نقل از نشریه پرتو شماره ١٨

تورم، بیکاری و گرانی: طبقه کارگر و مردم زحمتکش قربانیان نظام سرمایه دارای

پرتو: این روزها در ایران بحث گرانی و تورم و فشار اقتصادی بر مردم كه زندگی آنان را فلج كرده یكی از مسائل مورد توجه تلویزیونها، سایتها، روزنامه ها و خود دولت است. در این رابطه استدلالات مختلفی برای توجیه این پدیده ارائه می شود. از جمله؛ احمدی نژاد مشکل را ناشی از یك مافیای اقتصادی می داند، عده ای عامل این مشکلات را دولت احمدی نژاد میدانند، جناح مقابل احمدی نژاد، اصولگرایان و ناسیونالیست های ایرانی خارج از چارچوب دولت نظرشان بر این است که مدیریت آخوندها کارآمد نیست. عده ای علت را نقدینگی و پول  زیاد موجود در بازار میدانند. یك دیدگاه هم به دعواهای موجود بین بانک مرکزی واحمدی نژاد اشاره دارد و اینكه بانک مرکزی خواستار پیش برد سیاست های خود است و تمایلی به كنترل دولت بر جریان حرکت سرمایه مالی ندارد و از این گونه تحلیل ها.  شما در این رابطه چه فکر می کنید؟ به نظر شما چرا در این دوره با وجود درآمد نفتی هنگفت،  فقر و گرانی بیداد می كند؟

 

کورش مدرسی: اینها با هم تناقضی ندارند. معمولا فقر و گرانی در کنار ثروت می آید. این منطق جامعه سرمایه داری است. منتهی شما یک عبارتی را به کار بردید که لازم می دانم آن را تصحیح کنم. آن هم این است که شما گفتید گرانی و تورم زندگی مردم را فلج کرده است كه من با این موافق نیستم. گرانی و تورم زندگی همه مردم را فلج نكرده است. بخشی از مردم به دلیل این گرانی  و تورم دارند به ثروت شان می افزایند و بخش وسیعی از آنان كه اساسا طبقه کارگر، زحمتکشان و بخشی از مزد بگیران پایین جامعه را شامل می شود، خانه خراب شده اند.  در واقع  فلسفه تورم همین است که پول و معیشت را از اقشار پایین جامعه و بخصوص طبقه کارگر گرفته و بر سفره سرمایه دار بیافزاید. دلایلی كه برای این پدیده طرح می شود بشدت پوچ و متناقض است.

می گویند پول نفت به جامعه تزریق شده است. خوب، این پول و ثروت، ناگهان کجا رفت و چه بر سرش آمد؟ تا آنجایی که به مردم کارگر و زحمتکش جامعه برمی گردد، بیش از پیش در حال بیکار شدن هستند و زندگی شان خراب تر می شود. اكنون سالها است كه گوشت از سبد مصرف خانواده کارگر و زحمتکش حذف شده است و حال دارد لوبیا وبرنج و نخود و دیگر مایحتاج اولیه هم حذف می شود. این ثروت حاصل از فروش نفت که ظاهرا به جامعه تزریق  شده و دارد می شود حتما جای دیگری رفته است.  دود که نمی شود و به هوا برود!

واقعیت این است که این ثروت در دست بورژوازی، سرمایه داران و دولت به عنوان نماینده سرمایه داری متمركز شده است. افزایش قیمت كالاها برای سرمایه دار مسئله ای نیست. او هم به همان اندازه قیمت اجناس خود را بالا برده و سود را بالا نگاه میدارد. آن کسی که قیمت کالایش بالا نمی رود کارگر است. كالای كارگر نیروی كارش است. در واقع كارگر نیروی كار خود را در قبال مزد می فروشد.  در همه جای دنیا به همین صورت است. معنی تورم در واقع یعنی اینكه قیمت اجناس و كالاها افزایش و در مقابل، ارزش پول كاهش می یابد. اگر پول را هم یک کالا به حساب بیاوریم، یك كارگر مزد بگیر و  زحمت کش كه  جنسی جر نیروی کارش برای عرضه ندارد دستمزدش پایین میاید. و در مقابل كسی كه دارای املاك و كارخانه و ثروت و انواع اجناس و کالاهاست، كارش می گیرد چون قیمت اینها همه افزایش یافته است.

دلیل این امر بحث دیگری است. اما خود این مکانیسم، خاصیت بورژوازی است و ناشی از سوء مدیریت نیست همان طور که بیکاری ناشی از سوء مدیریت نیست بلكه خصلت جامعه سرمایه داری است.  سرمایه داری خود یك تئوری دارد كه یک درصد بیکاری برای جامعه مفید است از این رو هر وقت میزان سود كاهش یابد بیکاری را افزایش میدهند تا كارگر مجبور شود با مزد كمتر كار كند. این همان  فلسفه زدن معیشت طبقه کارگر و زحمتکش جامعه به نفع سرمایه داران و تجار و كسانی  است که ثروت ها را تصاحب كرده اند. جامعه ایران مطلقا فقیر نیست. ثروت در آن موج میزند. منتهی این ثروت در دست بخشی از جامعه به اسم طبقه سرمایه دار متمركز است كه بخش زیادی از آن ممكن است از جمهوری اسلامی هم خوشش نیاید ولی دارد از قبل وجود آن نفع می برد.

 

پرتو: تا چند سال قبل تورم و گرانی در این سطحی که امروزهست نبود. علت به نظر شما چیست؟

 

کورش مدرسی: وقتی که احمدی نژاد به صحنه سیاست ایران آمد ما گفتیم که این نشانه عروج اهمیت مسئله اقتصاد است. احمدی نژاد عملا با یک پلاتفرم اقتصادی که متوجه مردم محروم بود جلو آمد. به این دلیل که در جامعه مسئله اقتصاد و تامین معیشت مردم به جلوی صحنه رانده شده بود. این نیازمند  یك مدل و تئوری اقتصادی و همچنین راه كارهای آن بود.  اكنون جمهوری اسلامی در موقعیتی قرار دارد كه باید با مسئله ی اقتصاد تعیین تكلیف كند.  به نظر می رسد كه در این راه مسیر خیلی روشنی را هم در پیش گرفته است.  جمهوری اسلامی می خواهد خودش را در بازار جهانی سرمایه ادغام کند.  یکی از هدفهای اصلی جمهوری اسلامی این است که به عضویت سازمان تجارت  جهانی درآید. لازمه این كار این است كه از میزان تعرفه ها بكاهد. اما با این كار قیمت اجناس خارجی وارد شده به كشور كاهش میابد كه در رقابت بین دنیای سرمایه داری کارخانه ای که در ایران سود آور نباشد ورشکست خواهد شد. نیشکر هفت تپه  و صدها كارخانه نساجی نمونه هایی از این دست است كه به دلیل عدم سودآوری بسته شده اند. در منطق سرمایه داری دنیا این مهم نیست كه كارخانه ها مایحتاج مردم را تولید میکنند، این مهم نیست كه عده زیادی در آنها دارند کار میکنند، بلكه مهم میزان سودآوری آنها است. مکانیسمی که امروز جمهوری اسلامی آن را تعقیب میکند این است كه این كارخانه ها را به مكانی سودآورتر منتقل كند. سیاستش رفتن به سمت بازار آزاد سرمایه داری است. و كارگر آگاه باید بداند كه از ایجاد بازار آزاد سرمایه هیچ نفعی عاید طبقه کارگر و زحمتکش آن جامعه نمی شود.

 

پرتو: شما به كارخانه نیشکر هفت تپه اشاره کردید. در سطح سراسری كم نیستند كارگرانی كه حرف احمدی نژاد را تكرار می كنند كه مافیای اقتصادی بعضی کالاها را با قیمت ارزان وارد می کند و در نتیجه مراکز كار آنها از سوددهی افتاده و نهایتا تعطیل و به بیکاری آنها منجر خواهد شد لذا از دولت میخواهند كه از آنها پشتیبانی کند. مانند تعدادی از کارگران نیشکرهفت تپه  كه برای جلو گیری از بستن كارخانه دچار این توهم شده بودند كه گویا اگر دولت حمایتشان كند میتوانند كارخانه را خود با سود دهی خوب  بگردانند.  حالا اگر به اختلاف بین بانک مرکزی و دولت احمدی نژاد برگردیم، این مشغله در میان بخشی از كارگران بوجود می آید كه آیا طرح اقتصادی احمدی نژاد بهتراست یا طرح بانک مرکزی؟ و آیا طرح وزیر سابق اقتصاد و دارایی بهتر بود یا این محصول جدید دولت؟ شما در مقابل چنین بحثهایی كه در جامعه دامن زده می شود چه نظری دارید؟

 

کورش مدرسی: اینها مدلهای مختلف اقتصادی قدیمی ای هستند، شاید برای اقتصاد دان های اسلامی كمی جدید باشد. بحث بر سر كار مولد و غیر مولد است كه به قرن ١٨ میلادی بر میگردد. یكی میخواهد كارهای خدماتی را كم كند، جاده كشیدن و مدرسه و بیمارستان ساختن و ... را  غیر مولد میداند و در عوض باید پول را در ساختن كارخانه سرمایه گذاری كرد كه کاری است مولد. در منطق سرمایه داری کار مولد آن کاری نیست كه به درد مردم میخورد. بطور مثال یافتن راههای درمان بیماری سرطان اگر سود تولید نکند مفید و مولد نیست. این منطق قدیمی سرمایه داری است. احمدی نژاد هم كه ظاهرا در مقابل آنها قرار دارد در اصل با آنها اختلافی ندارد بلكه هدفش به نحوی مهار کردن اعتراضات مردم با استفاده از یک پلاتفرم پوپولیستی است. ما اگر منطق تورم را بدانیم متوجه خواهیم شد كه این پدیده چیزی نیست که سر همه دنیا خراب شود بلكه بر سر عده ای خراب میشود كه کارگران و زحمتکشان و اقشار پایین جامعه هستند. این پدیده علتش برخلاف آنچه بعضی از تحلیل گران می گویند تنها از سوء  مدیریت نیست بلكه اساسا ناشی از ماهیت اقتصاد سرمایه داری است.

در این میان مهم این است كه چشم مردم و بخصوص طبقه کارگر به این واقعیات باز شود و متوجه شوند كه طرفین این ماجرا دزدهایی هستند که دارند در مورد نحوه دزدی از جامعه تصمیم می گیرند. اگر این دو طرف با هم در حال جنگ اند، حق ندارند به معیشت كارگر دست بزنند، بروند از جیب طبقه خود مایه بگذارند، حق ندارند از طبقه ما بزنند. آن بخش از کارگران نیشکر هفت تپه که حمایت دولت را از صنایع در حال ورشكستگی خواستار بودند و فكر میكردند كه خود آنها میتوانند جلو آن را بگیرند داشتند اشتباه مهلکی مرتكب می شدند. چراكه نه تنها اوضاع علیه خود آنان برمیگردد بلكه خود را به مامور بی جیره و مواجب استثمار بیشتر از خود تبدیل میكند. وقتی تحت منطق دنیای بازار آزاد شکر تولید شده در كوبا را در هر حال بطور قاچاق از دبی با نصف قیمت  وارد میكنند، كارخانه مذبور حتی به فرض حفظ  شدن باز ورشکست می شود.

این بازی مربوط به سرمایه داران است و كارگران باید خود را وارد این بازی نكنند. باید سرمایه داری را برانداخت و سوسیالیسم را آورد که تولید در آن برای سود دهی نیست. اما تا آن زمان  طبقه كارگر باید جلو سیستم سرمایه داری را سد ببندد. باید از معیشت و خانواده و زندگی خود دفاع کند. و این كار راههای مختلفی دارد. اما هر چه هست  بازی کردن در این میدان اشتباه مهلکی است و طبقه كارگر را با سر به زمین زده و بخشی آز آن را به مامور و سرکارگر بخش دیگر تبدیل میكند.

 

پرتو: در این شرایط كم نیستند كارگرانی كه چشم به حمایت دولت دارند چرا كه این كار موقتا" هم كه شده مراکز اقتصادی رو به ورشکستگی را كه محل كار كارگران هستند نجات میدهد، با توجه به اینكه دولت در این سالها چنین حمایت هایی را كرده است. نظر شما چیست؟

 

کورش مدرسی: دقیقا خود جمهوری اسلامی طی همین سالها به این نتیجه رسیده است كه حمایت از صنایع رو به ورشكستگی علاوه بر كارخانه های مربوطه خود دولت را نیز به كام ورشكستگی خواهد كشاند. دولت به همین جایی رسیده كه معلوم شده موفق نبوده و باید مدلش را عوض كند. اشتباه است اگر فکر کرد سرمایه داری حمایتی، طبقه کارگر و زحمتکشان را نجات میدهد. این فرمولی است که سالهای سال به خورد طبقه کارگر و زحمتکش جامعه داده اند که طرفدار مدلی از سرمایه داری شود در مقابل مدل دیگر آن.

در حال حاضر دولت بخش زیادی از پول و ثروت را به دست سرمایه دارها داده است. اما با این حال رئیس بانک مرکزی از دولت می خواهد كه پول را صرف ساخت جاده و بیمارستان و مدرسه نکند و به دست سرمایه دارها بدهد که سرمایه گذاری كنند و در آینده جامعه را به قیمت خون و عرق و نکبت و بدبختی میلیونها کارگر و زحمتکش ایران مرفه کنند. خوب، این یک راه حل است. احمدی نژاد هم از آن طرف یك مدل دیگری را به دست گرفته كه همه این كارها را نمی كنیم و در عوض میخواهیم از نیشکر هفت تپه حمایت کنیم.

به نظر من هردوی اینها به یك اندازه پوچ اند. همانطور كه گفتم طبقه کارگر و کمونیست ها نباید این بازی را قبول کنند. این بازی مربوط به سرمایه داری است. جواب ما این است که باید تولید برای سود را برانداخت، کار مزدی را برانداخت، تولید باید برای منفعت جامعه باشد و هرچیزی که برای جامعه مفید است باید تولید شود. باید هر کس حق برخورداری از نعمات زندگی را به طور مساوی داشته باشد.

 

پرتو: مسئله دیگر بحث خصوصی سازی مراکز اقتصادی است. در این پروسه بخشی از مراکز کارگری اعتراض می کنند به اینكه همه چیز به دست سرمایه دار می افتد و تعطیلی كارخانه و خانه خرابی آنان را به دنبال خواهد داشت. در این رابطه مبارزات کارگری بر سر سرمایه خصوصی و دولتی متمركز می شود. شما چطور فکر می کنید؟

 

کورش مدرسی: این واقعی است و همه جای دنیا این طوری است. دولت یک وقتی در شرایطی بخشی از صنایع را دردست می گیرد یا مجبور به این كار می شود. بطور مثال جمهوری اسلامی بعد از انقلاب  به دلیل منفعت سیاسی و امنیتی آن دوره بخشی از صنایع را در دست گرفت تا نظم جامعه را حفظ  كند. وقتی دولتی این کار رامی کند به این معنی است که اساسا سود فاکتور تعیین کننده نیست. وقتی دولت حاضر است از مردم و از بقیه درآمدهایش مالیات بگیرد و از قبل آن به بخش صنایع سوبسید بدهد برای این است كه می خواهد كنترل خود را روی آنها حفظ كند. هم اكنون تمام كشورهای اروپایی در حال دادن سوبسید بسیار عظیمی  به دهقانان اروپایی هستند برای اینکه تولید غلات و مواد غذائی کشاورزی را در اروپا سود آور کنند. چون در واقع وارد كردن این محصولات سودآوری بیشتری دارد تا تولید آنها. سرمایه داری برای یک دوره ای این کار را می کند ولی بعد مجددا آن را به بازار آزاد واگذار می كند و در این صورت دقیقا همان چیزی اتفاق می افتد که کارگران فکر می کنند. یعنی  دیگر هیچ حمایتی نیست، سود کاملا حاکم می شود، دستمزدها به سرعت كاهش می یابد، كارگران را بیكار می كنند و امنیت اجتماعی از بین میرود. باید بپذیریم كه منطق جامعه سرمایه داری همین است.  حال راه اعتراض به این پدیده این است که كارگر از  دولتی کردن سرمایه طرفداری كند؟!

در روسیه همین کار را کردند. همه چیز را تقسیم دولتی کردند و سپس معلوم شد دولت اقتصاد را نمی تواند خوب بگرداند و بعد از مدتی ورشکست شد. ممكن است این مدل برای كوتاه مدت كارآیی داشته باشد اما در طولانی مدت باید به بازار آزاد سرمایه بازگشت. تولید سرمایه داری منطق دارد نمی توان این منطق را نادیده گرفت یا آن را دور زد.

جمهوری اسلامی هم با همین پلاتفرمها بر سرکار آمد اما به تدریج به این نتیجه رسید که باید به صندوق تجارت جهانی و به صندوق بین المللی پول بپیوندد. به این نتیجه رسید كه باید تعرفه ها را بزند، دروازه سرمایه گذاری را باز کند. بدون ایجاد این تغییرات هیچ سرمایه داری حاضر به سرمایه گذاری نیست. هر دولتی اگر مطابق سیستم سرمایه داری عمل می کند باید بتواند سرمایه جلب کند و جلب سرمایه معنی اش این است كه باید مطابق قواعد بین المللی سرمایه عمل كرد. هیچ دولت سرمایه داری ای نمی تواند از خود قانون بسازد. اگر طرفی این قوانین را رعایت نكند طرف دیگر او را به بازی نمی گیرد.

كلام آخر اینكه اگر میخواهیم دنیای سرمایه داری را عوض کنیم، باید آن را از بیخ براندازیم. منظور این نیست كه تا برپایی  سوسیالیسم هیچ کاری نکنیم بلكه تا جایی كه  زورمان  میرسد باید سدهایی دفاعی در مقابل سرمایه داری از دولتی و خصوصی اش ببندیم كه آن هم راههای خود را دارد.

 

پرتو: شما اشاره کردید که سیاست های هر یک از جناح های حاکم در ایران بر علیه منافع کارگران و زحمتکشان است. احمدی نژاد در سفر های استانی اخیرش پروژه هایی را تصویب كرده که مستقیما سودی برای دولت ندارد. برای مثال تصویب بودجه برای گاز رسانی به روستاها در برخی مناطق. در مقابل بانک مرکزی می گوید این نحوه هزینه کردن بودجه باعث می شود که آنها نتوانند به طرح های زیر بنایی اقتصادی وایجاد اشتغال بپردازند. این باعث می شود بخشی از مردم تحت تأثیر سخنگویان، تئوریسین ها و صاحب نظرانی كه خود را اصولگرا می نامند و طرفدار احمدی نژاد هستند قرار بگیرند. حتی بخشی ازکسانی که خود را به نوعی چپ می دانند می گویند طرح هایی که احمدی نژاد پیش می برد بد نیستند. اگر این کارها هم نشود که دیگر چیزی به مردم نمی رسد. از طرفی مخالفان این جناح می گویند که احمدی نژاد بدلیل نزدیکی به پایان دوره ریاست جمهوری اش و برای برنده شدن در انتخابات دور بعدی وکسب آرا، دست به کارهایی می زند که جنبه تبلیغاتی دارد. جناح مدافع احمدی نژاد هم در جواب می گویند که ما پروژه هایی برای مردم داریم که اگر آنها را به پیش نبریم برای آنان کاری نکرده ایم و به آنها می گوید مافیای اقتصادی و... نظر شما در این باره چیست؟

 

کوروش مدرسی: اگر یادتان باشد یک دوره ای بود که خاتمی و دو خرداد دم از آزادی سیاسی و انجام اصلاحات سیاسی می زدند. همان وقت جناحی از رژیم می گفت که باید اصلاحات اقتصادی انجام گیرد. با توجه به شرایط  و وضعیت آن روز و توهمی که در بخشی از جامعه به وجود آوردند و حمایتی که از سوی آنان شدند، دو خردادی ها بر سر کار آمدند. منتهی ما همان وقت یک بحث معتبری را مطرح و دنبال کردیم که اکنون نیز به یک معنا آن بحث، در چهار چوب دیگری صدق می كند. ما گفتیم که بحث اصلی جناح ها بر سر بقای جمهوری اسلامی است. هر دو جناح خواهان ماندن نظام حاکم اسلامی هستند. اما هریک برای این هدف راه حل های متفاوتی را به اجرا می گذارند و در ظاهر حتی ممکن است برخورد های تندی هم با یکدیگر داشته باشند.

آن زمان گفتیم واکنون هم می گوئیم که راه ما این نیست. راه نجات و راه بیرون آمدن از نکبت جمهوری اسلامی، نکبت فقر، تورم، بیکاری و دیگر معضلات جامعه افتادن به دنبال این یا آن جناح حكومت نیست. چرا که هر دو با راههای متفاوت سعی در نگهداشتن و بقای سیستم و نظام موجود را دارند كه اساس و مادر بدبختیهای جامعه است. امروز در جمهوری اسلامی مسئله اقتصاد به جلو صحنه آمده و همه جناح های جمهوری اسلامی به این توافق رسیده اند که اگر جمهوری اسلامی شانسی برای ماندن داشته باشد این است که مقداری دم و بازدم سرمایه داری در ایران را آزاد کرده و مجال نفس کشیدن آسوده تری به سرمایه بدهد. نتیجه عملی آن انجام یک سری کارها است، که آنها را به دو راه حل عمده می رساند. یک راه همان طور كه اشاره شد، راه حل بانک مرکزی است كه یک شیوه كاملا تاچریستی است. من مطمئنم بعد از مدتی امثال آقای گنجی هم پشت این سیاست می روند. چون گنجی از قبل هم سیاست پشبرد یک راه حل تاچریستی و ریگانیستی و به اصطلاح سیستم لیبرال اقتصادی را در نظر داشته است. من فكر میكنم كسانی چون رفسنجانی و دارو دسته های دیگر و اصولگرایانی چون لاریجانی هم ممکن است به همان جهت حركت كنند.

جناح احمدی نژاد هم میخواهد به شكلی تنظیم شده، هدایت شده و مدیریت شده از این راه عبور کند. اینها میخواهند این روند را با یک سری کارها همراه كنند که مردم ناگهان و به ناچار به انفجار ناشی از فقر نرسند. راه احمدی نژاد این است و سرمایه سیاسی اش را روی چنین پوپولیسمی متمركز كرده است. هیچ کدام از این راهها دردی را از طبقه كارگر و زحمتكش جامعه دوا نمیكند. چون آن مدینه فاضله ای که دارند نشان می دهند خود جهنم دیگری است. دارند طبقه كارگر را از جهنمی  به یک جهنم دیگر می اندازند.

 

پرتو: یعنی شما می خواهید بگوئید احمدی نژاد در فکر بقای رژیم است؟

 

کوروش مدرسی: بله، بی تردید. هر دو جناح به بقای رژیم فکر می کنند. جناح مقابل احمدی نژاد فکر می کند که با لیبرالیزه کردن سریع اقتصادی و با سیاستهای تاچریستی و ریگانیستی و کلا باز کردن درهای سرمایه داری آزاد می توانند سریع تر به سمت بازار جهانی سرمایه پیش بروند. در نتیجه سرمایه  هم جذب می شود و ماجرای کسادی بازار و بحران اقتصادی هر چه سریع تر پشت سر گذاشته می شود. اما جناح احمدی نژاد فکر می کند که این راه طولانی تراز این هاست که طرف مقابل می گوید و معتقدند که باید هدایت شده تر جلو رفت. مقصد هر دو طرف یكی است اما با مسیرهای متفاوت. هر دو می خواهند سیستم راحفظ کنند و یک قدم از دوره خاتمی هم جلوتر آمده اند. 

برون رفت از این بحران اقتصادی به معنای خوشبختی مردم  نیست. بلکه منظور این است که میخواهند بخش بزرگی از سرمایه داری را پشت سر خود بیاورند تا بتوانند از این ایزوله گی  درآیند و در واقع جمهوری اسلامی را از این کنج انزوایی که در آن گیر کرده نجات دهند.

 

پرتو: وقتی به سراغ سایتهای احزاب مختلف میرویم بطور مثال سایت رضا پهلوی می بینیم كه در مورد مسائل کم اهمیت تر پیام می دهد اما در مورد تورم و گرانی مطلقا چیزی نگفته است.  سایت حزب مشروطه که حزبی به هر حال زیر سایه سلطنت است هم هیچ چیزی در مورد  گرانی وتورم موجود و زندگی امروز مردم ندارد. بر عکس و اتفاقا عین استراتژی ای که دانشجویان هوادار این خط امروز در بعضی از دانشگاهها پیش می برند را منعكس میكنند که مثلا چرا Google اسم خلیج فارس را تغییر داده، یا اینکه چرا احمدی نژاد در مذاکره با همسایگان عرب کمتر مدافع منافع ملی بوده و یا  در فلان سفرش با فلان خانم دست نداده در حالیکه مصدق اینطوری بوده و...  به هر حال می خواهم بگویم که انتقاداتشان اصلا متوجه معضلات كنونی جامعه و به حكومت و دولت احمدی نژاد نیست، یعنی واقعا حرفی ندارند که بزنند؟

 

کوروش مدرسی: دقیقا همین طور است. اگر هر كدام از اینها و بطور مثال رضا پهلوی بخواهد در مورد سیستم موجود و یا هر كدام از مدل های مورد دعوا یعنی مدل تاچریستی و یا سرمایه داری هدایت شده تر نظری بدهد، باید از یکی از این دو حمایت کند. و سپس اجبارا در مقابل این صورت مسئله قرار می گیرد كه آیا رژیم مورد نظرآنها تورم را از بین می برد؟ یا بیکاری را از بین میبرد؟ و طبیعی است كه هیچ سرمایه داری چنین تعهدی را به کسی نمی دهد. این یکی از مشکلات آنها است. مشکل دیگرشان این است که، مانند برخی که بحران اقتصادی حكومت را از مذهبی بودن و عدم آشنایی آن با اقتصاد جهانی و غیره می دانند، چگونه این بحران را از وجه سرمایه داری رژیم حذف و به اسلامیت آن نسبت دهند.

در حالیكه می بینیم در انگلیس دوران تاچر که نه تنها اسلامی نبود و خیلی هم با اقتصاد آشنا بود پدیده ای اتفاق افتاد که منجر به یك بحران بیکاری عظیم شد. چنین اتفاقی در ایران به خانه خرابی و مرگ و میر ناشی از گرسنگی و به فلاکت كشیده شدن بیش از پیش مردم خواهد انجامید. ایران که چنین سیاستهایی را بر نمی دارد. یك سرمایه دار در ایران مشكلی با گذار به سرمایه داری بازار آزاد ندارد، اما کارگر و زحمتکش آن جامعه باید از خود  بپرسد كه به من چه ربطی دارد كه شما سود نمی برید؟ مگر من به شما بدهکارم که برای شما سود تولید کنم؟  من می خواهم جامعه ای درست کنم که در آن نه تنها سود بردن مجاز نباشد بلکه جرم محسوب شود، جامعه ای می سازم كه عده ای از قِبَل کار دیگران سود نبرند. ما باید آدمهای برابر باشیم و برای برابری و مطابق آنچه که نیاز جامعه است کار و تولید کنیم. مگر در خانه انسان برای سود، تولید می کند؟ مگر وقتی در خانه، در یخچال را باز می کنید هر کسی كه آن روز بیشتر کار کرده است بیشتر می خورد؟ مگرحساب باز می کنند که چه کسی چقدر کار کرده؟ چرا وقتی كه به سطح جامعه میاید یکی می شود سرمایه دار که در یک عمارت ٥٠ طبقه زندگی می کند و دیگری كه بیشتر از او كار میكند حتی آلونکی برای زندگی  ندارد؟

در حال حاضر علائم کاملا آشکاری این را نشان می دهد كه دشمنی بخشهای بالای بورژوازی ایران و حتی بخشهایی از خرده بورژوازی مرفه ایران، با جمهوری اسلامی دیگر جنبه اخلاقی و فرهنگی  دارد و در سطح مانده است. این را در همانطور كه شما هم اشاره كردید در تبلیغات لس آنجلسی ها و در پاسیو شدن سیاسی جریانات راست و محدود شدنشان در عرصه اقتصادی میتوان دید. این ها از سیاست های طبقه خود دفاع و پشتیبانی می كنند نه از طبقه كارگر جامعه.

این واقعیتی است باید آن را دید و در مقابل تعرض آشكار بورژوازی به طبقه کارگر سد بست.  طبقه سرمایه دار می خواهد به قیمت خانه خرابی طبقه کارگر و زحمتکش آن جامعه خود را از این بحران در بیاورد. ما به چه نحو باید  در مقابل آن سنگر ببندیم، این همان اقدامات روشنی است که حزب ما بارها راجع به آنها حرف زده و گفته که چه کار می شود کرد و چگونه می شود این صف مبارزه را وسیع کرد و نگذاشت که تعرض به سطح معیشت جامعه تا به این حد انجام شود.

 

پرتو:  آقای مهدوی کنی گفته بود که مردم توقعشان بالا رفته است. اگر مردم توقعاتی را که امروز دارند نداشتند و می توانستند به آنچه قبلا داشته اند قانع باشند، این مشکل بصورتی که امروز در مقابل جامعه قرار گرفته وجود نداشت. نظر شما چیست؟

 

کوروش مدرسی: حتما همین طور است. مردم توقعشان بالا رفته است. اما مسئله این است كه آنها فقط خود را مردم حساب می كنند. آقای مهدوی کنی و کل جرگه ی آخوند آن جامعه و سرمایه دارها توقعشان و ثروتشان بالا رفته، اما آیا کارگری که نان ندارد بخورد هم توقعش بالا رفته است؟. باید درسی به او داد که بفهمد كه آدمهایی که در آن جامعه کار می کنند و زحمت می کشند و فقط می خواهد زنده بماند را هم مردم حساب کند. آیا توقع خود آقای كنی مثل ١٠ یا ٢٠ سال پیش است؟ آیا واقعا مثل ٣٠ سال پیش زندگی می کند؟ اینها شرم ندارند. باید تف به صورتشان انداخت! اینها نماینده های کثیف بورژوازی هستند كه باید سرنگونشان كرد. این جمله کنی، جمله ای اسلامی نیست بلكه در دفاع ازسرمایه داری است. چیزی است که همه دولتهای سرمایه داری و سرمایه داران می گویند. مردم توقعشان بالا رفته پس از معیشت شان بزنید، کمربندها راسفت کنید، باید بیشتر کار کنید و ... تا سرمایه دارها و آخوند ها ی مفت خور روز به روز شکمشان بالاتر بیاید و گردنشان از قبل كار دیگران کلفت تر شود!

 

پرتو: بخشی از تحلیلگران اقتصادی که بیشتر در صدای آمریکا دیده می شوند، می گویند که بعضا این دعوای سیستم از نوع سوسیالیستی است با نوع بازار آزاد. می گویند که چون هنوز اقتصاد ایران در چهار چوب اقتصاد بازارآزاد جا نیفتاده و کنترل های دولتی موجود است، مانند دولتهای کمونیستی که اقتصاد را کنترل می کنند، نمی گذارند که اقتصاد ایران راه شکوفایی را درپیش گیرد، در این مورد شما چه نظری دارید؟

 

کوروش مدرسی: ببینید این دو وجه دارد، یکی  اینکه همان داستان قدیمی که اسم سرمایه داری كنترل شده را گذاشتند سوسیالیسم و از نیروهای چپ و حزب توده گرفته تا روسیه وامریکا و همه، این را به طبقه کارگر و زحمتکش دنیا خوراندند. وجه دیگر بطور واقعی خطی است كه بانک مرکزی دنبال می كند.  گفتم که اگر رضا پهلوی هم بخواهد در این مورد حرف بزند مجبور است همین را بگوید. خود امریکا وسعش می رسد که این را بگوید اما یک اپوزیسیون سیاسی ضد جمهوری اسلامی که دیگر  نمی تواند بیاید و این حرف را بزند.  بانک مرکزی هم همین را می گوید، گنجی و تا حدودی رفسنجانی و لاریجانی هم همین را می گویند. خوب معلوم است وقتی شما وارد این دعوا بشوید باید  بالاخره طرفدار یکی از این ها بشوید، چرا که سرمایه داری راه سومی  ندارد. بحث ما این است که باید از این مسئله در آمد. راه حل دیگری هست. باید این سفره را جمع کرد سفره دیگری پهن کرد. باید گفت كه ما قانونهای شما را قبول نداریم. بروید تئوری هایتان را هر طور كه می خواهید حل کنید، اما حق ندارید به معیشت ما دست بزنید . به كارگر چه مربوط است که نرخ پول پایین آمده است؟ خوب نرخ پول آمده پایین و تورم ایجاد شده، لطفا دستمزد كارگران را نسبت به این تورم بالا ببرند! این که ایرادی ندارد، مالیاتهای غیر مستقیم را حذف کنند  وهمه مالیاتها را مستقیم بگیرند. نمی شود که كارگر از قبل آن نان خشکی هم که میخرد مالیات بپردازد. نصف پول چای خشكی که میخرد مالیات باشد، مالیات را از آن کسانی که دارند بگیرند، چرا از كارگر می گیرند؟

 

پرتو: بخشی از صاحبنظران در همان صدای امریکا می گویند که در وضعیت اقتصادی ایران نیرویی که خیلی مقصر است ولایت فقیه است. آخوندها نمی گذارند  که سرمایه گذاری در جاهایی که باید انجام گیرد. نمی گذارند سرمایه امنیت داشته باشد. آخوندها تصمیم می گیرند. خامنه ای بالاتر از همه تصمیم می گیرد. احمدی نژاد هراز گاهی تصمیماتی می گیرد و اینها به نوعی در پروسه ای که باید اقتصاد ایران تا  شکوفایی طی کند وقفه ایجاد می کنند. مثال می آورند از کشورهای جنوب شرق آسیا و هند و چین و اینكه در ایران هم میتوان مانند آنها عمل نمود. نظرتان در باره این نوع انتقادات چیست؟

 

کوروش مدرسی: ببینید این یک واقعیت است. در یك حکومت فقاهتی که ولی فقیه حرف اول را می زند و تصویب قانون در دست آخوندها است سرمایه امنیت لازم را نخواهد داشت. این تناقض ذاتی از روز اول همراه جمهوری اسلامی بوده است. یك سرمایه دار كه میداند فلان آخوند میتواند از کسی پولی بگیرد و فردا صبح که از خواب بیدار شد فتوا بدهد و بدون هیچ قانونی اموال وی را مصادره کند، طبیعی است كه در آنجا سرمایه گذاری نخواهد كرد. اما من فکر می کنم روالی که شروع شده و کل این دعوا بر سر همین است که چگونه این سیستم را هر چه بیشتر به سمت یک سیستم بازار آزاد ببرند. صورت مسئله لااقل از سوی بخش بالای جمهوری اسلامی قبول شده و هر دو جناح هم می خواهند سیستم را به آن سمت ببرند که  قانون حاکم باشد نه فتوا و فقاهت. روشن است كه انجام این كار ساده نیست و درد سرهای خود را دارد. با هزار و یک دعوا و اما و اگر روبرو می شود. به اضافه اینکه، بالاخره این مسیر را از دو جاده می شود طی کرد.  مسیری است که تنها یک راه ندارد و همانگونه که گفتم یا باید به گونه تاچریستی زد زیر همه چیز و یا اینکه مانند جناح احمدی نژاد عمل كرد.

اگر بخواهند به مدل تاچر عمل كنند، در درجه اول فلاکت یک دوره بسرعت افزایش می یابد که اعتراضات توده ای را به همراه خواهد داشت. دوم اینکه، حذف نقش آخوندها و سیستم فقاهتی موجود از سیستم حکومتی کار ساده ای نیست. به برداشتن غدد لنفاوی از بدن انسان میماند. با این کار هم برای خودشان وهم برای سیستم شان خلا سیاسی ایجاد می كنند.

راه حل دیگر همان است كه احمدی نژاد آن را در دست گرفته است و آن  به تدریج و آرام آرام گام برداشتن، تعرفه ها را زدن، بنزین را گران كردن، اشتغالهای خدماتی درست كردن وغیره است تا هم جلوی شورش مردم را بگیرند و هم خرد خرد انتخابات ها را ببرند  و ... این دو مدل مسیرهایشان متفاوت است اما هدف یكی است.

 

پرتو: به شیوه چین نمی شود که هم یك چار چوب سیاسی ثابت داشته باشند و هم به لحاظ اقتصادی برنامه هایشان را پیش ببرند؟

 

کوروش مدرسی: همانگونه كه اشاره شد در جمهوری اسلامی اسلام و فقاهت و فتوا نقش تعیین کننده دارد و این با امنیت سرمایه خوانایی ندارد. از این رو ایران مانند چین نمی شود. سرمایه داری عقلش را از دست نداده است که در چنین سیستمی سرمایه گذاری كند. مگر اینکه ببیند این سیستم در حال عوض شدن است و دارد به سمت ادغام در بازار جهانی میرود که دیگر جایی برای فتوا و فقاهت در آن باقی نمی ماند. اقتصاد ایران به شیوه فعلی نمی تواند به اقتصاد چین شبیه شود. این توهمی بود که در دوره رفسنجانی وجود داشت. آن موقع هم ما گفتیم که این امكان پذیر نیست. اما جمهوری اسلامی در این مقطع دارد به مسیر دیگری می رود. به همین خاطر است كه كسی مثل رفسنجانی تا حدودی از این حلقه بیرون افتاده است.

در هر حال به هر مسیری که بخواهند بروند که خواهند رفت، کار ما و طبقه کارگر این نیست که متخصص تجزیه و تحلیل بهترین روش سرمایه داری برای آنان بشویم. سرمایه داری یعنی خوردن از عرق جبین و از قِبَل کار کارگر و زحمتکش جامعه. حال هر مسیری كه برود، جز این نیست. ما و کارگر و زحمتکش آن جامعه هم باید مسیر خودمان را برویم.

 

پرتو: یعنی می شود در حالی که اقتصاد با بحران روبروست کارگران و مردم بتوانند حرفشان را جلو ببرند؟

 

کوروش مدرسی: دقیقا می توانند و می شود. مردم اگر جمع بشوند، اگرطبقه کارگر و زحمتکش جامعه متحد بشوند، می شود. اگر مثلا كارگران نیشکر هفت تپه، بیمه بیکاری مکفی برای همه افراد شاغل و بالای ١٦ سال را به عنوان پرچم خود بر می داشتند، به نظر من شانس موفقیت شان بیشترمی بود. در آنصورت همه کارگران بیکار و یا کارگرانی که خطراخراج تهدیشان میکرد هم می فهمیدند که باید بیایند پشت سر آنها و خواستار بیمه بیکاری مکفی، بالا رفتن دستمزدها مطابق با نرخ تورم توسط نمایندگان کارگران، لغو مالیات غیر مستقیم و غیره شوند. همه این خواستها و مطالبات را ما و دیگرکمونیستها هزار بار گفته ایم. یا مسئله مصادره انبارهای محتکرین که یكی از دلایل افزایش تورم و گرانی است میشد از طریق کمیته های مردم، کمیته های کارخانه و کمیته های محلی صورت گیرد و اموال بین مردم تقسیم شود. منظورم غارت نیست بلكه منظور مصادره توسط کمیته های مردمی است.

 

پرتو: چگونه این كار ممكن است؟

 

کوروش مدرسی: مردم جمع بشوند و کمیته درست کنند، مگر نمی دانند انبارها کجاست؟ چوب و چماق بردارند بروند. مگر محتكرین چند نفر سرباز و مأمور را می توانند برای دفاع از خود بیاورند؟ اگر در چندین مكان مردم این كار را بكنند، دولت عقب می نشیند. دولت را باید مجبور به عقب نشینی کرد و گر نه آن موقع از کیسه كارگر و زحمتكش جامعه می بخشد.

 

پرتو: یک مشکل دیگر این است كه آن موقع مردم و كارگران نماینده ای برای تشکیل آن کمیته ها ندارند.

 

کوروش مدرسی: چرا ندارند؟ کارگر نماینده دارد اما باید متشکل شوند. كارگر بدون متشکل شدن و بدون جمع کردن مردم به جایی نمی رسد. بدون جمع شدن جنگ کردن شیوه غلطی است. باید متشکل شد. باید دولت را به عقب راند. باید کمیته  و شورا درست کرد. باید کنترل را از دست دولت در آورد. باید نیروهای امنیتی را از محله بیرون کرد. باید دست گذاشت روی انبارهای دولتی. باید فشار آورد و بیمه بیکاری را برای همه خواستار شد.

 

پرتو:  خود دولت می تواند در مقابل مردم و كارگران بایستد و بگوید که این معضل تورم و گرانی، معضل ایران نیست و درهمه جای دنیا هست و در نتیجه ما آنقدر هم مقصر نیستیم؟

 

کوروش مدرسی: كارگر باید از اینها بپرسد پس خاصیت شما چی است؟ اگر در همه  دنیا هست پس شما چه کاره اید!؟ خود را نماینده خدا میدانید و بعد از ٣٠ سال نمی توانید نان سفره مردم را تامین كنید؟ پس معلوم می شود که خودتان و خدایتان کشکی هستید. اگر قدرت در دست كمونیستها و طبقه كارگر باشد میدانند مشكل جامعه را چگونه حل كنند. در حال حاضر بحث بر سر این است که ما نباید در چهار چوب بازی آنان قرار بگیریم که از گرده کارگر و زحمتکش بالا بروند. طبقه كارگر كه نباید به سرمایه داری فرمول بدهد که چگونه از او کار بکشد و استثمارش کند. كارگر برای زندگی خودش فرمول دارد و بس. طبقه ی كارگر نباید در این میدان بازی کند. باید بداند كه این سیستم زالو صفت است و دارد از قبل دست رنج و خون کارگر به حیات خود ادامه می دهد.

 

 

پیاده شده توسط:

 محمد فتوحی سرا و منوچهر اسدبیگی

ادیت نهائی: پری زارع