این جنبش قابل سرکوب نیست
بخشی از مصاحبه تلویزیون پرتو با بهرام مدرسی
پرتو: دستگیریهای ١٣ آذر و بعد از آن بسیار وسیع بوده، کمتر دانشگاهی است که دستگیری نداده باشد. فکر میکنید این موج دستگیریها چقدر توانسته فضای دانشگاه و جامعه را مرعوب کند؟
بهرام مدرسی: اگر اوضاع به درجه ای آرام است دلیلش این نیست که جمهوری اسلامی توانسته سرکوب کند. دلیل آن فقط این نیست که جمهوری اسلامی توانسته با دستگیری وسیع دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب محیطهای دانشجوئی را آرام کند. دلیل آرام بودن اوضاع اینها نیست. کل مسئله را باید در بطن اوضاع عمومی تری دید. اوضاعی که به پیروزی جمهوری اسلامی در تقابل اتمی با غرب بخشی از آن است، اوضاعی که شکست دولت آمریکا و همدستانش در عراق و افغانستان بخشی از آنست. رژیم اوضاع جهانی را به نفع خودش رقم زد، مسئله برایش اما این است که داخل کشور را هم آرام کند و قدم اول در این راه، سرکوب جنبشی است که مستقل از تمام جناح های درونی رژیم آمده و مدعی است. منظورم همین دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب است. جمهوری اسلامی برای اینکه مردم را از آلترناتیوی که امروز در جامعه مستقل از اراده همه ما سر بلند کرده وخود را نشان داده، محروم کند، موج وسیع دستگیریها را راه انداخت. جمهوری اسلامی حتی در دوره قتلهای زنجیره ای و ١٨ تیر و اعتراضات رادیکال دانشجوئی دیگر هم دست به چنین دستگیریهای وسیعی نزده بود. در عین حال این دستگیریهای وسیع نشان میدهد که این جنبش تا چه حد وسیع و همگانی است. رژیم اعلام کرده که نصف رهبران دانشجوئی را دستگیر کرده. حتی اگر این را باور کنیم تازه متوجه ابعاد گسترده این جنبش میشویم و همین امر این نیرو را برای همه ما و همه مردمی که آنرا میشناسند بسیار محترمتر و عزیزتر میکند.
سرکوبها مردم را عقب نرانده است. طبیعی است دستگیری تعدادی از رهبران دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب تعدادی را محتاط میکند. خبر دارید که جمهوری اسلامی کماکان تعقیب های وسیعی دارد و اینکه تعداد زیادی از فعالین دانشجوئی هنوز مخفی هستند و حضور علنی پیدا نمیکنند. اما آیا این کل ماجرا است؟ به نطر من نه!
شما در همین شرایط شاهد اعتراض وسیع مردم در ایران و در خارج کشور به این دستگیریها هستید. وقتی میگویم همه منظورم فقط سازمانها و احزاب سیاسی ایرانی یا تشکلهای ایرانی در تبعید نیستند. طیف وسیعی، از سازمان عفو بین الملل تا پارلمان اروپا، سخنگویان برجسته احزاب چپ اروپائی، سازمانهای انساندوست اروپائی، سیاستمداران، نویسندگان، هنرمندان ایرانی و اروپائی حمایت خودشان را از این دانشجویان اعلام کره اند و به دستگیری آنها اعتراض کرده اند. این تحرک از سوئد تا کانادا و آلمان و انگلیس وجود دارد و اگر این تحرک وجود نداشت، امروز به قید ضمانت هم شده، شاهد آزادی تعداد زیادی از دانشجویان نبودیم.
امروز رژیم تعداد قابل توجهی از دانشجویان زندانی را البته با قید وثیقه آزاد کرده این بیان یک واقیعت در این جامعه است. واقعیت ناپایدار بودن سیاست جمهوری اسلامی در قبال مبارزه علیه آزادیخواهی وبرابری طلبی! جمهوری اسلامی باید تکلیف خودش را با این پدیده روشن کند، صحبت بر سر دستگیری یک یا دو نفر نسیت. جمهوری اسلامی نمایندگان نسلی را دستگیر کرده، این رژیم را در مقابل این سوال قرار داده است که با مردمی که شما را نمیخواهند و خواهان تغییرات بنیادی در آن جامعه هستند چکار میکند؟ مردمی که نه تحکیم و نه دوم خرداد و نه هیچکدام از برادران حکومتی ظرف اعلام اعتراضشان هستند! مردمی که در چهره دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بیشتر از هرفقت دیگری، چهره رهبران خودشان را میبیندد. مستقل از اینکه به چه قشر اجتماعی وابسته هستند، زن هستند یا کارگر، معلم یا کارمند. این دانشجویان و رهبران دستگییر شده آنها امروزخود رژیم تبدیلشان کرده به رهبر مردم و این مشکلی است که رهبران رژیم و دستگاه امنیتش با آن روبرو هستند.
من فکرمیکنم سیاست سرکوب رژیم موفق نبوده. برعکس روزانه شاهد تجمعات و اعلام موجودیتهای علنی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در دانشگاههای مختلف هستیم. این آن پدیده ای است که جمهوری اسلامی با آن روبرو است. همانطور که گفتم فاکتورجدیدی وارد سیاست ایران شده که دیگر برای هیچ کس قابل کنترل و محار کردن نیست. جمهوری اسلامی برای سرکوب مردم مدتها است شمشیر را از رو بسته و خواسته سرکوب کند اما موفق نشده است.
تناقضاتی که رژیم با مردم دارد، بنیادی تر از این است که با سرکوب حل شود. در دل این اوضاع نیروی سومی متولد شده، نیروئی وارد صحنه سیاست شده که قابل سرکوب نیست. هر درجه ای از فشارهای جمهوری اسلامی برای تنگ تر کردن فضا به عکس خودش تبدیل میشود. تا امروز هم شده است.
اینرا رژیم هم متوجه شده. از کاسه لیسان درجه هفت و هشت که منتظر سهمی در قدرت هستند که بگذریم، نیروهای اصلی دخیل در حیات جمهوری اسلامی از سران دولتی تا سران وزارت اطلاعات و سپاه همه میدانند که با چه پدیده ای درگیرند و میدانند راهی برای مقابله با آن ندارند.
من به قدرت گیری این جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی اطمینان دارم. جمهوری اسلامی نمیتواند این نیرو را سرکوب کند. ممکن است تعدادی از رهبران آنها را در زندان نگه دارد اما امروز این نیرو وسعتش بسیار بسیار بیشتر از زمانی است که رهبران آن دستگیر نشده بودند. تا قبل از دستگیری این دانشجویان خیلی ها بیرون دانشگاه خبر نداشتند از اینکه دانشجویان ازادیخواه و بربرای طلب وجود دارند، حرفی دارند و کار میکنند. امروز نوشته های دانشجویان زندانی جزء محبوب ترین وپرخواننده ترین مطالبی است که در محافل سیاسی خوانده میشود و دست به دست میشوند. امین قضائی عضو انجمن قلم اروپا است. شاید اینرا کسی قبل از دستگیری او نمیدانست اما امروز همه آنرا میدانند، مقالاتش باز تکثیر میشود و به زبانهای مختلف ترجمه میشود. امین قضائی، بهروز کریمی زاده، پیمان پیران، مهدی گرایلو، سعید حبیبی، بیژن صباغ و دهها دانشجوی دیگر به چگواراهای ایران تبدیل شده اند. نوشته هایشان را میخوانند مبنای بحث و کار قرار میگیرند.
نمیشود جلوی انسانی که تشنه آزادی است، تشنه برابری است و امکان هیچ تکانی در آن جامعه ندارد و جانش به لبش رسیده است را گرفت. چنین کسی حرف درست و انسانی را از زیر سنگ هم شده پیدا میکند. جمهوری اسلامی نمیتواند جلوی این نیاز و عطش برای آزادی را بگیرد. امروز یک پرچم علنی بلند شده و دارد حرف از انسانیت، حرف از برابری طلبی، حرف از آزادیخواهی میزند. طبیعی است که سخنگویان آن به سخنگویان و متفکرین یک جنبش تبدیل میشوند. این مشکلی است که جمهوری اسلامی با آن روبرو است و نمیتواند جلوی آنرا بگیرد.
دوره کربلا و جنگ حسین شهید که نیست. دوره اینرتنت است. خود رژیم هم از آن استفاده میکند و طبیعی است که مخالفینش هم، کسانیکه خواهان تغییر بنیادی در جامعه هستند هم از همین امکانات استفاده میکنند و معلوم است نوشته این دانشجویان را از اینترنت پیدا میکنند و میخوانند و طرفدارشان میشوند.
با دستگیری این دانشجویان بخش زیادی از آنها جز متفکرین درجه اول آن مملکت شدند و جمهوری اسلامی نمیتواند با این واقعیت کاری بکند!
فکر میکنم رژیم ارزیابی غلطی داشت و در سیاست سرکوبی که پیش گرفته بود موفق نشد. این را خودشان دارند اعتراف میکنند.
پرتو: در کنار اعلام موجودیت دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در دانشگاههای مختلف، حمایت بخشهای مختلف کارگری از دانشجویان زندانی، طومارهای اعتراضی مردم چه در داخل و چه در خارج شاهد یک تحرکی دیگری هم هستیم. تلاشی از طرف دفتر تحکیم وحدت و لیبرالهای دانشگاه. این دو جریان به مناسبت اعتراضات و درگیریهای کوی دانشگاه فراخوانی به دانشجویان دادند و گفتند که اجازه ندهید جریانات مشکوک در شما نفوذ کنند، اجازه ندهید اعتراض صنفی شما به اعتراض سیاسی تبدیل شود و دانشجویان را به آرامش دعوت کردند.
بهرام مدرسی: تا جائیکه من اخبار را تعقیب کردم دانشجویان آزدیخواه و برابری طلب به همان درجه که خواهان آزادی رفقای زندانی شان بودند خواهان آزادی همه افرادی بودند که وابسته به دفتر تحکیم وحدت هستند یا خودشان را لیبرال میدانند و فراخوانهایی هم که داده اند فراخوان آزادی همه دانشجویان زندانی است. شاید شما شاهد عکس العمل این نیروها در دوره ای که رژیم دست به دستگیری این دانشجویان زد نبودید. اینها،هم دفتر تحکیم وحدت و هم کسانیکه به خودشان لیبرال، میگویند خفقان گرفتند. یک کلمه حرف نزدند و بعد از دو هفته اطلاعیه ای خشک و خالی دادند و محکوم کردند. اینها سر سفره رژیم نشسته اند و این عکس العمل شان طبیعی بود. اینها، تحکیم وحدت و لیبرالها، قبل از اینکه رژیم دست به این دستگیریهای وسیع بزند بارها و بارها در میدیای خودشان، در روزنامه هایشان، در وبلاگهایشان، و در ادبیاتی که منتشر میکردند به حکومت هشدار داده بودند که چپ دارد رشد میکند و باید جلوی آنها را گرفت. نادان ترین هایشان حتی از افرادی اسم بردند و به میل خودشان آنها را به نیروهای مختلف اپوزیسیون منسبشان کردند و عملا به حکومت راه را نشان دادند که چه کسانی را باید دستگیر کرد. حتی کسانیکه به خودشان لیبرال چپ هم میگفتند اینکار را کردند. وقتی دستگیریها صورت گرفت همه خفقان گرفتند و یک کلمه حرف نزدند، دفاعی نکردند، از خانه هایشان بیرون نیامدند و چیزی نگفتند. در صورتیکه همه میدانند که کسانیکه وسیعترین اعتراضات را برای آزادی دانشجویان دستگیر شده تحکیم وحدت راه انداختند همین دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بودند.
عدم وجود نیروهایی که طرفدار آزادیخواهی و برابری طلبی هستند به نفع تحکیم وحدت هم هست. با نبودن این آلترناتیو چپ، مثل سابق تلاش میکند که هر اعتراضی را به خودشان وصل کنند و مردم را قانع کنند که مثل خودشان سر سفره جمهوری اسلامی بنشینند. اینها بخشی از رژیم هستند و انتطار دیگری نباید از آنها داشت. مردم مدتها است اینها را می شناسند. برخوردشان قابل انتظار و قابل پیش بینی بود.
بعد از شلوعی های کوی دانشگاه اطلاعیه دفتر تحکیم وحدت و بعد لیبرالها دیگر نادانی محض بود. چرا که دیگر علنا اعلام کردند کجا ایستاده اند. جریانی که علیرغم اینکه میبینید بیش از ٨٠ نفر از رهبران دانشجوئی دستگیر شده و زیر سخت ترین و غیر انسانی ترین شکنجه ها قرار دارند ، به دانشجویانی که خواهان آزادی رفقایشان هستند و اعتراض میکنند و مورد هجوم نیروهای امنیتی در خوابگاهایشان قرار میگیرند ، اطلاعیه میدهد و برای دو نفر از نیروهای انتظامی دل میسوزاند، نشان میدهد که دیگر حتی جز نیروهای فعال سیاست در آن جامعه هم محسوب نمیشود. این ها دیگر چیزی بیشتر از تفاله های سوخته شده یک تلاش معین برای کلاه گذاشتن سر مردم نیستند.
اما این فقط دفتر تحکیم وحدت و لیبرالها نیستند. خانم شیرین عبادی را ببینید. خفقان گرفته و لام تا کام صحبت نمیکند. انگار نه انگار در این جامعه اتفاقی دارد می افتد. شرم هم نمیکنند به خودشان میگویند فعال حقوق بشر. گویا بشر از نظر خانم عبادی کسی است که روزی پنجاه بار خم و راست بشود و دست آقا را ببوسد. بشر از نظر اینها این است و این مشکلی است که جامعه با اینها دارد. معلوم است وقتی آزادیخواهی و برابری طلبی در این جامعه نمایندگی نمیشود جایزه نوبل را خانم عبادی میبرد و به آن هم افتخار میکند. جایزه نوبل را باید به همه آن هشتاد دانشجویایی داد که در زندانهای جمهوری اسلامی هستند، نه خانم عبادی که حقوق بشرش به اندازه تعلق به جناح راست اعتراض به حکومت است! ظاهرا خانم عبادی و دوستانشان فقط بلد هستند در مجامع "برادران و خواهران" مدعی حقوق بشر شوند. اینها همه دور سفره رژیم نشسته اند و مردم اینها را میبینند و درک میکنند.
خانم عبادی و دفتر تحکیم وحدت با همه کبکبه و دبدبه شان نتوانسته اند تا بحال سه نفر از طرفداران خودشان را هم از زندان آزاد کنند. حکم آزادیشان صادر شده اما وزارت اطلاعات با قلدری آنها را در زندان نگه داشته و جوابشان را هم نمیدهد.
من امیدورام همه طرفدران خانم عبادی و دفتر تحکیم وحدت از زندانها آزاد شوند. من امیدورام هر کسی که در آن جامعه به جرم سیاسی در زندان است آزاد شود. اما شرم است اگر کسی به خودش مدافع حقوق بشر بگوید و در چنین شرایطی سکوت کند و جز دوکلمه خشک و خالی آنهم با یک روزنامه دست پنجم که شاید اگر نمیگفتند سنگین تر بودند، فکر کند این "پیچ" را هم از سرگذراند. مردم چه به این ها جایزه داده باشند یا نه، چه خوشان را "بزرگ" بدانند و چه نه، بخاطر این افتضاح روزی یخه شان را خوااهند گرفت.
اما سوال من این است دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب چه نیروئی است و چه قدرتی دارد که همه از رژیم تا دفتر تحکیم، از ژورنالیسم نوکر صفت بی بی سی تا به اصطلاح لیبرال های وطنی، همه میخواهند آنرا بزنند و از صحنه پاکش کنند اما از چنان حمایتی در جامعه برخوردار است که حکومت را مجبور کرده رهبرانش را از زندان آزاد کند؟ این یکبار دیگر قدرت و عظمت این جنبش را نشان میدهد.