

جواب در يك  كلام اين است كه  سرمايه داران بزرگ و دولتمردان انگل و مفتخور و دزد و خيل كساني كه در اين آشفته بازار جيبشان را پر كرده و ميلياردر شده اند و همه اينها كه  كمتر از ١٠ درصد جمعيت  كشور را تشكيل ميدهند، اما تمام درامدها و منابع و ثروت جامعه را در چنگ و كنترل خود دارند.
به اعتراف خود استثمار كنندگان و دزدان،  نفت دست مافيا است ، صنايع و شركتها و كارخانجات دست بنياد مستضعفين و جانبازان و بخش عظيمي از كشاورزي و باغ ميوه و پسته و شيلات دست كارتلهاي سرمايه داري و آغايان و آغازاده ها است كه درحوزه هاي علميه و  فرماندهي سپاه پاسداران و مديريت شركتها و كارخانه ها و غيره قرار دارند.
بقيه ٩٠ درصد شهروندان اين مملكت از همه آن داراييها و نعمات محروم اند، توليد كنندگان ثروت و رفاه خود بطور كامل از آن بي بهره اند. خيل عظيمي از شهروندان جوان اين جامعه كه چند ده ميبلون اند، بيكار و بدون درآمد و سرگردان و بدون آينده اند. اينها آن بخش از جامعه اند كه با وجوديكه  حاضرند كار كنند، اما بيكارند و با درآمد بسيار ناچيز خانواده درس ميخوانند و ديپلم وليسا نس ميگيرند و سپس به گوشه بازار و جامعه پرت ميشوند.

 آن بخشي از كارگران و كاركنان جامعه كه كار دارند از كارگر مزد بگير تا كارمند و معلم و پرستار و كاسبكار  فقير و دستفروش و غيره، مزد و درآمدي ناچيز و بخور و نمير دارند.  اينها حتي فاصله زيادي با خط فقري دارند كه رژيم خود اعلام كرده است. تازه همين ناچيز حقوق و دستمزد را هم هر از گاهي ميدهند و گاها ماهها به تعويق ميافتد.

اين يك فاجعه انساني است كه  نصف بيشتر شهروندان  يك مملكت كه جوانان هستند، فاقد شغل و درآمد و در نتيجه فاقد مسكن و محروم از هر گونه رفاهيات و امكانات زندگي انسانيند. كارگر مزدي برده سرمايه دار است. اما دهها ميليون جوان بيكار و بي آينده  در سيستم  سرمايه داري بحران زده و اسلامي درايران فاقد هرگونه جايگاه اجتماعي و شخصيت و حرمت انساني اند. اين حتي از بردگي مزدي هم بدتر است. اين بزرگترين تحقير و توهين به بشر است كه در جامعه اي زندگي كني كه فاقد هر گونه امنيت جاني و مالي و حرمت انساني باشي.
ميليون ميليون جوان ١٧-١٦ ساله و تا  ٢٥ سال و بالاتر، محتاج سرپناهي مستقل از خانواده پدري است. بيكار و بي پناه  و نيازمند رفاه و زندگي و شادي و عشق و دوست داشتن ودوست داشته شدن است. اما دستش به جايي نميرسد.  در اسارت عقده هاي ناشي  از محروميتهاي اجتماعي و نيازهاي طبيعي دست و پا ميزند. براي  دهها ميليون جوان پسر و دختر اين مملكت هنوز رابطه جنسي تابو است. اين شرايطي است كه شخصيت انسان در آن شكسته ميشود. احترام از او گرفته و اعتماد بنفسش پايمال ميگردد.
خطر فلاكت ابعاد بسيار وسيعي دارد. عواقب،عوارض و نتايج وخيم اين فقر و فلاكت  سرسام آور است.
در جامعه فقر زده ما و جامعه اي كه خطر فلاكت بر بالاي سر ساكنانش است، قبل از اينكه مرگ و مير ناشي از گرسنگي شروع شده باشد، پروسه نابودي فيزيكي و روحي انسانهايش و در واقع مرگ تدريجي شروع شده است.  اين پروسه در ايران يك ربع قرن است كه شروع شده است.
به آمارهاي خودشان نگاه كنيد. ميليونها معتاد، آمار سرسام آور خودكشي و خودسوزي، آمار وحشتناك بيماريهاي روحي و افسردگي و نااميدي، افزايش خشونت عليه زنان و حتي كودكان در ميان خانواده ها، افزايش جدايي زن و مرد و بي سرپرست ماندن كودكان، كودكان خياباني و كار كودكان، گسترش فساد و فحشا و  هتك  حرمت  انسانها در نتيجه كشانده شدن به نوعي از زندگي كه خواست خودشان نيست، مهاجرت و فرار، گسترش خرافات و پناه بردن مردم محروم به خرافات و معجزه و اسارت شيوخ و فالگير و آخوند و مساجد و معابد، سپردن زندگي به دست قضا و قدر و سرانجام حتي بيتفاوت به زندگي خود و ديگران و بيتفاوتي سياسي...
يك جامعه بيمار، افسرده  و بي افق، با ساكناني كه سيستماتيك  شخصيتشان پايمال فقر و فلاكت و سركوب و خرافات شده، خواست و اهداف  جمهوري اسلامي را تشكيل داده و ميدهد.  اين جانيان براي اين اهداف پليدشان و براي نگه داشتن مردم در فقر و فلاكت و سكوت،‌ علاوه بر سركوب و تهديد، به كثيف ترين روش تحميق دست ميزنند. سگ گريان به آستان امامانشان ميفرستند، از درخت خون و از چاه، دستخط  امام زمان در مياورند و رييس جمهورشان را به مكه میفرستند و یا در هاله نوري ميپيچند كه هيچكس جز يك مزدور احمق آن را نميبيند!   
تحميل چنين جامعه فقر و فلاكت زده بدون چماق سركوب  بر بالاي سر مردم و بدون  آلوده كردن جامعه به  تحميق و خرافات  ممكن نيست. 
تحميل فلاكت به ٧٠ ميليون مردم با سركوب سياسي به شيوه قرون وسطايي و شريعت اسلامي،  صدها هزار اعدام و زندانهاي مملو از انسانهاي شكنجه شده و دستگيريها و ترورهاي آشكا رو مخفي و تعقيب و شكار جوانان و روشنفكران  ممكن شده است.  مردم را  به روزي انداخته اند كه مساله اول و  اصليش را غم نان و غم زنده ماندن تا فردا و تا هفته بعد تشكيل ميدهد. فقر و فلاكت، مبارزه براي آزادي و حرمت انساني را كند ميكند چرا كه اين حرمت در پايه اي ترين آن كه حق حيات است  پايمال شده است.
براي انداختن مردم به چنين روزگاري برنامه  عريض و طويل لازم شده است:  بسيج  ٢٠ ميليوني لازم شده است تا با خريدن حرمت انساني يه عده انسان محتاج و مفلوك و فقر زده ودادن شندرغازي،  آنها را در مدارس و محله و كارخانه و دانشگاه  به جاسوسي از همكاران و همقطاران و دوستان و همسايه هايشان  وادار كرد.
ايديولوژي كثيف اسلامي لازم شده است تا پشتيبان اين فقر و فلاكت و تئوريزه كننده آن باشد. در اسلام فقر تقديس و رفاه تحقير ميشود. ايدئولوژي  ضدانساني اسلام، مردم را و نيازهايش را حتي نيازهاي جنسي اش را به دنياي ديگر محول ميكند. در بهشت اسلامي دنياي ديگر، همه چيز هست ازبهترين غذاها و ميوه ها تا سكس آزاد و بدون اجازه آخوند و بدون مهريه و جهيزيه و...
اين را به فقرا وعده ميدهند اما خود در همين دنياي "فاني"، همه نعمات را به علاوه فسق و فجور حيوانيشان دارند. بورژواها و آخوندها و وزرا و وكلا و افسران عاليرتبه پاسدار و بسيج و حزب الله و ارتش،  نعمات و لذتهاي نا محدود  را تا خرخره  دارند.

راه حل فلاكت
فلاكت در ايران راه چاره در خود ندارد. برنامه هاي  اقتصادي دولتي و يا وعده و وعيدشان راه حل نبوده و نيست. جمهوري اسلامي خود باني اين طاعون فقر و فلاكت است. جمهوري اسلامي خودِ طاعون است. بايد مسبب فقر و فلاكت مردم  را كنار زد. بايد جمهوري اسلامي را انداخت.
تلاشهاي فردي و گروهي، زرنگي فردي ‌آدمها، رقابت براي قاپيدن كار و يا به دست اوردن مدرك هم اين شرايط را تغيير نميدهد. مردم با هر تلاش فردي و حتي گروهي كه ميكنند و خواهند كرد نميتوانند اين خطر فلاكت را از خود دور كنند. عامل فلاكت را بايد از بين برد. نعمات را بايد از چنگشان در اورد. بانكهايشان را بايد مصادره كرد. كارخانه ها را بايد از آنها گرفت. مسكن و آپارتمانهاي سر به فلك كشيده و كاخهاي آخوندها را بايد تصرف كرد. پولها را بايد ازآنها پس گرفت و به مردم برگرداند. شيرهاي نفت را بايد تا  تصفيه حساب كامل وبرگرداندن همه پولهاي آن به خزانه مملكت، بست.
نگاه كنيد! در اين مملكت تا دلت بخواهد پول و نان و نعمات و امكانات رفاهي و مسكن هست در مقابل هم ميليون ميليون انسان زن و مرد و كودك در فقر و فلاكت  دست و پا ميزنند و مرگ تدريجي فيزيكي وروحي را تجربه ميكنند.
بايد به سرچشمه رفاه دست يافت.  ابزار و امكانات و نعمات دست اقليتي مفتخور است. بايد بر آنها شوريد و همه را از آنها باز پس گرفت.
بايد به بسيجيهاي بخت برگشته و كساني كه غرور و افتخار و شخصيتشان را به شندرغازي فروخته اند گفت بياييد تا همه سهممان را با سربلندي وافتخار از اين مفتخوران باز پس يگيريم. گدايي و گدا پروري  بس است.
بايد به سربازان ارتش و پرسنل  نيروهاي انتظامي گفت چرا پاسبان بانكها و معادن و منابع و گاوصندوقها و كاخهاي سرمايه داران و بانكداران و مديران كارخانه و روسا و وزرا و  تيمساهاي پاسدار و ارتش شده ايد. مگر همينها نيستند كه پدران و مادران و برادر و خواهران ما را به اين روز انداخته اند؟ دفاع از ثروت و قدرت بورژواها و آخوندها و مبلغين اسلامي خجالت آور است. آماده باشيد و  به صف ما بپيونديد!
ادامه عمر جمهوري اسلامي يعني  تداوم فلاكت.  بايد اين مسبب فقز و فلاكت و بيحرمت كردن
انسان و محتاج كردن انسانها  به نان روزانه را برداشت و يك جامعه، يك زندگي شاد و ازاد و برابر ساخت.