نقل از نشریه پرتو شماره ١٧

 

اصلاح سیستم اقتصاد ایران بر دوش طبقه كارگر!

 

بحران اقتصادی لاعلاج چند دهه حاكمیت ج.ا، زندگی فلاكتباری را به مردم و بویژه به طبقه كارگر و اقشار زحمتكش جامعه تحمیل كرده است. رژیم اسلامی بحران و ورشكستگی اقتصادی اش را هر بار و به بهانه ای  بر كارگران و مردم زحمتكش سرشكن كرده و میكند. فقر و فلاكت در جامعه ابعاد وسیع و مخربی پیدا كرده است. گرانی، تورم، بیكاری، بی مسكنی، افزایش اخراج ها، عدم پرداخت حقوق و مطالبات كارگران، جیره بندی سوخت و مواد خوراكی اولیه از جمله این تضییقات و فشارهای كمر شكن به مردم است.

چرا گرانی؟ چرا تورم؟ و چرا بیكاری؟... اینها  سوالاتی است كه مشغله شبانه روزی طبقه كارگر و مردم زحمتكش و خانواده هایشان است.  درطرف مقابل سرمایه داران، دولت و كارگزارانشان است كه از زاویه منافع سود و قدرت به این سوالات جواب میدهند. جوابی سربالا، یا گلایه ای از این و آن و یا حتی از سر استیصال و وقت كشی. نتیجه این كار تداوم خانه خرابی و مرگ تدریجی اكثریت انسانهای جامعه است.

دولت احمدی نژاد مدعی است كه سیستم اقتصادی كشور را اصلاح میكند، درب مملكت را برای ورود كالا باز میكند، به بانك جهانی و صندوق بین المللی پول و سازمان جهانی تجارت می پیوندد و ...

منتقدین دولت و  تحلیلگران اقتصادی با تردید به این سیاست نگاه می كنند. از جمله گفته میشود:

ـ ‌ واردات بی رویه باعث تعطیلی كارخانه ها، بیكاری كارگران و ورشكستگی سرمایه گذاران شده است.

ـ  در آمد نفت  به جای صرف سرمایه گذاری مولد، به پرداخت یارانه و كمك های بلاعوض و تزریق ارز و ریال برای رفع هر كمبودی مانند افزایش صندوق های  قرض الحسنه و كمك های بلاعوض  و یا توزیع پول بین مردم در سفرهای استانی احمدی نژاد، ... اختصاص داده میشود.

ـ تعرفه ها را كاهش داده اند و این به فعالیتهای تولیدی و نیروی كار شاغل ضربه میزند. منابع بانكی در خدمت بخش بازرگانی و رانت خواری است تا بخش های اقتصادی تولیدی. افزایش بهره بانكی تورم را دو برابر كرده است. 

ـ رییس بانك مركزی گفته است، میزان نقدینه گی دو سال اخیر معادل كل نقدینه گی ٤٥ سال گذشته بوده است. از زمان تاسیس بانك مركزی (١٣٣٩) تا ١٣٨٤ كل نقدینه گی ایجاد شده ٧٠ هزار میلیارد تومان بوده است. اما از سال ١٣٨٤ تا ١٣٨٦ این رقم به بیش از ١٤٢ هزار میلیارد تومان رسیده است. و نتیجه میگیرد كه وارد كردن دلارهای نفتی به سیستم مالی كشور باعث تورم و فلاكت معیشت مردم شده است.

و بالاخره میگویند ٤٥ در صد كل منابع بودجه  عمومی كشور در اختیار احمدی نژاد و معاونان و چند وزیر كابینه او است تا صرف پروژه های مختلف ازجمله پروژه های عمرانی شود. اما ناتوانی در مدیریت و  تصمیم گیری و اجرای آن باعث شده كه ٩ هزار پروژه عمرانی معلق بماند...

اینها و دهها توضیح و تحلیل گوناگون دیگر حول و حوش گرانی، تورم، بیكاری و فلاكت معیشت مردم است.

در اقتصاد سیاسی سرمایه داری هر كدام از اینها معنای خاص خود را دارد و میتواند درست یا غلط  باشد. همه اینها در چارچوب اصلاح سیستم اقتصاد سرمایه داری، برای نجات آن، برای سوددهی بیشتر و رونق سرمایه است.
آنچه كه مسلم است، سرمایه داری ایران برای نجات خود و برای حل بحران اقتصادی دامنگیر خود، راهی جز ارتباط و ادغام در بازار جهانی سرمایه ندارد. سرمایه جهانی است و نظام سرمایه داری در ایران نمیتواند از این قاعده مستثنی باشد. در چند دهه اخیر موانع سیاسی از جمله نا امنی جامعه، از سرازیر شدن سرمایه ها به ایران غنی از معادن و منابع جلوگیری میكرد. اكنون علیرغم تنش ها و بحران های مقطعی و بر سر این و آن موضوع مشاجره از جمله جنگ و اشغال عراق،  بحران هسته ای ایران و غیره، زمینه برای این ادغام فراهم میشود، یا اساسا به این سمت میرود.

 در مسیر این تحولات، كار ارزان برای سرمایه داری بین المللی نقش درجه اول را دارد. بدون كار ارزان هیچ سرمایه ای  حاضر به سرمایه گذاری كلان در صنایع و معادن و بخشهای مختلف ساختمان و كارخانه های تولیدی و غیره نیست.
بر این اساس جنگ اصلی در جامعه  ایران بین سرمایه و كار و بین سرمایه داران و دولتشان از طرفی و طبقه كارگر و اقشار حقوق بگیر و لشكر میلیونی بیكاران از طرف دیگر است. جنگ از زاویه سرمایه داری ایران این است كه هزینه ی  گذار از  اقتصاد ورشكسته به ادغام در بازار جهانی و سپردن جامعه به دست منافع سرمایه داران و سود سرمایه هایشان را طبقه كارگر باید بپردازد.
این كه چقدر این گذار و انتقال و یا متعارف شدن اقتصاد سیاسی ایران میتواند به سرانجام برسد و یا شكست بخورد، عوامل خارجی و داخلی چقدر مانع اند یا نیستند بحثی باز است. اما آنچه كه مسلم است  كشمكشهای اجتماعی امروز ایران بر سر مساله گرانی، تورم لجام گیسخته، بیكاری، دستمزد ناچیز و عدم پرداخت حقوق و مطالبات كارگران است. مبارزه اقتصادی، دفاع از سطح معیشت، علیه بیكاری و برای بیمه بیكاری در جامعه وزنه بیشتری پیدا كرده و به صدر مطالبات و اعتراضات طبقه كارگر و توده مردم تنگدست ارتقا یافته است.

در این جدال اجتماعی،‌ طبقه كارگر نه راهی برای اصلاح سیستم اقتصادی سرمایه داری دارد و  نه اساسا میتواند وارد این میدان شود. سرمایه، سود بیشتر میخواهد و برای این كار از هیچ كاری دریغ نمیكند. سرمایه دار امروز درب كارخانه را به بهانه گرانی مواد خام می بندد، روز دیگر صدها كارگر را اخراج می كند و فشار كار را برای همان اندازه تولید بر گرده كارگران باقیمانده می گذارد.  به بهانه این كه صرف نمی كند حقوق كارگران را ٦ ماه ٦ ماه نمیدهد و به تعویق می اندازد... صورت مساله برای سرمایه دار سود سرمایه اش است نه زندگی و معیشت و گرسنگی كارگر.

در یك اقتصاد ورشكسته و در یك مناسبات بی ضبط وربط میان كار و سرمایه و در غیاب یك قانون كار ولو نیم بند  كه حداقل دستمزد و معیشت كارگر را تامین كند و در یك نظام استبدادی و سركوبگر، این كه هم سرمایه سود بدهد و هم كارگر از دستمزد مناسب و بیمه بیكاری برخوردار باشد، ممكن نیست. كارگر باید به بخور و نمیر قانع باشد و سرمایه دار هم برای حفظ سرمایه  و سود حاصله از آن به هر كاری دست میزند.... طبقه كارگر در ورشكستگی سرمایه شریك است اما در سوددهی كلانش نه.  بورژوها  وقتی به  بحران بر میخورند، سراغ كارگران میروند، حقوقشان را نمیدهند، اخراجشان میكنند...
كارگران شركت هفت تپه تومار جمع كرده اند تا به واردات شكر ارزان اعتراض كنند و فكر میكنند از این طریق می توانند شركت را نجات داده و شغلشان را حفظ و یا حقوق شان را بگیرند... این در حالی است كه شكر حاصل  دسترنج كارگران در انبارها تلمبار شده است. كارگران از قبل نیروی كار خود قیمت شكرهای تولید شده را  پرداخته اند، مال آنها است.

عرصه كشمكش كارگران با دولت و سرمایه داران چانه زنی بر سر اصلاح سیستم اقتصاد سرمایه داری نیست. طبقه كارگر تاوان این تغییر و تحولات  چه به سمت رونق و چه ورشكستگی اقتصادی بیشتر را نمی پردازد. دستمزد را میزنند، تورم و گرانی میشود، خطر فلاكت یقه كارگر و خانواده های كارگری را گرفته است... باید حاصل دسترنج كارگررا از گلوی سرمایه داران بیرون كشید.

تعرض سرمایه داری به معیشت كارگر و مردم عصیانها و خیزش های كارگری و شورشهای شهری  و محلات فقیرنشین شهرها را به دنبال خواهد داشت. كارگران لاستیك سازی البرز در خیابانها با آتش زدن لاستیكهای كهنه و با سنگر بندی در پشت دیوارهای شركت ، در مقابل كارفرما و پلیس باریگاد بستند. تخریب دیوار های شركت  با بولدوزرتوسط پلیس  نمونه ای بارز از جنگ سرمایه داران با كارگران است. كارگران كیان تایر و خانواده هایشان با تظاهرات در خیابانها شیشه اماكن دولتی را شكسته و ماشینهایشان را واژگون كردند.

این مبارزات را  باید سازمان داد. به تعویق افتادن حقوق و مطالبات كارگران حتی برای یك روز و یك هفته هم قابل قبول نیست. دستمزد ٢١٩ هزار تومان در حالی كه خط فقر ٦٠٠ هزار تومان است قابل تحمل نیست. مجامع عمومی كارگری راه دخالت توده ای كارگران برای بیرون كشیدن حقوق خود از گلوی سرمایه داران است. مجامع عمومی سنگر بزرگ و غیر قابل تصرف كارگران در مقابل تعرض دولت و پلیس و نیروهای نظامیشان است.

سرمایه داری ایران طبقه كارگر را به جنگی طبقاتی بر سر مرگ و زندگی كشانده است. این جنگ را باید به شكست بورژوازی و دولتشان تبدیل كرد. طبقه كارگر در مقابل سود خواهی و لجام گسیختگی سرمایه و تعرض به معیشت كارگر باید از معیشت خود دفاع كند،  برای افزایش دستمزد، علیه بیكاری و برای بیمه بیكاری مبارزه كند.

محلات شهرها و بخصوص محلات فقیر نشین عرصه ای دیگر برای سازماندهی یك مبارزه و مقاومت هدفمند برای مقابله با خطر فلاكت هستند.

معتمدین محل در میان كارگران و مردم زحمتكش محلات و زنان و جوانان و روشنفكران مترقی، و بهمراه آنها كمیته های كمونیستی نمایندگان و سخنگویان اعتراض علنی و سازماندهی شده مردم در محلات هستند. معتمدین و نمایندگانی كه توده های مردم را برای دخالت مستقیم در مسائل مربوط به زندگی خود از قبیل كنترل انبارها و توزیع خوراك و سوخت و مسكن تا كنترل محله آماده میكنند.

 

كارگران!  مردم!


فقر و فلاكت و گرسنگی موجبات تباهی فیزیكی و روحی  ٧٠ میلیون زن و مرد و كودك در ایران را  فراهم آورده است. اما چرا فلاكت؟!
ایران سومالی و اتیوپی و افغانستان نیست. مملكتی سیل و زلزله و طاعون زده نیست. در مملكتی كه پول نفتش سرسام آور سر ریز كرده است.  در مملكتی كه صنایع سنگین و زیر بنا و جاده ها و خط آهن دارد. در مملكتی كه محصولات كشاورزی و میوه و دامداری و ماهیگیری و شیلاتش در جهان مشهور است، درمملكتی كه نیروی جوان و كارآمدش ٧٠  در صد جمعیت را تشكیل میدهد... چرا اكثریت مردمش به این فقر و فلاكت دردناك دچار گشته است؟  چرا رفاه در این مملكت سرشار از نفت و دلار و معادن و صنایع  و منابع و نعمات، یك خواب و خیال شده است؟

جواب در یك  كلام این است كه  سرمایه داران بزرگ و دولتمردان انگل و مفتخور و دزد و خیل كسانی كه در این آشفته بازار جیبشان را پر كرده و میلیاردر شده اند و همه اینها كه  كمتر از ١٠ درصد جمعیت  كشور را تشكیل میدهند، اما تمام درآمدها و منابع و ثروت جامعه را در چنگ و كنترل خود دارند.

نگاه كنید! در این مملكت تا دلت بخواهد پول و نان و نعمات و امكانات رفاهی و مسكن هست در مقابل هم میلیون میلیون انسان زن و مرد و كودك در فقر و فلاكت  دست و پا میزنند و مرگ تدریجی فیزیكی وروحی را تجربه میكنند.

باید به سرچشمه رفاه دست یافت.  ابزار و امكانات و نعمات دست اقلیتی مفتخور است. باید بر آنها شورید و همه را از آنها باز پس گرفت.


مظفر محمدی

٢١آوریل ٢٠٠٨